پاورپوینت کامل احیاگری و خوانش دیگری از احیاگران ۸۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل احیاگری و خوانش دیگری از احیاگران ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احیاگری و خوانش دیگری از احیاگران ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل احیاگری و خوانش دیگری از احیاگران ۸۰ اسلاید در PowerPoint :

۶

چند سال پیش در کرانه کنفرانس «امام خمینی و احیای فکر دینی » فرصتی دست داد تا با دانشور نامور، حامد الگار دیدار و گفتگو
کنیم . صراحت گفتار، شجاعت در ابراز رای، گشاده رویی، دقت و متانت، از اوصاف نیک وی در این دیدار بود . استاد الگار، فارسی را
شیرین تکلم می کند که ته لهجه آمریکایی بر حلاوت آن می افزود .

موضوع این دیدار «احیاگری دینی » است که صریح و بی پرده و البته نه خالی از تنش است . شاید شیوه مصاحبه برای استاد الگار نا
آشنا بود و غیر معهود – و شاید هم نه چندان دلپذیر . بیشتر به مباحثه مرسوم حوزوی شباهت داشت تا به مصاحبه رسمی و
متعارف . استاد – که جامش از می صافی تهی مباد – پیش از وقت، احساس خستگی کردند . از این رو میل داشتند زودتر جمع
بندی و نتیجه گیری شود که ناخواسته پرسش هایی بی پاسخ ماند که مهم تر از همه مقایسه سلفی گرایی و احیاگری بود .

استاد دکتر الگار از دیدگاه شما، احیاگری چه تعریفی می تواند داشته باشد؟

احیا به معنی تجدید حیات و تجدید زندگی است برای یک دین یا یک جامعه یا یک تمدن . و چون یک دین – البته نه خود دین
بلکه برداشت هایی که مردم از یک دین می کنند – دچار کساد می شود، لزوم احیا مکررا در تاریخ پیدا می شود . حضرت پیغمبر (ص)
در حدیثی مشهور، به این مضمون که در هر قرن شخصی پیدا خواهد شد که دین امت مرا تجدید خواهد کرد، به همین مطلب
اشاره دارد . یعنی هر موجود زنده ای محتاج تجدید حیات است و دین هم از این قاعده مستثنا نیست البته دین که نه!
برداشت های مردم از دین، عملکرد مردم و طرز اجرای احکام دین، احتیاج به تجدید حیات دارد . به نظر بنده، منظور از احیا
همین است . به عنوان مثال می توان به کتاب معروف حجت الاسلام ابوحامد غزالی (احیاء العلوم) اشاره کرد . منظور غزالی از این
عنوان این نبود که علوم مثلا مرده است، یا علوم اسلامی در معرض زوال و نابودی قرار گرفته! بلکه ایشان خواستند نشان دهند که
آن عنصر جاندار در تعالیم دین چه می تواند باشد . وی درباره ظواهر شریعت و بواطن آن و یا به عبارت دیگر طریقت تحقیق
جالبی کرد .

پس به نظر شما، استعمال کلمه احیاگری در دین، یک استعمال مجازی است; چرا که احیاگری در خود دین نیست; بلکه در
معرفت دینی است؟

بله .

در کنار مسئله احیاگری، واژه های دیگری هم به کار می رود; مثل اصلاحگری و بیدارگری . بین این سه اصطلاح (احیاگری
بیدارگری، اصلاح گری) چه تفاوتی می بینید؟

اصلاح البته به معنای تصحیح جریان های منحرف است .

که جنبه اجتماعی دارند . . .

