پاورپوینت کامل نگرش مطهری به سنت و مدرنیته ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگرش مطهری به سنت و مدرنیته ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگرش مطهری به سنت و مدرنیته ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگرش مطهری به سنت و مدرنیته ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

ورود اندیشه و مظاهر مدرنیته در جوامع اسلامی آثار عظیمی بر جای گذاشت و بازتاب ها و واکنش های مختلفی را در پی داشت .
نگرش مطهری به رابطه سنت و مدرنتیه، تاثیر اساسی در شکل گیری اندیشه های سیاسی ایشان داشته است . می توان گفت که
مطهری این بحث را به طور عمده تحت عنوان اسلام و مقتضیات زمان مورد بحث قرار داده است . به طور کلی مطهری بحث را به
این صورت مطرح می کند که نه اسلام در ذات خودش به طور مطلق نامتغیر است (یعنی هیچ جنبه تغییر در آن وجود ندارد) و نه
زمان و شرایط این طور است که جبرا همه چیز در آن تغییر کند و باید تغییر کند . بعضی چیزها است که تغییر نمی کند و یا لااقل
نباید تغییر کند . (۱) به طور اصولی مطهری معتقد است که انسان به کمک نیروی عقلی و ابتکار خود پیوسته ابزارها و امکانات
اقتصادی و اجتماعی خود را ارتقا می بخشند و همین مقتضیات محیط و اجتماع و زندگی در هر عصری و زمانی را تغییر می دهد و
انسان الزاما باید خود را با مقتضیات جدید تطبیق دهد . با چنین مقتضیاتی نه می توان نبرد کرد و نه باید نبرد کرد . (۲) همچنین
از نظر ایشان بحث انطباق اسلام با مقتضیات زمان، بحث انطباق با هر چیز نو نیست، بلکه چه بسا بسیاری از چیزهای نو،
انحرافی و غیراخلاقی و غیر اسلامی می باشند که باید در مقابل آن ایستاد . (۳) بر این اساس پدیده های زمان دو حالت دارند: حالت
پیشرفتگی (تکامل) و حالت انحطاط . (۴) از سوی دیگر از نظر شهید مطهری، تطبیق قوانین اسلام با مقتضیات زمان به مفهوم
نسخ آنها نیست، بلکه در سیستم قانونگذاری اسلام، چنین عنصری بلکه عناصری وجود دارد که به موجب آنها خود قانون در دامن
خودش تغییر می کند، بدون این که نیاز به نسخ شدن داشته باشد . (۵) بنابراین، این تغییری است که خود اسلام اجازه آن را داده
است .

مطهری همچنین بر عدم تاکید اسلام بر شکل نیز به عنوان مبنایی برای انطباق اسلام با مقتضیات زمان اشاره می کند . بر این
اساس در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمی توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد و در واقع هیچ شکلی جز
قالب های مربوط به احکام عبادی، دارای تقدس نیست که مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید از این رو
پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یکی از جهاتی است که کار انطباق دین را با مقتضیات زمان آسان کرده و مانع بزرگ
جاوید ماندن را از میان بر می دارد .

با وجود تاکیدات فوق مطهری به یکی از علل گرایش طبقه روشنفکر به ایسم های غربی با رکود و جمود فکری در اندیشه اسلامی
می داند که بازایستایی فقه اسلامی از تحرک، پیدایش روح تمایل و نگرش به گذشته، و پرهیز از مواجهه با روح زمان از مظاهر این
رکود است . (۶) در واقع دیدگاه اخیر با دیدگاه های فوق همخوانی ندارد، اگر اسلام در ذات خود دارای چنین قابلیتی است که
توانایی تطبیق با تحولات مختلف زمان را داراست، چرا در عمل دچار رکود و بازایستایی شده است . آیا این رکود و بازایستایی و
گذشته نگری خود نقضی بر این مدعا محسوب نمی شود؟

اما مطهری راهکارهای مختلفی را که دین اسلام برای تطبیق با مقتضیات عصر پیش بینی کرده مورد بحث قرار می دهد . یکی از
مهم ترین این راهکارها اجتهاد است . از نظر او اجتهاد یکی از مهم ترین راه هایی است که برای کشف این قوانین متحول در فقه
اسلامی تعبیه شده است . در عین حال خود اجتهاد یک مفهوم «نسبی » و منظور و متکامل است و هر عصری و زمانی بینش و درک
مخصوصی ایجاب می کند . مطهری این نسبت را ناشی از دو امر می داند: قابلیت و استعداد پایان ناپذیر منابع اسلامی برای کشف و
تحقیق، و دیگر تکامل طبیعی علوم و افکار بشری . (۷) مطهری با وجود این که از اجتهاد یک بینش انقلابی بدست می دهد، تنها به
خطوط کل اکتفا می کند و چندان وارد مصادیق نمی شود . همچنین حوزه کشف و تحقیق و نیز دامنه آن را مشخص نمی کند .

