پاورپوینت کامل تحلیل میراث در گفتمان اسلامی معاصر ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تحلیل میراث در گفتمان اسلامی معاصر ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحلیل میراث در گفتمان اسلامی معاصر ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تحلیل میراث در گفتمان اسلامی معاصر ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

میراث چیست؟

نزد فیلسوفان علم، اصل معرفت شناختی مسلمی وجود دارد و آن اینکه نوع «روش » در هر علمی را «موضوع » آن علم مشخص
می کند . (۱) از این رو گام نخست در هر پژوهش علمی، شناخت و تعیین ماهیت «موضوع علم » است .

فهم و تبیین میراث و تجدید روش متناسب با آن از این حکم مستثنا نیست . بنابراین، نخست لازم است معنای دقیقی از «میراث »
پرورده شود . نخستین نکته قابل توجه، تفاوت آشکار کاربرد رایج و امروزی واژه «میراث » با کاربرد آن در سده های پیشین است .

امروزه برای مسلمانان، واژه «میراث » حامل معانی مختلفی است، که فرهنگ و تمدن گذشته مسلمانان یکسره با آنها نا آشنا است .

از سوی دیگر، در گستره گفتمان معاصر اسلامی این واژه به لحاظ معنایی، انباشتگی و غلظت بالایی پیدا کرده است، تا آنجا که
ترجمه معانی این واژه، به زبان های دیگر مشکل و حتی ناممکن می نماید .

در لغت نامه های کهن زبان عربی، میراث از ریشه «و . ر . ث » است، «که به معنای مال یا حقی است که پس از مرگ شخص، به
بازماندگان او می رسد …» . پس در این معنا واژه «ارث » مرادف با میراث است . چنان که فقیهان نیز کتاب ارث را «میراث » و
«مواریث » نیز نامیده اند (۲) . در قرآن (۳) نیز همین معنا مراد شده است . در هیچ یک از گونه های کاربرد قدیم، معنای امروزی آن –
که همان مجموعه عقاید و باورهای قوی است – اخذ نشده است . عالمان علوم اسلامی و همچنین فیلسوفان برای اشاره به آرای
گذشتگان، واژه «میراث » قدما را به کار نمی بردند، بلکه به جای آن عبارت هایی چون «سخن پیشینیان » (۴) و «بهره گیری از ثمرات
اندیشه آنان » (۵) به کار می رفت .

کاربرد این واژه در زبان های غربی نیز به همین معنا – البته با تفاوتی اندک – به کار می رود; به عنوان مثال در زبان انگلیسی و
فرانسوی معادل واژه «میراث » به ترتیب دو واژه Patrimoine و Hritage است، که چنان که اشاره شد با معنای کهن آن در
فرهنگ عربی، شباهت بسیاری دارد . گو اینکه در زبان فرانسوی واژه Hritage به گونه ای مجازی بر باورها و عادات و آداب و
رسوم خاص هر فرهنگ یا تمدنی دلالت می کند، (۶) با این همه، با معنای متداول آن در فرهنگ و ادبیات معاصر عرب یکسره
متفاوت است .

بر این پایه، می توان نتیجه گرفت که کاربرد کنونی واژه «میراث » در گفتمان معاصر اسلامی، پیش از آنکه خاستگاهی
معرفت شناختی داشته باشد، یکسره مولود عوامل ایدئولوژیک است و به طور مشخص محصول دوران نوزایش است; به گونه ای که
نه در فرهنگ و ادبیات گذشته و نه در فرهنگ و ادبیات نوین غربی، چنین کاربردی به چشم نمی خورد . در واقع در عرصه گفتمان
معاصر، واژه «میراث » ، در بردارنده معنایی متفاوت – اگر نگویم متضاد – با معنای کهن آن است; زیرا اگر در گذشته، این واژه به
معنای «ارث بر جای مانده از شخص متوفی » است، که باید میان بازماندگان تقسیم شود، امروزه به معنای «امر مشترک » به کار
می رود; یعنی میراث فکری و روحی که دو نسل گذشته و حاضر را به هم گره می زند . اگر در گذشته «ارث » یا «میراث » ، نشانه
فقدان و غیاب «پدر» و جایگزین شدن «پسر» بود، در ذهنیت معاصر بر تداوم حضور پدر در کنار پسر و در هم شدن گذشته و اکنون،
دلالت می کند .

