پاورپوینت کامل اخلاق مداری در سیاست علوی;قسمت دوم ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق مداری در سیاست علوی;قسمت دوم ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق مداری در سیاست علوی;قسمت دوم ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق مداری در سیاست علوی;قسمت دوم ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

حقوق مردم در قبال حکومت

آنچه از همه مطالب پیش گفته برجسته می نماید، دیدگاه امام در باره حقوق مردم در قبال حکومت است. امام، زمانی بر حقوق مردم در برابر حکومت تأکید می کرد که پیروی کامل از فرمانروایان، وظیفه مردم به شمار می آمد. امام با تأکید بر حقّ مردم در انتخاب حکومت، حقوق متقابل حاکم و مردم را چنین برمی شمارد:

«بزرگ ترین حقوق متقابل، حقّ حکومت بر مردم و حقّ مردم بر حکومت است. فریضه الهی است که برای همه بر همه حقوقی مقرر فرموده. این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و عزّت دین آنان قرار داده است. مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید، مگر حکومت شان صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد، مگر توده ملت استوار و با استقامت باشند.»

امام(ع) «اصلاح مردم» را هدف نهایی حکومت دانسته و «عدالت» را معیار تشخیص حکومت صالح به شمار می آورد. او از ستم حاکم بر مردم به شدت تنفر داشت و می فرمود:

«هیچ عاملی برای تغییر نعمت خدا و تعجیل نقمت او موءثرتر از قدرت یافتن بر ظلم نیست؛ چرا که خداوند همواره دعای مقهورین را می شنود و در کمین ظالم است. ای مالک! بر حذر باش از خون های مردم و ریختن غیر حلال آن، که هیچ عاملی در کیفر الهی موءثرتر و بازخواست او عظیم تر در زوال نعمت و کوتاه شدن مدت (حکومت) شتاب آورتر از ریختن خون به ناحق نیست.»

امام در سفارش کارگزارانش به عدالت و پرهیز از ستم، از هر فرصتی بهره می بُرد و می فرمود:

«من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: روز رستاخیز، امامِ ستمگر را بیاورند و او را نه یاری بود که کسی از سوی او پوزش خواهد. پس او را در دوزخ افکنند و در آن چنان گردد که سنگ آسیا گردد. سپس او را به ته دوزخ استوار بندند.»

به همین دلیل در موقعیّت خویش به عنوان خلیفه مسلمین می فرماید:

«به خدا، اگر شب را روی شترخار بیدار مانم… خوشتر دارم، تا روز رستاخیز به خدا و رسول (ص) در آیم، در حقّ یکی از بندگان ستمکار… چگونه به کسی ستم کنم به خاطر نفسی که به کهنگی و فرسودگی شتابان است.»

از همین رو به همگان توصیه می کند که با او آن گونه که با سلاطین جابر سخن می گویند، سخن نگویند.

افزون بر این بُعد، حضرت مصلحت حکومت را نیزدر عدالت و خودداری از ستمگری می دانست.

در نامه حکومتی اش به مالک اشتر چنین هشدار می دهد: «همواره دادگستر باش و از خشونت بپرهیز؛ چرا که خشونت، مردم را به گریز از کشور و جلای وطن می کشاند و ستم، مردم را به شمشیر فرا می خواند.»

به هرحال، آنچه زندگی حضرت علی (ع) را از دیگران ممتاز می کند، سازگاری کامل بین عمل و اندیشه او در زندگی اش است. تاریخ، افراد خیرخواه و برخوردار از اندیشه های عالی بسیار دیده است؛ اما این بزرگان یا هرگز فرصت عمل نیافتند و یا هنگام عمل از تطبیق کردار و اندیشه هایشان ناتوان ماندند. حضرت علی (ع) از لحاظ نوع اندیشه های اخلاقی خود، در طول تاریخ بی نظیر است، اما از نظر عمل به اندیشه ها و گفته های خود، بی نظیرتر. امام علاوه بر پایبندی به اصول عالی اخلاقی، انسانی و جوانمردی، مطیع محض اوامر و نواهی الهی بود و هیچ عاملی نتوانست وی را از عمل به گفته ها و اندیشه های عالی اش باز دارد.

