پاورپوینت کامل ارزیابی عقلانیت اسلامی از طریق ارزیابی حجاب قانونی;حجاب عقلانی و عقلانیت حجاب(قسمت اول) ۹۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ارزیابی عقلانیت اسلامی از طریق ارزیابی حجاب قانونی;حجاب عقلانی و عقلانیت حجاب(قسمت اول) ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارزیابی عقلانیت اسلامی از طریق ارزیابی حجاب قانونی;حجاب عقلانی و عقلانیت حجاب(قسمت اول) ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ارزیابی عقلانیت اسلامی از طریق ارزیابی حجاب قانونی;حجاب عقلانی و عقلانیت حجاب(قسمت اول) ۹۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

احمد رهدار

اشاره:

محسوس ترین نوع ارزیابی یک عقلانیت، اثبات کارآمدی عملی آن است، البته برای ارزیابی نظری یک عقلانیت، معمولاً یک یا چند متغیّر محدود و قابل مقایسه را با فرض ثابت بودن دیگر شرایط مورد بررسی قرار می دهند. اگر با فرض ثابت و طبیعی بودن سایر شرایط، بجز متغیّر «حجاب اسلامی»، بخواهیم عقلانیت اسلامی را در یک قلمرو مشخص مثل دانشگاه ارزیابی کنیم، باید نسبت به دو رویکرد قانونی بودن و قانونی نبودن حجاب اسلامی در دانشگاه اتخاذ موضع کنیم. این نوشتار در صدد است تا ضمن بررسی ادله موافقین و مخالفین قانونی بودن حجاب اسلامی در دانشگاه به ارزیابی کارآمدی عقلانیت اسلامی از قِبَل یکی از آموزه های آن بپردازد.

تئوری های مخالفان حجاب قانونی

حجاب یکی از آموزه های اسلامی درباره نحوه حضور اجتماعی زن می باشد. در تاریخ ایران اسلامی هم چنان که در دیگر کشورهای اسلامی هم مردم و هم حاکمان اسلامی همواره پاس داشت این آموزه را بر خود فرض دانسته و از آن حمایت می کردند. در قرن اخیر، پس از ورود و هجوم اندیشه های غرب گرا به درون کشورهای اسلامی بسیاری از آموزه های اسلامی به چالش کشیده شد. به دنبال همین چالش فراگیر و نیز پس از روی کار آمدن دست نشانده های غربی در برخی از کشورهای اسلامی از جمله ترکیه (مصطفی کمال آتاتورک) و ایران (رضاشاه)، حجاب اسلامی به عنوان یکی از آموزه های محسوس و فراگیر اسلامی ابتدا فرض و واجب بودن آن ملغی اعلام شد و سپس به حکمی کاملاً متضاد خود تبدیل شد تا جایی که «کشف حجاب» قانون و خود «حجاب اسلامی» امر ناهنجار و خلاف قانون تلقی شد. با رفتن رضاشاه و روی کار آمدن پسرش محمدرضا، به دنبال مقاومت عموم مردم متدین و نیز فشارهای عالمان دینی به دستگاه سیاسی مبنی بر لغو حکم کشف اجباری حجاب، اگرچه قانونی بودن کشف حجاب ملغی شد، اما تا پایان حکومت پهلوی، حیث فرضی و وجوبی آن مورد توجه قرار نگرفت و می توان گفت که برخی (و شاید هم بسیاری) از زنان هم چنان مکشوف الحجاب باقی ماندند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نسبی اولیه آن، این مسأله ابتدا توسط رهبران مذهبی انقلاب مطرح شد که آیا سرنوشت حجاب اسلامی باید در تداوم همان قانون پیشین مبنی بر اختیاری بودن آن دنبال شود یا این که مثل شرایط قبل از روی کار آمدن رضاشاه باید تبدیل به یک قانون نوشته یا نانوشته اسلامی شود. بسیاری از لیبرال مسلکان و البته برخی از رهبران دینی در آن زمان بر این باور بودند که حجاب اسلامی نباید تبدیل به یک قانون اجباری شود، بلکه مردم باید در پذیرش و عدم پذیرش آن مختار باشند. این در حالی بود که عموم مردم مسلمان و اکثریت عالمان دینی بر این باور بودند که انقلاب اسلامی به منظور پاسداری از احکام اسلامی صورت گرفته و از این رو، حجاب اسلامی باید تبدیل به یک قانون شود. شور اسلامی انقلابی ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی به ضمیمه خواست اکثریت مردم و عالمان دینی مبنی بر قانونی شدن حجاب اسلامی، روند کار در خصوص این مسأله را به سویی برد که نهایتاً حجاب اسلامی تبدیل به یک قانون حکومتی شد و سه دهه است که مبنای عمل اجتماعی زنان ایرانی قرار گرفته است. بر این ایده حجاب اسلامی قانونی (حکومتی) و تجربه سه دهه اجرای آن نقدها و ملاحظات ذیل وارد است:

الف) «من جرّب المجرب، حلّت به الندامه» (تجربه تاریخی)

دقیقاً سه دهه است که از انقلاب اسلامی می گذرد و این انقلاب در حال گام گذاشتن به دهه چهارم خود می باشد. تجربه سه دهه حاکمیت اسلامی به روشنی می تواند معیار و میزانی برای ارزیابی عقلانیت آن در خصوص مسأله حجاب اسلامی باشد. اما این تجربه برخلاف آن چه طرفداران حجاب قانونی در ابتدای انقلاب می پنداشتند، تجربه خوشایندی نیست. با سفری کوتاه به شهرهای مختلف ایران و تأملی اندک در وضع اماکن عمومی اعم از خیابان ها، پارک ها، مدارس، ادارات، دانشگاه ها و… به وضوح درمی یابیم که مسأله حجاب قانونی تا چه اندازه ناکارآمد بوده است. حتی روند شکل گیری وضعیت موجود به گونه ای است که طرفداران حجاب قانونی هرگز نمی توانند به تغییر آن در آینده در جهت مطلوب خودشان امیدوار باشند، بلکه برعکس، شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان می دهد سرعت فاصله گیری نسل های آینده از حجاب اسلامی به مراتب بیش تر از نسل موجود و نسل های قبلی است. مکرر مشاهده می شود که حتی درون یک خانواده، نسل لاحق نسبت به نسل سابق نگاه بسیار متفاوت تری به مسأله حجاب اسلامی دارند تا جایی که حتی می توان از یک «گسست اعتقادی رفتاری» میان آن دو نام برد.

شاید بتوان تا حدودی حق را به نسل های لاحق داد؛ چرا که به لحاظ روان شناختی، انسان ها همواره نسبت به آن چه از آن منع می شوند، حریص هستند: الانسانُ حریصٌ علی ما مُنِع. شاید به همین علت است که امروزه روان شناسان تأکید می کنند شایسته است باید و نبایدها به صورت غیرمستقیم از افراد خواسته شود تا مبادا احساس حرمان و منع به امور یا احساس امر به آن ها، افراد را به عکس آن چیزی که مطلوب است تحریص کند. این قاعده در مورد احکام و آموزه های دینی نیز صادق است؛ هم بایدها و هم نبایدهای دینی بهتر است به صورت غیرمستقیم به مکلفین القاء شود تا حساسیت آور نباشد. تأمل در روش تبیین و تبلیغ احکام دینی توسط قرآن و سیره معصومین (ع) نیز به روشنی گواه همین مطلب است: زبان عفیف و نرم قرآن به ضمیمه دعوت مکرر آن به تأمل و تفکر از سویی، و تبلیغ عملی دین توسط ائمه اطهار (مثل تعلیم و تبلیغ وضوی صحیح توسط امام مجتبی به پیرمرد ناآگاه) و دعوت آن ها به قاعده «کونوا دُعاه الناس بغیر السنتکم» از سوی دیگر، موءید این است که در تبلیغ دین لازم نیست ضرورتاً به زمختی قانون و خشونت مضمر و پنهان در آن تمسک جست. بر این اساس، به نظر می رسد قانونی کردن حجاب در سه دهه گذشته در انقلاب اسلامی رویکردی کارشناسی نشده بوده و تجربه عملی آن نیز نه تنها نتایج مطلوبی به دست نیاورده، بلکه متأسفانه می توان گفت تلخ بوده است!

