پاورپوینت کامل گزارش نشست های وجوه سیاسی حکمت متعالیه ; وجوه سیاسی حکمت متعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گزارش نشست های وجوه سیاسی حکمت متعالیه ; وجوه سیاسی حکمت متعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارش نشست های وجوه سیاسی حکمت متعالیه ; وجوه سیاسی حکمت متعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارش نشست های وجوه سیاسی حکمت متعالیه ; وجوه سیاسی حکمت متعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
نشست نخست
این نشست، با حضور آقای عبدالرسول عبودیت،(۱) در تاریخ ۱۹ آذر
۱۳۸۵، در موءسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی برگزار شد. ایشان در
این نشست که با حضور برخی اعضای گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده
علوم و اندیشه سیاسی انجام گرفت، بر این باور بود که امکان استخراج و
استنباط فلسفه سیاسی از حکمت متعالیه وجود دارد و این حکمت، به
طور طبیعی از چنین توان و ظرفیتی برخوردار است.
ایشان همچنین در این نشست، به بحث درباره ساحت های سه گانه
انسان، یعنی اعتقاد، رفتار و عمل اشاره کرد که هر یک از دانش های
فلسفه، علوم و اخلاق عهده دار بحث درباره یکی از آنهاست. همچنین
مباحثی درباره چگونگی بسط حکمت متعالیه در حوزه حکمت عملی ،
جبر و اختیار و تأکید بر اختیار انسان و تأثیر این عنصر بر حرکت های
اجتماعی و سیاسی، تبیین شاخص های حکمت متعالیه از جمله اصالت
وجود و تشکیک، و وجه تمایز این حکمت از سایر حکمت ها نیز مورد
بحث قرار گرفت. وی بر این باور بود که وجه تمایز حکمت متعالیه در
بحث فلسفه سیاسی به همین وجوه تمایز باز می گردد؛ از این رو می توان
به طرح مباحثی پرداخت که با این نوع نگاه، به فلسفه سیاسی و حیات
زیست آد می می پردازد.(۲)
نشست دوم
این نشست با حضور دکتر نجف لک زایی(۳) و اعضای گروه فلسفه
سیاسی، در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۸۵ در محل پژوهشکده علوم و اندیشه
سیاسی برگزار شد. در ابتدای جلسه، پس از سخنان مدیر پروژه وجوه
سیاسی حکمت متعالیه، از ایشان که مبسوط ترین متن را درباره اندیشه
سیاسی صدرالمتألهین نگارش و منتشر کرده است،(۴) خواسته شد،
درباره پیشینه بحث مباحثی را بیان کند.
ایشان با اشاره به اینکه بحث درباره اندیشه سیاسی صدرالدین
شیرازی، در آغاز با دشواری هایی مواجه بود، با وجود برخی اظهار نظرها
در فقدان اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، تصور روشنی از بحث وجود
نداشت؛ با این حال مطالعات و پژوهش های انجام گرفته، ما را به
نقطه ای رساند که اکنون می توان، از فلسفه سیاسی متعالیه نیز سخن
گفت. با این حال می توان این گونه به بحث پرداخت که آیا حکمت
متعالیه به بررسی و پاسخ پرسش های اساسی حیات انسان، از قبیل
مشروعیت، خیر، عدالت و … پاسخ می دهد یا خیر؟ عمده تلقی های
مخالفان را می توان در چند دسته طبقه بندی کرد:
۱. صدرالدین شیرازی، حکمتی با عنوان حکمت سیاسی متعالیه ارائه
نکرده است.
۲. صدرالدین شیرازی، کتاب مستقلی درباره سیاست و فلسفه سیاسی
منتشر نکرده است.
۳. بر اساس حکمت متعالیه، نمی توان به پرسش های کلیدی حیات
آدمی پاسخ داد.
