پاورپوینت کامل تأملی در آرای آیت اللّه دکتر بهشتی ; جیگاه آزادی در نظام سیاسی و تربیتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأملی در آرای آیت اللّه دکتر بهشتی ; جیگاه آزادی در نظام سیاسی و تربیتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملی در آرای آیت اللّه دکتر بهشتی ; جیگاه آزادی در نظام سیاسی و تربیتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملی در آرای آیت اللّه دکتر بهشتی ; جیگاه آزادی در نظام سیاسی و تربیتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۷
درآمد
آیت اللّه دکتر سید محمد حسینی بهشتی، در یکی از سخنرانی های
بسیار مهم خود درباره آزادی، به بحثی جامعه شناختی در باب حضور
استبداد در جامعه و غیبت آزادی از جامعه اشاره می کند. وی به این
پرسش که آیا با نفی استبداد و ساقط کردن فرد یا افراد مستبد، می توان
به آزادی دست یافت، پاسخ منفی می دهد. یکی از دلایل شهید بهشتی
این است که هیچ ملازمه ای میان نفی نظام و فضای استبدادی و
براندازی فرد یا افراد مستبد، و پیدایش، تحقق و نهادینه سازی آزادی
متصور نیست؛ در یک جامعه استبدادزده، بر کنار کردن فرد یا افراد
مستبد و براندازی سیاسی استبدادی، تنها یکی از شرایط تحقق آزادی
است و نه تمام آن. آنچه باید بر آن تأکید کرد و سعی در برقراری آن
داشت، این است که وضعیت جامعه به گونه ای پیش برود که خود به خود،
شرایط برای پیدایش و نهادینگی آزادی مهیا گردد.
در واقع آیت اللّه بهشتی بر این باور است که استبداد بیش از آنکه
تحمیل کردنی باشد، پذیرفتنی است از این رو می باید شرایطی را در
پیش گرفت که آزادی در جامعه به گونه واقعی تحقق یابد و استبداد رخت
بربندد. از آنجا که خود مردم سهم اساسی در ایجاد و بقای استبداد ایفا
می کنند، باید برای براندازی آن نیز اقدام کنند تا به تدریج روابط،
فرهنگ، طرز تفکر، و خلق و خوی استبداد ریشه کن شود و جامعه برای
رسیدن به آزادی واقعی آماده گردد.
شهید بهشتی سقوط نظام استبدادی را برای دست یابی به آزادی لازم
می داند؛ نه کافی. از این رو معتقد است که «روابط اجتماعی و تربیت
روحی افراد به گونه ای درآید که آزادی در جامعه به طور طبیعی تحقق و
فعلیت یابد، زیرا آزادی یک مفهوم انتزاعی نیست تا جامعه بدان نایل
شود، بلکه واقعیتی است برون آمده از شرایط و واقعیت های زنده موجود
جامعه».
به رغم بحث های بسیار مهمی که در حوزه عمومی، به ویژه مسئله
آزادی از آیت اللّه بهشتی به یادگار مانده متأسفانه برخلاف آثار، آرا و
اندیشه های بزرگانی همانند آیت اللّه مطهری که در طول سال های پس
از انقلاب، به عنوان مبانی نظری نظام جمهوری اسلامی مورد استفاده و
تأکید قرار گرفته، آرا و اندیشه شهید بهشتی کمتر مورد توجه و تأمل، و
مبنای عمل قرار گرفته و به نوعی از اندیشه ایشان غفلت شده است.
واقعیت این است که اندیشه دکتر بهشتی به خصوص درباره آزادی و
نیز مسئله تربیت، طی این سال ها در محاق فرو رفته است. اگر بر این
اندیشه نیز چونان سایر اندیشه های مطرح تأکید، و به جامعه شناسانده
می شد، شاید جامعه ما در برخورد با پدیده های گوناگون فکری و علمی،
از وضعیت مطلوب و مناسب تری برخودار می بود و آزادی و تربیت به
سمت نهادینه شدن می گرایید. این اشاره بدین معنا است که نه مسئله
آزادی به گونه مطلوبی حل و نهادینه شده و نه الگوی تربیتی مناسبی در
جامعه تأکید و ترویج شده است.
