پاورپوینت کامل افسانه فرمانده ۷۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل افسانه فرمانده ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل افسانه فرمانده ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل افسانه فرمانده ۷۳ اسلاید در PowerPoint :
۱
فیلم، حاصل گفت و گوی مستند سه شبانه روزی استون و کاسترو است
که با تصاویر آرشیوی، داخلی و خارجی محل زندگی کاسترو و فضای
شهری و بازدید از موزه و بیمارستان و فضای سالن سینما در آمیخته
است.
تصویر آغازی باران روی شیشه اتومبیل و برف پاک کن، به مفهوم
شستن چشم ها و دیدن تصاویر و اطلاعاتی درباره انقلاب کوبا و پیروی
گروه کاسترو است.
تصاویر آرشیوی در فیلم استون نقش مهمی دارند. راوی از گریختن
سران حکومت سابق سخن می گوید و نخستین فیلم های مستند از
انقلاب و رهبر انقلاب کوبا، یعنی کاسترو را می بینیم و اینسان فیلم شبیه
روایت هر انقلابی آغاز می شود ؛ انقلاب های قرن بیستمی، با شعار
عدالت و نفی سلطه. فیلم به ما می گوید که کاسترو، باتیستا دیکتاتور کوبا
را که نوکر سرمایه داری جهانی، مسبب حضور آمریکا و دست اندر کار
تاسیس یک نظام مستبد بود، سرنگون کرد. استون از فیلم های مستند
دوران باتیستا هم استفاده می کند.
اطلاعات شفاهی درباره گروه مسلح و مخفی کاسترو و مبارزه در دامنه
کوه سیرا ماسترا و جنگ های کوبا تداوم می یابد و با کمال حیرت، به
سرعت به نتیجه می رسد. آیا دموکرات های آمریکا پشت سر باتیستا را
خالی کرده بودند؟ نکته ای که در این بخش جالب است سر بر آوردن گاه و
بیگاه کلام انتقادی است که هرگز ما به ازای تصویری مستندی
نمی یابند. پیشتر در فیلم از گروه کاسترو حرف زده می شود که با تخریب
و ترور به صورت یک افسانه شناخته شدند و اینکه نبردشان یک نبرد
ایدئولوژیک بود و اگر کاسترو شکست می خورد، البته شکست او به معنی
شکست ایدئولوژی اش نبود، اما اگر باتیستا از پای در می آمد، قدرت،
وابستگی و موجودیت دیکتارتور نابود می گشت.
کاسترو طی هشت ماه جنگ چریکی پیروز شد. اما چگونه؟ سخن ها بر
روی برخی تصاویر انقلاب و کاسترو به نمایش در می آیند. ما صدای
کاسترو را می شنویم که می گوید: دیکتاتوری سرنگون شد. بدون تردید
هنوز کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود، کاسترو قول دموکراسی
آشکار و وسیع و تحول بنیادی اقتصادی و توسعه حقوق مردم را
نمی دهد.
فیلم از هر هوشمندی خالی است. هیچ گاه باز نمی گردد تا به تماشاگر
نشان دهد، پس از پنج دهه آن قول و قرارهای روزها و سال های نخست
انقلاب کوبا، بالاخره تحقق یافت یا خیر و اگر آری در کجا و تا چه حد؟ ما
در سراسر فیلم گفت و گوی هیجان انگیزی درباره سلطه آمریکا
می شنویم، اما در نمی یابیم که آیا عمر چند نسل مصرف شد تا تنها یک
قدرت دیکتاتوری ضد آمریکایی حفظ شود و یک استبداد داخلی با
چهره انقلابی، مانع رشد هر آزادی و عدالت عمومی گردد، یا اتفاقا همین
شعارها تنها راه پیشرفت مستقل بود و بر زمینه آن، سعادت نسبی و
توسعه و رشد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و توسعه حقوق شهروندان
و حقوق فردی و اجتماعی تحقق یافت و آن دموکراسی کاسترویی وعده
داده شده، بالاخره به کجا کشید.
فیلم الیور استون از هر ظرافتی تهی است و حتی توان طرح
پرسش های جدی را ندارد. پرسش هایی که مطرح می سازند، سطحی و
پا در هوا است. فیلم اشاره می کند که انقلاب کوبا طی زمان ادامه می یابد،
اما هرگز به ما نمی گوید که علل تداوم موجودیت کاسترو در قدرت،
علیرغم ادبیات آتشین ضد آمریکایی اش چه بود. استون از کاسترو
می پرسد: اگر موفق نشده بودید، امروز در پارک می نشستید و درباره
انقلاب حرف می زدید و کاسترو جواب می دهد: در آن صورت اصلا امروز
زنده نمی ماندم.
