پاورپوینت کامل جریان شناسی اندیشه در جهان عرب; قسمت دوم ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جریان شناسی اندیشه در جهان عرب; قسمت دوم ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جریان شناسی اندیشه در جهان عرب; قسمت دوم ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جریان شناسی اندیشه در جهان عرب; قسمت دوم ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۹

ج. اسلام گرایان سنتی

اندیشه نوگرائی اسلامی، با رشید رضا وارد مرحله جدیدی می شود که
می توان آن را تحت عنوان «اسلام گرایی سنتی» مطالعه کرد. این نحله
به طور اساسی، از دو نحله پیشین فاصله گرفت و تا اندازه زیادی به
جنبش سلفیه نزدیک گردید. به همین دلیل می توان از آن به بازگشت به
اسلام سنتی تعبیر کرد. اگر تمدن گرایان اسلام گرا، احیای اسلام را در
احیای علمی، جذب تفکر نوین و استفاده از دستاوردهای تکنولوژی
اروپایی در جوامع اسلامی می دانستند، اسلام گرایان سنتی و متفکر
برجسته آن در جهان عرب رشید رضا، احیاگری را بازگشت به «بزرگان
اسلام» معرفی می کردند. می توان گفت که ناکامی دولت های اسلامی در
تحقق اندیشه های نحله های پیشین، در جذب دستاوردهای علمی و
سیاسی تمدن نوین و به عکس، افتادن در دام قهقرایی شدیدتر،
سنت گرایان اسلامی را نسبت به تهدید غرب و از دست رفتن هویت
اسلامی، دچار نگرانی های شدیدتری کرد و اسلام گرایی سنت گرا،
پاسخی به این نگرانی ها بود که زمینه ساز اندیشه های بنیادگرایانه و
افراطی بعدی بود.

هرایرد کمیجان، سید جمال، عبده و رشید رضا را در درون گرایش
سلیفه بررسی می کند(۱)؛ در حالی که این تلقی، خطایی آشکار است.
اندیشه اسلام گرایی سنتی، از نوگرایان فاصله می گیرد و به محافظه
کاری تمایل می یابد. نوگرایان در پی اصلاح و تطبیق اسلام با مقتضیات
جدید بودند؛ در حالی که سنت گرایان، سخت به سنت های اسلامی
پایبند بوده و نسبت به نفوذ فرهنگی و تهدید سیاسی غرب واکنش نشان
می دهند. با این حال، حمید عنایت نیز داوری عجیبی در باره رشید رضا
دارد و در این باره می نویسد:

در نوشته های او (رشید رضا) چیزی نمی یابیم که پیش از او، سید
جمال و عبده نگفته باشند. تنها نکته ای که عقاید او را از تجدد خواهان
دیگر متمایز می کند، اصرار او بر سر اصلاح خلافت سنتی و اعاده آن به
شکلی است که در صدر اسلام معمول بود.(۲) حال آنکه اصولاً نمی توان
او را درون نحله تجددگرایی مطالعه کرد، چرا که اساس تفکر رشید رضا،
همین اعاده خلافت در قالب دولت اسلامی است که او را از نوگرایان، به
لحاظ اندیشگی متمایز می سازد.