به باور نگارنده، محور و بنیان اندیشه آیت اللّه بهشتی آزادی است و
حتی شاید بتوان ایشان را اندیشمند آزادی به شمار آورد. وی در این
زمینه می گوید: «بزرگ ترین شعار اسلام آزادی است. شاید من کم تر
بحثی را داشته ام که روی آزادی و ارج آن در اسلام تکیه نکرده باشم.
اسلام دین آزادگان و احرار است. از دید اسلام انسان تا آزاد نباشد، انسان
نمی ماند.»
پرسش و مدع
صرف نظر از دلایل توجه اندک به مباحث شهید دکتر بهشتی، از منظر
بحث حاضر، آزادی را صرفا نباید با توجه به کارکرد سیاسی آن مورد
تحلیل و بررسی قرار داد بلکه آزادی می تواند، در بسیاری امور و از جمله
مسئله تربیت و برخورداری از شیوه و الگوی مطلوب تربیتی در جامعه
تأثیر گذار باشد؛ اما آزادی مورد نظر ایشان، با تربیت چه نوع ارتباطی
دارد؟ چه نقشی در تربیت ایفا می کند؟ و چگونه در جامعه تحقق
می یابد؟ چنان که می دانیم اندیشمندان مسلمان، به این موضوع، یعنی
تحقق و نهادینه ساختن آزادی و تأثیر آزادی بر مسئله تربیت و چگونگی
ارتباط آزادی با تربیت کمتر توجه کرده اند. در مقابل آیت اللّه شهید
بهشتی به هر دو بحث توجه داشته و مباحث مهمی را طرح کرده است.
برای مثال وقتی ایشان می گوید: جامعه باید به سمتی برود که آزادی در
درون آن رشد کند، نهادینه شود و به لایه های بالایی، یعنی سیاست و
تصمیم گیری سیاسی برسد، هم به اهمیت آزادی، هم به چگونگی
شکل گیری آزادی و هم به مسائل تربیتی در جامعه اشاره می کند.
به باور شهید بهشتی، نظام سیاسی نمی تواند به مردم و جامعه آزادی
بدهد یا آزادی را بر فرد یا جامعه تحمیل کند، بلکه در نگاه ایشان، جامعه
می باید بتواند آزادی را وارد نظام سیاسی کند. نکته محوری مباحث
ایشان در زمینه رابطه آزادی و تربیت نیز در همین جا شکل می گیرد.
علاوه بر این، آیت اللّه شهید بهشتی معتقد است، ابهام در مفهوم
آزادی، موجب سرگردانی مردم و نیز سرگردانی حاکمان می شود. باید
آشکار شود که آزادی چیست و قلمرو و نقاط مثبت و منفی آن کجا است.
انسان وقتی می تواند قید و بند و اسارتی را احساس کند که نسبت به آن
آگاهی و شناخت داشته باشد و بخواهد از قید و بند و اسارت رهایی یابد.
به هر حال، نگاه به مسئله آزادی و تربیت، ناشی از یک مسئله ذهنی و
مفهومی است که خود نشان گر وجود بحران در جامعه ما است. پرسش
ناشی از بحران این است که چگونه می توان شیوه تربیتی مطلوب و
مناسبی را در جامعه ایجاد کرد؟ از سوی دیگر، آزادی و تربیت، چه نسبت
و رابطه ای با یکدیگر دارند و چگونه آزادی در مسئله تربیت تأثیر گذارده
و نقش آفرینی می کند؟ پرسش در هر دو سطح، به وجود بحران در جامعه
اشاره دارد. صرف طرح چنین پرسشی نیز نشان دهنده بحران های
عمیق فکری و فلسفی، جامعه شناختی و روان شناختی در جامعه ماست
که در غیبت یک نظام فلسفی پویا و پایا رخ نموده است.