یادآوری یکی از خطبه های شورانگیز نهج البلاغه در باره «اخلاق» گویای بسیاری ازمطالب است:

«پس اگر ناچار از تعصّب هستید، عصبیّت خود را برای اخلاق نیکو و کردارهای پسندیده و امور زیبا قرار بدهید که خاندان های اصیل و بزرگ منش عرب و روءسای قبایل به آن موصوف بودند؛ تعصّب به داشتن اخلاق مطلوبِ عقلا و آرمان های بزرگ و درجات بالای ارزش ها و آثار پسندیده که از خود به یادگار می گذاشتند. پس تعصّب بورزید به خصلت ها و عادات پسندیده مانند حمایت و حفظ حقوق همسایگی و وفا به پیمان و اطاعت نیکوکار و مخالفت با خودخواهی و فراگرفتن فضل و فضیلت و بزرگ شمردن معصیت قتل نفس و انصاف به خلق و فرو بردن غضب و پرهیز از فساد روی زمین.»

اخلاق سیاسی در سیره ی امام علی(ع)

حضرت علی (ع) از زمان ظهور اسلام همواره در جبهه ی حقّ بود و رفتار، شجاعت و جوانمردی اش تصویری زیبا از اسلام را متجلّی می کرد. او جلوه ی واقعی و کامل حق به شمار می آید. در کردار، جهاد، ایثار، تقوا، پاسداری از اسلام، ستیز با شرک، و در دانش، ایمان و عمل صالح، عالی ترین نمونه از تربیت شدگان مکتب قرآن و رسول بود. حضرت علی (ع) از آغاز بعثت رسول خدا (ص) در راه حق مجاهده کرد و هیچ گاه برای هوای نفس و قدرت طلبی دست به شمشیر نبرد. او در تمام جنگ های صدر اسلام یک هدف را تعقیب می کرد و آن، ترویج دین اسلام و حاکم کردن اخلاق دینی بر اخلاق جاهلی بود.

حضرت در تمامی عرصه های زندگی، مظهر کامل عبودیت الهی بود. این امر در شخصیت سیاسی وی کاملاً آشکار است.

پس از رحلت پیامبر (ص) ، ابوبکر به خلافت رسید. ابوسفیان که در پی فرصتی برای ایجاد فتنه در جامعه ی نوپای اسلامی بود، از امیرموءمنان خواست تا خلافت ابوبکر را نپذیرد و گفت: «اگر بخواهم، زمین را از سرباز و اسب پر می کنم و خلافت را از او می ستانم.»

حضرت علی (ع) که نیک می دانست ابوسفیان از غصب خلافت خشنود است، به او فرمود: «ای ابوسفیان! موءمنان نسبت به یکدیگر خیرخواه اند، اما منافقان مردمی حیله گرند و به یکدیگر خیانت می کنند. اگرچه خانه ها و بدن هایشان به یکدیگر نزدیک باشند.»

امام می دانست که برای رسیدن به حقّ خود نباید به هر وسیله ای دست یازد؛ به همین دلیل، درخواست ابوسفیان را رد کرد و تا زمانی که مردم به او روی نیاوردند، هرگز برای کسب قدرت گام برنداشت.

در دوران خلافت خلفای سه گانه، حضرت هیچ اقدامی جهت تضعیف آنان انجام نداد، و همواره آنها را درتدبیر امور یاری کرد. بر اساس سیاست رایج در جوامع بشری، حضرت علی (ع) باید زمینه لازم برای رسیدن به قدرت را، حتی به بهای تضعیف خلفا، فراهم می آورد؛ اما او تنها رضا و عبودیت خداوند را در نظر داشت و هیچ گونه پیمان شکنی را، حتی با عالی ترین اهداف، مجاز نمی دانست. این در حالی است که حضرت همواره بر حقّ خویش در «خلافت» تأکید کرده و خلفای پیشین را نامشروع می داند. او حکومت را حقّ مسلّم خود دانسته، ولی برای رسیدن بدان، هیچ روش نامشروعی را انتخاب نمی کند و حتی از دادن وعده ای که نتواند بدان وفا کند، می پرهیزد. امام از پایمال شدن حقّ خویش توسط خلفا ناراضی بود، اما برای تثبیت موقعیت اش هرگز نخواست جایگاه خلفا را تضعیف کند. علاوه بر این، برای پشتیبانی از اسلام و تضمین تداوم آن، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. این تلاش شامل گفتمان و مناظره با یهودیان و مسیحیان، راهنمایی و ارشاد خلفا در امر مملکت داری، قضاوت و داوری در دادخواهی های دشوار، بیان احکام دین و… بود.