از این رو مسلمانان، «میراث » خود را به دیده امری موروثی و بر جای مانده از گذشته لحاظ نمی کنند، بلکه به مثابه امری حاضر و
بر سازنده «تمامیت » فرهنگ خویش می بینند . به سخن دیگر، در فرهنگ عربی – اسلامی، واژه «میراث » به یکسان عرصه حضور
عناصر معرفتی و سویه های ایدئولوژیک است .

یکی از تاریخنگاران آلمانی، تاریخ را «مجموعه امور ممکن تحقق یافته » می شناساند . اگر این سخن، بر تاریخ سیاسی یا فکری دوران
معاصر، صدق کند، در مقابل، «میراث » در اندیشه معاصر تنها بر امور تحقق یافته دلالت نمی کند، بلکه شامل امور «آنچه باید تحقق
یابد» نیز می شود . به بیان دیگر «میراث » صرفا بر آنچه بوده (ما کان) دلالت نمی کند، بلکه «آنچه باید باشد» (ماینبغی ان یکون) را
نیز در برمی گیرد . از اینجاست که در کاربرد واژه «میراث » از سوی گفتمان نوین و معاصر اسلامی، عناصر معرفتی و ایدئولوژیک
حضور دارند و حتی به گونه ای با هم ترکیب شده اند .

در پاسخ به اینکه، چرا واژه «میراث » ، چنین کاربرد ویژه ای و یا دوگانه ای پیدا کرده است، باید گفت که در گفتمان نوزایشی، این
واژه از یکسو بر مجموعه ای از اصول و باورهای موروثی دلالت می کرد که برای سنجش انتقادی مان در حال حاضر و گذر به دوران
آینده، باید آن را به مثابه الگوی مرجع نگریست و از سوی دیگر، دعوت به گذشته، به مثابه عکس العملی در برابر تهاجم بیگانگان
غربی و سیطره نظامی، صنعتی و فرهنگی آنان بود .

در این زمینه میراث به مثابه ابزاری برای دفاع از هویت و تثبیت جایگاه خود به کار آمد . از این رو چنگ زدن به «میراث » ، نه تنها
برای سرمشق گرفتن از آن و رسیدن به آینده ای درخشان بود، بلکه به مثابه سدی بلند و مطمئن نگریسته شد، که می توان در پناه
آن از گزند تهاجم بیگانگان در امان ماند .

بودن و شدن در تمدن غربی

ابتدا واژه «میراث » را می کاویم و جایگاه و وضعیت میراث در نزد غربیان را در قیاس با وضعیت آن نزد مسلمانان می سنجیم .

اگر به فرایند فکری غرب به ویژه از دوران بیکن و دکارت به این سو، نگاهی بیفکنیم، می بینیم که میراث یا سنت غربی پیوسته
مورد نقد و بازنگری قرار گرفته است .

بیکن با طرح بت های ذهنی، «بت قبیله » ، «بت غار» ، «بت بازار» و «بت نمایشخانه » کوشید تا ذهن غربی را از اوهام گذشته برهاند و
با تکیه بر معیارهای نوین، گامی فراپیش نهد . همچنین دکارت با به کارگیری روش «شک دستوری » و تنها با اعتماد به نیروی عقل
انسانی، جسورانه در همه چیز شک می کند، تا بتواند همه باورهای خود را مورد سنجش دقیق قرار دهد و تنها آنهایی که از عهده
آزمون دقیق، برآمده اند، نگاه دارد . او ذهن انسان را به سبد پر از سیب توصیف می کند که برای جداکردن و بیرون ریختن سیب
پوسیده، نخست لازم است تمام سبد خالی شود، آنگاه سیب های سالم از نو در آن چیده شوند . دکارت معتقد است که تنها در این
صورت است که عقل یا فرد غربی می تواند از سیطره مرجعیت و اقتدار سنت، درآید . بر این اساس می توان تاریخ تفکر غربی را،
تاریخ «گسست ها» و «پیوست های » مداوم از سنت دانست . گسست درپی پیوست می آید . عقل غربی از سنت خود می گسلد تا در
افقی دیگر باز به آن بپیوندد .

«اکنون » بر «گذشته » استوار است . اندیشه تجدد از درون خود سنت زاده می شود . اما در همان حال می کوشد با بازسازی عناصر
کهن موروثی، به احیای مجدد آن دست یازد .