نوشته حاضر، ضمن طرح پرسش های مذکور، به تأمل در آرای آیت اللّه
شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی می پردازد که هم نگاهی بنیادین
و فیلسوفانه به مسائل مورد ابتلای جامعه داشته است و هم از نگاه جامعه
شناسانه و روان شناسانه غافل نبوده و هر سه سطح بحث را مورد توجه و
نظر قرار داده است؛ از این رو، در بحث آزادی، ضمن اشاره به بنیادهای
عمیق فلسفی و ارائه مفهومی پویا و کارآمد از آزادی، به بحث نهادینه
شدن آزادی نیز رویکردی جامعه شناسانه دارد و توصیه ها و تجویزهای
جامعه شناسانه ارائه می کند. از سوی دیگر، به بحثی اساسی تر از جامعه،
یعنی روان آدمی نیز توجه دارد و سویه های روان شناسانه و تربیتی
خاصی را که ملهم از نظام تربیتی دینی و تجارب بشری است، پیشنهاد
کند.
خاطر نشان می کنم که نوشته حاضر وجود دو مشکل را که اندیشمند
مورد بحث، درباره آن مباحثی دارد، در جامعه مفروض می گیرد. با این
مفروض به سمتی حرکت می کند که پاسخ ها و راه حل های اندیشمند را
در این باره جویا شود. جامعه ما، هم در تحقق و نهادینه ساختن آزادی و
هم در الگوی تربیتی دارای مشکل و بحران و دغدغه است. بهشتی، این
مشکل و بحران را به درستی دریافته و در طی بحث های خود، در پی
ارائه راه حل برای چنین بحران و پاسخ به چنین مشکلی بوده است.
مطابق برخی دیدگاه ها، اگر اندیشه سیاسی پاسخ به بحران های یک
جامعه تلقی شود، می توان اندیشه یک اندیشمند را در راستای نظریه
بحران مورد مطالعه و سنجش قرار داد و به دنبال پاسخ های هر متفکری
نسبت به بحران های زمانه اش بود. مفروض روشی مقاله حاضر، مبتنی
بر نظریه بحران است و اینکه آیت اللّه بهشتی در پی پاسخ به بحران
موجود در جامعه خود و حل آن بوده است. از این منظر باید گفت، کمتر
متفکری را می توان یافت که بدون، بحران و دغدغه فکری باشد و
اندیشه اش در راستای پاسخ به پرسش ها و بحران های زمانه اش سامان
نیافته باشد.
در این زمینه، گرچه برخی، مباحث ایشان به پیش از پیروزی انقلاب و
برخی به پس از آن مربوط بوده، اما مشکلات مفهومی و فلسفی در باب
آزادی از یک سوی و مشکلات جامعه شناختی و روان شناختی از سوی
دیگر، به قوت خود باقی است. مشکلی که در یک صد سال اخیر و پس از
نهضت ناتمام مشروطیت به وجود آمده است و به نوعی باید در یک
مقطع به سمت حل شدن حرکت کند.
طرح مشکل در دو مفهوم آزادی و تربیت، این مدعا را نیز به دنبال دارد
که مشکل هر یک، به نوعی توسط دیگری حل می شود به این معنا که
نهادینه شدن تربیت، به خصوص تربیت دینی، مبتنی بر الگوی مطلوبی
از آزادی است و تحقق و نهادینه شدن آزادی های اساسی، مشروع و
قانونی در جامعه نیز مبتنی بر شیوه تربیتی مناسبی است که در جامعه
اتخاذ می شود؛ البته با اذعان به تأثیر اساسی و مهم آزادی با عنایت به
مباحث پیش گفته، بحث در سطوح تکمیلی پی گرفته می شود.
اهمیت و مفهوم آزادی
اهمیت آزادی در اندیشه شهید بهشتی که به نوعی در مسئله تربیت
نیز تأثیرگذار است، از نگرش ایشان به انسان سرچشمه می گیرد. اساسا
دو نوع نگاه به انسان وجود دارد: نخست، نگاه قیم مآبانه که معقتد است،
باید اندیشه ها و ارزش های دینی را به انسان ها تحمیل و از این طریق
آنها را هدایت کرد؛ نگاه دیگر انسان را موجودی آزاد و انتخاب گر می بیند
که خود راه خویش را بر می گزیند. در این نگاه اخیر، آگاهی و خردورزی به
انسان ها کمک می کند که آنها خود دست به انتخاب زده و مسیر خود را
برگزینند. شهید دکتر بهشتی از این زاویه به انسان می نگرد و معقتد
است که انسان ذاتا آزاد و تربیت پذیر است.