جنبه فکری هم می توانند داشته باشند . خلاصه چیزی را نمی شود اصلاح کرد، مگر این که دچار فساد شده باشد و الا کلمه اصلاح
معنا ندارد . از این نظر یک فرق اساسی بین اصلاح و احیا می بینیم: هر چیزی که دچار رکود شده و احتیاج به احیا دارد، لزوما
دچار فساد نشده که احتیاج به اصلاح داشته باشد . این فرق مهمی است بین این دو اصطلاح . اگر اجازه بدهید من کمی مشروح تر
عرض کنم: آدم ساده ای که با علوم دینی، هیچ سروکاری ندارد، برداشتش از دین، مذهب و عبادت، بسیار محدود و سطحی است;
ولی فرائضش را به جا می آورد; اما به ابعاد معنوی دین اصلا پی نبرده یا مثلا شعور سیاسی ندارد . می شود گفت که چنین شخصی
به احیا احتیاج دارد و شاید بتواند از احیا استفاده کند; ولی این شخصا به اصلاح محتاج نیست .

یعنی می توان گفت که اصلاح، وقتی است که یک جریان فکری یا اجتماعی، دچار آسیب شود; ولی در مسئله احیا تقریبا دچار رکود
می شود . حال تفاوت این دو، با اصطلاح بیدارگری چیست؟

بیدارگری به نظر بنده، بیشتر جنبه اجتماعی – سیاسی دارد; یعنی کاری به محتوای عقیدتی دین یا عبادت ندارد . بیدارگری به
این معنی است که امت اسلامی را در مقابل خطرهایی که موجودیت آن را تهدید می کند، بیدار کنیم . بنابراین بیدارگر، کسی
است که مسلمانان را به حرکت عملی، اجتماعی، سیاسی دعوت می کند .

خوب است چکیده ای از تاریخ احیاگری را در اسلام بیان کنید .

بله، می توانم برگردم به پاسخی که به سؤال اول دادم . در واقع همان طور که پیغمبر (ص) در حدیث مشهور مژده داده اند، در هر
قرن هجری یا در راس هر قرن هجری، مجددی پیدا خواهد شد، و من تجدید و احیا را تقریبا یکی می دانم . البته نمی توانم برای
شما در هر قرنی از پانزده قرن هجری که پشت سر گذاشتیم، یک مجدد را بر شمارم . بعضی از مورخان این کوشش را کرده اند که
مثلا برای فلان قرن محیی و مجدد فلان کس بوده است . غزالی از کسانی است که چنین تلاشی را کرد .

یعنی نام برده که . . .

البته خود شخص محیی یا مجدد، این ادعا را نمی کند . . .

کلا کسانی که تاریخ احیاگری را نگاشتند، در راس هر قرنی احیاگری را نام برده اند چه کسی از محققان در این زمینه کار کرده و
مصداق ها را نشان داده است؟

یکی از علمای یمن به نام شوکانی – به گمانم در قرن یازدهم هجری می زیسته – چنین فهرستی را تهیه کرده است .

نام کتابش چیست؟

متاسفانه نام کتابش یادم نیست . البته به این سادگی هم نیست که ما ادعا کنیم مجدد این قرن حتما چنین کسی بوده و غیر از او
کسی نیست . گرچه در بعضی از قرن ها ممکن است چنین ادعایی بکنیم . مثلا امام غزالی را – حداقل از دیدگاه اهل سنت –
می توانیم مجدد قرن ششم بدانیم و یا شیخ احمد فاروقی سر هندی که هم عارف بوده و هم فقیه . . .

همان که معاصر سید جمال الدین بود؟

نه، او در قرن دهم هجری زندگی می کرد . بسیاری از اهل سنت، ایشان را نه تنها مجدد قرن که مجدد هزاره حاضر می دانند . البته
به طور قطع نمی شود ادعا کرد که مجدد در این قرن همین شخص بوده و لا غیر .

فکر می کنید گرایش احیاگری غزالی چه تاثیری در تفکر احیاگرانه شیعی داشته است؟

تاثیر مستقیم بر تفکر شیعه نداشته، ولی در دوره صفوی یکی از مهمترین مشایخ شیعی، به نام فیض کاشانی، کتاب احیاء العلوم
غزالی را بازنویسی کرده و کتاب «المحجه البیضاء» را نوشت و روایات اهل تشیع را جایگزین روایات سنی کرد . مطالبی را هم حذف
و مطالبی را افزود که نشانگر نفوذ غزالی حتی در بین شیعیان است .

