پاورپوینت کامل چالش سنت و مدرنتیه روشنفکران عرب واسلام ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چالش سنت و مدرنتیه روشنفکران عرب واسلام ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چالش سنت و مدرنتیه روشنفکران عرب واسلام ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چالش سنت و مدرنتیه روشنفکران عرب واسلام ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

۹

رابطه روشنفکر عرب با اسلام در دوران معاصر کمی هراس آمیز بوده و گاه هم به مرز عداوت آشکار کشیده شده است.

شاید امروز نسل کاملی از آنان که هنوز به سن چهل سالگی نرسیده اند، ماهیت این رابطه بحران زده و میزان شدت آن را تصور هم نکنند، زیرا در آن فضا نزیسته اند و زمانی خودشان را شناخته اند که اوضاع، متفاوت بوده و اسلام و رهبران و نهادهای اسلامی صاحب قدرت و نفوذی شده بود، در حالی که روشنفکران مدرن و پروژه ها و گفتمان عقلانی اشان رو به ضعف و انزوا نهاده بود. اگر سال های پیش از شکست ژوئن ۱۹۶۷ را که تاریخ آغاز عقب نشینی تدریجی جریان های ضد هویت و ضد ایمان است به یاد بیاوریم، ماهیت چالشی را که طی هفت دهه بر زندگی فکری و سیاسی عربی حاکم بوده، آشکارا درخواهیم یافت.

در مرحله نخست جنبش نزاع فکری و تولیدی ادبی برجسته ظهور یافت که به مرحله پیکار میان قدیم و جدید شناخته شده است. از برجسته ترین شخصیت های این مرحله، طه حسین، احمد حسن زیات و مصطفی صادق رافعی هستند. رافعی معتقد بود که «بدعت تازه ای را که منادیان آن در پی احیای دین و زبان و خورشید و ماه هستند، باید از کار انداخت» با آغاز دهه چهل قرن گذشته، این مقاومت عقب نشینی کرد و نسل روشنفکر انقلابی عرب با تحلیل های رادیکال و گفتمان فراگیرش از راه رسید و حاکم شد.

از این مرحله دوم شواهد فراوانی از کشورهای مختلف عربی در دست است که از آن جمله است مصطفی حجازی که مقوله عقب ماندگی اجتماعی و روانی انسان سرکوب شده را مطرح و در ارائه راه درمان بدون هیچ تردیدی اعلام کرد که باید برای نابودی میراث [دینی [تلاش کرد زیرا تنها راه رهایی توده ها همین راه است. این روشنفکر بر این مبنا، برای خشونت هم نظریه پردازی کرد. وی خشونت را در چنین شرایطی به لحاظ اجتماعی مشروع و به لحاظ تاریخی مفهوم جدیدی می دانست که اجازه کار بست آن علیه خود توده ها را هم می دهد. زیرا این فرض ممکن و محتمل است که کسانی که از یک دگرگونی سود می بر ند، خود بزرگترین مانع در برابر آن باشند.

یاسین الحافظ دیگر روشنفکر نوگرای عرب است که در کتاب «الهزیمه و الایدیوجیه المهزومه»(شکست و ایدئولوژی شکست خورده) تأکید می کند که فرهنگ ترقی خواه او پروژه انقلابی فراگیری را به وی عرضه کرده که بنیاد ویرانگر و تباه کننده جامعه عربی را فرو می پاشد و به جای آن جامعه ای مدرن، عدالت محور و عقلانی تأسیس می کند. مثال دیگر نویسنده و روشنفکری است که در نوع خود بی همتا است. او عبدالله القصیمی است که کتاب هذه هی الاغلال (اینهاست بندها) او در سال ۱۹۴۶ منتشر شد و وی پس از آن هم با سلسله کتاب های العالم لیس عقلا (جهان، خرد نیست) و العرب ظاهره صوتیه (عرب پدیده ای صوتی است) تلاش کرد تا پرچم پیروزی قدیم برجدید و نظریه پردازی برای مرگ فرهنگ سنتی و ضرورت زدودن ساختارهای سنتی در جامعه عربی را برافرازد. وی در حالی این کار را می کرد که پیش از آن سال ها در دفاع از سلفی گری قلم زده و با فقهای سنتی و شیوخ الازهر که مخالف سلفی گری بودند، ستیز می کرد. چرخش این چنینی وی سبب شد تا مخالفانش او را تکفیر نمایند. اما در مغرب عربی این شورش زودتر و از اواخر قرن نوزدهم آغاز شد و در آغاز و مرحله نخست به مبارزه با سنت های تباه و عقاید گمراه کننده منحصر می شد. از برجسته ترین چهره هایی که در این مرحله ظهور کردند، نویسنده و سیاستمدار تونسی الجزایری الاصل عبدالعزیز الثعالبی صاحب کتاب «روح القرآن الحره» (روح آزاد قرآن) است.

