پاورپوینت کامل فرهنگ، جهانی شدن و قدرت نرم ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فرهنگ، جهانی شدن و قدرت نرم ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهنگ، جهانی شدن و قدرت نرم ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهنگ، جهانی شدن و قدرت نرم ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
۵
«توماس کارلاین» می گوید: «تمدن غرب بر سه عنصر پایه گذاری
شده است: باروت، چاپ و دین پروتستانتیزم». سومین عنصر، با موفقیت توسعه
استعماری در کشورهای مسیحی رابطه تنگاتنگی دارد، که این توسعه مبتنی بر دو ستون
بوده است: «نیروی مسلح (ارتش) و ابزارهای نشر و تبلیغ». این ویژگی ها همچنان
مشهود و بلکه جنبه خشونت آمیز آن با تحول تجهیزات جنگی و سلاح های ویرانگر و
توسعه زمینه های تبلیغات غربی از طریق دستگاه ها و ابزارهایی که به لحاظ توان،
قدرت و دامنه انتشار و نیز تأثیر گذاری بی سابقه بوده، در حال افزایش است.
گرایش تمدن غرب به سوی جهانی شدن پدیده ای کهن و مربوط به
دوره پیش از «کارلاین، درقرن هجدهم است؛ زمانی که دولت ها و کشورهای غربی گام
در راه رشد و توسعه گذاشته بودند و دولت عثمانی ـ یکی از مهم ترین مراکز مقاومت
ـ رو به افول گذاشته و به عنوان مرد بیمار اروپا جایگاه های خود را یکی پس از
دیگری از دست می داد.
علیرغم ویرانی ها دو جنگ جهانی (در نیمه اول قرن بیستم) که
عمدتا بین کشورهای غربی اتفاق افتاد، اما این حوادث تلخ هیچ گاه مانع پیشرفت
غرب نشد، به ویژه اینکه طرف پیروز جنگ به پیشرفت خود نیز ادامه دارد. به طور
مثال ایالات متحده از تحقیقات آلمانی در زمینه انرژی هسته ای سود جسته و وارث
اختراعات رایش سوم شد. ژاپن نیز در زمینه صنایع جنگی به پیشرفت های زیادی نائل
گردید.
بنابراین چالش بین کشورهای غربی به ظهور یک محور جدید واقعی
در سطح جهانی منجر نشد، که این پدیده در جای خود بسیار تأمل برانگیز است؛ چرا
که معمولاً جنگ ها، به ویژه جنگ های بزرگ، پیوسته شرایط را برای ظهور قدرت هایی
جدید آماده می کرده است، اما دو جنگ جهانی اول و دوم از چنین بروندادی برخوردار
نبود، که البته این مسئله یک امر اتفاقی نبود، زیرا کشورهای پیروز پیش از آنکه
جنگ به پایان برسد، برای بستن و عوض کردن مسیر تاریخ تلاش کردند یا در چنین
خیالی غرق شدند. کنفرانس یالتا ـ در فوریه سال ۱۹۴۵ ـ غنائم محوری را بین
کشورهای پیروز توزیع و مناطق جهان را بین آنهاتقسیم کرد تا دیگر جنگی بین آنها
واقع نشود و محورهای جدید قدرت شکل نگیرد. این پدیده به عنوان دو قطبی جدید
(New Polarisations) مطرح گردید. سؤالی که در اینجا پیش می آید در خصوص دسته
بندی اتحاد جماهیر شوری سابق در بین کشورهای غربی است که دلایلی چند بر آن
مترتب است: روسیه قیصری خود را همواره یک کشور غربی و شریک اصلی تمدن (مسیحی)
غرب می دانسته و اتحاد شوروی سابق در این زمینه نتوانست تغییری ایجاد کند.
کمونیسم الگویی برای توسعه امپراتوری روس بود و ناکامی مقاومت ملت های مغلوب و
شکست خورده در جنگ، به ویژه ملت ها و اقوام مسلمان در قفقاز در این زمینه مؤثر
بود و اختلافات بین آنها نیز به اندازه هایی که به ابزارها و روش های تحقق
اهداف مربوط می شد، به نقش اهداف نهایی مربوط نبود.
بنابراین اگر جهانی شدن را در عصر حاضر مبتنی بر جنگ و نزاع
فرهنگی به عنوان اسلحه ای برای حمایت از جنگ سیاسی و اقتصادی و فلج نمودن توان
مقاومت ملی به شمار آوریم، پس این پدیده همان اسلحه قدیمی است که استعمار، در
سطح وسیعی به ویژه در جهان اسلام آن را به کار گرفت. کشورها و دولت های
کمونیستی مطالعه و تحقیق پیرامون قرآن کریم را ممنوع، مدارس دینی را تعطیل و
تبلیغات خود را در بین کشورهای اسلامی توسعه دادند. در همان زمان الحاد و بی
دینی یکی از محورهای اساسی فکر و اندیشه به شمار می آمد و به عنوان یک اصل
اجباری در برنامه آموزشی گنجانده شده و با دین به عنوان یک نیروی بازدارنده
تمدن که باید در مقابل آن مقاومت کرد، تعامل می شد.
