پاورپوینت کامل آن چه پیامبر از آن می ترسید! ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن چه پیامبر از آن می ترسید! ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن چه پیامبر از آن می ترسید! ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن چه پیامبر از آن می ترسید! ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

پدیده نفاق از نگاه استاد شهید، مرتضی مطهری

«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم نسوا الله فنسیهم إن المنافقین هم الفاسقون».

کسانی که با تلاوت کلام الله مجید آشنا هستند، می دانند از جمله کلماتی که در قرآن زیاد به چشم می خورد و به گوش شنیده می شود، کلمه منافق یا صیغه های دیگری از همین ماده است؛ منافقون، منافقات یا خود کلمه نفاق؛ «فأعقبهم نفاقاً فی قلوبهم»۱ یا کلمه «نافقوا» که باز به همین معناست و بعضی از صیغه های دیگر. به هر حال، یکی از مطالب و مسائلی که در قرآن کریم مطرح است، بحث درباره منافقین است.

در قرآن در مقابل مؤمنین و موافقین، دو دسته مخالف وجود دارد؛ نه یک دسته. شاید این از مختصات قرآن باشد و در هیچ کتاب آسمانی در مقابل طبقه مؤمنین و موافقین، دو دسته مختلف را نام نمی برد؛ بلکه مجموعاً دو دسته اند؛ مردم، یا مؤمنند و یا کافر؛ نقطه مقابل مؤمن؛ اما قرآن مجید، نقطه مقابل مؤمنین را دو دسته یاد می کند؛ دسته ای که گاهی آنها را کافران یا مشرکان می نامد و دسته دیگری که آنها را منافقان می داند و برای اینها حساب جداگانه ای باز کرده است؛ مثلاً می فرماید: «یا أیها النبی اتق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین».۲ ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن؛ پروای خدا را داشته باش؛ پیروی نکن؛ اطاعت نکن؛ نپذیر پیشنهاد های کافران و نه پیشنهادهای منافقان را یا در جای دیگر می فرماید: «لیعذب الله المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات».۳ به هر حال حساب آنها را از حساب کافران و یا مشرکان (کافر و مشرک به دو اعتبار گفته می شود) جدا می کند.

گاهی قرآن در بعضی از تعبیرات خود، به اینها با خشم بیشتری نگاه می کند و اینها را مستحق عذاب بیشتری از کافران می شمارد؛ چون در یک جا می فرماید: «إن المنافقین فی الدرک الأسفل من النار؛۴ منافقان در پایین ترین و سخت ترین طبقات جهنم خواهند بود». پس معلوم می شود که اینها از نظر قرآن، از آن طبقه ای که آنها را کافران می نامد، وضع بدتری دارند.

هم بستگی میان منافقین

قرآن، منافقین را – همان منافقینی که در زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله بودند- به صورت افرادی جدا از هم نمی بیند؛ به صورت یک دسته متشکل و هم فکر که در میان آنها هم بستگی وجود دارد، می بیند. آیه ای که در ابتدای سخنم عرض کردم، همین مفهوم را می رساند؛ آیه ای است در سوره توبه. در چند آیه بعد از آن می فرماید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر».۵ مردان مؤمن و زنان مؤمن، حامیان یکدیگر هستند؛ وابسته و پیوندخورده به یکدیگر هستند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند. در مقابل، کافران را ذکر نمی کند؛ منافقان را ذکر می کند. برای منافقان هم چنین وابستگی قائل است. گو این که کلمه «اولیاء» را به کار نمی برد؛ ولی می فرماید: «بعضهم من بعض»؛ بعضی هاشان از بعضی هستند؛ یعنی اینها از یکدیگر هستند. این تعبیر هم بستگی از تعبیر «بعضهم اولیاء بعض»، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ چون در برخی دیگر از آیات قرآن، این تعبیر هست و مفسرین این چنین می فهمند که اینها آن چنان به یکدیگر وابسته هستند که یکی هستند. مفهوم «بعضهم من بعض»، اتحاد و یگانگی را می رساند که بالاتر از مفهوم حامی بودن و ناصر بودن است؛ نقشه و عملشان، درست ضد عمل مؤمنین است.