پروژه روشنفکران مغربی پس از این و با گذشت زمان تحول یافت. آنان غالباً از محکوم کردن مجموعه میراث دینی پرهیز داشتند، همان گونه که روشنفکران مشرق عربی نیز. گفتمان همذات پنداری کامل با دیگری (غرب) در میان روشنفکران مغربی کارش را یکسره نکرد، زیر بیم خود باختگی فرهنگی می رفت که مانع مبارزه سیاسی اشان در رویارویی با استعمار اروپایی ای می شد که میهن و هویتشان را یکجا نشانه گرفته بود.

با این حال و به رغم این تمایز نسبی میان روشنفکر عرب در مشرق و مغرب عربی، رابطه هر دو با اسلام – به لحاظ اعتقادی، فرهنگی، ارزشی و اخلاقی- در حالتی شبهه آلود و احتیاط آمیز باقی ماند.

برای پرتو افکنی بر این پدیده که زندگی فکری واجتماعی ما را در برگرفت و زندگی سیاسی امان را به سوی طایفه گرایی آشکار و جنگ های داخلی خاموش و یا شعله ور کشاند، باید چالش هایی پیرامون روشنفکر عرب و تاریخ و نظام های فکری اش طرح کنیم.

در گام بعدی، نمونه مشخصی از کشورهای مغرب عربی – یعنی برنمونه تونس – را بررسی می کنیم و وضعیت و دلالت ها و آینده این پدیده را در آن مطالعه می کنیم.

روشنفکر کیست؟

واژه روشنفکر واژه ای است که برای بیان نیاز اجتماعی- فکری جدیدی که از حدود نیم قرن پیش به این سو پدید آمده، رواج یافته است. اما تعریفی که به نظر ما دقیق تر و عینی تر است این است که روشنفکر، شخصی است که برجستگی محسوس او در یک حوزه معرفتی یا ابداعی مشخص، مشروعیت اعلام مواضع سیاسی یا اجتماعی و یا اخلاقی را در حوزه عمومی به وی می دهد.

بنابر این روشنفکر دارای توان معرفتی یا نوآوری ای است که به وی اجازه اعتراض و طرح قضایایی را می بخشد که به وابستگی اجتماعی و یا سرکوب سیاسی پایان می دهد.

از این رو آنچه که نباید مغفول نهیم، این است که روشنفکر عرب، از دل نوسازی جوامع عربی برآمده و از مفهوم شهروندی حکایت می کند که خود آن نیز ضرورتاً مستلزم دو صفت اعتراض و قانونگذاری است.

به این ترتیب خاستگاه ولادت روشنفکر عرب، رویارویی ضروری با فقیه بوده است، اما این رویارویی به تدریج به برخوردی زیان بار منجر شد، چرا که جایگاه فقیه در ساختار عربی- اسلامی قدیم و میانه متکی بر نظام اجتماعی و ارزشی بوده است.