بر خلاف عنایت، مجید خدوری، به درستی رشید رضا را در چار چوب
گرایش های سنت گرا بررسی می کند که با رنگ و لعاب نوگرایی پوشش
داده شده است. خدوری، رشید رضا را شاگرد عبده می داند؛ اما شاگردی
که میراث فکری استاد را تفکر لیبرالی کوته بینانه ای تلقی می کرد که
امتیازات بی جا به نوگرایی داده است.(۳) و این تفاوتی مهم میان
«اسلام گرایان تمدن گرا» و «اسلام گرایان سنتی» است. رشید رضا، به
دنبال ارائه نظریه ای منسجم از حکومت اسلامی است. در حالی که در
طرح سید جمال، بحثی از «حکومت اسلامی»، به عنوان نظامی جامع
صورت نگرفته است؛ اما به گفته خدوری، دولت اسلامی مد نظر
رشیدرضا، سیستمی است که تمام جزئیات زندگی اجتماعی، سیاسی و
فرهنگی مسلمانان را تنظیم کند(۴) و این دیدگاه، اساس سنت گرایی
اسلامی است. افزون بر این، آنچه نظام فکری او پیچیده تر و با گرایش
نوگرایی ناسازگارتر کرد، از یک سو نقشی بود که رشید رضا به خلافت
اختصاص داد، از سوی دیگر، تاکیدش بر اینکه اسلام، به مثابه یک نظام
دینی و حقوقی، باید بر پایه جامعه مدنی باشد. بنابراین، رهیافت
رشیدرضا، گر چه به ظاهر نوگراست؛ اما نمایانگر پیوندی درونی با
سنت گرایی است. سلفی گرایی رشید رضا، موجب تمرکز افراطی بر
احادیث شد که علاوه بر اینکه نشانگر ماهیت سنتی اندیشه وی است،
مانع از دستیابی او به یک جهان بینی گسترده شد و همین امر هم او را از
اندیشه های وحدت گرایانه سید جمال دورتر کرد و گرایش های ستیزه
جویانه وی درباره شیعه را که یادآور ستیزه جویی سلیفه بود، موجب شد.

تفاوت نگرش به قانون در آرای رشیدرضا و سید جمال نیز بسیار است.
اگر افرادی چون سید جمال قانون و حکومت مشروطه را از دیدگاه شرط
معقول زندگی اجتماعی منظم درک می کردند، سنت گرایان طرفدار
دولت اسلامی، غالباً مایل بودند که آن را همچون آزمایشی برای
سنجش تمامیت فرهنگی و اخلاقی امت اسلامی، متصور سازند.

به هر حال، اندیشه سیاسی رشیدرضا، به جای تأکید بر حکومت قانون،
آزادی و مشروطه که در اندیشه نوگرایانه طهطاوی و سید جمال بر آن
پافشاری می شد، به دنبال باز سازی نظامی اسلامی بود که بر عناصری از
آرمان گرایی صدر اسلام تکیه داشت که به پیش داوری های دنیاگرایانه،
نژادی و فرقه ای آلوده نشده بود؛ امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
دولت، با یک قانون اساسی تنظیم شده است که در اصول کلی خود از
قرآن، حدیث و تجربه خلفای راشدین منتج گشته است که با اصل
اجتهاد، به منابعی پویا بدل می شوند.(۵)

از این نظر، باید رشیدرضا را نقطه عطفی در تحول اندیشه سیاسی
معاصر عرب دانست، زیرا نمایان گر دوره ای است که مرحله اصلاح
گرایی التقاطی به پایان می رسد و مرحله بنیادگرایی مبارزه جویانه
نگرش سنت گرایانه آغاز می شود. در اندیشه رشیدرضا، علت اساسی
افول قدرت مسلمانان، غفلت آنان از معنی راستین اسلام بود. او
همچنین تقصیر زوال را به گردن فرمانروایان انداخت که در کوشش
برای حفظ انقیاد اتباعشان، به فرمانروایی استبدادی متوسل شده و
غفلت آنان را از معنی راستین اسلام تقویت کردند.(۶)

با این حال باید پرسید که چرا رشیدرضا از خلافت حمایت کرد.
رشیدرضا با این توجیه، نظام اصلاح شده خلافت را جست و جو می کرد
که در نهایت به یک بدیل سیاسی تحت عنوان حکومت اسلامی تبدیل
می گردد . آلبرت حورانی می نویسد: ضرورت ایجاد یک نظام قانونی که
در دوران جدید، مردم بتوانند از آن اطاعت کنند، محور اندیشه رشید
رضاست، نظامی که به معنای واقعی قانونی و اسلامی باشد.(۷)

این تأکیدهای وی، همگی بیان گر نوعی عقب نشینی اساسی از
اندیشه های نوگراست. رشید رضا از زمره اصلاح گرانی بود که در نیمه دوم
قرن بیستم، از تفکرات سلفیه جانبداری می کردند. اندیشه های سلفیه را
نخست ابن تیمیه یافت، سپس محمد بن عبدالوهاب بدان پرداخت و
سپس در توجه به سنت و مراجعه به آن در اجتهادات فقهی خود، دچار
اغراق گردید.(۸) باید گفت که رشید رضا، به وهابی گری نیز که توجه به
آن روی هم رفته از انگیزه های سیاسی دور نبود، بستگی معنوی
بیشتری یافت و همین امر، باز هم جدایی او را از عبده بیشتر کرد.(۹)

