پاورپوینت کامل اندیشه آزادی از منظر آیه الله نائینی و آیه الله نوری ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اندیشه آزادی از منظر آیه الله نائینی و آیه الله نوری ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندیشه آزادی از منظر آیه الله نائینی و آیه الله نوری ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اندیشه آزادی از منظر آیه الله نائینی و آیه الله نوری ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۴

نهضت مشروطیت نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران معاصر است.
هم به این دلیل که اندیشه های مدرنیته وارد فضای گفتمان سنتی ایران
می شود و ارزش ها و باورهایی متفاوت مطرح می شود و هم اینکه این
مسئله به اعتراض و قیام مردم علیه استبداد ـ گرچه نا تمام ماند ـ
منتهی می شود. این نهضت نقطه تلاقی اندیشه های مختلفی بود از
جمله: ۱) غرب زدگی و غرب گرایی و به تبع آن آزاد سازی جامعه از
استبداد و سکولار کردن جامعه و حکومت؛ ۲) اسلام گرایی سنتی و
مخالفت با مظاهر مدرنیته و تمدن غربی و در نتیجه همسویی با استبداد
و ۳) نوگرایی اسلامی که در پی نسبت سنجی، تطبیق و تبیین باورها و
اندیشه های غربی با اندیشه های اسلامی بود.

هر یک از این سه رویکرد به دنبال بسط و گسترش اندیشه ها و
باورهایش در جامعه بود اما نکته مسلم این است که این هر سه در
نهضت ناتمام مشروطیت سهیم بودند و بخشی از جامعه را رهبری و
جهت دهی می کردند؛ اما هیچ یک نتوانست نبض اجتماع را به دست
بگیرد و در نتیجه اختلافات آنان برجسته شد و نهضت مشروطیت ناتمام
و ناموفق ماند. اینکه دلایل اختلاف میان آنان چه بود و هر یک چه
برداشتی از مشروطیت داشتند، زمینه بحث های مختلفی را فراهم کرده
است. به ویژه اختلاف میان علمای شیعه طرفدار مشروطه و مشروعه
بسیار برجسته تر می نماید که بخش های مهمی از دو جریان پیش گرفته
را رهبری می کردند و تأثیر گذار بودند.

در اینجا سعی دارم به این پرسش پاسخ دهم که تلقی آیت الله نائینی
و آیت الله شیخ فضل الله نوری از آزادی چه بود و نقطه های افتراق و
اشتراک آنها در بحث آزادی چیست؟ فرض اساسی من این است که این
دو در ارتباط با بحث آزادی با یکدیگر اختلاف نظر دارند و در واقع برای
روشن کردن چرایی این مسئله به تلقی آنها از آزادی خواهم پرداخت و
فرضیه ای طرح خواهم کرد.

درباره دلایل اختلاف علما و مجتهدان در نهضت مشروطیت
دیدگاه های متفاوت و بعضاً متعارضی طرح شده است. شماری به مبانی
دین شناسی و انسان شناسی آنان تمسک جسته و معتقدند هر کدام از
آنان با توجه به معلومات پیشین خود در مورد مشروطه اظهار نظر کرده
است و از آنجا که دیدگاه هایشان در مورد دین و انسان و پیشینه فکری
آنها با یکدیگر متفاوت بوده است به نتیجه گیری دیگر گونه ای رسیده و
بنابراین در این باره اختلاف نظر پیش آمده است.

برخی دیگر، دلایل اختلاف مشروعه خواهان و از جمله شیخ فضل الله
نوری در مخالف با مشروطیت را به تلقی خاص این عالم شیعی از
شریعت و فلسفه سیاسی شیعه در عصر غیبت کبرا می دانند. این دیدگاه
ـ که درد اساسی مرحوم نوری را درد دین می داند ـ مخالفت نوری با
مشروطه را به خاطر محافظت از دین جلوگیری از آسیب پذیری آن
می داند. و از آنجا که مشروطیت مغایر مبانی اندیشه فقهی و اجتهادی
نوری بوده است، بی محابا به ستیز با آن برخواسته است.

