پاورپوینت کامل فراوری فکر و بازسازی بنیان ها و ساختارهای معرفتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فراوری فکر و بازسازی بنیان ها و ساختارهای معرفتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فراوری فکر و بازسازی بنیان ها و ساختارهای معرفتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فراوری فکر و بازسازی بنیان ها و ساختارهای معرفتی ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :

۹

اشاره:

مطلبی که پیش روی شماست، گفتگویی است با دکتر حسین کچوئیان صاحب نظر در مسائل اجتماعی و استادیار دانشگاه تهران
درباره جایگاه و فرایند تولید فکر و نظریه سازی در کشور و نیز فرصت ها و چالش هایی که در مسیر این فرایند قرار دارد .

دکتر کچوئیان در این گفتگو، با نگاهی واقع بینانه و به دور از آنچه آن را ارزیابی های منفی می نامد، به تبیین این جایگاه و نقد
فرایند علم در ایران می پردازد .

او با اشاره به برخی موفقیت های کمی، روند یاد شده را رو به رشد دانسته و در عین حال رمز و راز کاستی ها را از خلال نظریه
وابستگی جستجو کرده و معتقد است که غرب تمام بنیان ها و ساختارهای مورد نیاز در کشورهای جنوب و به خصوص در کشور ما
را به هم ریخته است . او عوامل اصلی این اتفاق را فقدان قدرت تحلیل و کاربردی کردن انباشته هایی از اطلاعات موجود می داند;
همان گونه که درگیر شدن نخبگان و فرهیختگان را در سیاست و عمل سیاسی اجتماعی از دیگر عوامل یاد شده، می پندارد .

او همچون «مایکل مولکی » که کتاب علم و جامعه شناسی معرفت وی را به فارسی برگردانده است، معتقد است که بسترها و
زمینه های سیاسی بر فعالیت ها و انگیزش های نخبگان تاثیر گذار است .

مولکی نیز بی طرفی دانشمندان را از لحاظ سیاسی، ادعایی ایدئولوژیک خوانده، پیشنهاد می کند که برای اولین بار به بررسی
میزان حضور پدیده های قدرت و سلطه در جامعه تحقیقاتی پرداخته شود .

کچوئیان در عین حال ارزیابی نسبتا مثبتی از وضعیت موردنظر ارائه می دهد و تاکید دارد که آرمان های بلند و همت عالی، نباید
به سوی ارزیابی های منفی تغییر مسیر دهد . این گفت وگو را با هم می خوانیم:

ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار قرار دادید، موضوع بحث ما نهضت علمی و آزاداندیشی است . موضوعی که در دل آرمان های
انقلاب وجود داشت و ما انتظار داشتیم بر اساس آن تحولی را در حوزه های معرفت، اجتهاد، نواندیشی و تولید علم ناظر باشیم .
اما پاره ای از ارزیابی های کلی از جایگاه معرفت و علم در ایران، گویای آن است که در این زمینه ها موفقیت چندانی حاصل نشده
است .

ابتدا حضرتعالی بفرمایید که تا چه اندازه، با این گونه ارزیابی ها موافقید و کلا نظرتان در این باره چیست؟

راجع به رشد منفی علم در ایران، یک نکته را باید گفت . ممکن است این احساس و تصور وجود داشته باشد، ولی این احساس و
تصور به نظر من – مثل همه زمینه هایی که درباره آنها چنین ارزیابی های منفی وجود دارد – به معنای بلند بودن توقعات است، یا
بلند بودن آرمان ها و از آن طرف هم به معنای فاصله عظیمی است که بین ما و غرب وجود دارد; و گرنه در هیچ زمینه ای از
زمینه های اجتماعی – وقتی تحول جامعه به طور کلی مطرح است، نه یک پروژه یا یک طرح خاص – بیست سال زمانی نیست که بر
پایه آن بتوان از تحولات ارزیابی معناداری کرد .