وی در تعریف انسان، به آزادی و انتخاب گری او اشاره می کند و اهمیت
و برتری انسان را در «توان» گزینش و انتخاب گری و تسلط بر خود و
محیط و جامعه خود می داند. به باور وی، آزادی یعنی «تسلط انسان بر
ساختن خویش و ساختن محیط خویش. امتیاز انسان بر همه موجودات
دیگر عالم طبیعت این است که می تواند بر طبیعت مسلط باشد و شرایط
طبیعی را بر وفق خواسته و نیاز خود دگرگون کند یا در برابر هجوم عوامل
نامساعد طبیعی سد و مانع به وجود آورد». اگر این نشانه و خصلت از
آدمی سلب شود، لاجرم دچار مسخ شخصیت و انسانیت می شود.
اساسا انسان از آن رو انسان است که با توجه به توان و ظرفیت خدادادی
وجودی خویش، آزاد باشد و خود گزینش کند. از این رو آدمی بر مبنای
آزادی و انتخاب گری، مشمول و پاسخ گو شمرده می شود. در غیر این
صورت، نمی توان انسان را موجودی پاسخ گو به شمار آورد.
به گفته آیت اللّه شهید بهشتی، آزادی توانایی انسان در ساختن
سرنوشت فردی و جمعی خود است. این ساختن به گونه ای است که آدمی
بر خود و جامعه خویش قدرت و سلطه می یابد؛ با این تعریف، گونه
تربیت پذیری آدمی و تأثیر آزادی در تربیت، به روشنی مورد توجه و
تأکید قرار گرفته است. ایشان تصریح می کند که تعریف آزادی در
زمان های مختلف و در شرایط متفاوت یکسان نیست و با پیشرفت
انسان و جامعه تعریف آزادی و فضاهای آن تغییر می کند. در واقع
شرایط خاص فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی موجب می شود که
تعاریف ارائه شده از آزادی، متفاوت و متمایز گردد.
برای مثال، در اندیشه سیاسی اسلام، در گذشته، آزادی های سیاسی و
اجتماعی، به شیوه کنونی مطرح نبوده و آزادی، عموما جنبه فردی داشته
و عمدتا آزادی درونی و معنوی ـ عرفانی برجسته بوده است؛ اما در
شرایط کنونی، تلقی متفاوت و گسترده تری از آزادی وجود دارد.
شهید بهشتی، از یک سو بر این باور است که انسان موجودی است که
می تواند در ساختن خودمؤثر باشد که این همان آزادی معنوی و درونی و
نگرش تربیتی است و از سوی دیگر معتقد است که آدمی می تواند، در
محیط زندگی و نظام اجتماعی و سیاسی خود نیز مؤثر باشد.
اساسا بر اساس آموزه های دینی، انسان موظف به دخالت در حوزه
عمومی است. در اندیشه شهید بهشتی، مردم در تمام امور حکومت
سهیم اند و یکی از آموزه های اساسی و مهم اسلام، توجه به امور دیگر
مسلمانان است؛ حتی سکوت و عدم مشارکت در امور اجتماعی
مسلمانان، عملی مذموم و ناپسند و در ردیف ترک مسلمانی ذکر شده
است. بهشتی ضمن استناد به حدیث معروف رسول اکرم صلی الله علیه و آله «هر کس
که صبح سر از خواب نوشین بردارد و در اندیشه همه مسلمانان نباشد
مسلمان نیست»، به احساس مسئولیت یک مسلمان، در رابطه با
سایر مسلمانان و انسان ها اشاره می کند و می گوید: «اگر یک انسان، یک
حزب، یک تشکیلات، یک قشر، یک ملت و یک نژاد بخواهد به سعادت
برسد، یعنی مسئولیت هایی را که به عهده دارد، انجام بدهد، طبق جهان
بینی اسلام، باید به آزادی، به نجات و رستگاری و فلاح همه انسان ها
بپردازد». به هر حال، اهتمام به حوزه عمومی که در دنیای جدید نیز
بسیار مورد توجه است، از نظر دکتر بهشتی دور نمانده و به خوبی به آن
پرداخته است.
