پاورپوینت کامل دین، ایدئولوژی و توسعه ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دین، ایدئولوژی و توسعه ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دین، ایدئولوژی و توسعه ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دین، ایدئولوژی و توسعه ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

چکیده:

یکی از دغدغه های فکری در جامعه ما همواره بحث جایگاه دین در توسعه بوده است و اینکه در حرکت جامعه به سوی توسعه،
جایگاه دین و ایدئولوژی کجاست؟ با توجه به برداشت های مختلفی که از دین، ایدئولوژی و تعبیر ایدئولوژیک از دین وجود دارد،
اهمیت و جایگاه این بحث در عرصه تفکر جامعه ایران چیست؟ با توجه به تفاسیر مختلفی که از دین و ایدئولوژی وجود دارد، آیا
تعبیر ایدئولوژیک از دین میسر و ممکن است؟ هدف از این مقاله، این است که نسبت رابطه دو مفهوم دین و ایدئولوژی را مورد
پرسش قرار داده و امکان و مطلوبیت تعبیر ایدئولوژیک را از دین، بررسی نموده و دیدگاه های مختلف را در این زمینه مورد
کنکاش قرار دهد . عقلانی/غیر عقلانی شدن دین، سیاسی/غیر سیاسی شدن دین و ایدئولوژیک/غیر ایدئولوژیک شدن دین از
مهم ترین موضوعاتی است که جایگاه بسیار ویژه ای در عرصه تفکر جامعه ایران دارد . ایدئولوژیک شدن دین، دینی شدن ایدولوژی،
عرفی شدن، عرف گرایی و چهره دینی و فرایند عرفی شدن در ایران، از موضوعاتی که در این مقاله به آن پرداخته خواهد شد . ابتدا
بایستی به خود مفهوم ایدئولوژی، دین و تعبیر ایدئولوژیک از دین پرداخت و سپس به پارادوکس ایدئولوژیک/غیر ایدئولوژیک
شدن دین و دیدگاه های مختلف در این زمینه اشاره نمود .

دانشواژه ایدئولوژی که در عصر ما رواج زیادی پیدا کرده، پدیده ای است مربوط به دوران جدید . این واژه برای اولین بار در
دهه های آخر قرن هیجدهم توسط دوستوت دوتراسی (۱) از پیشگامان فرانسوی پوزیتیویسم به کار برده شد . او ایدئولوژی را به
معنی دانش آراء و عقاید (۲) یا به عبارت دیگر، تحقیق و بررسی در منشا تحول و تکامل اندیشه ها، (۳) اعم از اندیشه های مذهبی،
فلسفی، سیاسی و اجتماعی به کار برد . با گذشت زمان ایدئولوژی دستخوش تغییراتی از لحاظ معنی گردید و به جای اینکه معنای
داشتن آراء و عقاید را بدهد، معنای آراء و عقاید و اندیشه هایی درباره انسان، جامعه و جهان را به خود گرفت که این خود به دو معنا
به کار برده می شود:

اول به معنای محدود مفهوم ایدئولوژی (۴) که فقط شامل آراء و اندیشه های افراطی است; یعنی ناسیونال سوسیالیسم و فاشیسم و
آراء و عقاید افراطی چپ، یعنی کمونیسم می گردد . دوم به معنای وسیع و گسترده مفهوم ایدئولوژی (۵) که شامل هر نوع نظریه
جهت دار یا هر نوع تلاشی برای نزدیک کردن علم و سیاست به یک سیستمی از عقاید باشد و یا به تعبیری دیگر شامل دو گونه
مکتب سیاسی خواه افراطی مانند کمونیسم و فاشیسم یا میانه رو مانند لیبرالیسم و محافظه کاری و انواع دیگر اندیشه های
سوسیالیستی می گردد . مارکس این واژه را در کتاب «فقر فلسفه » ، «ایدئولوژی آلمانی » و «نقدی بر اقتصاد سیاسی » و دیگر آثار خود
به کار برد . او در کتاب «فقر فلسفه » در سال ۱۸۴۷ نوشت: همان کسانی که بر حسب قدرت تولید مادی خود، روابط اجتماعی را
برقرار می کنند، اصول و افکار و مقوله های روشنفکری را هم بر همان اساس به وجود می آوردند . او در کتاب «نقدی بر اقتصاد
سیاسی » نیز می نویسد: «ایدئولوژی می تواند صورتهای حقوقی، سیاسی، مذهبی و هنری و فلسفی به خود بگیرد و به طور خلاصه
ایدئولوژی از دید مارکس می تواند تمامی تجلیات و آثار تمدن را شامل شود . برداشتی که مارکس از ایدئولوژی داشت، تاثیر بسیار
زیادی بر تفکر سیاسی جدید بر جای گذاشت و باعث شد این واژه به طور وسیع در ادبیات سیاسی وارد شود . کارل مانهایم در
کتاب «ایدئولوژی و یوتوپیا» (۶) معتقد است که ایدئولوژی فرآورده طبقات حاکمه است و وضع موجود را توجیه می کند و ممکن
است به صورت جهان بینی یک عصر درآید . در مقابل یوتوپیا بیانگر آمال و آرزوهای طبقات زیر سلطه و فاقد قدرت است .
ایدئولوژی عامل ایجاد ثبات سیاسی است; در حالی که یوتوپیا زمینه فکری شورش و جنبش را فراهم می نماید . هانا آرنت معتقد
است که ایدئولوژی ها، پدیده های تازه ای هستند که در گذشته نقش کمی در زندگی سیاسی به عهده داشتند و پیش از هیتلر و
استالین، توانایی بالقوه آنها هنوز کشف نشده بود . به نظر او ایدئولوژی هر چند ظاهری علمی دارد، ولی در اصل علم کاذب است و
می نویسد ایدئولوژی هم علمی است کاذب و هم فلسفه ای است دروغین . (۷)