اما گفته می شود ۲۰ سال، مدت و زمانی است که یک نسل به ثمر می نشیند و نسلی دیگر جایگزین آن می شود . در واقع ۲۰ سال،
عمر یک نسل است و پس از ۲۰ سال، یک نسل جدید پا به عرصه وجود می گذارد . یعنی ما پس از این ۲۰ سال با نسلی جدید و
نسلی دیگر روبرو هستیم که دیگر ممکن است ویژگی ها و مختصات نسل قبلی را نداشته باشد و این مدت و مفهوم در بطن خود
تبدیل و توالد نسل ها را در بردارد .

بله، بیست سال عمر یک نسل است; اما گاهی باید صد نسل بیاید و برود تا یک چیزی به وجود بیاید . غرب از قرن یازدهم که تحت
تاثیر تحولات جهان اسلام، به تدریج شروع به تغییر و تحول کرد، چند نسل گذشت تا به نیوتن رسید; یعنی زمانی معادل شش
قرن .

اساسا حوزه علم همین طور است که یک کسی وقتی یک حرفی و یک جرقه ای می زند; سال ها بعد به آن پروبال می دهند . شما
وقتی در تاریخ علوم نگاه کنید، می بینید که همه علوم همین گونه است; مثلا اگر نظرات کپرنیک، گالیله، نیوتن و یا وبر و نظایر
اینها مطرح شده، شما می توانید ریشه های حرف های آنها را حدودا یکصد سال به عقب تر ببرید و ببینید که پیش از آنها یک کسی،
چیزی گفته است .

مثلا اگر در حوزه سیاست به سراغ «ماکیاول » بروید و بخواهید نظرات او را بخوانید، می بینید که از جهتی یک کتاب خیلی نازلی
است چندان عمیق نیست . از آن سیاست نامه هایی است که معمولی است و اگر با تفکر سیاسی اسلامی یا تفکر شرق در آن مقطع
مقایسه کنید، می بینید که خیلی چیز متفاوتی نیست; بلکه شاید هم نازل تر است . یک سیاست نامه ای است راجع به اینکه
پادشاهان چه بکنند و چه نکنند .

ماکیاول چه چیزی مطرح کرده است؟ فقط این که یک جور دیگر هم می شود، دید . این یک جور دیگر، تا بیاید و به یک جایی و به
یک علم سیاست جدید برسد، شاید حداقل سیصد، چهارصد یا ششصد سال، خودش طول کشیده است .

مگر فقط بحث بر سر نسل من و شماست؟ گاهی ۱۰۰ نسل طول می کشد . این علم، ماهیتش این است; مثل پروژه کذا نیست که
سرمایه بریزیم و … . پروژه کذا را هم اگر بخواهیم عناصر مختلفش را کنار هم جمع کنیم و نداشته باشیم، آن هم خیلی طول
می کشد .

در واقع من می بینم که نوع این گونه فکر به حوزه نظریه نوسازی می رسد . نظریه نوسازی هم همین گونه می گوید . کافی
ست شما بیایید عناصر موجود مثل ارتباطات، رادیو، مواد و سرمایه را کنار هم بگذارید; آن وقت کار تمام است و توسعه تمام
می شود; ولی دیدیم که نشد . اصلا توسعه مستلزم ایجاد یک آدم جدید است; آدمی که جور دیگری می بیند و احساسات و عواطف
دیگری دارد و از بنیاد – و نه تنها از عقلش، بلکه از حساسیت هایش و عواطف و عملش – اصلا چیز دیگری شده است . این یک چیز
دیگر شدن آدم ها هم همین طوری نیست; پیچیده است . ما نمی دانیم واقعا این آدم ها وقتی از پدر و مادر متولد می شوند، چه
بخشی را اکتساب می کنند و چه بخشی را با خود دارند . شاید اگر الآن یک تغییراتی را در آنها بدهیم، در چند نسل بعد، ثمر آن
ظاهر شود . بنابراین دست ما نیست . ماهیت قضیه، چنین اقتضایی دارد .

شما اگر در حوزه علم، به جامعه غرب نگاه کنید، می بینید از آن موقعی که کلید این تحولات خورده است، عناصری از تغییر و
تحول در فکر غرب به وجود آمده و حدود ۶ – ۷ قرن طول کشیده است، تا ثمر دهد . البته ما در شرایط تاریخی خودمان، الزاما
قرن را ملاک قرار نمی دهیم; ولی به هر صورت ۱۰ – ۲۰ سال هم فاصله ای نیست که بتوانیم ارزیابی درستی از اوضاع و احوال داشته
باشیم .

