پاورپوینت کامل نسبت سنجی عقل و وحی ; نشستی پیرامون عقل و وحی ازمنظر فلسفه و مکتب تفکیک (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسبت سنجی عقل و وحی ; نشستی پیرامون عقل و وحی ازمنظر فلسفه و مکتب تفکیک (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسبت سنجی عقل و وحی ; نشستی پیرامون عقل و وحی ازمنظر فلسفه و مکتب تفکیک (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسبت سنجی عقل و وحی ; نشستی پیرامون عقل و وحی ازمنظر فلسفه و مکتب تفکیک (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

مقدمه

در اسفند ماه ۸۲ رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه عده ای
از فضلا حوزه علمیه قم، ضمن طرح جنبش نرم افزاری و تولید علم، بر نهضت آزاد
اندیشی تأکید ویژه ای داشتند و در پاسخ به این رهنمود دفتر جنبش نرم افزاری در
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلام (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
تأسیس گردید و چندین نشست را در راستای تحقق کرسی های آزاد اندیشی برگزار کرد.
از جمله اجلاس های برگزار شده، اجلاس بررسی مکتب تفکیک بود که در این نشست آیت
الله سیدان به عنوان مدافع نظریه مکتب تفکیک و حضرات آیات و حج اسلام و
المسلمین فیاضی و پارسانیا به عنوان ناقدان حضور داشتند و حجت الاسلام و
المسلمین سبحانی این نشست علمی را مدیریت کردند.

متن گفت و گوی انجام شده را در این شماره و شماره آینده
خواهید خواند.

سبحانی: قبل از شروع بحث، تذکر چندین نکته ضروری است. همان
طور که می دانید بحث و گفتگوهای علمی و نیز نقد و بررسی آراء و اندیشه ها،
مقوله تازه ای در حوزه های علمیه نیست. همه دانش پژوهان حوزه دین و کسانی که در
عرصه دانش، مشغول فعالیّت اند می دانند که بدون نظریه پردازی و بحث و گفتگوی
علمی، رشد و پیشرفتِ علمی امکان پذیر نیست. دروس حوزوی، از قدیم، مبتنی بر
مباحث، نقد و گفتگوی علمی بوده و اگر پیشرفتی در این زمینه و در عرصه های مختلف
وجود داشته و مرهون این همدلی ها، رایزنی ها و بررسی های عالمانه بوده است.

اما کرسی نظریه پردازی، شاید در شکل کنونی آن اندکی تازگی
داشته باشد. طبعاً باید شرایط را بگونه ای فراهم کنیم که این نوع نقد و بررسی
نیز جایگاه خویش را در «حوزه و دانشگاه» پیدا کند. اندیشمندان و اهل نظر، گاه
ممکن است به ایده ها و افکاری دست یابند و آن را در رساله یا مقاله ای بنگارند
و صرفاً در ذهن آنان، خلجانی داشته باشد یا در محافلی تدریس شود. اما یکی از
نقاط ضعف حوزه فرهنگ ما عدم شناخت صحیح اندیشه ها و تبیین درست چارچوب آن است.
به همین دلیل این افکار، شناسنامه مشخصی پیدا نکرده و نقد و بررسی ها
دارای امتداد و استمرار نیست. گاه نظریه ای مطرح می شود و کتب و مقالاتی نیز
ممکن است در نقد آن نگاشته شود، اما در جایی ثبت نمی گردد تا بدانیم اندیشه ها
چگونه در یک نظریه، متبلور شده و آیا نقدها و پاسخ های داده شده، تداوم می یابد
تا نهایتاً به نقطه تکاملی خویش برسد یا خیر.

کرسی های نظریه پردازی یکی از پیشنهادهای فضلای حوزه به
مقام معظم رهبری (مدظله) بود، که مورد تأیید ایشان قرار گرفت. «نگاهی این چنین
به حوزه اندیشه و نقد، امری صحیح وقابل قبول است. البته باید متذکر شد که زمان
و فرصت زیادی از دست رفته است. باید پیش از این و سال ها قبل به بحث نظریه
پردازی ونقد اندیشه، در شکل کنونی آن پرداخته می شد، ولی امروز نیز که این حرکت
آغاز شده است امیدواریم استمرار یافته و از سرعت لازم برخوردار باشد تا بتوان
پویاتر، بحث های علمی را دنبال نمود».