راه دیگری که مطهری برای تطبیق اسلام با مقتضیات زمان مطرح می کند عقل است . مطهری به عقل به عنوان یکی از منابع
اساسی شیعه تاکید بسیار دارد . او به این عقل نیاز دارد تا تشخیص مقتضیات زمانه و احتیاجات واقعی بشر را در هر زمانی بر عهده
او بگذارد و مساله اجتماعی روزگارش را حل کند . از سوی دیگر به نظر او بنای احکام بر مصالح و مفاسد واقعی است و این امر نیز
به پیوند عقل و دین مرتبط است . (۸) از نظر مطهری قرار دادن عقل در کتاب و سنت به عنوان یکی از منابع استنباط و اجتهاد
دارای معانی بسیاری است . از جمله این که در بین عقل و کتاب و سنت هیچ گونه تضادی نیست . (۹) اما مهم تر از این، مسئله دوم
است که هر چه در کتاب و سنت نیامده، عقل مرجع یافتن قانون آن است . سوم این که راه را برای بسیاری از امور بازکرده است .
همچنین مطهری تاکید می کند که راه شیعه راه عقل است و عقل از نظر شیعه دارای اصالت است . (۱۰) با وجود این مباحث و تاکید
بسیار شهید مطهری بر عقل و در عین حال وقوف ایشان بر وجود نهضت های ضد عقلی در اسلام و شیعه (اشعریون در اهل سنت و
اخباریون در شیعه) این مسئله را مورد توجه قرار نمی دهند که چرا عقل با وجود این همه تاکیدات این همه متروک و مهجور و
مضغوب است . شهید مطهری توضیح نمی دهد که این شکاف در نظر و عمل و ذهن و عین در تاکید اسلام بر عقل و دوری
مسلمین از آن چگونه قابل توجیه است . در واقع ایشان از منظر جامعه شناختی این مسئله را مورد کندوکار قرار نمی دهد که چرا
عقل درجامعه مسلمین مهجور و بسیار کمرنگ است .

به هرحال ایشان معتقد است که در شرایطی که در قرآن یا سنت درباره موضوعی حکمی نداشته باشیم، به حکم آشنایی با روح
اسلام و به حکم عقل می توانیم حکم شرع را کشف کنیم . در عین حال مطهری کشف علم را هم کشف عقل می داند: علم همان
عقل است . هر چه علم کشف می کند برای عقل انسان هم روشن می شود . (۱۱) اما راه دیگری را که مطهری برای تطبیق اسلام با
مقتضیات زمان مورد توجه قرار می دهد اختیارات وسیع حاکم اسلامی است . از نظر مطهری اختیارات وسیع حاکم اسلامی راهی
است که اسلام در بطن خودش قرار داده تا تطبیق با نیازهای واقعی را آسان کند . (۱۲) این اختیارات وسیع، قوانین اسلام را جاودانه
می کند، چرا که براساس آن حکومت اسلامی در شرایط و نیازمندی های جدید می تواند با توجه به اصول و مبانی جدید یک سلسله
مقررات وضع کند که در گذشته اصولا به صورت موضوعی منتفی بوده است . (۱۳)

راه دیگری که شهید مطهری مطرح می کند، قاعده لا ضرر و قاعده لاحرج است که از قواعد کنترل کننده و حاکم بر قواعد است .
بر حسب آن در یک زمان ممکن است دستوری به حکم قانون «ضرر» یا به حکم قانون «حرج » برداشته شود و در یک مکان و در
شرایط مختلف به قانونی عمل نشود . «این هم عاملی است که نرمش و انعطاف در قانون اسلام ایجاد می کند و آن را با شرایط
مختلف قابل انطباق می کند . (۱۴) با این حال باید گفت که شهید مطهری از سویی استفاده و یا تبعیت های محض از مقتضیات زمان
به شدت انتقاد می کند . (۱۵) باید گفت که در مجموع مطهری راز جاودانگی قوانین اسلام را در پیوند دین و عقل در اسلام، جامعیت
اسلام، توجه اسلام به روح و معنی قوانین زندگی به جای شکل ظاهر، در نظر گرفتن قوانین ثابت برای احتیاجات ثابت و قوانین
متغیر برای احتیاجات متغیر می باشد . (۱۶) ولی باید گفت که مطهری چندان این نیازهای ثابت و نیازهای متغیر را معلوم نمی کند .
در حالی که اصولا تعیین احتیاجات ثابت و تفکیک آنها از احتیاجات متغیر و چگونگی به کارگیری عقل در حوزه امور دینی و
استنباطهای سیاسی و اجتماعی از دین، امور پیچیده هستند که بالقوه می تواند منشا اختلاف های فکری سیاسی بسیاری
می باشند .