برخی از نویسندگان ایدئولوژی را نوعی شبه علم تلقی می نمایند . از جمله ژان لاپیر (۸) می گوید: در حالی که دانشمند، به ویژه به
تجربه و آزمایش که می تواند فرضیه او را باطل کند، علاقه مند است ایدئولوژی با تجربه و آزمایش که خط تکذیب و ابطال فرم های
آن را دارد، سر و کاری ندارد .

ساموئل هانتینگتون (۹) نیز ایدئولوژی را چنین تعریف می کند:

«ایدئولوژی عبارت است از دستگاه عقیده ها که به توزیع ارزش های سیاسی و اجتماعی پرداخته و یک گروه مهم آنها را به خود
اختصاص می دهد .» (۱۰) یورگن هابر مارس معتقد است ایدئولوژی به کمک ساختارهای سلطه یا قدرت باعث ایجاد موانع و
محدودیت بر سر راه فرایندهای اجتماعی مفاهیم می گردد . او ایدئولوژی و دموکراسی را به عنوان مقولاتی مغایر مطرح می نماید و
می نویسد: «دموکراسی به فرایند نهادینه شدن مفاهیم و مفاهیم نهادینه شده در یک جامعه باز می گردد که اعضای جامعه از
طریق آن به طور عمومی به تامل و اندیشه ورزی پرداخته و به تصمیمات جمعی الزام آور می رسند .» (۱۱)

تفکیک دین و ایدئولوژی

در رابطه با پیوند میان دین و ایدئولوژی دیدگاه های مختلفی بیان شده است . عده ای معتقدند نمی توان تعبیر ایدئولوژیک از دین
داشت و عده ای دیگر معتقدند می توان تعبیر ایدئولوژیک از دین داشت و به پیوند بین دین و ایدئولوژیک قائل هستند . ژان بشلر،
دانیل بل و سروش از کسانی هستند که قائل به تفکیک میان دین و ایدئولوژی هستند . این جریان با نگاهی که به ایدئولوژی های
تاریخ دارد و نیر با ادیان موجود، به این نتیجه می رسد که نباید این دو را یکی پنداشت . ژان بشلر در کتاب «ایدئولوژی چیست؟»
معتقد است برای آنکه ایدئولوژی جای مذهب را بگیرد، مشکلات زیادی وجود دارد که میزان آن به نسبت متعالی بودن ایدئولوژی،
تغییر می کند . از جهت دنیوی، ایدئولوژی کاملا می تواند جای مذهب را بگیرد . . . (۱۲) آنچه مذهب و ایدئولوژی را از هم متمایز
می کند، اصالت غیر قابل انکار مذهب در ارائه پاسخ به پرسش های غایی است . مذهب برداشت رضایت بخش از مرگ ارائه می دهد;
در حالی که ایدئولوژی درباره مرگ و هستی به طور کلی اظهار نظر نمی کند . . . (۱۳) با اطمینان می توان گفت که ایدئولوژی هرگز
نمی تواند جای مذهب را بگیرد . . . او در ادامه می افزاید: جذب اخلاق به وسیله ایدئولوژی غیر ممکن است و اگر هم انجام گیرد، به
فساد اخلاق منجر می شود . در واقع ایدئولوژی فاقد اخلاق است . . .» (۱۴)

نظریه پردازان تز پایان ایدئولوژی نیز قایل به نوعی تفکیک میان دین و ایدئولوژی می باشند و معتقدند که عصر ایدئولوژی و دین
ایدئولوژیک به پایان رسیده است . اصطلاح پایان ایدئولوژی را برای اولین بار ادوارد شیلز در سال ۱۹۵۵ به کار برد . پس از او دانیل
بل در اوایل دهه ۶۰ با انتشار کتابی به همین نام یعنی «پایان ایدئولوژی » (۱۵) موجب گسترش آن گردید و بعد از آن طی دو دهه در
کانون توجه صاحب نظران لیبرال و محافظه کار همچون هانا آرنت، کارل پوپر، ریمون آرون و مارتین سیمور لیپست قرار گرفت .