زنده ماندن و زنده نماندن در ارتباط با روحیه انقلابی یک دوران،
می توانست نکته مهمی برای فیلم استون باشد. مرگ طلبی
چه گوارائیستی، و زندگی طلبی کاستروئیستی. جایی ترک کردن قدرت و
با شیرجه رفتن در آغوش مرگ که معلوم نبود واقعا برای رهایی از دنیا بود
آن طور که ادعا می شد؛ اما در دلش نومیدی و گرویدن به مرگ را مخفی
داشت. آیا اگر چه گوارا در جنگ هایی بی آینده کشته نمی شد، مثل
مایاکوفسکی خودکشی نمی کرد؟ زمانی که می دید آن شعارهای تب آلود
و پاک و داغ انقلاب و ارزشها به رفتار قدرت دیکتاتوری و دروغ ها تبدیل
می شود؟ یا مثل زیندریف و بوخارین مجبور نمی شد که در صورت
پافشاری بر ایده هایش که متفاوت از باورهای کاستروی در قدرت بود، به
پای میز محاکمه کشیده شود و احیانا مجبور به اعتراف به خیانت گردد؟
استون از هر دقت و عمق و زیرکی و پرسش گری، در مواجعه با کاسترو و
پرسشهای بنیادین یک انقلاب عاجز است.
* * *
البته فیلم خالی از پرسش های مهم نیست. استون درباره متافیزیک
می پرسد و کاسترو می گوید؛ من فقط به چیزهای ملموس اعتقاد دارم و از
کوچکی چنین آموزش دیدم. اما استون نمی تواند پرسش ها را پیگیری
کند و بپرسد که آیا متافیزیک انقلاب متافیزیک نیست؟ آیا ایدئولوژی
مارکسی فاقد متافیزیک است؟ آیا لنینیسم از متافیزیک عاری بوده
است؟ آیا الهیات، تنها شکل باور به یک خدای جهان آفرین، به نظر او
ناملموس است ـ چیزی که از منظر مثلا امام علی (ع) امام اول شیعیان
امری بسیار ملموس و مشاهده ای اعلام می شود ـ یا رهبری به اسم
دیکتاتوری پروستاریا هم ناملموس بوده است. استون از هر موضع
چالش انگیز در گفت و گو با کاسترو اکراه دارد، یا در آن ناتوان است. یا
نمی تواند مفاهیم و پرسش های اساسی را در قالب گفت و گویی جذاب و
زیرکانه درآورد.
او زمانی هم که سؤال های اصلی را مطرح می سازد، بسیار ساده از کنار
آن می گذارد و بالاخره تماشاگر نمی فهمد، کار به کجا کشیده است ؛ مثلاً
می پرسد شما درباره اتهامات تان چه می گویید؛ اینکه میلیون ها نفر را
کشتید و خیلی بی رحم هستید؛ ولی ما بالاخره نمی فهمیم که اینها اتهام
تبلیغی آمریکا بود یا واقعیت هم داشت. با رفت و آمد میان اتاق کاسترو،
تصاویر آرشیو و نماهای خارجی بازدیدهای کاسترو، کارگردان می کوشد
که فیلم را از کسالت برهاند و سخن های پراکنده مانع خستگی تماشاگر
شود.
بحث مواد مخدر و موفقیت کاسترو در مهار آن، سخنرانی درباره نفت و
امپریالیستها و مطامع آنها در حمله به کشورها و تفاوت کوبا با آنها در
اعزام نیرو به آنگولا… صورت های گوناگونی به خود می گیرد. اما در این
بحث ها هم کاسترو اجازه می یابد که حرف خود را تبلیغ کند. مثلاً درباره
آنگولا می گوید امپریالیستها و مزدوران آنها به خاطر ذخایر نفت و طلا در
کشورهای دیگر نیرو پیاده می کنند و به مزدوران داخلی کمک می کنند،
اما کوبا برای یک جنبش انترناسیونالیستی به مردم آنگولا یاری رسانده
و بدیهی است که امپریالیستها اینها را نفهمند.
استون در اینجا مثل مجسمه نشست و حتی این پرسش را مطرح
نکرد که از منظری کمک کاسترو به آنگولا، ظاهر و نقاب آرمان خواهی
داشت و در واقع نقش سرباز پیاده شوروی را در رقابت های امپریالیستی
دوران جنگ سرد بازی می کرد. شوروی هر کجا توانست مستقیماً سرباز
پیاده کرد و هر جا نتوانست از وجه انقلابی کاسترو سود برد تا بلوک و
سرزمین های تحت سلطه خود را تقویت کند و گسترش دهد.
پس آنچه در پس پرده یک رفتار معصومانه پنهان بود، می توانست
هیچ نباشد، جز مجادله قدرت ها، و معلوم نیست که سلطه شوروی کمتر
از سلطه آمریکا، نتایج هولناک به بار نیاورده باشد.
شگرد مصاحبه در سینمای خصوصی کاسترو، می توانست به فرم ها و
معناپردازی بسیار بهتری منجر شود. آنجا که بازی سیاست و بازیگر
سوپراستار آن کاسترو و انقلاب، با جهان فیلم و سینمای هالیوود و
داستان های میخکوب کننده آن گره می خورد. اما این فصل در همین
حد باقی می ماند که کاسترو می گوید به سوفیالورن و چارلی چاپلین
علاقمند است و چون مشغول حفظ سوسیالیسم است، فرصت فیلم
دیدن نیافته است و اگر غفلت کند سوسیالیسم در دنیا از بین می رود و
طی این ده سال یک فیلم دیده و البته «تایتانیک» را دیده و به نظر او
فیلمی معمولی درباره آدم های معمولی ـ و نه درباره دیکتاتور و انقلاب
بزرگ غیر معمولی! ـ است، به هر رو صحنه های جالبی داشته است و
«آشپز قرن ۱۴» را چندین بار دیده است.