برنامه امامان شیعه، هم بعد احیاگری بوده . . . ؟

نمی دانم; ولی فکر نمی کنم بتوانیم در عالم تشیع، قبل از آغاز غیبت، به دنبال محیی یا مجدد باشیم . برای این که در عالم تسنن،
بعد از رحلت حضرت پیامبر (ص) – از دیدگاه اهل سنت – شخص معصوم وجود نداشته، در صورتی که واضح و بدیهی است که
عصمت برای شیعه در عترت پیامبر (ص) همچنان باقی بود . بنابراین احتیاجی به تجدید و احیا نبود; چون «حجت الله » یا امام
معصوم در روی زمین بود و فقط بعد از غیبت صاحب الزمان (عج) شیعه به تجدید و احیا احتیاج پیدا کرد .

امام حسین (ع) در ماجرای عاشورا سخن از احیای دین می گوید و ظاهرا این سخن بر زبان امامان دیگر هم جاری شده است .
بنابراین در مورد میراثی که اسلام داشته به نام سنت پیامبر، آیا به جریان انداختن سنت پیامبر از قبل امامان شیعه نوعی
احیاگری به حساب نمی آید؟

چرا، ولی چیزی که هست این است که سخنان و کردارهای ائمه اطهار نه تنها مبین سنت پیغمبر (ص) که دنباله و متمم آن به
حساب می آید . پس می شود گفت که ائمه، سنت پیغمبر (ص) را احیا کردند; ولی احیای ایشان قابل مقایسه با احیای دانشمندان و
علما و فقها نیست; چرا که امامان معصوم (ع) نه تنها احیا کننده، که شکل دهنده سنت بودند .

پس ائمه احیاگر بوده اند، اما احیاگری آنان از نوعی دیگر بوده . . .

بله; از نوع دیگر بوده است .

در جنبش مشروطیت – که شما درباره آن بسیار کار کرده اید – جامعه ایرانی در زمینه های مختلف: فکر، فرهنگ، حقوق مدنی و
خلاصه معارف گوناگون بشری، تکانی خورد . شما تصور می کنید در جامعه ایرانی بعد از انقلاب مشروطیت، جریان احیاگری دینی
بوده؟ درباره چند و چون آن توضیح دهید .

احیا به معنای تجدید نبوده است; زیرا انقلاب مشروطیت یک نهضت سیاسی بود . علمای شیعه هم بعضی طرفدار و بعضی مخالف
مشروطه بودند . برداشت های علما از هر دو جناح، عوامل سیاسی داشت . بنابراین – به نظر بنده – نمی شود به انقلاب مشروطه،
عنوان حرکت احیای دینی اطلاق کرد . به هر حال فکر مشروطه را علمای شیعه مطرح نکردند . برای اولین بار، افرادی که به
فرنگ رفته بودند، با سیستم های حکومتی غربی آشنا شدند و مسئله مشروطه را بر سر زبان ها انداختند . پس از آن، بعضی از علما
به تایید و بعضی هم به مخالفت برخاستند .

نهضت مشروطه قبل از این که یک جریان سیاسی باشد، یک جریان فرهنگی بود . قبل از رخ دادن حوادث سیاسی، در ادبیات
تحولی رخ نمود . از این رو – فی المثل – رمان یا سفرنامه نوشته شد; مثل سفرنامه «مسیر طالبی . . .» . بنابراین زمینه ساز
مشروطیت، کار فرهنگی بود، نه کار صرف سیاسی . . . .

ولی با ذکر این گونه کتاب ها و شخصیت های اروپارفته، از حوزه «احیای دینی » خارج می شویم . . .

درست است و من فقط می خواستم نتیجه گیری کنم . آنچه گفتم مقدمه بود برای مسئله ای مهم که پس مشروطیت یک جنبش
صرف سیاسی نبود; بلکه آمیخته ای از فرهنگ و سیاست بود . افزون بر این که – به قول تقی زاده – سردمداران جنبش مشروطیت
دو تن بودند یک سید محمد طباطبایی و دیگر سید عبدالله بهبهانی . در این جو متاثر از غرب و به طور مشخص اروپا، آقای
نائینی می آید و کتابی در معرفت دین می نویسد; به نام «تنبیه الامه و تنزیه المله » که خود عنوان، پر معنی است .