همچنین می توان گفت که تمام این راه کارها در برخی موارد به خصوص در زمینه تطبیق اسلام به یافته های علوم طبیعی،
می تواند مؤثر باشد، ولی در تطبیق اسلام با اندیشه های جدیدی که مقبولیت عام پیدا می کنند، در مقام دشواری هایی خواهند
داشت . مطهری خود در این زمینه و در مورد برخی مصادیق بحث هایی را ارائه کرده اند که به بررسی برخی از آنها می پردازیم:

۱ . آزادی

نگاه مطهری به مقوله آزادی از موضع حق نیست، (۱۷) بلکه از موضع ضرورت است . مطهری آزادی را در حوزه های مختلف زندگی
انسان اعم از فردی و اجتماعی ضرورت اساسی برای تکامل انسان تلقی می کند و معتقد است که آزادی نمی تواند به عنوان حقی در
کنار حقوق دیگری تلقی شود . بنابراین مبنای آزادی … استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده
است . (۱۸)

بنابراین اساس آزادی از دیدگاه مطهری در نهاد و فطرت انسان نهفته است چرا که انسان مختار و آزاد آفریده شده است . یعنی به
او عقل و فکر و اراده داده شده است (۱۹) و این اراده منشا حق انتخاب انسان است . بنابراین نگرش مطهری به آزادی نگاهی فلسفی
است . با این حال این آزادی اراده از دید وی مطلق نیست، بلکه تا جایی محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد
بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آن جا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می دهد و
استعدادهای نهانی او را به هدر می دهد احترامی نمی تواند داشته باشد . (۲۰) در واقع می توان گفت که مطهری به آزادی در تمامی
حوزه های فردی و سیاسی و اجتماعی با همین قید نگاه می کند و همین هم نگرش او را در مدار نگرش سنتی حفظ می کند .

با وجود اینکه مطهری هم به آزادی اجتماعی و هم به آزادی معنوی پرداخته است، می توان گفت که آزادی برای ایشان در وهله اول
آزادی درونی است که مفهوم سنتی آزادی نزد مسلمانان است . تاکیدی که مطهری بر آزادی معنوی و غفلت انسان جدید از آزادی
معنوی می کند، بیانگر تعلق خاطر جدی و عمده وی به آزادی درونی است . اصولا ایشان تفاوت مکتب اسلام با دیگر مکاتب را در
تاکید بر آزادی معنوی می داند (۲۱) که به مفهوم تقوی و جلوگیری از اسارت شرافت، انسانیت، عقل و وجدان انسان در گرو
منفعت طلبی است و بزرگ ترین برنامه انبیا همین آزادی معنوی بوده است . (۲۲) البته همان طور که گفته شد این به مفهوم غفلت
از آزادی اجتماعی نیست، ولی به مفهوم اولویت آزادی درونی بر آزادی بیرونی در اندیشه شهید مطهری است و همین امر هم در
واقع مانع از توانایی ایشان در تطبیق برداشت اسلام از آزادی با آزادی های سیاسی امروزین می شود . (۲۳) باید گفت که آزادی
سیاسی در دنیای امروز و براساس اعلامیه مبانی حقوق بشر حق اساسی است که از نهاد انسان بر می آید . (۲۴) مطهری اگرچه منشا
آزادی را نهاد انسان می داند ولی آن را حق تلقی نمی کند و این منجر به تعیین قیوداتی می شود که در مفهوم سنتی آزادی قابل
تحلیل است . آزادی در مفهوم جدید آن فقط لازمه به فعلیت رسیدن استعدادهای عالی انسانی موجود در نهاد بشری نیست که
مطهری بر آن تاکید می کند، بلکه حقی است که او را از تعرض های سیاسی و اجتماعی مختلف به دلایل گوناگون مصون نگه
می دارد و البته خود همین منشا به فعلیت رسیدن استعدادهای درونی انسان نیز می شود . همچنین مطهری آزادی را هدف
نمی داند، بلکه آن را وسیله تلقی می کند و به تعبیر خودایشان آزادی کمال وسیله است نه کمال هدفی و این وسیله ای است برای
تحقق همان کمال انسانی و سعادت دنیوی و اخروی فرد . اگرچه می توان گفت که مطهری در مقوله آزادی سیاسی به مفهوم جدید
آن تامل چندان جدی و منسجمی انجام نداده است، ولی وی از این مسئله کاملا به دور نبوده است . مطهری در مورد محدوده
آزادی هم بر عنصر «مصلحت انسانی » اشاره می کند (۲۵) که بسیار مبهم است و البته باز هم بیانگر اولویت آزادی غیرسیاسی در
اندیشه ایشان می باشد .

۲ . عدالت

اساس فلسفه اجتماعی مطهری و نگرش وی به مقوله های سیاسی و اجتماعی عدالت است . از نظر وی عدل بالاترین معیاری است
که همه امور را باید با کمک عدل سنجید به همین دلیل هم ایشان عدالت را ملاک شرعی بودن می داند و نه شرعی بودن را ملاک
عدالت . هر آنچه که عادلانه است منطق با دستور شریعت است . بنابراین حکم شرع و عدل را یکی می داند و هر آنچه ثابت شود
عادلانه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.