پاورپوینت کامل جایی که به جز خدا نبینی ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جایی که به جز خدا نبینی ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایی که به جز خدا نبینی ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جایی که به جز خدا نبینی ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
مروری بر احوالات عارف بالله، سید علی آقا قاضی (ره)
نهم بهمن که می رسد، عطر عروج عارفی بزرگ از خاک ایران؛ در مشام تقویم می نشیند؛ کسی که می آید تا هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز عرفانی را در کارنامه مخلوقی از بندگان حق در زمین، به ثبت برساند. این بار عابران کوی معرفت را به گذاری در حریم سیدعلی آقا قاضی دعوت کرده ایم. پس با ما هم نفس باشید در این استشمام روحانی.
***
تبریز ۱۲۸۲، هرگز سیزدهمین روز ذی الحجه اش را از یاد نمی برد که با طنین زندگی بخش نوزادی از خانواده قاضی، در هم آمیخته شد؛ نوزادی که خیلی زود تحصیل علوم ادبی و دینی را از کلاس درس پدر آغاز کرد؛ سپس در محضر استادانی بزرگ و اهل سلوک، به کسب فضائل دل سپرد. مسجد سهله آن شب را در حافظه عرفان خود ثبت کرده که سیدعلی، شبانه و مخفیانه به دنبال استاد خود روان شده بود و دید که از پی فریضه صبح به سجده رفته، تا طلوع خورشید بر سجاده، اشک می ریزد. استاد آن قدر گریست که خاک سجده گاهش به گل نشست.
سیدعلی استاد را در خلوت شبانه اش رها کرد و صبح به حجره درسش آمد؛ دید که صدای خنده او به بیرون مسجد رسیده است و آن جا بود که او آموخت حزن مومن کجا باشد و شادی اش کجا و آن جا بود که مصمم شد چگونه با همه خلق باشد و در سوز تنهایی با حق بسوزد!
**
این سفارش پدر بود که هر روز به محضر استاد مشرف شود و چند ساعتی در محضرش بنشیند و اگر صحبت و کلامی مطرح شد، بهره گیرد وگرنه، صورت و هیئت استاد را تماشا کند. استاد بزرگی که وقتی فرزندان خود را یکی یکی در بیماری وبا از دست می دهد، در حالی که سجده شکر می گزارد، می فرماید: قباله های زمین را دیده اید که وقتی کسی صاحب یکی از آنها شد، هر کاری که دلش خواست، با زمینش انجام می دهد و حالا هم خدای سبحان صاحب و مالک اصلی این فرزندان و همه چیز من است و هر کاری که بخواهد، با آنان انجام می دهد و کسی را حق سؤال و اعتراض نیست!
***
سیدعلی به مرتبه ای از دانش دست یافت که از جهت تفسیر و علوم قرآنی، به دریافتی بی نظیر رسید. از بعد ادبیات عرب و لغت و فصاحت نیز رشد بی سابقه ای در او شکل گرفت. شعر عربی را چنان می سرود که حتی اعراب هم تشخیص نمی دادند که سراینده این شعر، عجمی است و حتی در علم تجوید و قرائت قرآن، به بلوغی شگفت رسید؛ به حدی که علامه طباطبایی فرمود: کتاب های معقول را خواندم؛ ولی وقتی خدمت سیدعلی آقا قاضی رسیدم، فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!
***
چهل سال صبر و مجاهده در طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از این مرد عارف ربوده بود. ضمیر الهی سیدعلی او را به عالم قدس می خواند؛ به حدی که غرق در عبادت حق و سلوک روحانی می شد. مقام خلوص و بندگی او را نه فقط دوستان و مریدان، بلکه حتی دشمنان او نیز تحسین کرده اند. این سخن یکی از معاندان اوست: من سفر بسیار کردم و با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسیاری از آنان بالمشاهده آگاهم؛ اما حقیقتاً هیچ کس را همانند قاضی تا بدین حد مقید به آداب شرع ندیده ام.
بیست سال تمام چشم خود را کنترل کرده و از گناه بازداشته بود و بر اثر این مراقبه بزرگ، چشم ترس برای او حاصل شد؛ چنان که خود می گوید: به جایی رسیدم که هر وقت نامحرمی می خواست بر من وارد شود، از دو دقیقه قبل، خود به خود چشم هایم بسته می شد و خداوند بر من منت گذاشت که چشم من بی اختیار روی هم می آمد و آن مشقت از من رفته بود.
***
روزی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رسید؛ ایستاد و با خود اندیشید که تا به حال در مدت چهل سال، هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده است.
ناگاه دیوانه ای را دید که به سویش می دود و می گوید: سید علی! سید علی! امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا، حضرت ابوالفضل علیه السلام است.
سید علی آن چنان در اندیشه های مشوش خود غرق بود که سخن آن سید دیوانه را درک نکرد.
به حرم حضرت عباس علیه السلام وارد شد و اذن دخول گرفت. لحظه ای که به تکبیره الاحرام ایستاد، عالم شهود بر او آشکار شد و دید که وضع در اطراف حرم آن حضرت به طور کلی عوض شد؛ آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
***
روزی علامه طباطبایی مقابل در مدرسه ای در نجف اشرف ایستاده بود که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کرد. وقتی به علامه رسید، دست خود را روی شانه او گذارد و فرمود: ای فرزند! دنیا می خواهی، نماز شب بخوان؛ آخرت می خواهی، نماز شب بخوان.
***
مریدی نزد او مشرف شد و گفت: مد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 