۴. گرچه صدرالمتألهین، مباحثی در اندیشه و فلسفه سیاسی دارد؛ اما
مباحث وی در این حوزه، منسجم نیست.
در ادامه و به تناسب پرسش های طرح شده، ایشان به بحث حرکت
جوهری پرداخته، یادآور شد، این بحث عمدتاً به حوزه طبیعیات ارجاع
داده می شود؛ در حالی که می توان دو نوع حرکت جوهری طبیعی و غیر
ارادی و حرکت جوهری ارادی را از همدیگر بازشناخت. در حرکت طبیعی
غیر ارادی، حرکت قهری که بر کل طبیعت حاکم بوده و تکوینی است، رخ
می دهد و در حرکت جوهری ارادی می توان، از حرکتی کیفی یاد کرد که بر
نوع خاصی از شدن دلالت دارد. در همین زمینه ضروری است، به ارکان
حرکت که عبارت است از مبدأ، مقصد، محرّک، متحرّک، مسیر و مسافت،
توجه شود.
دکتر لک زایی در ادامه یادآور شد که انسان، مشابه خداوند آفرینش
دارد؛ اما این آفرینندگی تفاوت هایی با آفرینندگی خدا دارد؛ از جمله
اینکه اگر خداوند اراده آفرینندگی کند، در خارج هم خلق صورت
می گیرد؛ اما آفرینندگی در انسان، در ذهن وی قابل تصور و تحقق است.
با توجه به چنین نگاه و تغییر در جوهر، انسان می تواند برنامه ریزی کرده
و اجتماع را تغییر دهد.
در مباحث صدرالدین شیرازی، سیاست از شریعت متابعت می کند و در
مباحث سیاسی و فلسفه سیاسی، باید به دلالت های تطابقی، التزامی و
تضمنی آثار صدرالمتألهین توجه داشت. نیز باید گفت که فلسفه متعالیه
قابل نقد و ارزیابی است و در بحث فلسفه سیاسی متعالیه، هنوز در آغاز
راهیم.
در این نشست، پرسش های مختلفی از سوی حاضران مطرح شد که با
توجه به فرصت محدود، تنها به برخی آنها پاسخ گفته شد و امکان بحث
درباره همه آنها فراهم نشد. از این رو پیشنهاد شد، نشست های مستقل
دیگری به منظور بحث درباره موضوعات مطرح شده، انجام گیرد؛ به
ویژه موضوع فلسفه سیاسی و تمایزات فلسفه متعالیه با سایر مکاتب
فلسفی، از قبیل مشاء و اشراق، به بحث گزارده شود و به این پرسش
پاسخ داده شود که آیا می توان از فلسفه سیاسی مشاء، فلسفه سیاسی
اشراق و فلسفه سیاسی متعالیه گفت و گو کرد یا خیر؟
نشست سوم
این نشست با عنوان «اصالت وجود، حرکت جوهری و ولایت فقیه» با
حضور حجت الاسلام والمسلمین محسن غرویان(۵) و اعضای گروه
فلسفه سیاسی و سایر مدعوین، در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۵ در محل
پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی برگزار شد.
در ابتدای جلسه، مدیر پروژه وجوه سیاسی حکمت متعالیه، ضمن
تشکر از حضور اساتید و پژوهشگران در نشست، به ارائه توضیح درباره
مجموعه نشستهای وجوه سیاسی حکمت متعالیه پرداخته، هدف از
برگزاری این نشست ها را بسط فلسفه سیاسی و ظرفیت سنجی فلسفه
متعالیه در موضوع سیاست ذکر کرد. این هدف، در سه سطح بازشناسی،
بازنگری و بازسازی، قابل تأمل و بررسی است. بر این اساس در
بازشناسی، احیا و برجسته سازی مباحث سیاست و فلسفه سیاسی در
حکمت متعالیه مدّ نظر است. در بازنگری، از نگاه انتقادی و نقادانه به
آثار موجود درباره فلسفه اسلامی و فلسفه سیاسی و بررسی قوت ها و
ضعف های آثار و فکر موجود، برای توانمندسازی فلسفه سیاسی
اسلامی، با عنوان حکمت سیاسی متعالیه بحث می شود. و در نهایت، در
بحث بازسازی، فلسفه سیاسی اسلامی با عنوان فلسفه سیاسی متعالیه
ارائه خواهد شد. پس از سخنان مدیر پروژه وجوه سیاسی حکمت
متعالیه، از حجت الاسلام المسلمین محسن غرویان دعوت شد، درباره
اصالت وجود، حرکت جوهری و ولایت فقیه، دیدگاه خود را بیان کند.