همچنین ایشان به تقدم آزادی بیرونی بر آزادی درونی اعتقاد دارند و
حتی برخلاف اندیشمندانی نظیر آیت اللّه شهید مطهری، معتقد است
که آزادی بیرونی اهمیت بیشتری دارد، زیرا آزادی باید به عنوان یک
واقعیت عینی و خارجی وجود داشته باشد تا انسان ها بتوانند، آسان تر و
آزادانه تر به سمت آزادی درونی حرکت کنند. به دیگر سخن، ایشان
آزادی اجتماعی و بیرونی را لازمه و مقدمه آزادی درونی می داند و در این
باره می گوید: ضرورت آزادی اجتماعی که به نوع روابط اجتماعی مربوط
می شود، ناشی از این است که این مسئله یک خواست و یک نیاز درونی و
اصیل است و انسان تنها زمانی می تواند به این نیاز درونی اش پاسخ
گوید که در جامعه، آزاد زندگی کند؛ یعنی آزادی به عنوان یک واقعیت
اجتماعی در روابط اجتماعی حضور و وجود داشته باشد. در این جا
لایه ی دیگری از تربیت رخ می نماید و آن اینکه تربیت می تواند،
زمینه ساز نهادینه شدن آزادی در جامعه باشد.
تصریح بر اینکه در جامعه استبدادزده، نیازهای واقعی آدمی به
فراموشی سپرده می شود و انسان ها از شرایط استبدادی تأثیر می پذیرند،
در نتیجه خلق و خوی آنان نیز حالتی استبدادزده به خود می گیرد، از
نکات برحسته ی اندیشه آیت اللّه شهید بهشتی است. این مسئله خود
نشان از نوع تربیتی دارد که به طور غالب در جوامع استبدادی وجود دارد.
این نوع تربیت چیزی جز الگوی تحمیل و اجبار نیست. آن چه از نظام
سیاسی استبدادی الگوبرداری شده است. در واقع الگوی تربیتی در این
جوامع، باز تولید مشی سیاسی حاکمان و کارگزاران نظام سیاسی
استبدادی در محیطی کوچک تر است.
از دیگر سوی، همان گونه که آمد، بهشتی شرط تحقق آزادی درونی یا
رهایی معنوی را وابسطه به وجود و تحقق آزادی های بیرونی می داند؛ از
این منظر، آزادی های بیرونی از جهاتی مهم تر از آزادی درونی و رهایی
معنوی است. در این میان، البته استثنائاتی نیز می توان یافت، زیرا
کسانی هم هستند که به رغم فقدان آزادی های اجتماعی، توانسته اند به
آزادی درونی و معنوی دست یابند؛ اما تعداد این افراد بسیار کم خواهد
بود؛ به ویژه در عصر حاضر که مردم بیش از گذشته از شرایط عصر خود
متأثر هستند. ایشان می گوید باید سازوکاری به وجود آید که آزادی در
جامعه عینیت و واقعیت بیابد؛ آن گاه معنویت در یک فضای آزاد
گسترش می یابد. تحقق عینی و واقعی آزادی در جامعه، بر الگوی
تربیتی آزادانه مبتنی است.
به نظر می رسد ایشان با تعریف و تبیین آزادی، آن گونه که خلاصه ای
از آن ذکر شد، باب جدیدی را در فلسفه سیاسی اسلام می گشاید. به
عقیده شهید بهشتی، اگر صاحب نظرانی معتقدند که در اسلام آزادی به
معنای اجتماعی و سیاسی آن وجود ندارد، به این دلیل است که در
گذشته، در دنیای اسلام، موضوع آزادی های اجتماعی و سیاسی مطرح
نبوده و موضوعیت نداشته است؛ پس از دوره مشروطه، این موضوعات
وارد حوزه اندیشه سیاسی اسلامی و ایرانی شده است.
البته مراد نگارنده این است که جای این بحث، به کلی در اندیشه
سیاسی اسلام خالی است؛ ولی همچنان که شهید دکتر بهشتی تأکید
می کند، باید توجه شود که ما در چه شرایطی هستیم و از چه نوع
نظام هایی سخن می گوییم. ممکن است پاره ای مفاهیم، امروزه به
دلایلی برای ما روشن نباشد؛ ولی در گذشته چنین نبوده است. در طول
دوره معاصر ما با ابهام در معنا مفاهیم مواجه بوده ایم. پاره ای مفاهیمی
که به ظاهر از غرب وارد جامعه ما شده، هنوز برای ما بومی نشده است و
مورد اجماع و فهم واحدی نیست؛ همانند مفهوم آزادی که پس از گذشت
یک صد سال از طرح جدید آن، پس از نهضت ناتمام مشروطیت،
می گذرد تا از آزادی بحثی به میان می آید، به دنبال معنای آن هستیم. با
این حال می توان برخی مبانی و مضامین مفاهیم جدید را در دل سنت و
نصوص دینی استخراج کرد.