دلایل دیگری نیز مطرح شده است، از جمله رقابت های صنفی علما با
یکدیگر، واقعیت های موجود و شرایط زمانه، نیز عقب ماندگی ایران و…

این دیدگاه ها بخشی از واقعیت ها را بیان می کنند اما نه همه آن را و
می توان در هر کدام از این دیدگاهها تأملاتی را مطرح کرد. به عنوان
مثال می توان پرسید اگر مشروطیت مغایر با مبانی تفکر فقهی و
اجتهادی خاص نوری بود، همراهی اولیه ایشان با مشروطه خواهان از
چه رو بوده است؟ آیا در ابتدا مشروطیت مغایر با اندیشه وی نبود و بعدها
این مغایرت را کشف کرد؟ آیا نمی توان گفت اندیشه نوری در موافقت
اولیه و مخالفت ثانویه در نتایج و پیامدهای مشروطیت نهفته است و نه
مغایرت با دیدگاه فقهی و اجتهادی وی؟

درباره نائینی نیز مطرح شده است که وی در ابتدا طرفدار مشروطیت
بود و کتاب مهم خود «تنبیه الامه و تنزیه المله» را در تبیین و توضیح
مشروطیت و موافقت آن با اندیشه های اسلامی تحریر کرد اما پس از
مدتی و به ویژه در اثر اعدام شیخ فضل الله نوری، دستور جمع آوری و از
بین بردن این اثر را صادر کرد. گرچه مسئله جمع آوری کتاب به
دستور وی مشهور است، اما این مسئله توسط فرزند وی انکار شده
است. با این حال جای این پرسش باقی است که چگونه اندیشمندی
که اثر گران سنگ در تبیین مشروطیت تألیف کرده است و حتی در اعتبار
آن به رؤیایی که درباره امام زمان (ع) دیده است تمسک می کند و کتاب
را مطلوب امام زمان می یابد، دستور جمع آوری و نابودی آن را صادر
می کند؟

با توجه به دیدگاه های موجود، فرضیه ای که من در این مقاله به دنبال
بررسی آن هستم از منظری دیگر به موضوع اختلاف نائینی و نوری
درباره آزادی می نگرد. به نظر می رسد موضوع اساسی به دغدغه و مسأله
فکری این دو عالم شیعی باز می گردد. اگر به این پرسش پاسخ داده شود
که دغدغه فکری نائینی و نوری چه بوده است و هر یک از چه منظری به
مشروطیت نگاه انداخته است، می توان به پاسخ دست یافت.

بنابراین می توان فرضیه را این گونه مطرح کرد که نائینی،
نظریه پردازی است که به آزادی و خلع استبداد و بسط عدالت می اندیشد.
در واقع وی به گونه ای به دنبال تبیین دین و دموکراسی است و مسأله
(Problem) وی پاسخ به این دغدغه در جهان اسلام و ایران است اما
نوری نظریه اش را در راستای برقراری امنیت، ثبات و نظم در گفتمان
موجود ارایه می کند و به گونه ای سعی دارد مسئله را با نفی مدرنیته و به
ویژه انکار آزادی حل و فصل کند. در نتیجه نائینی به موافق و نوری به
مخالف مشروطیت شهره می شود. در ادامه بحث های نائینی و نوری به
صورت مستقل می آید و سرانجام مورد ارزیابی و مقایسه قرار می گیرد.

نائینی و مسئله آزادی

آزادی عنصر اصلی مباحث آیت الله نائینی در کتاب «تنبیه الامه و
تنزیه المله» است. وی آزادی را خدادادی و مرتبه ای از شؤون توحید و
از لوازم ایمان به وحدانیت خداوند می داند. از این رو انبیای الهی در
جهت بسط آزادی آدمیان تلاش کرده اند و رهایی ملل از استبداد از
مقاصد اصلی آنان بوده است. آزادی علاوه بر اینکه انسان را از جنبه
نباتی و حیوانی خارج می سازد بر شرافت و مجد و عظمت انسان نیز
می افزاید. هنگامی که شخص به آزدای دست می یابد، در واقع از
رقیت و بندگی دیگران رهایی، یافته و بنده پاک و خالص خدا شده است.
در این صورت اطاعت از مستبدین، شرکت به خداوند به شمار می رود:

«تمکین از تحکمات خود سرانه طواغیت امت و راهزنان ملت نه تنها
ظلم به نفس و محروم داشتن خود است از اعظم مواهب الاهیه عز
اسمه، بلکه به نص کلام مجید الهی تعالی شأنه و فرمایشات مقدسه
معصومین ـ صلوات الله علیهم ـ عبودیت آنان از مراتب شرکت به ذات
احدیت تقدست اسمائه است.»

تأکید نائینی همواره بر این است که ظلم و ستم نسبت به مردم تقلیل
یابد و حکومت از خود کامگی دست بردارد و محدود، مشروط و کنترل
گردد. برای این منظور وی حکومت را به دو قسم مشروطه و استبدادی
تقسیم می کند: حکومت استبدادی در تعریف او حکومتی است که حاکم
«فعال ما یشاء» است و خواست، خواست او است و هرگونه اراده کند،
کارها به همان گونه باید به انجام رسد. اما حکومت مشروطه حکومتی
است که سلطه و تصرف حاکم در امور، مقید، محدود و مشروط است.