فکر نمی کنم تعریفی که شما از این کتاب کردید، صد در صد درست باشد; ولی – خوب – موضوعش معرفت دینی نیست; بلکه
حکومت است و مخصوصا حکومت مشروطه که تا چه اندازه از دیدگاه فقه شیعه، قابل توجیه است .

ولی به هر حال یک برداشت دینی است و می تواند در مقوله احیا بگنجد .

این درست، ولی ناگفته نماند که بعد از حوادثی مثل اعدام شیخ فضل الله نوری و ترور عبدالله بهبهانی، اکثر علمای مشروطه خواه
از جمله خود آقای نائینی، از مواضع خود برگشتند و اظهار پشیمانی کردند و حتی آقای نائینی دستور داد که همه نسخه های
کتابش را در آب دجله بیندازند . بنابراین اگر ایشان آنچه را گفته بود، پس گرفته و رد کرده باشد، ما نمی توانیم کتاب او را یک
مرحله در توسعه فکر سیاسی اسلام بدانیم .

از همین رو در آغاز اشاره کردم که «قوت و ضعف جریان احیاگری در انقلاب مشروطه » . بالاخره یک جریان ضعیف احیاگرانه در
متن نهضت مشروطه بوده . . .

بلی، اما خیلی کم .

از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، با شخصیت های مختلفی رو به رو می شویم . البته قبل از مشروطه هم سید جمال الدین را
داریم . خواستم نظر شما را درباره ایشان بدانم . ایشان را به عنوان یک احیاگر می دانید یا . . .

باید گفت که سید جمال الدین، شخصیت مرموز و پیچیده ای بوده و البته فعالیت ایشان جنبه های مثبتی هم داشته است . ولی در
ایران – به خصوص در ایران – می بینیم جنبه های منفی یا مشکوک فعالیت های وی کاملا نادیده گرفته می شود . سؤالاتی درباره
سید جمال الدین هست; مثل ورود سید جمال در محافل فراماسونری در قاهره . مدافعان سید جمال الدین از قبیل حجت
الاسلام خسروشاهی می گویند که او فقط می خواسته بداند که آنجا چه خبر است؟ ! . . . . (۱) به هیچ وجه نمی توانم نام احیاگر بر او
بگذارم .

حتی بیدارگر هم نمی دانید؟

نه . بعد از مرگ سید جمال، همه به این نتیجه رسیده اند که او خیلی شخص با نفوذی بوده است; ولی آدم اگر به اسناد آن زمان
نگاه کند، می بیند که چندان نقش مهمی ایفا نکرده است . مثلا در ایران گفته می شود که وی باعث شد که میرزا حسن شیرازی،
فتوای تحریم تنباکو را صادر کند . هرگز چنین نیست! درست این است که میرزا علی اکبر خان اقیری که از علمای برجسته شیراز
بود، کیفیت این قضیه را به میرزا حسن شیرازی خبر می دهد و به دنبال اقدام همین عالم شیرازی، میرزا حسن، فتوای مشهور
خود را صادر کرد . (۲)

مسئله اتحاد اسلام را که سید جمال بر سر زبان ها انداخت، چگونه توجیه می کنید؟ سید می خواست سلطان عبدالحمید را در
راس اتحاد اسلامی قرار دهد . گویا ایشان تصریح کرده بود که خواستم این احمق را رئیس مسلمانان کنم، اما قبول نکرد! به هر
حال «اتحاد اسلام » یک چیز مسلم و انکارناپذیر تاریخی است . . .

نه! می خواست از اختلاف موجود بین ایران و عثمانی در آن دوره استفاده کند . بعضی از علمای شیعه در عتبات هم طرفدار این تز
– اتحاد اسلام – بودند و سید جمال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.