اما سابقه تاریخی و میراث فکری ما خیلی بیشتر از تاریخ و دیرینه تاریخی و فکری غرب است و اساسا سابقه فکری و فرهنگی شرق
با سابقه و دیرینه تاریخی غرب هم قابل مقایسه نیست . در این صورت، آیا این مقایسه شما با توجه به پشتوانه عریض و طویل فکری
شرق، می تواند وجهی داشته باشد؟

شما فکر می کنید سابقه تاریخی ما چیست؟ ما دیانتی و فرهنگی داشتیم که یک مرحله شکوفایی داشته است و در این مرحله
منحط شده است . ما الآن جز یک مواد خاصی از این سابقه تاریخی چیزی در دست نداریم . نه الآن، که از خیلی وقت پیش
نداشته ایم . در هر حوزه ای که نگاه کنید، همین طور است . فقه ما از زمان مرحوم شیخ انصاری یا خیلی قبل تر، منجمد شده و
دیگر با اوضاع و احوالش انطباق ندارد و الآن می بینید که هنوز مثال هایش همان مثال های، دویست، سیصد سال پیش است و
هنوز نمی تواند از جهان جدید، برای شما مثال بزند . راجع به هر چیزی صحبت کند، ولی مثال از گاو و شتر می زند . اشکال ندارد;
گاو و شتر در قضیه زکات و کشاورزی موضوعیت دارد، ولی شما می بینید که برای بخش بانک و امثال آن هم، وضع همان است .

این فرهنگ با آن سابقه تاریخی، اگر می خواست کاری بکند، تا به حال باید می کرد . ولی اینکه منحط شدیم، چون مسیر عوض
شده و نسبت به تحولات منقطع شده ایم . مشکل ما، این است که آن منابع، در شرایط جدید کارآیی لازم را ندارند، یا برای کارآیی،
مشکل دارند . لذا سابقه تاریخی ای هم وجود ندارد . ما همه منجمد شدیم و به قهقرا رفتیم; بعد یک حاشیه هایی آمده و به ما
ضمیمه شده است . ما الآن در یک دنیای جدیدی زندگی می کنیم و مشکل ما درست مثل این است که تصور کنید من و شما در
۵۰۰ سال قبل زندگی می کردیم و یک دفعه ما را از ۵۰۰ سال قبل می آورند و در جهان فعلی می گذارند . در این زمان حاضر، چقدر
می توانستیم زندگی کنیم؟ از خیابان هم نمی توانستیم رد شویم . در این شرایط شگفت زده می شویم و از خود می پرسیم که این
چیزها چیست و اصلا اینجا کجا است؟ شما فکر می کنید مثلا از خیابان رد شدن، کار ساده ای است؟ شما برای این که بدانید از
خیابان رد شدن، چقدر پیچیده است، بروید یک روستایی را که تا حالا ماشین ندیده، بردارید و بیاورید اینجا و ببینید که او برای
این کار چقدر مشکل دارد .

در علوم طبیعی و فیزیک هم ماشین اگر یک قطعه اش درست نباشد، کار نمی کند . مثلا یک قطعه گاو آهن مربوط به هزار سال یا
پانصد سال پیش را الآن نمی شود در یک ماشین جدید به کار برد; چون با آن هماهنگ نیست و کار نمی کند .

در حوزه های علوم اجتماعی و حوزه های انسانی هم جز در سطح، با این مقولات تماس نداریم . ما فقط یک مصرف کننده ایم .

به هر حال، اگر جنبه های کمی قضیه را ملحوظ کنیم، وضع ما چندان هم بد نیست . من اخیرا بعضی از شاخص ها و آمارها را دیدم
که نشان می داد که ما رو به پیشرفت داریم; یعنی از هر نظر که حساب کنید، دستاورد بدی نداشتیم; در حالی که پیش از انقلاب،
مقدمات و مبانی مادی تحول هم فراهم نبود .