اما شیوه کار در سلسله کرسی های پیش بینی شده بگونه ای است
که ابتدائاً اندیشمندان، نظریه پردازان واساتید معظم دیدگاه های خویش را مطرح
می نمایند، سپس از اساتید دیگری که ممکن است نسبت به آن دیدگاه، نقدها،
تحلیل ها و حتی نظریه های جدیدی داشته باشند دعوت می گردد تا به ارائه نقطه
نظرات خود بپردازند تا بتوان در این گفتگو به یک جمع بندی جدید دست یافت. شکل
اجرایی این کرسی ها، بدین ترتیب است که ابتدائاً ۳۰ دقیقه به طرح نظریّه توسّط
یکی از شخصیت های علمی اختصاص خواهد یافت که در این جلسه، این فرصت در اختیار
حضرت آیت ا… سیدان قرار می گیرد وایشان به طرح دیدگاه خویش در خصوص «نسبت وحی
و عقل از دیدگاه فلسفه اسلامی و مکتب تفکیک» خواهند پرداخت. در مقابل، از دو
استاد بزرگوار، حضرات عظام، حجت الاسلام فیّاضی و پارسانیا که از نظریه پردازان
حوزه وصاحب آراء و اندیشه های نو در این زمینه هستند ـ و در کرسی های آینده نیز
از نظریه های ایشان بهره مند خواهیم گردید ـ تقاضا شده تا در این جلسه حضور
یابند و دیدگاه ها و نقد خویش را طی ۳۰ دقیقه ارائه دهند. در ادامه از عزیزان
فرهیخته حاضر در جلسه تقاضا می گردد در صورتی که در تأیید یا نقد نظریه،
ملاحظاتی دارند دو یا سه نفر در اینجا حضور یافته و هر یک در عرض ۵ دقیقه به
طرح دیدگاه های خویش بپردازند. طبعاً لابلای طرح مباحث از سوی نظریه پرداز،
هیئت نقد و بررسی و اساتید حاضر در جلسه، مباحث دیگری نیز مطرح خواهند کرد که
بدین ترتیب با تقسیم بندی زمانی امید است به یک جمع بندی دست پیدا کنیم.

در ابتدا از جناب آقای سیّدان دعوت می شود به طرح دیدگاه
خویش بپردازند.

تعریف «عقل و وحی» از دیدگاه فلسفه و مکتب تفکیک

سیدان: موضوع مورد بحث در این جلسه «نسبت عقل و وحی از
دیدگاه مکتب تفکیک و فلسفه اسلامی» است. در ابتدا مناسب است به صورت کوتاه و
گذرا ضمن بررسی «مفردات» به بحث «چیستی عقل» پرداخته شود و سپس نسبت آن با
«وحی» مورد بررسی قرار گیرد.

در ارتباط با چیستی و حقیقت عقل، مسائل و نظریه های
گوناگونی مطرح شده که در مبحث الهیّات، به آن «عقل» گفته می شود و در مسائل
فلسفی، مقصود از آن «جوهر بسیط مجردی است که به عنوان صادر اول» نیز مطرح
می گردد. گاهی در مباحث مربوط به نفس از آن به عنوان مرتبه ای از «مراتب نفس»
یاد می شود؛ چه اینکه در مرحله ای از آن، تحت عنوان عقل هیولانی، بالملکه،
بالفعل و مستفاد نیز یاد می شود.

«ما به الادراک»، تعریف مختار از «عقل»