ایشان در آغاز سخنان خود و به عنوان مقدمه، یادآور شد که اصالت
وجود و حرکت جوهری، در شمار بنیادی ترین موءلّفه های فلسفه متعالیه
است؛ اما با این وصف، این گونه مباحث کاربردی نشده است. به باور وی،
اساساً فلسفه اسلامی کاربردی نشده و خلأ مباحث کاربردی دراین
زمینه مشهود است. در همین زمینه، یکی از مباحثی که باید بدان توجه
شود، مباحث سیاسی است. وی با اشاره به اینکه به بحث سیاست در آثار
پیشینیان کمتر توجه شده، ضرورت بحث هایی با عنوان وجوه سیاسی
حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی اسلامی را یادآور شد و گفت: پرسش از
رابطه اصالت وجود، حرکت جوهری و ولایت فقیه، با تردید مواجه
می شود؛ در حالی که با بحث درباره آن موضوع حل می شود و تردیدها
برطرف می گردد.
فلسفه با هستی شناسی گره خورده است و در این صورت، اگر بخواهیم
نظام سیاسی کاربردی و موفقی داشته باشیم، مباحث آن باید، با
هستی شناسی، تکوین، عالم وجود و آفرینش گره بخورد؛ از این رو اگر
بحث ها به تکوین ارجاع داده شود، دیگر نیازی به اعتباری دانستن نظام
سیاسی، چنان که برخی اندیشمندان معتقدند، نخواهد بود.
ایشان که معتقد بود، ما فلسفه سیاسی متعالیه داریم و می توانیم از
موءلّفه ها و شاخص های آن سخن بگوییم، نزاع اصالت وجود و اصالت
ماهیت را نزاعی لفظی شمرده، از فلسفه ای با عنوان «فلسفه ملکوت»
سخن به میان آورد. افزون بر اینکه به اعتقاد ایشان، محور اندیشه
سیاسی اسلامی ولایت است: ولایت خدا، نبی، امام و در نهایت فقیه.
این نوع اندیشه، بر اندیشه ای فلسفی استوار است.
نظام سیاسی، نظامی تشریعی تلقی می شود؛ اما باید ولایت تشریعی
را بر ولایت تکوینی مبتنی کنیم؛ از این رو زیربنای تشریع، تکوین
است. حضرت رسول، با توجه به سلطه تکوینی، حق امر و نهی دارد.
می توان گفت، شرط عدالت در ولایت فقیه، همان ولایت تکوینی است.
ملکه عدالت، مخالفت با هوا و صیانت نفس از امور تکوینی است که
فقیه باید دارا باشد. در نتیجه این امور، فقیه امتیازی وجودی می یابد که
به دلیل آن ولایت می یابد در واقع، جوهر نفس فقیه عادل، اولویت
می یابد.
وی در ادامه، با توجه به مباحث حرکت جوهری، یادآور شد که حقیقت
جوهر انسان اشتداد می آورد؛ نه رأی و اعتبار. هویت در برابر ماهیت است
و نفس شدت و ضعف دارد. بر اساس اصالت وجود، حقیقت انسان، وجود
او است؛ اما وجود انسان اشتدادی است و شدت و ضعف دارد و این
اشتداد، با حرکت جوهری حاصل می شود.