از پرسش های اساسی که عموما پس از پیروزی انقلاب، از سوی
مجامع مختلف طرح شده این است که آیا آزادی که در شمار شعارهای
مهم در انقلاب اسلامی بوده در جامعه محقق شده است یا خیر؟ آیت اللّه
شهید بهشتی خود از اندیشمندان و کارگزارانی است که همواره با این
پرسش مواجه بوده است. پاسخ ایشان به این پرسش منفی است. به باور
ایشان، آزادی های مورد نظر تحقق نیافته است، زیرا سازوکارهای لازم
برای آن فراهم نیامده و راه درازی در پیش دارد.
به نظر می رسد، دکتر بهشتی از نادر اندیشمندانی است که درباره موانع
جامعه شناختی تحقق آزادی در جامعه سخن گفته است. ایشان معتقد
است که جامعه باید به آگاهی دست یابد تا بر اساس آگاهی به دست آمده
درباره خود و جامعه خود تصمیم بگیرد. از دیدگاه شهید بهشتی، صرف
ذهنیت غالب ما ایرانیان به دلیل حضور مداوم و پایدار نظام های سیاسی
خودکامه، استبداد زده است و ذهنیت استبدادزده، خود به خود، در هر
نظام سیاسی، استبداد را باز تولید می کند.
بنابراین نخست باید این نکته تبیین شود که آزادی یک هدف انتزاعی
نیست و تحقق آن به التزام دیگران و از جمله حاکمان به لوازم آزادی
مشروط است؛ ضمن اینکه باید به جریان هایی کمک شود که در جهت
تحقق مطلوب آزادی تلاش می کنند؛ به این معنا که نهادها و افرادی که
استبداد را در جامعه گسترش می دهند، تضعیف شده و نهادها و افراد
معتقد و مؤمن به آزادی های مشروع و قانونی تقویت شده و پرورش
یابند. آنچه به این مسئله مساعدت می کند، همانا الگوی تربیتی
مطلوبی است که بتواند آزادی را در نهاد افراد نهادینه کند و نسلی پدید
آورد که نه تنها آزادی را یک ارزش مؤثر و مطلوب تلقی کند، بلکه در
عمل بدان پایبند باشد و عمیقا آن را به کار گیرد.
مایلم اشاره کنم که نهادینه شدن آزادی در جامعه بر شیوه تربیتی
استوار است؛ اما وقتی آزادی نهادینه شد، می توان میوه های آن را در
موارد گونه گونی مشاهده کرد و این چنین است که بهشتی تأکید می کند
که نظام سیاسی باید بر آرای مردم متکی باشد و هیچ گونه تحمیلی بر
مردم صورت نگیرد. او مردم را پشتوانه حقیقی یک نظام می داند و معقتد
است، نظام غیر مردمی، محکوم به ناکامی و ناکارآمدی است.
ضرورت اداره حکومت ایجاب می کند که نظام سیاسی، بر آرای آزادانه
و آگاهانه مردم استوار باشد. در غیر این صورت، به ناچار باید از مؤلفه های
دیگری استفاده کند که آن مؤلفه ها، همان وابستگی به بیگانگان یا
استبداد و دیکتاتوری است. از سخنان ایشان در آن زمان می توان
درس های بسیاری آموخت. هنگامی که وی از حق مردم در زمینه آزادی
اعتراض، آزادی بیان، آزادی حزب و حق نشر سخن می گوید، حساسیت
ایشان در رابطه با حق مردم و نقش مردم به خوبی درک می شود.
در ادامه، فشرده ای از کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان آورده
می شود. به باور نگارنده، مطالب این اثر تمهیدی برای نهادینه ساختن
آزادی در جامعه یا بهره گیری از الگو و شیوه تربیتی آزادانه است؛ از این
رو، اثری بسیار مهم و ارزشمند تلقی می شود.