غربیان در سه قرن اخیر بر پایه این طرز تلقی، تاریخ تمدن خود را نگاشتند و آن را به مثابه امری همواره «نوشونده » و در حال
تکامل معرفی می کردند . تاریخ فرهنگی غرب به دوره های مختلفی تقسیم شد . اگر چه هر دوره ویژگی خاص خود را دارد، اما در
عین حال در حکم حلقه زنجیری است که «ماقبل » و «مابعد» خود را به هم پیوند می دهد . در این رشته به هم پیوسته، «ماقبل »
پدیدآورنده حلقه «بعدی » است; چنان که حلقه زنجیره «بعدی » هم به نوبه خود تبیین کننده «قبلی » است . از مجموعه آنها، یک کل
به هم پیوسته و منسجمی به وجود می آید . به طور کلی هدف عمده متفکران غربی از ارائه چنین تصویری از ماهیت تاریخ و عقل،
اثبات تاریخمندی اندیشه است که در نظمی منسجم و در عین حال منطقی در پی هم می آیند; به گونه ای که تفکیک قبل از بعد
(گذشته از حال) کاری آسان می شود .

غربیان تنها بدین شیوه توانستند از بار طاقت فرسای میراث گذشته برهند و آن را بر دوش خود «گذشته » گذارند، و خود سبکبال
به پیش روند . گذشته، اکنون باری گران بردوش آنها نیست، بلکه تنها نشان «بودن » است; بودنی که به گونه ای پیوسته در حال
«شدن » است .

وجود نظم منطقی و در عین حال پوینده تاریخ فرهنگ غربی، خواه مدعای درستی باشد و خواه توهمی بیش نباشد، در قلمرو
آگاهی غرب توانست به پدیده های تاریخی، تسلسلی خاص ببخشد; به گونه ای که قرار دادن «گذشته » به جای «اکنون » امری ناممکن
شد . از این روست که می بینیم عموم غربیان در عین اینکه به افق «آینده » نظر دو خته اند، از «گذشته » نیز گریزان و یا بیزار
نیستند; هرچند که «آینده » را نیز طبق الگوی «گذشته » ، ترسیم نمی کنند . در این صورت، «گذشته » جایگاه و نظم طبیعی خود
را بازخواهد یافت . خلاصه سخن این که، فرد غربی به هنگام بازگشت به سنت خویش، در پی پدید آوردن نظمی بر صورت «گذشته »
نیست، بلکه برای ابداع نظم نوینی است که اساس آن بر عقل است و عرصه ای برای ظهور نظمی نوین تر .

از این منظر، آنچه عرب ها آن را «چالشگری دوران معاصر» می نامند، برای غربیان نه به مثابه امری تحمیل شده از بیرون، بلکه به
منزله امری برآمده از درون سنت است . همچنین پیامد منطقی تکاملی است که «گذشته » را به «اکنون » پیوند می دهد .

«دوران معاصر» در چالش با نظم و معیشت غربیان نیست; چرا که با آن هم روزگارند و حتی گاه بر آن نیز پیشی می گیرند تا در
نظم کنونی اش، نظام آینده را ترسیم کنند; زیرا – چنانکه گفتیم – «آینده » پیامد طبیعی وضعیت «امروز» آنان است . پس در
ذهنیت آنان، سنت در تقابل با «مقتضیات زمان حاضر و یا آینده » نیست، بلکه در نزد آنان، زمان، حرکتی است رو به پیش که هر
گونه فرصت بازگشت را از ما می ستاند . «گذشته » ، گذشته است و برگشت ناپذیر . «تاریخمندی » عقل غربی نیز دقیقا به همین
معناست که همراه با «عقل محوری » ، ارکان اساسی تفکر مدرن غربی را تشکیل می دهند . این شمایی کلی از روند تاریخی تفکر
غربی است .

تقابل میراث و عینیت

اما درباره وضعیت کنونی مسلمانان در قیاس با سنت بر جای مانده از گذشته، باید گفت که «سنت » ، مجموعه ای از باورها و
انگاره ها است که میان آنان و «چالشگرهای دوران معاصر» رابطه ای متقابل برقرار می کند . مراد تقابل عینی میان معرفت گذشته و
معرفت امروزی نیست، بلکه مراد، تقابلی است که در قلمرو آگاهی آنان، میان سنت گذشته و تفکر نوین امروزی رخ داده است و این
امری است که به صورت همزمان، طرح تصویری از فرهنگ گذشته و نیز فرهنگ آینده را نیز از ما می طلبد . مراد از ترسیم
طرح

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.