به طور کلی می توان گفت، ولایت با اصالت وجود و حرکت جوهری
قابل تبیین است. ولایت، در تکوین ریشه دارد و این نوع ولایت باید در
نفس فقیه باشد تا او بتواند، در نظام سیاسی تصرف کند. بر این اساس و
با توجه به مباحث ارائه شده، وی بر این باور است که فقیه نیز نیازمند
وجود نوعی عصمت است که می توان از آن با عنوان عصمت نسبی یاد
کرد.
در ادامه نشست، اعضای گروه فلسفه سیاسی و دیگران به ارائه
تأملات و پرسش های خود درباره موضوع بحث پرداختند. از جمله
عدالت و کف نفس غیر از ولایت تکوینی است؛ هستی شناسی
فیلسوفان مسلمان موجب شده است که فلسفه به حوزه سیاست وارد
نشود و … . سخنران محترم نیز توضیحاتی را در زمینه مباحث مطرح
شده ارائه کرد.
نشست چهارم
نشست چهارم، با عنوان «حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی در ایران
معاصر»، با حضور حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا(۶) و
اعضای گروه فلسفه سیاسی و دیگران در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۵ در
محل پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی برگزار شد.
در ابتدای جلسه، مدیر پروژه وجوه سیاسی حکمت متعالیه، با تشکر و
سپاس از آقای پارسانیا و تشکر از حضور اساتید و پژوهشگران در
نشست، به ارائه دیدگاه ها درباره حکمت متعالیه پرداخت و یادآور شد، در
این زمینه تلقی های مختلفی وجود دارد که برخی آنها عبارت است از:
فلسفه متعالیه، فلسفه ای نوپدید است و بر هیچ یک از فلسفه های مشاء
و اشراق و مکاتب فکری و اعتقادی مبتنی نیست و با این حال بر آنان
برتری دارد. دیگر اینکه حکمت متعالیه، حکمتی تلفیقی است و کار
صدرالدین شیرازی تنها گردآوری آرای پیشینیان است. تلقی سوم اینکه
فلسفه متعالیه جامع دیدگاه ها، نظرات و آرای همه مکاتب فلسفی، علم
کلام، عرفان، تفسیر و حدیث است و در نهایت دیدگاهی که همه
تلقی های مذکور را سطحی و عجولانه برشمرده و معتقد است، ادعای
صدرالمتألهین در تفوق حکمت متعالیه بر مکاتب دیگر، ادعایی صرف
نیست، بلکه حکمت متعالیه از برتری ابتکاری و منطقی برخوردار است.
به هر حال با فرض پذیرش دیدگاه اخیر، این پرسش مطرح می شود که
حکمت متعالیه چه جایگاهی در فلسفه سیاسی معاصر در ایران دارد؟ آیا
فلسفه سیاسی معاصر در ایران، بازتابی از الگوی فلسفه متعالیه است؟
آیا می توان در تحولات سیاسی – اجتماعی به وجود آمده، رگه هایی از
حضور و تأثیر حکمت متعالیه را نشان داد؟ یا اینکه تحولات سیاسی –
اجتماعی و فکری، موجب تأثیر بر حکمت متعالیه شده و آن را به جنبش
و تکاپو وا داشته است؟ در ادامه با توجه به پرسش های یادشده، بحث در
نسبت حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی در ایران معاصر، با سخنان
حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا ادامه یافت.
ایشان در ابتدای سخنان خود، ضمن یادآوری اینکه مباحثی در
موضوع حاضر، پیش از این نیز در دانشگاه مفید انجام شده که تداوم
نیافته است، به دو تلقی و دیدگاه در این زمینه اشاره کرد: نخست، دیدگاه
تاریخی ـ فرهنگی و دیگر، ارتباط و دیدگاه منطقی. وی در ادامه به بحث
درباره این دو دیدگاه پرداخت.