حکومت مشروطه دو کار ویژه مهم و اساسی دارد: نخست حفظ نظم
داخلی و منع از تعدی و تجاوز افراد بر یکدیگر و جلوگیری از استبداد
ورزی و بسط عدالت و دیگری جلوگیری از تعدی و تجاوز دشمنان
بیرونی و مداخله آنان در امور داخلی.

شرافت و استقلال ملل و اقوام را به این می داند که حکومت مشروطه
به دست خود آنان تأسیس گردد و خود، امور دینی و سیاسی خویش را
تنظیم کنند. نائینی با طرح این بحث بر این نکته تأکید دارد که
تأسیس حکومت بر دو اصل اساسی استوار است: حریت و مساوات:

«اساس ولایتیه و عادله بودن نحوه سلطنت چه آن که به حق تصدی
شود یا به اعتصاب، به آن دو اصل طیب و طاهر ـ حریت و مساوات ـ
مبتنی و حفظ شورویت و محدودیت و سایر مقوماتش هم به ترتیب
دستور (قانون) اساسی و عقد مجلس شورای ملی متوقف است.»

این دو اصل، اساس هر حکومتی است، خواه مشروع و قانونی و خواه
غاصب و غیر قانونی. حکومت نیز براساس قانون اساسی و مصوبات
مجلس شورای ملی قوام و دوام می یابد. با توجه به تأکید وی بر «اصل
مبارک حریت» مردم جایگاه ویژه ای می یابند. از این رو نائینی توجه
ویژه ای به مشورت و مشارکت مردم در حکومت دارد. و بر این باور است
که حکومت اسلامی به مشورت و مشارکت تمام ملت متکی است.
متعلق و موضوع مشورت در این اندیشه، کلیه امور سیاسی است و
مخاطب مشورت نیز همه مردم می باشند.

رسیدن به آزادی و به ویژه داشتن آزادی سیاسی از جمله مسائلی است
که در طول تاریخ منجر به منازعات و مبارزات فراوان و گسترده ای شده
است. نائینی با دریافت این نکته تاریخی و در تبیین آزادی مورد نظر
خویش می گوید: «تمام منازعات و مشاجرات واقعه فیمابین هر ملت با
حکومت تملکیه خودش، بر همین مطلب خواهد بود، نه از برای رفع ید از
احکام دین و مقتضیات مذهب!» بنابراین، آزادی مورد نظر نائینی،
رهایی از بند استبداد است و نه رهایی از خدا.

«مقصد هر ملت چه متدین به دین و ملتزم به شریعتی باشند و یا آن
که اصلاً به صانع هم قائل نباشند، تخلص از این رقیب و استنقاذ
رقابشان از این اسارت است، نه خروج از ربقه عبودیت الاهیه ـ جلت
آلائه ـ و رفع التزام به احکام شریعت و کتابی که بدان تدین دارند و طرف
این تشاجر و تنازع هم فقط حکومت مغتصبه رقابشان است نه صانع و
مالک و پروردگارشان.»

با دقت در این قطعه می توان گفت که نائینی در بحث آزادی در وهله
نخست به دنبال آزادی معنوی است و از این رو معتقد است افراد وقتی به
پروردگار ایمان و اعتقاد داشته باشند، برای کسب آزادی های اجتماعی و
سیاسی نیز مبارزه می کنند. در نتیجه حقیقت دعوت به حریت در اندیشه
نائینی در ابتدا گرایش به توحید ناب و خالص و آن گاه گسستن و رستن
از بند ظالمان است: «حقیقت دعوت به حریت و خلع طوق رقیت ظالمین
به نص آیات و اخبار سابقه، دعوت به توحید و از وظایف و شؤون انبیاء و
اولیاء ـ علیه السلام ـ است.»

بنابراین با دریافت دقیق مفهوم آزادی در اندیشه نائینی در می یابیم
که وی اندیشمندی است که به آزادی در پرتو شریعت می نگرد و از این رو
از وضعیت موجود نیز ناراضی است و نسبت به برخی امور انتقاد می کند و
معتقد است برخی جراید، اهل منبر، دوستان نادان و دشمنان دانا بهانه و
دستاویزی برای استبداد فراهم می کنند و به جای اینکه به مردم درباره
آزادی و حقوقشان آگاهی بدهند آنان را از مقصد اصلی به کلی دور
می کنند. برای همین توصیه می کند: «شرف ارباب شرف را حفظ و
دستی برای استبداد و فعال ما یشاء بودن ظالمین معین و یاور نتراشند.»