برخی از بزرگان مکتب تفکیک آن را «حقیقت نوری خارج از نفس
انسان که انسان با او در ارتباط است»، معنا کرده اند. بنابراین حقیقت عقل هر چه
باشد، مقصود ما از آن، همان «مابه الادراک» یا آنچه که ادراک به اوست می باشد.
خواه این عقل حقیقتی مجرّد یا موجودی غیر از نفس و یا مرتبه ای از مراتب نفس
باشد. البته برای عقل، معانی مختلفی ارائه گردیده است. از جمله مرحوم ملاصدرا
در «شرح اصول کافی» می فرمایند: «برای عقل شش معناست». هم چنین علامه مجلسی در
«بحار الانوار» و برخی دیگر از آثار خویش، همین شش معنا را برای عقل بیان
نموده اند که با بررسی تعبیرات برخی از شخصیت های مهم که می فرمایند: آنچه
علامه مجلسی در معانی عقل می فرمایند، نه معانی عرفی و نه اصطلاحی آن است مشخص
می شود، معانی گفته شده توسط علامه، همان معانی مورد نظر در «شرح اصول کافی»
است. هر چند در یکی دو مورد، عبارات مختلف است، ولی درسایر موارد، عبارات به
کار رفته کاملاً مشابه است. به عنوان مثال: «الاوّل» مرحوم مجلسی، همان
«الخامس» مرحوم ملاصدراست و یا «اما الثالث» در هر دو، مشابه یکدیگر است. بدین
ترتیب برای عقل، معانی مختلفی ارائه شده، اما مقصود از آن همان «ما به الادراک»
است.

رابطه خاص پیامبر و خداوند، تعریف مختار از «وحی»

مقصود از «وحی»، رابطه خاص بین نبیّ(ع) خصوصاً پیامبر گرامی
اسلام(ص) با پروردگار می باشد، که این نیز دارای مباحث تفصیلی مخصوص به خود
است. اما آنچه که مشخّص و مسلم است، منظور از وحی، گیرایی مستقیم یا غیر مستقیم
مطالب توسط پیامبر از حضرت حق است و حقایقی که به این صورت به ایشان رسیده،
مورد نظر است. بنابراین مقصود ما از وحی، بیشتر حقایقی است که به عنوان وحی به
ما رسیده و بررسی نسبت عقل با این مطالب، مدّ نظر ما می باشد.

«جدائی حقایق وحیانی از افکار بشری» ، شیرازه مکتب تفکیک

اما منظور از «مکتب تفکیک» روشی است که افکار بشری، از
افکار و حقایق وحیانی، جدا می شود و این نیز به معنای باطل یا صحیح بودن همه
افکار بشری نیست؛ بلکه پس از بررسی است که صحت و سقم آن مشخص می شود. در هر حال
منظور از مکتب تفکیک، جداسازی مطالب وحیانی، از افکار مشاهیر و بزرگان بشر است.
مبدأ این تفکیک نیز بعثت پیامبر اکرم(ص) است و صرف اینکه در این عصر، کسی چنین
نامی بر آن نهاده نمی توان این مکتب را نو ظهور دانست. چرا که کلمات نورانی
بسیاری از پیامبر اکرم (ص) بیان گردیده و این امر، منافاتی با «مستقلات عقلیه»
ندارد، که در جایگاه خویش محفوظ بوده، هست و خواهد بود. از سوی دیگر این واقعیت
نیز مورد اشتراک همه عقلاست: مطالبی که توسط پیامبر(ص) آورده شده، نه تنها
مستقلات عقلیه را تأیید می کند، بلکه اساس وحی نیز متکی بر همین مستقلات است؛
بدین معنا که با اتکاء بر این مطالب عقلی، وحی ثابت شده است.

از دیگر سو پیامبر اکرم(ص) سخنان دیگران را تکرار
نکرده اند، بلکه مطالب تازه ای همچون مباحث مربوط به عوالم قبل و بعد این جهان،
مسائل مختلف پیرامون مبدأ و … بیان فرموده اند. آنچه توسط ایشان آورده شده،
در واقع تفکیکی است بین آنچه که ایشان آورده اند و آنچه که قبلاً وجود داشته
است. البته مبدأ این تفکیک نیز وجود مبارک پیامبر (ص) بوده است. این همان روشی
است که عموم علماء امامیه پیش گرفته و با کمک عقل توانسته اند به وحی برسند.
ایشان هیچگاه از وحی غفلت نکرده و در مباحث، از آن استفاده و به آن تکیه
می کنند.

با این توضیح می توان دریافت که مکتب تفکیک، همان جداسازی
افکار بشری از افکار وحیانی است که مبدأ آن نیز بعثت پیامبر اکرم(ص) می باشد.

«حرکت عقلانی از بدیهیات به مسائل نظری»، تعریف مختار از
«فلسفه»

فلسفه نیز، یک حرکت فکری وعقلانی و رسیدن از مسائل بدیهی به
مسائل نظری و ضروری است. در یک کلام، فلسفه ورود در مسائل، با تفکر و تعقّل
است. اما واژه «اسلامی» برای «فلسفه» طبعاً به افرادی که پایبند اصول اسلامی
بوده و در فضای حقایق اسلامی رشد یافته اند، اطلاق می گردد.