رویکرد اسلام گرایی سنتی نسبت به غرب، مانند وهابی گری، چنان
بود که گویی اساسا از غرب غافل است و توجه چندانی به آن نمی کند .
همچنین وی معتقد بود که غرب برای طی کردن مراحل پیشرفت،
اصولی را به کار گرفت که اسلامی هستند؛ حال آنکه خود مسلمانان این
اصول را رها کردند.(۱۰) اینکه رشیدرضا چندان به غرب نپرداخته است؛
ولی از خط فکری وی معلوم است که رویکردی ستیزه جویانه نسبت به
غرب دارد و از خوش بینی های موجود در گرایش تمدن گرا ـ عرب گرا،
اثری به چشم نمی خورد، بلکه غرب را تهدیدی جدی علیه مسلمانان
می داند: نگران عرب ها هستم؛ نه از جانب بلشویک ها، نه از ترک ها،
بلکه از بریتانیا می ترسم که بریتانیا پیش از آنکه عرب ها فرصت رفع
ضعف مفرطشان را داشته باشند، آنان را با یورشی خرد کننده از هم
بپاشند.(۱۱) از همین جا معلوم است که وی بر خلاف سید جمال، بر
جهان عرب تاکید بیشتری دارد و به همین دلیل نیز با فرمانروایی
عثمانی مخالف بود و هرگز به برتری دینی یا سیاسی عثمانی ها تن
نداد.(۱۲)

البته این دیدگاه رشید رضا، مقتضای سنت گرایی وی نیست، ولی
بیانگر عدول وی از نحله اسلام گرا ـ تمدن گرا و تمسک به اسلام گرایی
سنتی است.

همچنین باید گفت که اندیشه های رشید رضا، محصول جریانات
سیاسی دوره وی و واکنش اندیشه های لیبرال و ناسیونالیستی بود که از
سوی افرادی چون سعد زغلول، طه حسین، و علی عبدالرزاق مطرح شده
بود.

وی با اندیشه های ناسیونالیستی، به شدت مخالفت کرد و به طور
صریح اعلام کرد که «آینده ما به رد اصول اروپایی ملیت بستگی
دارد».(۱۳) حسن حنفی کارنامه رشیدرضا را این گونه خلاصه می کند:
«رشید رضا پس از آنکه عمری را در اصلاح گری و نواندیشی و ترقی
خواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایه دارانی چون طهطاوی، سید
جمال و نیز عبده رها ساخت و به دامن محمدبن عبدالوهاب پناه برد که
او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمدحنبل رسانید. وی به
جای میل به شیوه های مدنیت نو وهمگانی با تحولات زمانه، فرو
بستگی و هجوم به غرب را ترجیح داد.(۱۴)

۴. اسلام گرایی بنیادگرا

ژاک برک در تحلیلی که از بنیادگرایی اسلام دارد، ناتوانی کشورهای
اسلامی را در ارائه مدل هایی متناسب با عصرتکنیک و تمدن در قرن
بیستم، زمینه ساز افراطی شدن آنها می داند. وی مهم ترین دلیل درونی
را توقف اجتهاد، و سرکوب حرکت های اصلاحی، به نام مبارزه با بدعت
می داند.(۱۵) مرحوم عنایت نیز بین ( تند روی) اخوان المسلمین و
مبارزات و شکست های عرب ها و اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ ارتباط برقرار
می کند.(۱۶) فرهنگ رجایی نیز این جنگ ها را محور تحولات متأخر
اندیشه معاصر عرب می داند.(۱۷)

در حقیقت این شکست ها، در کنار ناتوانی در انجام اصلاحات، به
عنوان یک تراژدی غمبار، روح عرب ها را آزرده است و آنان را در طیفی
از انفعال تا تندروی سیاسی سر گردان ساخته است. شاید بتوان گفت که
بذر اصلی تندروی در جهان عرب را همین شکست های نظامی پراکنده
ساخته؛ ولی به واقع باید آن را در چارچوب کلان عقب ماندگی مطالعه
کرد و سیر تحو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.