دانیل بل ایدئولوژی را همانند جزمیت گرایی، توتالیتاریسم، تعبدزدگی و . . . می داند و آن را در فاشیسم، کمونیسم و نازیسم و . . .
متجلی می بیند و با چنین توجیهی این نتیجه را می گیرد که چون به لحاظ تاریخی زمان توتالیتاریسم به سر آمده، دوران
ایدئولوژی نیز به پایان رسیده است .

در نیمه قرن بیستم متعاقب فروپاشی اردوگاه افراطی چپ در سال ۱۹۸۹، شاهد ظهور نظریه پایان تاریخ (۱۶) توسط فرانسیس
فوکویاما می باشیم . او بر این اعتقاد است که آنچه را امروزه شاهد هستیم، تنها پایان جنگ سرد و یا گذشت مرحله خاصی از تاریخ
بعد از جنگ نیست; بلکه پایان خود تاریخ است . نظریه پایان تاریخ فوکویاما توسط اندیشمندان مختلف مورد نقد و بررسی قرار
گرفت .

آلن دوبنوا ضمن ایرادات در خور توجه به فوکویاما، می گوید:

«فوکویاما قادر نیست درک کند که لیبرالیسم فقط شکلی از اشکال نوگرایی است که به نظر می رسد بر اشکال دیگر پیروز شده .
در صورتی که خود تجدد در حال خالی کردن میدان برای شکل دیگر از جهان بینی است که آن را مابعد مدرن می توان نامید .
فوکویاما ناتوان از درک این نکته است که ما به هیچ وجه شاهد پایان تاریخ نیستیم، فقط ناظر پایان روایت های تاریخ گرایانه و بحران
شدید ایدئولوژی پیشرفت هستیم » (۱۷) با فروپاشی کمونیسم ما در انتظار آن نخواهیم بود که اقوامی که تا دیروز در زیر سلطه
شوروی به سر می بردند، به آرمان بی محتوای جامعه غربی روی آورند; جامعه ای که خود در اثر روابط اجتماعی آشفته و سلطه
مطلق کمیت، از خود بیگانه شده است; بلکه خواستار چیزی هستیم فراسوی نظام های فرسوده شرق و غرب . (۱۸)

رژی دبره نیز در سال ۱۹۸۹ نظریه بازگشت تاریخ را مطرح می کند و معتقد است که فوکویاما در حقیقت پایان یک چرخه را
مشاهده کرده، نه پایان تاریخ را . او در ادامه می افزاید: «سرمایه داری دمکراتیک صاحب بلامنازع میدان شده است، اما در اشتباه
است اگر فکر کند که می تواند آن را کنترل کند و با پیروزیش تاریخ متوقف خواهد شد . پیروزی انکارناپذیر سرمایه داری در حال
حاضر در بطن خویش و در دراز مدت شکست خود را پرورش خواهد داد . . . هر چند ما از دوران جنگ سرد خارج شده ایم، ولی
جهان در حال تغییر و دگرگونی است . آری تاریخ باز می گردد .

از آنجا که پایان ایدئولوژی مدت زمان کوتاهی پس از اعلام آن توسط دانیل بل، ادوارد شیلز و ریمون آرون و . . . خود به پایان رسید،
لذا نمی توان برای پایان تاریخ چیزی جدا از همتای پیشین خود تصور کرد . پایان تاریخ و پایان ایدئولوژی در حقیقت چیزی بیش
از انعکاس سیاسی و روشنفکری، شکوفایی سرمایه داری و شکست فاشیسم و پس از ۱۹۴۵ در دوره اول و پس از شکست کمونیسم
در دوره دوم نبوده است و این دو مقطع خود دو دوره ایدئولوژیک بوده و به قول ا . اچ کار «تقبیح ایدئولوژی ها» به طور کلی خود
نوعی ایدئولوژی است . (۱۹) به تعبیر «روبرت هابر» پایان ایدئولوژی خود به مثابه یک ایدئولوژی است (۲۰) یا به تعبیر یورگن هابرماس:
علم و تکنولوژی در مقام ایدئولوژی است که معتقد است . با افول ایدئولوژی در دنیای فراصنعتی، این وظیفه به تکنولوژی و دانش
فنی محول گردیده است . (۲۱) رونالد چیلکوت معتقد است که تصور آنکه بتوان سیاستی فارغ از ایدئولوژی داشت،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.