دیدگاه تاریخی و فرهنگی: در این نگاه، به این بحث پرداخته می شود که
محیطی که حکمت متعالیه در آن شکل گرفت، چگونه بود و چه
مناسبات و تعاملی در خارج با آن صورت گرفت؟ و اساساً با فرض عدم
وجود حکمت متعالیه، چه حکمتی می توانستیم داشته باشیم؟
وی یادآور شد که حکمت متعالیه طی دویست سال اخیر، در حوزه
تشیع، پیامدهایی داشته که دنیای اهل سنت فاقد آن بوده است؛ برای
مثال، مباحث دو تفسیر المیزان و المنار، نشان از تفاوت های تشیع و
تسنن، به ویژه از تأثیر حکمت متعالیه در المیزان حکایت دارد. همچنین
در صدر مشروطیت، مباحث مختلفی در گرفت که می تواند از حضور
حکمت متعالیه متأثر باشد. از این رو، جریان حکمت متعالیه پس از
دویست سال، افزون بر بحثی علمی، به صورت یک جریان فرهنگی و
تاریخی تداوم یافت.
به هر حال، حکمت متعالیه در طول سال های پس از تأسیس دولت
صفوی، به ویژه در دوره قاجار، بسط و گسترش یافت و این اقتضای
تحولات فرهنگی و فکری است که کندتر از دیگر تحولات است و سیر
افول و فرازش، متفاوت و تدریجی است. در همین دوران ها، گرچه به
لحاظ قدرت رو به افول بوده ایم و جریان فکری از اصفهان به تهران
منتقل شد؛ اما حکمت متعالیه بسط یافت و همه حوزه های علمی را
فراگرفت.
البته باید توجه داشت که با حضور دانشگاه در ایران، جریان
شاگردپروری در حوزه حکمت آسیب دید و ما همانند سابق، در این بحث
پیشتاز نیستیم و با حضور علوم جدید، ارتباط های گذشته قطع و
شاگردپروری منقطع می گردد. به هر حال، حضور پررنگ حکمت متعالیه
را می توان در اندیشه شیعی، به خوبی ردیابی کرد و مورد توجه قرار داد.
ایشان در همین زمینه، به نقل قولی از استاد انصاری شیرازی(۷) از
امام خمینی اشاره کرد که فرموده است، انقلاب را دو کتاب شکل داده
است: «اسفار اربعه، تألیف صدرالمتألهین و جواهر الکلام، تألیف نجفی».
البته این سخن به معنای علت تامه و نادیده گرفتن سایر عناصر نیست؛
اما به عنوان دو منبع معرفتی بسیار مهم که انقلاب از آنها بهره برده، در
این زمینه تأثیرگذار بوده است.
دیدگاه منطقی: بحث عمده در این دیدگاه این است که حکمت متعالیه،
صرف نظر از مباحث تاریخی و فرهنگی، و به لحاظ منطقی، چه نوع
فلسفه سیاسی ای را موجب می شود؟
در این زمینه، مقدمتاً باید به بحث رابطه حکمت متعالیه و فلسفه
سیاسی اشاره کرد. فلسفه متعالیه، علم به موجود به ما هو موجود است و
فلسفه سیاسی، علم به نظام اجتماعی است. در اینجا، مراد از فلسفه
سیاسی، علم سیاست است. بر این مبنا، دو دسته علوم نظری و عملی
داریم و علم سیاست در شمار علوم عملی است؛ اما باید گفت که حکمت
متعالیه، ابعاد مختلفی دارد و این ابعاد می تواند در فلسفه سیاسی
تأثیرگذار باشد:
۱. معرفت شناسی؛ علم، تعریف خاصی دارد و این تعریف تعیین کننده
است. همین طور عقل و تعریف آن نیز مهم است. حسّیات و تجربیات
نیز ذیل عقل قرار گرفته بخشی از عقل نظری هستند. آنچه در حکمت
متعالیه موءثر است، همانا عقل قدسی است که ارتباط خاصی با علم دارد
و منبع معرفتی شهودی است که محل جوشش برخی معارف می شود.