«تمایز و تطابق عقل و وحی» از نگاه «فلسفه و تفکیک»

با توجه به آنچه در خصوص مفردات گفته شد اکنون باید دید
«نسبت وحی و عقل» چیست؟ آیا می توان مدّعی شد که بین این دو، تضاد، تطابق و یا
گاهی تضاد و تطابق وجود دارد؟ به اعتقاد ما، عقل از دیدگاه مکتب تفکیک و فلسفه
به معنی «مابه الادراک» است و این عقل، با وحی تطابق دارد و هیچ تضادّی هم در
کار نیست.

حدوداً ۳ ـ ۴ سال پیش با یکی از مدرسین حوزه علمیه قم در
مکّه مکرم برخورد کردم، ایشان در ارتباط با این مسائل، سوءالی را در مسجد النبی
(ص) مطرح کردند. در همانجا شروع به نوشتن مطالبی نمودم که در همان سفر نیز به
پایان رسید و به همین دلیل نام آنرا «الفوائد النّبویه» نهادم. در آن نوشته
گفته شد: «عرفان، وحی و عقل» تمایز و تطابق دارند. بهتر است عباراتی از این
کتاب درباره مراحل بحث شده، عیناً ذکر گردد:

«المرحله الاولی: فی تمایز التعقل و العرفان و الوحی، کل عن
الآخر. فنقول: المقصود فی هذاالبحث من الوحی، هو الارتباط الخاص بین الله تبارک
و تعالی، و الرسول المبعوث من عنده و هذا الارتباط اما بواسطه الجبرئیل أو ملک
آخراً و بدون الواسطه. و لا شک عن هذه الحقیقه غیر التعقل و التفکر، لأنّ
الرسول (ص) کلمّا أتی به بعنوان الوحی، لم یکن یتفکر و یتعقل و یربط المبادی
ثمّ یصل الی المطالب … و کذلک لا شکّ أنّ الوحی غیر العرفان و هوالشهود النفس
بعد التصفیه و التزکیه و بعد معرفه تمایز کلّ من الوحی و التعقل و العرفان من
الآخر … لا نحتاج لاثبات التمایز الی أزید من معرفه کلّ واحد منها و تصوّرها
فانّ معرفه کل واحد منها و التصوّر کلّ واحد منها، یثبت التمایز بینها. هذا فی
الحقیقه من القضایا التی قیاساتها معها و …»

در اینجا نه تنها تمایز بین عقل و وحی، نفی نمی شود، بلکه
در صدد اثبات تطابق بین آنها برآمده است. اما در ادامه چنین می خوانیم:
«المرحله الثانی: لا شکّ أنّ الوحی، لمّا کان من عند الله تبارک و تعالی و هو
یخبر عن الواقع و لا خطأ فیه و کذا العقل لمّا کان حجه الله علی العباد…»
باید توجه کرد که مخاطب ما کسانی هستند که از طریق عقل، به وحی رسیده اند. «…
و کذا العقل کان حجه الله علی العباد یکشف عن الواقع و الخطأ من ناحیه العاقل
بجهات المختلف المعیّنه فی موضعها و کذلک شهود الوجدانی وهو العرفان الحقیقی.
فالوحی و العقل والعرفان کلّ واحد منها اذا کان بمعناه الحقیقی یکشف عن الواقع
و علی هذا فالوحی و العقل و العرفان ینطبق کل واحد منها مع الآخر و کل منها
یکشف عن الواقع مع التمیّز کلّ منها عن الآخر و اذاً لکلّ خصوصیات مرتبط الی
نفسها».

«کشف واقع»، نقطه اشتراک و تطابق «عقل و وحی»

با توجه به اینکه منظور از «نسبت»، تطابق یا عدم تطابق است
می توان گفت: عقل و وحی با یکدیگر تطابق دارند و هر دو می توانند واقع را نشان
دهند. البته عباراتی، چون «شعاع عقل، محدود است» یا «اشتباه عاقل فراوان است»
یا «وحی، منبعی است اوسع و دارای خصوصیات خاص» ، در جایگاه خود محفوظ است، اما
می توان مدّعی شد که بین عقل و وحی، تطابق وجود دارد.