حضرت پس از مرگ عمر، در شورای شش نفری «انتخاب خلیفه» قرار گرفت. امام اصولاً این شورا را مشروع نمی دانست و از اینکه با مردانی چون عثمان و طلحه همپایه گردیده است، ناخرسند بود. امام علی(ع) در این باره می فرماید:

«شگفتا کسی که در زندگی می خواست خلافت را واگذارد، چون اجلش رسید، کوشید تا آن را به عقد دیگری در آورد. من آن مدت دراز را با شکیبایی به سر بردم، رنج بردم و خون دل خوردم. چون زندگانی او به سرآمد، گروهی را نامزد کرد و مرا در جمله ی آنان در آورد. خدا یا چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم که مرا در پایه ی او نپنداشتند و در صف اینان داشتند، ناچار با آنان انباز، با گفتگوشان دمساز گشتم، اما یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید، این دوخت و آن برید، تا سومین به مقصود رسید.»

با وجود این نارضایتی، باز هم درستی و راستی را فدای قدرت طلبی نکرد. عبدالرّحمان بن عوف به حضرت گفت: با تو بیعت می کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) و روش ابوبکر و عمر با مردم رفتار کنی. حضرت فرمود: «می پذیرم، ولی طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر و آنچه خود می دانم، عمل خواهم کرد.» عبدالرّحمان شرط خود را با عثمان در میان نهاد و او پذیرفت. این ماجرا سه بار تکرار شد و پاسخ حضرت علی (ع) و عثمان همواره یکسان بود؛ آنگاه عبدالرّحمان با عثمان بیعت کرد. امام می توانست شرط عبدالرّحمان را بپذیرد و پس از رسیدن به خلافت، بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول (ص) عمل کند؛ ولی چون تقوا و ترس از خداوند، معیار تمام اعمال و رفتار اوست، هرگز نمی تواند پیمان خود را زیر پا نهد. تفاوت حضرت علی (ع) با عثمان و دیگران در همین جاست؛ عثمان گرچه وعده کرده بود، که طبق کتاب خدا و سنّت پیامبر و شیخین عمل کند و بنی امیه را بر مردم مسلّط نسازد؛ ولی وقتی به خلافت رسید، به هیچ یک از وعده هایش عمل نکرد.

شایان دقّت و توجّه است که عمر بن خطاب ترکیب «شورا» را به نحوی تعیین کرده بود که انتخاب عثمان به عنوان خلیفه، در آن قطعی باشد؛ چنان که عبدالفتّاح عبدالمقصود در این زمینه می نویسد: «وصیت عمر بدین شورا مانند قرار داد رسمی بود که آن مرد مظلوم (علی (ع) ) باید مغلوب باشد.»

در دوره ی خلافت عثمان، حضرت علی (ع) با آنکه از تضییع حقّ خویش ناخشنود بود، به سکوتش ادامه داد و تا آن جا که می توانست در مقابل شورشیان مقاومت کرد تا عثمان نجات یابد. پس از قتل عثمان، زمانی که مردم یکپارچه به امام روی آوردند و بیعت کردند، برخی مانند سعد بن ابی وقّاص، عبدالله بن عمر و اسامه بن زید از بیعت سرباز زدند. عده ای از یاران امام خواستند به زور از آنان بیعت بگیرند؛ ولی با نهی حضرت رو به رو شدند. پس از بیعت، طلحه و زبیر نیز با هدف مخالفت و پیمان شکنی نزد حضرت شتافتند و گفتند: می خواهیم برای به جای آوردن اعمال عُمره به مکه برویم. امام آنان را در رفتن آزاد گذاشت و فرمود: «هدفتان حیله است نه عمره!».