تبیین دقیق شبهات مربوط به مشروطیت و مقصود از آزادی نکته ای
است که از منظر نائینی دور نمانده است. وی در پاسخ به مخالفان
مشروطه که معتقدند مقصود از آزدای بی بند و باری است موضع گرفته و
دیدگاه خود را به گونه ای روشن بیان می کند و معتقد است مبارزات و
جانبازی های عقلا و دانایان و غیرتمندان کشور در به دست آوردن
حریت و مساوات «برای فرستادن نوامیس خود بی حجاب به بازار و
مواصلت با یهود و نصاری و تسویه فیمابین امثال بالغ و نابالغ و نحو ذلک
در تکالیف و بی مانعی فسقه و مبدعین در اجهار به منکرات و اشاعه
کفریات و اشباه و ذلک نخواهد بود.»

بنابراین، آزادی در نگاه وی بی بند و باری و ترویج ابتذال نیست، بلکه
عنصری است که برای پیشرفت و توسعه جامعه لازم و ضروری است. از
این رو نائینی برای اثبات سخن خود به بحث های تاریخی استناد
می جوید و بر این باور است مادامی که دو اصل حریت و مساوات و فروع
این دو ـ همان گونه که شارع آنها را جعل کرده بود ـ به استبداد تحول
نیافته بود: «سرعت سیر ترقی و نفوذ اسلام محیر عقول عالم شد. پس از
استیلای معاویه و بنی العاص و انقلاب و تبدل اصول و فروع مذکوره و
کیفیت سلطنت اسلامیه به اضداد آنها وضع دگرگون گردید».

به نظر نائینی وضعیت مسلمانان از صدر السلام تا کنون به سه دوره
تقسیم می شود: یکم دوره تفوق و سیادت مسلمانان که معلول آزادی و
مساوات و نتیجه اجرای اصول اجتماعی و سیاسی اسلام است. از این
منظر آزادی و مساوات از اصول اساس اجتماعی و سیاسی بشریت به
شمار می رود. دوره دوم، دوره توقف مسلمانان، که معلول تبدیل خلافت
به سلطنت و سیطره استبداد بر جوامع مسلمانان بوده است. در این دوره
به باور نائینی از آنجا که آزادی و مساوات از جوامع اسلامی رخت بر
می بندد، زمینه های توقف و رکود مسلمانان فراهم می شود. و سرانجام
سومین دوره، تنزل و انحطاط مسلمانان است که نتیجه بیداری و
هوشیاری غرب و نهضت های آزادی طلبانه آنان است.

بنابراین برای اینکه جوامع مسلمانان به توسعه دست یابند می بایست
به اصل آزادی گردن نهند. نائینی راه علاج این وضعیت و خروج از رقیت
استبداد را در توجه و آگاهی مردم منحصر می داند همان گونه که از
سویی جهل را بدترین آفت برای برقراری استبداد ذکر می کند. نائینی اما
در اثر خود یادآوری می کند که مردم اکنون نسبت به دین و مذهب
خویش بیدار و هوشیار شده اند و از استبدادگران اطاعت نمی کنند. و با
بیان این نکته مهم که دیگر دوران استبداد به سرآمده است می گوید:

ما ظالم پرستان هم چنان روزگاری که آزادی از این اسارت و رقیت را
لا مذهبی و یا از دعوت زنادقه و ملاحده بابیه لعنهم الله تعالی جلوه
دادیم و مشروطیت دولت جائره را دین و مذهبی در مقابل شریعت حقه
به خرج می آوردیم و مسلمانان را به تمکین از این رقیت ملعونه وادار و به
ازای این حس خدمت تیول و رسوم و جائزه و انعام ها می گرفتیم بعد از
این مگر در خواب ببینیم!»

با دقت در این قطعه، نائینی نیم نگاهی به شبهات مطرح درباره
مشروطیت نیز دارد و به گونه ای به مخالفان مشروطیت پاسخ می دهد.
مخالفانی که در دوره هایی خود عمله استبداد بوده و رقیت و تمکین از
مستبدان را ترویج می کرده و مشروطیت را انحراف و مخالف شریعت به
حساب می آورده و در مقابل از حاکمان مستبد صله و انعام دریافت
می کرده اند.