این گفته شما طبق چه شاخص هایی است و دقیقا شاخص های شما چیست؟ اصلا اگر شاخصی در بین باشد که دیگر به ارزیابی
منفی و امثال آن هم ربطی پیدا نمی کند . البته نکته این است که نگاه منفی با ارزیابی منفی تفاوت دارد . ما نمی خواهیم نگاه
منفی داشته باشیم . اما گفته می شود یک ارزیابی رئالیستی داریم که نتیجه آن منفی است نه خود آن . در واقع ما می خواهیم
شاخص ها را نگاه کنیم و با زبان آنها قضاوت کنیم .

مثلا ما در رشته خودمان [علوم اجتماعی و جامعه شناسی] شاید به تعداد انگشتان دست، کتاب برای درس و بحث در دانشگاه ها
نداشتیم و همه کارها عمدتا بر جزوه ها متکی بود . ولی الآن علی رغم اینکه ما با وضعیت مطلوب، خیلی فاصله داریم، شمار کتاب ها
لاتعد و لاتحصی است . یعنی خیلی کتاب منتشر شده است، چه به شکل ترجمه و چه به شکل تالیف . در حال حاضر هم روند رو به
رشدی دارد . ولی مفهوم آن این نیست که بگوییم این چیز خوبی است; چون این جنبه های کمی قضیه است . شاید محتوا و کیفیت
مطلوبی در آنها وجود نداشته باشد، ولی بالاخره شما برای این که رشد علم داشته باشید، اول باید مدرسه، کتاب، دانشگاه و
امکانات علمی داشته باشید و اینها در این ۲۳ یا ۲۴ سال واقعا فوق العاده رشد کرده اند .

آقای دکتر! اگر شاخص ها تالیف ها و ترجمه ها است، این تالیف ها نه نوشتن و به اصطلاح تحریر است و نه اصطلاحا پردازش نظر و
اندیشه، بلکه تالیفاتی است که باز مبتنی بر ترجمه است . ترجمه نیز خود مبتنی بر مصرف است، یعنی فرایند آن و نفس آن ماهیت
مصرفی دارد و اساسا تولید فرهنگی به شمار نمی آید . در واقع به این شکل باید گفت که ما نوعی مصرف فرهنگی رو به رشد داریم
که این متون را وارد می کنیم و آنها را دسته بندی می کنیم و در اختیار دانشگاه ها قرار می دهیم . این همان مشکل ساختاری است
که شما روی آن تکیه می کردید .

یک موقع شما سوار یک ماشین هستید که شما را به طرف پرتگاه می کشد . حالا شما آن ماشین را متلاشی کرده اید یا تلاش
کرده اید که موتورش را دست کاری کنید تا در مسیر خودتان برود . خوب; حالا دیگر کج هم نمی روید .

ما در این ۱۰ – ۲۰ ساله، مشغول این بودیم که ساختارهای مادی را ایجاد کنیم و ببینیم که دانشگاه ها را به چه ترتیب باید اداره
کرد; البته گاهی اشتباه هم کردیم . چون باز هم در مسیر ساخت اجتماعی سیاسی هستیم . ممکن است سیاست های متنازع با هم
درگیر شوند و مجدد باز هم اشتباه بکنیم; ولی منظور این است که شما بسنجید که این رشد است یا رشد نیست . قبلا با زحمت
زیاد می توانستید ۱۰ تا کتاب پیدا کنید; ولی الآن ما این تعداد کثیر کتاب را داریم . اگر قرار باشد کسی فکر متناسب با این جهان
ایجاد کند، باید این جهان را بشناسد . آدم با چهار تا کتاب بهتر می تواند بشناسد، یا با این حجم کتاب تالیفی؟ آن چهار تا کتاب هم
چهار تا کتاب ترجمه بود . حالا هم ۱۰ تا کتاب، صد تا کتاب و هزار تا کتاب است . بخشی از آن ترجمه و بخشی از آن هم مبتنی بر
ترجمه است . باز هم خوب است . ما رسیدیم به اینکه همان ها را بخوانیم و هضم کنیم . حالا ممکن است وسطش هم چیزی پیدا
شود . من معتقدم همه کتاب ها، مثل همان چیزی است که گفتم; یعنی تا بیاید یک فکر جدیدی ایجاد شود، باید تکه های زیادی را
کنار هم بگذاریم . پایه آرمان ها و اهداف مطلق خود داوری بکنم . مقدمات فراهم شده و نباید منفی فکر کنیم . البته باید
همت های بلند داشته باشیم . ارزیابی های منفی – در قیاس با آرمان ها، منشا دید غلط و نادرستی نسبت به خودمان می شود; ولی
اگر بخواهیم براساس آن، همت و تلاشمان را بیشتر کنیم، چیز خوبی است . البته از حیث کیفی و محتوایی، یعنی داشتن استقلال
علمی یا منظومه علمی خاص، هنوز حاصل نشده است و این بحث دیگری است که باید آن را دنبال کرد .