اعتبار نقل و وحی به اعتبار و اعتنای عقل قدسی است. اگر نبود عقل
قدسی، وحی و نقل تنها در حد گزاره هایی تاریخی قابل استناد بود. این
عقلی است که از طریق نقل، کشف می کند. حضور این عقلانیت در
شکل گیری فلسفه سیاسی تأثیرگذار است. سنت نیز در حکمت متعالیه،
به مثابه روش معرفت مطرح می شود. غنایی که این علم و عقل، در
حاشیه حکمت متعالیه به دست می آورد، رونقی را در مباحث فلسفه
سیاسی پدید می آورد.
۲. هستی شناسی؛ هستی شناسی موجبات قدسی شدن را فراهم می آورد و
از تسبیح فراتر است و مراد این است که از کمالات ما برتر است.
۳. انسان شناسی؛ در بحث انسان شناسی، اصالت بخشی به هستی و در
واقع اصالت بخشی به انسان مطرح است. در نتیجه فلسفه های سیاسی
که در اینجا متولد می شود، سکولار نخواهد بود.
به هر حال، با لحاظ مباحث منطقی، فلسفه و فلسفه های سیاسی غیر
سکولار، از حکمت متعالیه متولد می شود و حکمت متعالیه از چنین
ظرفیتی برخوردار است. همچنین این بحث ها عرض وسیعی از
فلسفه های سیاسی را پدید می آورد؛ به ویژه در فقه سیاسی نیز تأثیر
می گذارد.
در ادامه نشست، حضار به ارائه تأملات و پرسش های خود پرداختند.
برخی مباحث از این قرارند: نگاه صدرا به فلسفه سیاسی چگونه است؟
عناصر فلسفه سیاسی در اندیشه وی کدام است و چه مقدار به مباحث
خود صدرا مستند است؟ اگر بگوییم هر چیزی که در نظام سیاسی موءثر
باشد، فلسفه سیاسی است، در این صورت تفاوت آن با دیگر دانش ها، از
قبیل علم سیاست و جامعه شناسی چیست؟ با توجه به مباحث انجام
شده، تمایز فلسفه سیاسی و فلسفه سیاست چیست؟ اگر حکمت متعالیه
ظرفیت شکل دهی به فلسفه سیاسی متعالیه را دارد، چرا تا کنون شکل
نگرفته است؟ آیا این مسئله به شرایط سیاسی مربوط است یا به منطق
خاص حکمت متعالیه باز می گردد؟ منطق تأسیس فلسفه سیاسی
چیست؟ مباحث بالفعلی که حکمت متعالیه در اختیار ما می نهد چیست؟
با توجه به اینکه از مباحث صدرا، به ویژه بحث نبی و امام، در نهایت یک
فلسفه سیاسی بیرون می آید و نیز مباحث وی در شواهد الربوبیه و سفر
نخست و چهارم، چگونه می توان گفت که چند فلسفه سیاسی در دل
فلسفه متعالیه وجود دارد؟ با توجه به تضاد فقه و فلسفه در طول تاریخ،
هم نشینی میان فلسفه و فقه چگونه ممکن است؟ آیا فلسفه سیاسی
شاخ های از فلسفه است یا اینکه دانشی مستقل است؟ آیا مراد از عقل
قدسی، عقل شهودی است که سنتگرایان از آن یاد می کنند؟ مصداق
خارجی امر قدسی چیست و کجاست؟ و….
در ادامه حجت الاسلام پارسانیا به ارائه پاسخ به برخی تأملات
پرداخت و یادآور شد، بحث رابطه حکمت متعالیه و فلسفه سیاسی به
این معنا نیست که بخشی از حکمت متعالیه، فلسفه سیاسی است. حتی
در شواهد الربوبیه نیز این گونه است و تماماً فلسفه است و فلسفه سیاسی
نیست.