با تکمیل فعالیت های کمونیسم در زمینه دستیابی به سلاح های
کشتار جمعی، مشخص شد که این روش های ساختگی نیز نتوانست انسان ها را از گرایش
به خداوند یا وابستگی به میراث پدران باز دارد. در اواسط دهه هفتاد و در زمان
زمامداری برژنف روزنامه های حزب کمونیست از یک «رسوایی بزرگ» سخن گفتند که
مربوط به کشف مدارس قرآنی پنهانی پس از سال ها شستشوی مغزی و دین گریزی می شد!
بعدها مشخص شد که دامنه این اتفاق در زمان گورباچف بسیار وسیع تر بوده است، به
طوری که وزیر ادیان شوروی در جلسه ای دوستانه گفته بود که «ما بیش از ۵ هزار
مسجد و مدرسه را که به صورت سری و پنهانی و دور از چشم حکومت و حزب به فعالیت
دینی مشغول بودند کشف کردیم».
به هر حال کمونیسم و تفکر غربی در یک نقطه اشتراک نظر داشته
و آن این که هر دو معتقد بودند که دارای تمدنی برتر هستند و باید این تمدن بر
سایر ملت هایی که خود مصلحت خود را تشخیص نمی دهند، تحمیل گردد که این ایده سر
آغاز «رسالت تمدنی» در بریتانیا و فرانسه و حرکت های میسیونری در کشورهای شرقی
بود.
«ژول هیرمند» یکی از مبلغان مسیحی در همان زمان می گوید:
«لازم است بپذیریم که تمدن غربی در میان تمامی تمدن ها و گروه های تمدنی از
جایگاهی برتر برخوردار بوده و این یک نقطه عطف است که قاعده قانونی پیروزی های
غرب به تنها مبتنی بر قدرت نظامی و اقتصادی و تکنولوژیکی، بلکه مبتنی بر برتری
اخلاقی ما بوده و آبروی ما متمرکز بر این موهبت است که بر حق رهبری ما بر بشریت
تأکید می کند و نیروی نظامی جز وسیله و ابزاری برای تحقق این هدف نیست».
نقش ایالات متحده امریکا با ورود به میدان مسابقه سیاست بین
الملل در میان هاله ای وسیع از آرزوها و آرمان های درخشان آغاز شد، چرا که این
خطّه، سرزمین موعود مهاجرانی شد که از دست تعصب در قاره کهن گریخته و با عقاید
و ادیان خود به این سرزمین پناه آورده بودند، همان گونه که «ساموئل آدامز» به
این واقعه اشاره می کند که مهاجران از هر گوشه ای طرد شده بودند، اما عشق آنها
به آزادی اندیشه و حق انتخاب در مسائل درونی و قلبی آنها را به این سرزمین به
عنوان یک پناهگاه رهنمون ساخت.
عوامل متعددی در تحکیم آرمان های از این دست دخیل بوده، از
جمله اینکه ایالات متحده قاره ای باز و صاحب ثروت فراوان بود که نیازی به توسعه
جغرافیایی یا منابع ثروت بیشتر نداشت، که این حقایق را می توان به عنوان
پایه ای برای تحقق توازن قدرت و موازنه جهانی به شمار آورد.
تاریخ امریکا در برهه هایی از زمان جذابیت های قابل توجهی
برای برخی ملل داشته، از جمله آنکه اعلام اصول ویلسون که بر آزادی ملت ها،
عدالت و نیز صلح جهانی تأکید داشت، توجه بسیاری را به خود جلب کرده بود. ویلسون
در یک سخنرانی معروف خود اشاره کرده بود که همکاری جهانی و بین المللی برای
احقاق حق، ملت های آزاد را برای ایجاد صلح و امنیت در سطح تمامی ملت ها بسیج
کرده و جهان را به صورت جهانی آزاد مطرح خواهد ساخت؛ اما این آرمان ها و آرزوها
یکی پس از دیگری در مقابل خواسته های سلطه طلبانه و طمع ورزی های سیاست واقع
گرایی و رئالیستی و نفوذ شرکت های صنعتی بزرگ نقش بر آب شد و با فعال شدن لابی
صهیونیستی در سطح جهان به زوال گرایید.
نقش آفرینی غرب با ورود ایالات متحده به حلقه کشورهای درگیر
در جنگ جهانی دوم، حرکت شتابانی به خود گرفت. با این حال این ورود بر مبنا یک
محاسبه و تلاش استراتژیک نبود و بیش از آنکه جنبه دفاعی داشته باشد، جنبه تعهد
به یک خانواده (غرب) بود که چرچیل اشاره ای به آن داشته و گفته بود که نباید
فراموش کنیم که ایالات متحده و انگلستان به یک زبان سخن می گویند و آن انگلیسی
است. گفته می شود که حمله ژاپن به پرل هاربر ـ در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ ـ دلیل اصلی
ورود امریکا به این معرکه بوده است، اما حقیقت این است که روزولت (رئیس جمهور
وقت) با جدیت برای اقناع مردم امریکا در خصوص پیوستن امریکا به متفقین، به خصوص
در بین انزوا گرایان تلاش می کرد و با تمامی ابزارها، از قبیل ارسال مهمات،
اسلحه و اعزام کارشناسان جنگی برای تحریک ژاپن و جلب موافقت آن برای جنگ فعالیت
داشت.
در اسنا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 