برای اینکه مردم آگاه شوند، نائینی به دفاع از آزادی بیان و قلم
می پردازد و آن را از مراتب آزادی خدادادی به شمار می آورد و بر این
اعتقاد است که حقیقت آزادی بیان و قلم عبارت از «رها بودن از قید و
تحکمات طواغیت» است. فقدان موانع در راه آزادی قلم و بیان
موجبات تنبه و گشایش چشم و گوش مردم، پی بردن آنان به مبادی
ترقی و استقلال، قومیت شناسی، اهتمام به حفظ دین و آیین، انسجام در
کسب آزادی خدادادی، اخذ حقوق غصب شده، برخورداری از تحصیل
معارف و تهذیب اخلاق و… می شود. البته نائینی یادآوری می کند که
افرادی، آزادی بیان و قلم را وسیله «هتک اعراض محترمین و گرفتن
حق السکوت از زید یا اجرت تعرض به عمر یا کینه خواهی از بکر و نحو
ذلک ننمایند.» به این ترتیب وی هم بر آزادی بیان و قلم و کار
ویژه های آن دو تأکید و اشاره می کند و هم بر محدودیت های آن دو
انگشت می نهد و نسبت به سوء استفاده هایی که ممکن است پیش
بیاید، هشدار می دهد.

در نگاه نائینی، آزادی بیان و قلم باید در جهت وصل کردن و نه فصل
کردن به کار رود که در نتیجه آن وفاق و انسجام اجتماعی افزون و حاکم
می شود و از هرج و مرج و نا امنی نیز جلوگیری می شود.

نائینی در بحث از رأی اکثریت نیز جانب اکثریت را می گیرد و در این
باره به حادثه تاریخی جنگ احد اشاره می کند و معتقد است پیامبر (ص)
در آنجا از رأی اکثریت پیروی نمود و همه مصائب را به جان خرید:
«چون اکثریت آرا بر خروج مستقر بود از این رو با آنان موافقت و آن همه
مصائب جلیله را تحمل فرمود.» پیروی از رأی اکثریت که به عنوان
مبنای عمل در امور سیاسی و اجتماعی پذیرفته شده است از جانب
نائینی نیز مورد تأیید قرار می گیرد اما می توان این پرسش را مطرح کرد
که در مواردی که اکثریت به چیزی گردن نهاده که مخالف با شریعت
است آیا در این صورت نیز رأی اکثریت معتبر و مطاع است؟ پاسخ
نائینی منفی است. به عقیده وی مشروعیت قوانین و از جمله قانون
اساسی ـ که وی آن را معتبر می داند ـ عدم مخالفت با شریعت است: «جز
عدم مخالفت فصولش با قوانین شریعه، شرط دیگری معتبر نخواهد
بود.»

همچنین نائینی مشروعیت هیأت نظارت را نیز منوط به رأی ملت
می داند و هیچ قید دیگری را معتبر نمی داند: «مشروعیت نظارت هیأت
منتخبه مبعوثان بنابر اصول اهل سنت و جماعت که اختیارات اهل حل
و عقد امت را در این امور متبع دانسته اند، به نفس انتخاب ملت متحقق
و متوقف بر امر دیگری نخواهد بود».

با دقت در آن چه گذشت می توان گفت نائینی از سویی به دفاع از آزادی
و به طور کلی مشروطیت می پردازد و ضرورت و اهمیت حکومت
مشروطه در تقلیل ظلم به مردم را یادآور می شود و از سویی به تقویت
باورها و ارزش های دینی اقدام می کند و به شبهات موجود درباره
ناسازگاری دین و مشروطیت (آزادی، مساوات و قانون) پاسخ می دهد.
هدف اصلی وی در تألیف کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» تبیین
حکومت مشروطه و جایگاه آزادی ها در آن است و نائینی از موضع یک
عالم شیعی در صدد پاسخ گویی به مسئله ای بر می آید که جهان اسلام و
ایران معاصر درگیر آن بوده است. یادآوری این نکته، اساسی است که
نائینی در بحث های خود به تاریخ اسلام رجوع می کند و بر این اساس
مدعی است، آزادی ـ که خدادادی است ـ در صدر اسلام و حکومت اصیل
اسلامی امکان و وجود داشته است اما بعدا حکومت ها به انحراف کشیده
شده اند و حریت به عنوان یک عنصر اساسی و پیش برنده مسلمانان از
جوامع اسلامی رخت بربسته است .

بدین ترتیب در اندیشه وی آزادی چیزی نیست که از غرب وارد جهان
اسلام شده باشد، بلکه اندیشه آزادی در اسلام مسبوق به سابقه است، و
در هیچ یک از ادیان و مذاهب اصیل نیز استبداد وجود نداشته است.
از این رو از اقدامات حاملان شیعه استبداد دینی اظهار تأسف می کند و
به تقبیح دیدگاه ها و رفتارهایشان پرداخته و آنان را ناآشنا به کتاب و
سنت اسلام می داند:

«زهی اسف و حسرت که ما ظلم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.