کار ملاصدرا برخلاف فارابی که رساله ای خاص در حکمت عملی و
علم سیاست نگاشته است، عمدتاً به فلسفه معطوف بوده و وی وارد
فلسفه سیاسی نشده است. اگرچه ممکن است مباحثی درباره سیاست
داشته باشد؛ اما این بحث از سنخ مباحث سیاسی و فرهنگی است و با
فلسفه وی ارتباطی ندارد؛ اما اینکه این به لحاظ منطقی چه تأثیری
می تواند بگذارد، متفاوت است.
صدرا مباحث بنیادینی انجام داده که می تواند، بر مباحث دیگر، از
جمله فلسفه سیاسی تأثیرگذار باشد. بحث حرکت جوهری، برای تبیین
اجتماع مناسب است؛ به ویژه این بحث در اتخاذ موضع در اصالت فرد و
اصالت جمع موءثر است.
همچنین باید گفت که پس از استقرار صفویه، از آنجا که تفکر و
سیاست استقرار و ثباتی نداشت، فلسفه سیاسی متعالیه هم به وجود
نیامد. در نمونه های مشابه در اندیشه غرب، می توان نشان داد که
فلسفه های سیاسی متأثر از هگل، پس از وی ایجاد شده است. اما در
ایران ستیز تمدنی، به ویژه با غرب، موجب شده است که استقراری به
وجود نیاید.
نشست پنجم
نشست پنجم، با عنوان «روش شناسی حکمت متعالیه و تأثیرات آن بر
دانش سیاسی» با حضور دکتر علیرضا صدرا(۸) و اعضای گروه فلسفه
سیاسی، در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۸۵ در محل پژوهشکده علوم و اندیشه
سیاسی برگزار شد.
در آغاز، مدیر پروژه وجوه سیاسی حکمت متعالیه، توضیحاتی درباره
پروژه مذکور ارایه کرد و با تشکر و سپاس از دکتر صدرا برای حضور در
نشست گروه فلسفه سیاسی، پرسش ها و مباحث محل تأمل را به شرح
ذیل یادآوری کردند:
۱. عناصر، موءلّفه ها و اضلاع معرفت شناسی حکمت متعالیه چیست و
کدام یک در دانش سیاسی، به ویژه فلسفه سیاسی تأثیر داشته و
کاربردی تر است؟
۲. با توجه به توسعه مفهومی دانش سیاسی در جهان معاصر از یک
سو، و نگاه کل گرایی توحیدی موجود در روش حکمت متعالیه، چگونه
می توان با چنین روشی وارد مسائل اجتماعی – سیاسی شد؟ در واقع با
توجه به روش شناسی خاص حکمت متعالیه، نوع ورود به مباحث دانش و
فلسفه سیاسی چگونه خواهد بود؟
۳. آیا الگوی روش شناسی حکمت متعالیه جمع میان روش مشاء،
اشراق و عرفان است یا روش شناسی ابتکاری و تأسیسی ملاصدرا و
اصحاب حکمت متعالیه است؟ در صورت دوم، وجوه تمایز آن از سایر
روش ها و تأثیر آن بر دانش سیاسی چیست؟
۴. با توجه به تردید در شناخت واقعیت در روش شناسی پوزیتیویستی
تا پست مدرن و طرح بحث عین و ذهن، آیا با روش شناسی حکمت
متعالیه می توان، به شناخت واقعیت ها و پدیده های سیاسی رسید؟
در ادامه از دکتر صدرا تقاضا شد، بحث خود را درباره این موضوع بیان
کند.