بنابراین، دیدگاه مکتب تفکیک (با همان وجه تسمیه ای که برای
این مکتب بیان شد) بگونه ای است که در ارتباط با مسائل فلسفی و نظری، خدشه هایی
را وارد می داند، اما این موارد در ارتباط با مسائلی است که در فلسفه مطرح شده
و چنین به نظر می رسد که فلسفه، به معنای عقل است. پس گفته می شود اعتراض ما به
برخی از مسائل فلسفی به معنای اعتراض به عقل است. چون مثلاً اصحاب تفکیک با
انگیزه تأثیر وحی، قائل به این هستند که عقل و وحی نمی توانند با یکدیگر سازگار
باشند! در حالی که چنین نیست؛ چرا که عقل از نظر ما، به معنای «مابه الادراک»
است و این منبع، هرگز با وحی مخالف نیست و از چنان اصالتی برخوردار است که اصل
اثبات خدا و وحی به آن وابسته است. فرضاً اگر در جایی از وحی، مطالبی مخالف با
«مابه الادراک» دیده شود، طبیعی است هنگامی که از این ادراک صریح خارج شویم جای
سخنان دیگر بسیار است.

عدم سازگاری «فلسفه و عرفان موجود»، با وحی

بنابراین، هر آنچه را که به نظر می رسد با این ادراک صریح
عقلانی مخالف است، حتماً توجیه خواهد شد. ولی مهم آن است که چیزی که مخالف عقل
صریح باشد در وحی وجود ندارد و هر کجا در وحی، موردی مشاهده شود که بنظر می رسد
خلاف عقل است، خود وحی بهتر از هر امری آن را توجیه خواهد کرد. از این قبیل است
آیاتی مانند: «جاء ربک …» یا «الی ربها ناظره» یا «و نفخت فیه من روحی». از
این رو می توان مدّعی شد هرگز مخالفتی بین عقل صریح و وحی وجود ندارد.

سخن این است که وحی، عین عقل و عقل نیز عین وحی است. عقل،
سند و حجت است و از چنان قدرت و اصالتی برخوردار است که اساس هر حرکت صحیحی بر
اساس آن صورت می گیرد. خشت اولیه هر ساختمانِ ارزنده فکری، تعقل است که البته
تکیه گاه وحی نیز می باشد. در عین حال بسیاری از آنچه که فعلاً بعنوان «فلسفه و
عرفان»مطرح است؛ با وحی صریح سازگار نیست و این مسئله جای بحث و بررسی دارد.

بیان برخی از موارد عدم سازگاری با وحی

پس به اعتقاد بنده در ارتباط با مسئله «توحید»، آنچه در
فلسفه، با ادلّه خاص خود وجود دارد سنخیّت بین خالق و خلق است و آنچه در عرفان
مطرح است، مسئله عینیّت است و آنچه در وحی است مسئله بینونت بین خلق، موجودات و
خالق می باشد که البته این مسائل باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در ارتباط
با مسئله «علم و اراده» نیز آنچه در فلسفه مطرح است، یکی بودن آنها، و در مسئله
وحی، به روشنی دو تا بودن علم و اراده است. مسائل دیگری هم مانند «جبر و
اختیار» وجود دارد که در عرفان، انسان بعنوان موجودی صاحب اراده و اقتضاء
قلمداد نمی شود تا آنگاه گفته شود انسان مجبور است یا نسبت به او تفویضی صورت
گرفته است. پس در نگاه عرفانی، اِسنادِ «وجود» به او، مجازی و حتی فوق آن است
که به او «عین الفقر» گفته شود. طبعاً تعابیری؛ مانند «لاجبر و لا تفویض» هم از
باب سالبه به انتفاء موضوع، قلمداد می شود. در واقع نبودن جبر و تفویض بخاطر آن
است که انسانی وجود ندارد تا مجبور شده و یا به او تفویض شود.