به این ترتیب روشنفکر در میان ما در شکل تحصیل کردهای برخوردار از قدرت نقد و ذوق و داوری بروز کرد. عقب ماندگی تمدنی مسلمانان هم که هیچ وجهی برای انکارش نمانده بود، بروز این عنصر جدید را می طلبید. اما آنچه که رابطه روشنفکر و فقیه را از حالت رقابت به روی گردانی از یکدیگر تبدیل کرد، افزون بر تفاوت مرجعیت فکری آن دو، تضاد در تشخیص مهم ترین عوامل ضعف مسلمانان و عرب ها در عصر جدید بود. فقیه چنان می دید که سرچشمه این عقب ماندگی، وضعیت نا همخوان با مقتضیات شریعت است. در

حالی که روشنفکر این عقب ماندگی را به اندیشه ها و نگرش های برآمده از سنت منتسب می کرد که دیگر هیچ کارآمدی و قدرتی برای عرضه پاسخهای مطلوب در آن نمیدید.

یاسین حافظ یکی از برجسته ترین روشنفکران معاصر عرب بعد دیگری را بر این رویگردانی می افزاید. وی می گوید: در فضای شرقی فاقد سنت عقلانی، دشوار است که فرد بتواند یک باره از باورهایی که به آنها اعتماد یافته است، دست بکشد. این از آن رو است که تاریخ و جامعه یک باور ایمانی دینی را با باور ایمانی دینی دیگر تعویض می کند. این رویگردانی یا پشت به هم کردن گویای برخورد دو گونه اعتماد است که یکی از آن دو پوششی دینی دارد ولی دیگری به رغم گرایش احیایی اش، همچنان اعتماد ایمانی وارونه ای به نظر می رسد.

اما اختلاف میان فقیه و روشنفکر عرب چگونه شکل گرفت و رابطه اشان چگونه تیره شد و به حد ستیز و نفرت رسید؟ چرا فاصله این دو از هم بیشتر و بیشتر شد و آیا می توان این فاصله را از میان برداشت؟

آیا می توان برخورد این دو نماد را در عصر جدید با رقابت خونین دیرین میان اهل فقه و شریعت از سویی و اهل تصوف و طریقت از سوی دیگر مقایسه کرد؟ چرا عموم روشنفکران عرب، پس از پایین کشیدن فقها از صدارت اجتماعی و تشریعی اشان به وابستگی قدرت و حکومت تن در دادند، در حالی که تا پیش از آن پیشگامان و پرچم داران پروژه فکری فراگیر حرکت بخشی به جامعه بودند؟

اگر بخواهیم پاسخ های کافی و وافی به این پرسشها بدهیم نیازمند کار مطالعاتی گسترده و ژرفی هستیم که این جا جای آن نیست. برای پاسخ به این پرسش ها می توان همایش علمی ای با مشارکت پژوهشگران داخلی و خارجی ترتیب داد و از کسانی که وضعیت جوامع عرب و تحول نهادهای علمی و اجتماعی را مطالعه و تاریخ اندیشه ها و تحول اندیشه ها را در جهان معاصر عرب رصد کرده اند، بهره گرفت.

من در این مقاله به یکی از نمونه ها- که کشور تونس است – می پردازم تا یکی از ابعاد دشواره رابطه روشنفکر عرب را با اسلام به عنوان دستاوردی تمدنی که او در فضای آن زیست می کند و نیز با فقیه که طی قرنها، صاحب سلطه مرجعیت دینی و شرعی در جوامع اسلامی بوده است، روشن کنم.

در تونس نیز همانند دیگر کشورهای عربی و اسلامی گروهی از روشنفکران ظهور کردند که هم حاملان دانش های جدیدی بودند که ربطی با مرجعیت دینی ندارد و هم خواهان گسستی عملی از گذشته بودند و هم تلاش می کردند طرحی نو از آینده دراندازند. اما تونس در این زمینه به لحاظ اقدامات اصلاحی نوسازانه (مدرنیزاسیون) که در حوزه های مختلف به راه انداخت. از بسیاری از کشورهای عرب پیشینه بیشتری دارد. از این رو شرایط عینی ظهور روشنفکر از دل نوسازی جامعه در اینجا زودتر فراهم شد.