ایشان در ابتدای سخنان خود، با اشاره به سالگرد پیروزی انقلاب
اسلامی، این انقلاب را در راستای حکمت متعالیه و متأثر از آن برشمرد و
گفت: فلسفه متعالیه، فلسفه بودن و شدن است که این خود به سیاست
معطوف است. وی همچنین با دقیق برشمردن پرسش های مطرح شده،
به مقایسه اندیشه برخی صاحب نظران پسامدرن با اندیشه
صدرالمتألهین پرداخته و بر این نکته تأکید کرد که این اندیشمندان،
برخلاف صدرالدین شیرازی، به یک لایه از مباحث معرفت شناسی
دست یافته و به عمق دیگر مباحث دست نیافته اند؛ از این رو همچنان
در حیرت به سر می برند؛ در حالی که صدرالدین، با اشراف کامل توانسته
است، اضلاع و عناصر معرفتی را به خوبی طرح و برجسته سازد و انسان
را از حیرت خارج کند؛ به ویژه این بحث را می توان در مقایسه
صدرالمتألهین با می شل فوکو دنبال کرد که بر این باور است که باید به
لایه های سه گانه چیستی، هستی و چرایی، برای شناخت پدیده ها
دست یافت و توجه به یک لایه کافی نیست. اعتقاد فوکو، با توجه به
محتوای مقاله وی در کتاب «فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک»، بر
این است که باید به دانشی دست یافت که هر سه لایه معرفتی را با هم
داشته باشد. با این همه، فوکو به مباحث تجربی دست یافته است؛ اما
نسبت به سایر مباحث، معرفتی نیافته است.
در مباحث ملاصدرا برای شناخت پدیده های سیاسی و عمومی،
می توان از سه لایه سخن گفت: ۱. لایه ماهوی، چیستی و
چیستی شناسی. ۲. لایه واقعی و عینی و عارضی. ۳. لایه حقیقی، چرایی
و به چه منظوری. وجه اخیر توسط صدرا به مباحث افزوده شد. فوکو گرچه
به ضرورت این مباحث رسیده بود؛ اما به جز مباحث تجربی به عمق
سایر بحث ها، همانند ماهیت و هستی نرسیده بود.
به باور ایشان، اگر سیاست به معنای «تدبیر عمومی امور» باشد حتی
در خصوصی ترین مسائل، مانند مسئله ارث، نیازمند مدیریت و
برنامه ریزی است. از این رو می توان با نگاهی دیگر به مباحث، نتایجی
متفاوت یافت.
مسئله دیگر، بحث منابع است که عمدتاً بشر از سه منبع عقل، وحی و
حس استفاده می کند و راه ورود بشر به معرفت از این سه راه است.
باید گفت، روش بحث هر یک از لایه های سه گانه فوق، از یکدیگر
متفاوتند. اما می توان بحث را از رابطه و نسبت میان سه لایه هم مطرح
کرد؛ از جمله اینکه چه رابطه ای میان پدیده شناسی، منبع شناسی و
روش شناسی وجود دارد؟ اجمالاً می توان از وجود رابطه میان آنها سخن
گفت: اما قابل اشاره است که صاحب نظری همانند می شل فوکو، به این
مباحث ورودی نداشته است. نیز می توان این پرسش را طرح کرد که
نسبت میان این لایه های سه گانه چگونه است؟ آیا این نسبت مستقیم
است یا خیر؟ آیا هر یک عرصه را برای دیگری محدود می کند یا خیر؟
در این زمینه باید گفت رابطه اینها وثیق و استوار است و حتی یک هیأت
است؛ از این رو، حتی یک روش بیشتر نداریم. گرچه سه منظرند؛ ولی
لازم و ملزوم اند. علم بدون فلسفه و فلسفه بی علم مطرح نیست. اگر
دانش، پایه بینشی نداشته باشد، وهم و پندار است. در بخش دیگر
می توان، از ترتیب اینها پرسید کرد که دارای چه ترتیبی هستند؟ در این
زمینه باید از بودشناسی(ماهیت شناسی و چیستی) به بنیاد شناسی
(ه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 