به هر حال آیاتی که در قرآن، راجع به منافقین است، زیاد است. اساساً ما یک سوره در قرآن داریم به نام سوره منافقون که بعد از سوره جمعه است. «إذا جاءک المنافقون قالوا نشهد أنک لرسول الله و الله یعلم أنک لرسوله و الله یشهد ان المنافقون لکاذبون»؛۶ یک عده مردم منافق و دورو، پیش تو می آیند؛ تظاهر به اسلام و ایمان می کنند؛ می گویند: شهادت می دهیم که تو پیغمبر خدا هستی. خدا می داند که تو پیغمبری و خدا شهادت می دهد که این منافقین اعتراف ندارند و دروغ می گویند!

آیاتی که کلمه منافق و منافقات در آن نیست و درباره منافقین است، زیاد است و جالب این است که همین طور که در مؤمنین، قرآن هم مردها را ذکر می کند و هم زنان را، در منافقین هم زنان را به حساب می آورد.

عصر ما، عصر نفاق

حال چگونه است که قرآن، این همه روی مسئله نفاق، تکیه کرده است؛ به ویژه در کتب آسمانی پیشین، یا اسمی از منافقین نیست، یا اگر هست، بسیار کم است. برای این است که هرچه بشر، بدوی تر و از تمدن دورتر بوده، در درجات پایین تر، زندگی می کرده، از صراحت بیشتری برخوردار بوده است؛ یعنی آن چه که در درون داشته است، از فکر و احساسات و عواطف و از رغبات و بی میلی ها، از مهربانی ها و خشم ها و از ایمان ها و بی ایمانی ها، هرچه داشته، همان را ظاهر می کرده است و هرچه بشر، پیش رفته، تکامل پیدا کرده (نمی خواهم بگویم خود این یک تکامل است؛ ولی از تبعات تکامل است)، قدرتش بر تصنع هم – که نفاق، نوعی تصنع است – افزایش پیدا کرده است؛ کما این که اگر ما، مردم عصر خودمان را با مردم صدر اسلام مقایسه کنیم، نفاق، هزاران درجه بیشتر شده است. یک وقتی من با خودم فکر می کردم که اساساً اگر عصر ما را از نظر انسانی – نه از نظر صنعتی- بخواهند ارزیابی کنند، اگر یک جنبه انسانی را بخواهند ملاک و مشخص عصر و زمان ما قرار بدهند، باید بگویند عصر نفاق! اگر بگویند در عصر ما، بزرگ ترین ماشینی که ابتکار و اختراع شده، چه ماشینی است؟ به نظر من، ماشین قلب حقایق است؛ این که بشر این همه توانایی پیدا کرده است که حقایق را وارونه جلوه بدهد.

لغت نفاق

کلمه «نفق» در قرآن آمده است: «إن تبتغی نفقاً فی الأرض او سلما فی السماء».۷ از این جا ما می توانیم ریشه لغت را پیدا کنیم. اهل لغت می گویند: نفق، یعنی راه؛ البته راه های مخفی و پنهانی.

یادم هست وقتی ما شرح نظام (کتابی است در صرف و نحو، مقارن با سیوطی؛ طلبه هایی که مقدمات عرب را می خوانند، یکی از کتاب هایی که در صرف و نحو می خوانند، شرح نظام است) می خواندیم، در آن جا به لغتی برخورد کردیم و بعد در کتاب های لغت دیدیم و آن، لغت «نافقاء» بود. در آن جا این جور معنی کرده بود: موش صحرایی، سوراخ خودش را که در صحرا می کند، یک احتیاطی می کند برای نجات از دشمن و یک در برای سوراخ و آغل خودش باز می گذارد که همان در معمولی رفت و آمد است که باید برود و بیاید؛ ولی بعد در ته آن و در یک نقطه دوردستی که از این دروازه آشکار، دور است، از زیر زمین به طرف بالا می کند و می کند تا سقف را به کف زمین، نزدیک می کند؛ اما آن قدر نمی کند که سوراخ بشود؛ بلکه یک قشر نازکی باقی می گذارد و نه آن قدر نازک که خود قشر خراب بشود؛ بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در پیدا شد، حیوان درنده ای از این در وارد شد و خطر ایجاد کرد، او بتواند با سرش محکم بزند و این قشر، خراب بشود. این که از این در وارد می شود، او از آن در خارج شود. عرب به این می گوید «نافقا»؛ یعنی یک راه مخفی درونی سرپوشیده ای که برای دنیای موش صحرایی، جزء اسرار نظامی است و دشمن از آن باخبر نیست؛ ولی یک چنین راه احتیاطی، برای خودش باز گذاشته است.