اصولاً امام در تمام دوران خلافتش مانع حرکت مردم از حوزه ی حکومتی اش نمی شد؛ هرچند به سوی شام روند. چون بر اساس اصول اخلاقی حاکم بر اندیشه ی وی، هرگز«قصاص قبل از جنایت» روا نیست.

حضرت درباره ی پیمان شکنی آنان فرمود: «چون به کار برخاستم، گروهی پیمانِ بسته شکستند و گروهی از جمع دینداران بیرون جستند و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند.»

امام پس از رسیدن به حکومت هرگز نخواست اقدامی غیر عادلانه مرتکب شود و در مقابل خواست های ناروای طلحه و زبیر که حکومت بصره و کوفه را می خواستند مقاومت کرد؛ در حالی که بر اساس اصول حاکم بر سیاست جوامع بشری، می توانست تا زمان «تثبیت قدرت» به تقاضای آنان پاسخ مثبت دهد. برخورد امام با کارگزاران عثمان نیز از همین زاویه قابل تحلیل است. ایشان پس از رسیدن به خلافت، بی درنگ به عزل کارگزاران وی پرداخت. نزاع معاویه با حضرت نیز رهآورد همین تصمیم بود. اگر امام به عزل معاویه نمی پرداخت، جنگ صفّین و پیامدهای آن تحقّق نمی یافت؛ ولی حضرت علی (ع) وی را ناشایست و ناصالح می دانست و با آنکه از فرجام کردارش آگاه بود، در جهت عزل او گام برداشت.

حضرت در خطبه ای به همین مطلب اشاره کرده و می فرماید: «گویی او را می بینم که از شام بانگ برداشته است و پرچم های خود را پیرامون کوفه برافراشته، چون ماده شتر بدخو که دوشنده ی خود را با دندان بدراند و سرها بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیاد نهاده، به هر سو تازان، حمله او سخت گران. به خدا که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که جز اندکی به مقدار سرمه ی چشم از شما باقی نماند.»

قبل از آغاز پیکار صفّین، لشکریان معاویه زودتر از یاران امام به آب رسیدند و آنها را محروم ساختند. در این موقعیت، با اینکه حضرت قصد داشت غائله از طریق مذاکره پایان پذیرد، در این امر توفیق نیافت و یارانش را با خطبه ای حماسی جهت به عقب راندنِ لشکریان معاویه تحریک کرد و سپاه امام با حمله ای سریع، دشمن را عقب راند و پس از دستیابی به آب، برخی از یاران حضرت قصد داشتند لشکریان معاویه را از آن محروم سازند، که امام آنها را از این کار بازداشت.

اصولاً مشی امام، بر جلوگیری از بروز جنگ بود و قبل از آغاز جنگ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام می داد. دیدگاه ایشان در طول حکومت این بود که جنگ را هدف و یا وسیله ای برای کسب قدرت نمی دانست، بلکه جنگ را آخرین ابزار در جلوگیری از ایجاد فساد دشمنان می دانست؛ یعنی هنگامی که هیچ راه دیگری برای اصلاح دشمنان باقی نمی ماند، اقدام به جنگ می نمود، گرچه غالباً از سوی دشمنان، جنگ آغاز می شد؛ زیرا امام(ع) در برخورد با دشمن، ابتدا تلاش می کردند تا با تبیین موضع حق جویانه خویش، آنان را از گمراهی نجات دهند، سپس در صورت عدم پذیرش، اگر به حال جامعه اسلامی زیانی نداشتند، آنها را به حال خود وا گذاشته، حقوق آنها را نیز قطع نمی کردند، اما زمانی که دشمنان بر جنگ اصرار می ورزیدند، امام می کوشیدند تا آغازکننده جنگ نباشند.

از سوی دیگر، امام(ع) تلاش می کرد تا به هیچ وجه جنگ و درگیری و مسلمان کشی راه نیفتد. و این رویه را حضرت در جنگ های جمل، صفّین و نهروان در پیش گرفت، ولی نتیجه ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.