اگر بخواهیم کاملا از زبان توصیفی فاصله بگیریم و با زبان تبیینی جایگاه علم و فرایند آن را در جامعه خودمان بسنجیم و کالبد
شکافی کنیم، هم با دوران های شکوفایی و هم با دوران های انحطاط روبرو هستیم . مگر ما نداشتیم افرادی که می خواستند مسیر
توسعه علم را باز و هموار کنند; ولی نتوانستند . این نتوانستن ها و نشدن ها بسیار مهم است .

واقعا مسئله این است که قبل از دوران تجدد، ما در ایران در شکل اجباری و الزامی از طریق دیکتاتوری و یا به شکل های دیگر;
وضعیت خوبی نداشتیم; یعنی رو به قهقرا بودیم . یک سری کارها مثل کارهای امیرکبیر و دیگران در زمینه علم وجود داشت، ولی
در بدو امر بود و البته آنها هم به ثمر ننشست و دلیلش هم انحطاط جامعه بود . جامعه ای که آدم های مصلحش را می کشد، جامعه
منحطی است . من تصورم این است که جهان سوم، در دوران جدید و پس از آن که تجدد شروع به دست اندازی و یا بسط و
گسترش کرد، دیگر نمی تواند به مسائل و تحولاتش به صورت درونی نگاه کند .

من در واقع معتقدم که خیلی از مسائل کشور ما یا کلا جنوب، در آن چارچوب تئوریکی که نظریه نظام جهانی یا نظریه وابستگی
امثال فرانک یا والرشتاین می گویند، معنادارتر است . در حوزه علم هم همین طور است . غربی ها آمدند و تمام ساختارهای ما را به
هم ریختند . یعنی غرب وقتی به صحنه آمد، نظرش را به سوی خارج دوخت و خودش را بسط و گسترش داد و بدوا در یک جاهایی
به صورت اشغال و در یک جاهایی هم مثل کشور ما به صورت دیکتاتوری نهادهای موجود را به هم ریخت و یک چیزهایی ساخت
که بنا به ماهیت اصلا نمی توانست چیزی از دل آنها بیرون بیاید . چون هیچ نسبت درونزایی با جوامع نداشت . تنها نسبتی که
داشت با مراکز جهانی و نیازهای غرب بود و غربی ها خیلی هم در بند توسعه علم نبودند; کما اینکه در بند توسعه هیچ چیز دیگری
نبودند . در واقع می خواستند یک فرایندی را که خیلی هم مکانیکی است، بین خودشان و آن کشورها ایجاد کنند . یک چیزهایی از
این طرف به آن طرف منتقل شود و حالا یک چیزهایی هم – برای اینکه این سیستم ها پایدار بماند – از آن طرف به این طرف
منتقل شود; ولی اصلا بنا نبود توسعه ای به وجود بیاید . در نتیجه وقتی که تمام این بنیادها به هم ریخت و متلاشی شد، دیگر
نمی توان توقعی داشت که در این زمینه ها به جایی برسیم .

غرب در یک حرکت خیلی تدریجی و آرام از دل سنت های موجود قبلی اش و برپایه و مبنای آنها در یک فرایند ششصد – هفتصد
ساله، چیزی را ساخت و کلیساهای قدیم را که در همان جامعه های قدیم دینی بودند، به آکسفورد و کمبریج تبدیل کرد و بعد هم
براساس همان الگوها، دانشگاه ها را توسعه و بسط داد . مهم ترین بخش قضیه، اینها است که در واقع جنبه های متعدد و پیچیده ای
هم دارد .

جنابعالی نظریه وابستگی را در ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.