بی تردید این مسائل با وحی سازگار نیست. همچنانکه مبانی
فلسفی، تا آنجا می رسد که بالاخره «مجبور» به صورت «مختار» تعریف می شود!
همچنین باید دید در مسئله معاد، «محشور» به چه معناست؟ آیا از بدن خاکی خبری
هست یا فقط روح محشور می شود؟ چنانچه در قسمتی از مطالب فلسفی (غیر از حکمت
متعالیه) تنها از معاد روحانی دفاع می شود. بر این اساس، انسان، با ملکات خویش
محشور می شود. یا اینکه می گویند نفس، صورت مثالی را ایجاد می کند که در هر حال
از بدن خاکی خبری نیست و طبعاً بهشت نیز قائم و موجد به نفس انسان است. از این
قبیل موارد بسیار وجود دارد که هر کدام جای بحث جداگانه و مستقل دارد.

پس از نظر مکتب تفکیک، عقل دارای جایگاه و ارزش مخصوص به
خود می باشد و نمی توان گفت از این منظر، اهتمامی به آن نمی شود یا فقط ظواهر
وحی اخذ می گردد. در اینجا عقل (به معنایی که گفته شد) کاملاً با وحی منطبق است
و هرگز با یکدیگر تخالف ندارند. اما اشکالات و مناقشاتی که وجود دارد این است
که فلسفه موجود، در قالب حکمت متعالیه در «اسفار» و دیگر کتب ملاصدرا آمده است.

ضرورت رجوع به «عقل هماهنگ با وحی»

به بیان بهتر در مباحث موجود فلسفی و نتایج برگرفته از آن،
معقول به معنایی که عقل ما را به آنجا رسانده باشد وجود ندارد؛ لذا شایسته است
که به این امر، اهتمام بسیار ورزیده شود. آنچه مکتب تفکیک بیش از هر چیز به آن
اهتمام می ورزد این است که با توجه به اینکه وحی، مورد قبول قرار گرفته و تنها
شامل مسائل فرعی مانند پاکی، نجاست، طهارت و … نیست ـ در عین اینکه این مسائل
نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است ـ اما بی تردید، وحی، معارف دیگری را نسبت به
حقایق هستی در برمی گیرد. از اینرو بعد از اینکه عقل، وحی را پذیرفت نباید
اینگونه باشد که در ابتدا مسائلی از جای دیگر در نفس انسان رسوخ پیدا کند و سپس
انسان به فکر رجوع به وحی باشد! باید به وحی نیز اهتمام ورزیده شود. چون هر کسی
که به وحی اهتمام دهد و با «مابه الادراک» که مشترک است وارد این مسائل شود، به
هر آنچه که به نظر ما درست است دست می یابد؛ مشروط بر آنکه این کار عملی شود.

خلاصه کلام اینکه در پاسخ به سوءال پیرامون «چگونگی نسبت
وحی و عقل در مکتب تفکیک و فلسفه» می توان گفت عقل و وحی، در معنای گفته شده در
فلسفه و تفکیک از نظر کلّی مشترکند و نه تنها تضادی بین آنها وجود ندارد، بلکه
بر یکدیگر تطابق دارند؛ اما آنچه باقی می ماند بحث های مصداقی است؛ یعنی
مصادیقی که در مسائل این علوم، مورد بحث قرار گرفته و می گیرد. پس نسبت بین عقل
و وحی، نسبت «تطابق» است؛ آن هم با توجه به مختصر مسائلی که در ضمن بحث گفته
شد.

جمع بندی اول بحث

سبحانی: برای هدفمند ساختن بحث، مطالب عرضه شده توسط جناب
آقای سیدان به صورت خلاصه بیان می گردد. بنظر می رسد چهار گزاره، از نظریه
ایشان قابل استخراج است:

۱. در مقام تعریف، فرق چندانی بین مفهوم عقل و وحی در فلسفه
و مکتب تفکیک وجود ندارد و اگر هم هست محل کلام و بحث ما نیست. گرچه تفاوتهای
هستی شناخت یا انسان شناختی در تعریف عقل وجود دارد، اما سخن در این نیست که
«مکتب تفکیک» عقل یا وحی را به معنایی و «فلسفه» به معنایی دیگر تعریف کند.

۲. وحی با تعقل به لحاظ فعالیت یا روش شناختی تفاوت
دارد.تعقل، فعالیتی است ذهنی، و وحی، اتصال به منبع وحیانی و حضرت حق تعالی است
که طبعاً اخذ مطالب نیز از منبع الهی صورت می گیرد.

۳. از د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.