رویاهای روزهای پیروزی هم به وسیله استون مورد توجه قرار گرفته
است. او از کاسترو می پرسد: سال ۱۹۵۹ وقتی ۵۰۰ هزار نفر در خیابان
فریاد می زدند «فیدل فیدل» و ما تصاویرشان را می بینیم که البته
پرشکوه تر از فریادهای مردم ما در سال ۵۷ اصلا نیست! چه احساسی
داشت و کاسترو می گوید: یاد آوری آن احساس خوبی به او می دهد و
اشاره می کند، در چند سال اخیر با پیشرفت سینما، همه آن صحنه ها را
می توان دوباره خلق کرد… با این سخن، کاسترو ظاهرا حرف طبیعی و
ساده ای می زند و آرزویی منطقی دارد. حفظ، ثبت و بازسازی رؤیایی
بزرگ برای او. اما آیا او می داند که تصویر متحرک، مبین یک جهان
مجازی است که رؤیا می آفریند و با مرگ می ستیزد و به نحو دروغین به
چیزی ابدیت می بخشد و حس ثبوت و تداوم همیشگی و جاودانه و
حیات را برای ما فراهم می آورد که جز کذب هیچ نیست.
اکنون این تصاویر سینمایی و واقعیت سینمایی است که باید با
تحریف و توقف واقعیت بیرونی به فریاد انقلابی برسد که فریادهای
میلیونی آن، رؤیایی است که در چرخ دنده سرسخت عینیت زندگی له و
لورده شده است. آن خاطره رؤیا قرار است با تصویر مجازی بر واقعیت
موجود زنده پرده بکشد.
* * *
البته الیوراستون گاه از شیطنت روشنفکرانه شیرینی سود می جوید تا
اندکی مرد انقلاب و سیاست و رهبر ابدی را به دام بیندازد و او را اغوا کند،
تا نشان دهد که تئوری ها و آرمان های پر قدرت، در واقع از آن مرد
ضعیفی است. کاسترو پی می برد و به آن با شوخی اشاره می کند و استون
می گوید: من با این مرد درباره غم ها و ضعف هایش صحبت می کنم و
کاسترو می گوید: پس من باید غافل باشم. من انتقادپذیر هستم؛ من
قبول دارم که گاهی زیاده روی کردم و کشورم بدون اشتباهات من
می توانست وضع بهتری داشته باشد. من فقط می گویم که از مردم
خجالت می کشم.
چنین سخنی از زبان کاستروی سالخورده در فیلم استون همچون
اعتراف به ناکامی هایی است که پرده پر جلال و نقاب شکوهمند رهبر
پیروزمند انقلاب را می درد؟ من می پرسم اگر کاسترو واقعا دچار
پشیمانی و خجلت از مردم خود است، پس چرا به شیوه خود ادامه
می دهد، چرا می خواهد، شیوه استبدادی خود را حفظ کند؟ چرا رفراندوم
نمی کند تا ببیند اکثریت مردم این روش و سیستم را می پذیرند یا خیر.
چرا لااقل انتخابات آزاد واقعی برگزار نمی کند؟ مگر می توان سالهای
سال زندگی میلیونها انسان را در چنگ توهمات انقلابی گری خشن و
مستبد اسیر کرد و سپس با یک معذرت خواهی و ابراز شرمساری
تعارف آمیز، به ما چرا پایان داد؟ از مردم برده های تازه ای ساخت و قرنها
از تجربه موجود سیاسی عقب بود و دیکتاتوری دیگری بر پا کرد و هیچ
گاه عملا به نقد جدی خود خواهی قدرتمدارانه خود برنخاست.
* * *
البته کاسترو می تواند افتخار کند که بی سوادی را ریشه کن کرده و
بهداشت را در سطح عالی برای ۵/۱۱ میلیون نفر رواج داده است. اما
مردمی که فقط قرار است، روزنامه های حزبی بخوانند و مدام سخنرانی
کاسترو را بشوند و از آزادی بیان، احزاب مبارزه برای کسب قدرت و
برنامه های متمایز محروم اند، سواد چه به دردشان می خورد؟ الیور استون
هرگز این سؤالات را از کاسترو نمی پرسد. در عوض فیلم مملو از رژه های
انقلابی، سرودهای انقلابی، آرشیو روزهای خوش گذشته و… است و
تصاویری بسیار محدود از کوبای امروز می بینیم .
در جایی از فیلم، مرد فقیری به جان کاسترو دعا می کند که شر فقر و
سایه بدبختی را از سر کوبا کم کرده است!!
*
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 