پاورپوینت کامل جنگ، ده سال پیرترم کرد; گفت وگویی صمیمانه با عبدالجبار کاکایی ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنگ، ده سال پیرترم کرد; گفت وگویی صمیمانه با عبدالجبار کاکایی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ، ده سال پیرترم کرد; گفت وگویی صمیمانه با عبدالجبار کاکایی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ، ده سال پیرترم کرد; گفت وگویی صمیمانه با عبدالجبار کاکایی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

کاکایی از شعرای عصر انقلاب است و توانسته است خود را در بین شعرای دیگر به تثبیت
برساند و چندی است به ترانه سرایی رو آورده است؛ در این عرصه هم موفق بوده است. اهل
ایلام است و ساکن تهران؛ اما گذشته اش را فراموش نکرده است و هنوز با کوه های بلند

کبیرکوه و مانشت و درختان بلوط و گل های خودروی آن جا و روزهای حماسه دفاع مقدس
زندگی می کند. روزی که برای گرفتن وقت مصاحبه به کاکایی زنگ زدم، پیش از آن که
قراری برای مصاحبه بگذاریم، از حوزه فعالیت مجله پرسمان سؤال کرد. من هم کمی شیطنت
کردم و گفتم: پرسمان، یک نشریه فرهنگی – اجتماعی و [به جای دانشجویی گفتم]: سیاسی
است و بلافاصله سؤال بعد؛ کدام جناح؟ گفتم: پرسمان، دنبال کار فرهنگی است و کاری به
این چیزها ندارد. مصاحبه ما در دفتر کارش صورت گرفت. فرصت را غنیمت دانستیم و با او
از هر دری صحبت کردیم؛ از ویژگی های شخصیتی اش گرفته تا جنگ، عشق، دغدغه مرگ، نسبت
صداقت و خلاقیت در شعر و… .

از مرگ می ترسید؟

نه، این که می گویم نه… .

ولی در خیلی از شعرهایتان، این اضطراب نسبت به مرگ دیده می شود.

بله، من در آثارم به این موضوع می پردازم و در صحبت هایی که تا به حال درباره مرگ
با نزدیکان و دوستانم داشتم، من همیشه خیلی مثبت تر به مرگ نگاه کرده ام و حتی یک
جا گفته ام: «مرگ مهربون کجایی/ شاخه های من شکسته». نمی دانم؛ شاید این هم دلیلی
بر همان ترس باشد که می خواهم آن فضا را خیلی صمیمی ترسیم کنم.

روان شناس ها می گویند: رابطه مستقیمی بین خلاقیت هنری و هراس از مرگ وجود دارد و
معتقدند که میل به جاودانگی و هراس از مرگ در هنرمندان، آن قدر زیاد است که برای
جبران آن، به خلق اثر هنری دست می زنند تا خود را به نوعی در آن اثر جاودانه کنند.

بله، فکر می کنم همین طور است. در زندگی آدم، چند اتفاق هست که به قول شما، آن هراس
از مرگ را کاهش می دهد؛ یکی خلق اثر هنری است و یکی هم – به نظر من – صاحب فرزند
شدن است. آدم وقتی صاحب فرزند می شود، احساس می کند که خودش دوباره در کالبد دیگری
تناسخ کرده است و من این را تا حدود زیادی، بعد از به دنیا آمدن پسرم احساس کردم؛
یعنی آن ترس از مرگ، کاهش پیدا کرد.

آیا شعر «فرصتی دوباره می خواهم»، مخصوصاً آن جا که گفتید: «کی می گه آفتاب فردا،
بازم آفتاب من و توست/ شاید امشب که بخوابیم، آخرین خواب من و توست»، به همان
اضطراب مربوط می شود؟

بله، دقیقاً به همان اضطراب ربط دارد. این شعر را بعد از زلزله پنج و نیم ریشتری
تهران گفتم؛ زلزله ای که تا دو سه ماه، فضای مرگ را به ذهن مردم تحمیل کرده بود. در
آن شرایط، من احساس کردم عشق هم می تواند گریزگاهی برای فرار از مرگ باشد. بیا تا
تقاص عشقُ از شبای هم بگیریم/ تو جنون عشق و بوسه، مرگُ دست کم بگیریم

چه نسبتی بین صداقت و خلاقیت یک شاعر وجود دارد؟

به نظر من، عنصر خلاقیت، یک عنصر مجزا و منفک از خصلت های اخلاقی است. خلاقیت، یک
موهبت الهی است و شاید شهامت، مهم ترین خصلت اخلاقی مرتبط با خلاقیت است؛ نه صداقت.

اما صداقت داشتن هم شهامت می خواهد.

خیلی جاها اسمش صداقت نیست. تلاش برای خلاقیت، در وهله اول، تهور و شهامت می خواهد
و ممکن است در خلاقیت، لزوماً صداقت نباشد. به نظر من، در خصلت های اخلاقی، شهامت
به خلاقیت نزدیک تر است تا صداقت.

هنوز به جنگ فکر می کنید؟

بله، شاید بشود گفت که جنگ، به نحوی ما را مدیون خودش کرده و اصلاً شکل گیری شخصیت
دوممان که شاعری باشد، مرهون جنگ است. به هرحال، آدم، اولین باری را که دل باخته،
هیچ وقت فراموش نمی کند. جنگ هم به نوعی هم با سرنوشت مردم کشورم گره خورده و هم با
شهر و زادگاهم که به طور مستق