در لغت هم وقتی ما نگاه می کنیم که منافق را چرا منافق می گویند، می بینیم گفته اند: برای این که دو در برای خودش قرار داده؛ یک در ورودی که از آن در، به اسلام وارد می شود و یک در خروجی که باید فرض کنیم در پنهانی است؛ از یک در وارد و از در دیگر، خارج می شود.

تعریف منافق

از همین جا ضمناً تعریف منافق معلوم می شود. مؤمنی داریم؛ کافری داریم و منافقی. مؤمن، کسی است که واقعاً از عمق دل خودش، به حقیقت اسلام، ایمان دارد و اقرار و اعتراف هم دارد؛ در دل، مؤمن است؛ در زبان و عمل هم مؤمن است؛ در احساسات هم مؤمن است؛ در تظاهرات ظاهری هم مؤمن است؛ اما کافر کسی است که مخالف است؛ در باطن، مخالف است؛ در ظاهر هم مخالف است. می گوید: من خدا را قبول ندارم. خدا را قبول ندارد و می گوید هم که خدا را قبول ندارم. پیغمبر را قبول ندارد؛ می گوید هم پیغمبر را قبول ندارم. قرآن را قبول ندارد؛ می گوید هم قبول ندارم. صریح است. کافر است و یک کافر صریح؛ یعنی یک رو؛ یک رو بیشتر ندارد. ظاهرش همان را می گوید که باطنش می گوید و باطنش همان را می گوید که ظاهرش می گوید.

اما منافق. منافق، کسی است که فکر و اندیشه اش یک جور می گوید؛ زیانش جور دیگر؛ درست بر ضد آن. احساسات و عواطفش در یک جهت است؛ ولی تظاهرات ظاهری اش در جهت دیگر. در دل، خدا را قبول ندارد؛ اما متظاهر به خداپرستی است. پیغمبر را قبول ندارد؛ اما متظاهر به احترام به پیغمبر است. قرآن را قبول ندارد؛ اما متظاهر احترام به قرآن است. علی را قبول ندارد؛ اما متظاهر به احترام به علی است و همین طور همه مقدسات دین. پرده ای بر روی کفر خودش کشیده است. بنابراین، نفاق یعنی کفر در زیر پرده. منافق، یعنی کافری که کفر خودش را در پشت پرده، مخفی نگه داشته است.

خطر نفاق

امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ای که به محمدبن أبی بکر – وقتی او را والی مصر کرده بود، نوشته اند – می فرماید: من از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله این حدیث را شنیدم؛ پیغمبر نسبت به آینده امت، اظهار نگرانی می کرد و می گفت: «من از منافقان، نگرانم. پیغمبر از آینده امت خودش اظهار نگرانی می کرد؛ ولی نه از ناحیه کافران؛ از ناحیه کسانی که اسلام را به ظاهر قبول کرده اند و در باطن، قبول نکرده اند. عبارت حضرت این است که پیغمبر می فرمود: «إنی لا أخاف علی امتی مؤمناً و لا مشرکاً اما المؤمن فیمنعه الله بإیمانه و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه و لکن اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان»؛۸ من از مؤمنین بر امتم بیم ندارم؛ از مشرکین هم بر امتم بیم ندارم. خدا مؤمن را به موجب همان ایمانش، باز می دارد؛ یعنی ایمان مؤمن، به او اجازه نمی دهد که خطری برای اسلام به وجود بیاورد. مشرک هم چون متظاهر به شرک خودش است، خدا به همین موجب، او را می کوبد. آن که من از او بر شما بیمناکم، منافق است که زبانش دانا و متظاهر است و به خیر و اسلام می چرخد؛ بلکه همه تظاهراتش، تظاهرات اسلامی است؛ اما دلش به سوی دیگران است.

از این جا انسان می فهمد که خطر منافق و نفاق، چقدر بزرگ است! وقتی قرآن را نگاه می کنیم، می بینیم تکیه عظیمی دارد راجع به نفاق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.