یکی از برجسته ترین حوادث مرحله اول این حرکت، آن بود که مورخ تونسی، احمد ابن ابی الضیاف در کتاب مرجع خود «اتحاف اهل الزمان باخبار ملوک تونس و عهد الامان» راه کارها و تصمیماتی را ثبت می کند که در حقیقت اذن انجام اقدامات اساسی در حوزه دین و دولت و سیاست و اجتماع و به ویژه سیاست خارجی و داخلی بود. یکی از اقدامات وی منحل کردن شغل مزوار یا محتسبی است که کارش امر به معروف و نهی از منکر بود. وی در سال ۱۸۳۶ به این اقدام دست زد. همچنین برای آن دسته از فقهای مالکی که همراه نظامیان ارتش می شدند، حقوقی ثابت قرار داد و در سال ۱۸۴۰ مدرسه نظامی ویژه ای تحت اشراف دوگانه اروپایی ها و دولت تونس تأسیس کرد. در سال ۱۹۴۰ نظام آموزشی جدیدی به راه انداخت که مسیر تحصیلات دینی در جامع زیتونه را تحت کنترل خود می گرفت و درسال ۱۹۴۶ بردگان سیاه را آزاد کرد.

اما مهم ترین این حوادث و گویاترین آنها که حکایت از ورود به بستر نوسازی و مدرنیزاسیون دارد در سال ۱۸۵۷م برابر با ۱۲۷۴ ق اتفاق افتاد. در این سال پادشاه، «عهد امان» را امضا کرد که نخستین قانون اساسی تونس است و به زندگی سیاسی و حقوقی و اجتماعی و اقتصادی مردم این کشور و بیگانگان مقیم سامان می بخشید. نخستین واکنش های فقها پس از مطالعه این سند، همراه با تحسین و خوشامدگویی بود، چندان که شیخ الاسلام تونس اعلام کرد که می تواند خطبه نماز جمعه اش را به شرح این سند اختصاص دهد، چرا که قاعده امان و عدل، ملاک کار دین و دنیا است.

اما مدتی پس از این، شورای شرعی، موضعی متفاوت گرفت و اعضای آن به اتفاق آرا از شرکت در کمیسیون تعیین راهکارها و شرح فصول این قانون، عذر خواستند. عذری که آنان به پادشاه اعلام کردند این بود که منصب شرعی اشان با ورود مستقیم به امور سیاسی تناسب ندارد. اما ابن ابی الضیاف- که خود از دانش آموختگان جامع زیتونه و هوادار جدی اصلاح ونوسازی بود- این عقب نشینی توجیه ناپذیر علما را به معنای کوتاهی آنان از

انجام تکلیف دینی «خیرخواهی»(نصیحت) فرمانروایان و عامه مسلمانان وتباه کردن فرصت تاریخی ای دانست که اگر فقها از آن بهره می گرفتند، می توانستند هم بهره برسانند و هم خود بهره مند شوند. وی در ادامه با ناامیدی از این فقها می گوید که خداوند روزی که نهفته ها برافتد (یوم تبلی السرائر) از اینان بازخواست خواهد کرد.

این حادثه که در تاریخ جدید تونس اتفاق افتاد، میان نهاد دینی و نمایندگان آن که فقها بودند و گروه تحصیل کردگان جدید- که شمارشان رو به فزونی می رفت- جدایی افکند.

پس از آن حوادث دیگری هم اتفاق افتاد که برخی از آنها بر نظر ابن ابی الضیاف صحه می گذارد که می گفت فقها در انجام وظیفه اشان که «آسان سازی شریعت شایسته برای هر زمان و مکان و پذیرش راه کم زبانتر در صورت ناگزیری» است، کوتاهی کرده اند. این، در حالی بود که مواضع شماری از فقه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.