نقش آزادی در تربیت کودکان
در مجموعه مباحثی که دکتر بهشتی در کتاب «نقش آزادی در تربیت
کودکان» آورده، این پرسش طرح شده است که چه سازوکاری باید در
جامعه در پیش گرفته شود تا مردم از آزادی برخوردار گردند و آزادی در
جامعه تحقق یابد و نهادینه شود؟ کتاب مذکور، مجموعه ای است که به
نوعی به این پرسش پاسخ داده و داعیه دار آموزش روش نهادینه ساختن
آزادی در جامعه است. در واقع در اندیشه آیت اللّه شهید بهشتی، آزادی
هنگامی تحقق می یابد که به نوعی در روابط اجتماعی نهادینه شود و به
نظر ایشان، مناسب است که این مسئله از تربیت کودکان آغاز و از همان
کودکی به آنان مشق آزادی، آزاداندیشی و آزادمنشی داده شود.
این بحث ها گرچه با عنوان نقش آزادی در تربیت کودکان منتشر یا از
سوی بهشتی در قالب مباحث تربیتی القا شده است؛ اما سراسر به جامعه
و نظام اجتماعی و سیاسی ایران باز می گردد و به نوعی مشکلات جامعه
و چگونگی برخورد با آنها مد نظر بوده است؛ به عبارتی، این شیوه که
بیشتر در قالب الگوی تربیتی پیشنهاد شده است. راه کاری برای فرار از
استبداد و طرح تربیت سیاسی نیز نهادینه ساختن آزادی است؛ آن هم با
شروع از لایه های نخستین و زیرین جامعه و فرد و به خصوص کودکان
که هنوز ذهن، ضمیر و خلق و خوی آنان با استبداد خو نگرفته و آشنا
نشده است.
باید توجه داشت که بهشتی بخشی از این مباحث را در سال های پیش
از انقلاب ایراد کرده است و افزون بر اینکه کاری فرهنگی و بنیادین
تلقی می شود؛ اما از سوی دیگر می تواند، پوششی برای فعالیت های
اجتماعی و سیاسی فرض شود؛ به هر حال این نکته مسلم است که وی
با انجام تداوم فعالیت های فرهنگی و اشتغال به امور آموزشی و تربیتی،
سعی داشته است که نسلی خودباور و آزاد تربیت کند و به گونه ای
نونهالان ایران اسلامی را با روح مباحث و آموزه های اسلامی، آن هم با
آزادی و آگاهی جلب کرده و آنان را با تربیت اصیل اسلامی پرورش دهد.
این خود یک فعالیت فرهنگی و در جهت مقابله با نظام استبدادی نیز به
شمار می رود که نهادینه ساختن آزادی نتیجه و محصول آن خواهد بود.
این مسئله به معنای رخت بربستن تدریجی استبداد و نظام استبدادی از
ذهن، ضمیر و رفتار نونهالان جامعه است که زمانی مناصب و مقامات
عمومی سیاسی و اجتماعی را در اختیار خواهند گرفت.
بهشتی در مقاله نخست، «نقش آزادی در تربیت کودکان» که عنوان
اثر نیز از آن اخذ شده، به تمایزات انسان با دیگر جانداران اشاره کرده بر
این باور است که انسان با دو نشانه از سایر جانداران متمایز می شود:
یکی اندیشمندی، تحلیل گری، خلاقیت، نواندیشی و نوآفرینی و دیگری
آزاد بودن، انتخاب کردن و مختار بودن. این نشانه ها را خداوند در نهاد
آدمی به ودیعت نهاده و انسان را این گونه آفریده است که در گستره گیتی
به شکل مختار زیست کند و دست به نوآفرینی بزند. وی این ادعا را
با آیات قرآن آراسته و پایه ادعای خود را قوی تر می سازد. بر این اساس
است که می گوید: «نقش خدا به عنوان مبدأ هستی و آفریدگار فعال لما
یرید؛ نقش پیامبران به عنوان رهبران و راهنمایان امت؛ نقش امام به
عنوان زمامدار و مسئول امت و مدیر جامعه، همه اینها نقشی است که
نباید به آزادی انسان لطمه وارد آورد. اگر این نقش ها بخواهد، به آزادی
انسان لطمه وارد بیاورد، برخلاف مشیت خدا عمل شده است»(ص ۱۷).
با این بحث، وی به پدران و مادران توصیه می کند با دلسوزی در تربیت
کودکان خود، آزادی را از آنان سلب نکنند. وی در این زمینه به آیات قرآن
استدلال می کند که قرآن می گوید: اگر خدا می خواست، پاره ای مردم
مشرک نشوند، می توانست و برایش کاری نداشت تا مشرک نشوند.
بهشتی نقش پدران و مادران در تربیت کودکان را تنها به عنوان فراهم
آورنده زمینه های بیشتر، برای رشد سریع تر و سالم تر ذکر می کند؛ نه
نقش یک استاد قالب سازی که می خواهد، استعداد نرم و لطیف کودک را
در ظرفی خشن بریزد و از او یک موجود قالبی بسازد؛ از این رو توصیه
می کند: «بیایید همه با هم تصمیم بگیریم، بچه هایمان آدم باشند. آدم
باشند یعنی چه؟ یعنی مختار باشند. آگاه و مختار»(ص ۱۸).
بهشتی، انتخاب گری و آزاد بودن آدمی را در شمار اهداف والای اسلام
ذکر کرده، بر این باور است که «کوشش اسلام این است که انسان آزاد
تربیت کند؛ آزاد از همه چیز؛ آزاد از بند هوا و هوس؛ آزاد از تسلط دیگران؛
آزاد آزاد؛ تا راه خویشتن را همواره آزادانه انتخاب کند»(ص ۲۰).
این تأکیدات با نفی روش های سلبی و خشونت آمیز در تربیت همراه
می گردد. از این منظر، ضمن آنکه محروم کردن کودکان و به طور کلی
مردم از آزادی و آزاد زیستن، ظلم و ستم در حق آنان است، به نوعی
نشان گر ضعف کسانی است که با مردم و جامعه و به طور خاص نوجوانان
سروکار دارند.
وی در پاسخ به پرسش های مطرح شده، هر گونه تحمیل و اجبار را با
روح اسلام ناسازگار می داند و عمل به پاره ای روایات را که بر تنبیه
کودکان برای نماز خواندن اشاره دارد، بسیار ظریف و پرخطر ذکر کرده که
«هنر می خواهد و کار همه کس نیست»(ص ۲۸). به نظر می رسد که
پاسخ ایشان بسیار اندیشمندانه طرح شده است. از این پاسخ روشن
می شود که در اسلام «مستبد خیرخواه»، در هیچ سطحی وجود ندارد و
این دانش واژه، پاراد کسی است که نمی توان به آن تأسی جست؛ حتی
در مسئله مهم تربیت کودکان و نیز عمل به روایات. هر گونه دفاع از
دستورات اسلام و آیات و روایات، باید بدون تحمیل و اجبار صورت گیرد
و در فرایند آموزش آموزه های دینی به نونهالان نیز باید به این موضوع
توجه شایانی شود تا موجبات گریز نسل جدید از دین را فراهم نیاورد. به
یقین، کج فهمی و بدفهمی مسلمانان در عمل به دستورات اسلام و
آموزش آموزه های وحیانی به نسل دیگر، بیش از آن مقدار فعالیت
مخالفان و رقیبان به دین ضربه وارد خواهد ساخت.
در دومین بخش اثر مذکور، دکتر بهشتی به طرح بحثی درباره تکلیف
الهی می پردازد.
او تکلیف الهی را دستوری می داند که انسان را به تلاش وادارد و از آن
رو که تلاش، زحمت دارد، گفته می شود تکلیف، آدمی را به زحمت
می اندازد باید با این برداشت، تکالیف الهی برای مزاحمت انسان جعل
نشده، بلکه برای به حرکت درآوردن و تلاش انسان وضع شده اند که
انسان باید در راه رسیدن به تکامل به این تلاش مبادرت ورزد. چنان که
آدمی برای رسیدن به هر چیز دیگری نیز باید تن به زحمت و تلاش
بسپرد. همین طور، انسان مسلمان، انسانی متعهد شمرده می شود که
برای سالم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 