ب) گذار از اسلام سنتی به اسلام نواندیش (نفی اکراه در دین)

حجاب اسلامی یکی از آموزه های دینی است و ماهیت دین به گونه ای است که اساساً اکراه بردار و اجباربردار نیست. در قانونی کردن آموزه های دینی نوعی اجبار و اکراه مضمر و پنهانی وجود دارد. از آن جا که اصل در دین، ایمان است و ایمان، امری قلبی است، نمی توان برای حصول و کسب آن به روش هایی متوسل شد که متضمن نوعی زور و اکراه هست. توصیه های قرآن کریم به پیامبر اسلام درباره تبلیغ دین نیز موءید همین مطلب است. آیاتی از قبیل: «لا اکراه فی الدین»، «لکم دینکم و لی دین»، «انما علیک البلاغ»، «لست علیهم بمصیطر» و… همه بیان گر آن است که در تبلیغ دین نباید متمسک به زور و خشونت شد. توجه به سیره پیامبر و ائمه اطهار(ع) و نیز عالمان وارسته دینی نیز نشان می دهد که آن ها هرگز در مقام تبلیغ و اجرای دین متمسک به خشونت نشدند.

تمسک به قانون و اجبار برای هماهنگ شدن با احکام دینی اگرچه به شکل گسترده و بلندمدت در تاریخ اسلام چندان مورد و مصداق ندارد، اما تجربه تاریخی خشونت مسیحی در قرون وسطای غربی می تواند درس آموزنده ای برای مبلغان دینی حتی در عالم اسلام باشد. نتیجه ای که این تجربه عاید مسیحیت کرد، انزوای تاریخی آن برای همیشه بود. اصرار در قانونی کردن احکام دینی از جمله حجاب اسلامی در ایران نیز می تواند عاقبتی تا این اندازه خطرناک داشته باشد.

ایده قانونی (حکومتی) کردن آموزه های اسلامی بیش تر با آن نوع قرائت از اسلام سازگاری دارد که امروزه از آن به عنوان «اسلام سنتی» یاد می شود و در مقابل آن، «اسلام نواندیش» قرار دارد. بر اساس اسلام نواندیش، «در جامعه ای که اکثر آن را مسلمانان تشکیل می دهند، هر حکم شرعی که بخواهد در کسوت قانون درآید چاره ای ندارد که از صافی رضایت عمومی عبور کند. تا زمانی که افکار عمومی از آن حکم حمایت کردند، از اعتبار قانونی برخوردار است و به مجردی که به هر دلیلی آن را نپسندیدند و به تغییر یا رفع آن رأی دادند، آن حکم فاقد اعتبار قانونی خواهد شد، اگرچه حقانیت دینی آن، چه قبل از وضع و چه بعد از رفع قانونی به جای خود باقی است. اسلام نواندیش بر این باور است که هیچ حکم شرعی را با زور نمی توان به عنوان قانون بر جامعه تحمیل کرد. مهم این است که زمینه فرهنگی لازم برای پذیرش توأم با اختیار و آزادی تعالیم دینی فراهم شود. به جای توسل به زور می باید ریشه یابی کرد چرا مردم به تغییر قانون مبتنی بر برخی احکام شرعی رأی می دهند»؟

ج) گذار از کنترل بیرونی به کنترل درونی (نفی ایمان نفاقی)

قانونی کردن و به تعبیری اجباری کردن حجاب اسلامی هرچند ممکن است آن گاه که قدرت در دست مجریان و طرفداران این ایده باشد، تا اندازه ای جلوه مثبت داشته باشد، اما این دولت، مستعجل است و بسیار زود جای خود را به عکس آن چه آن ها اراده می کنند، می دهد. به عنوان مثال؛ در برخی مراکز، از جمله در بسیاری از واحدهای دانشگاه آزاد سراسر کشور که استفاده از چادر را قانونی (اجباری) کرده اند، ظاهراً همه دانش جویان چادری هستند، اما یقیناً همه آن ها «محجبه» تا چه رسد به «مقنعه» نیستند و این معنا را از مقایسه رفتارهای متفاوت آن ها در بیرون و داخل دانشگاه به راحتی می توان فهمید: آن ها در بیرون از دانشگاه پوشش خود را به گونه ای انتخاب می کنند که خود می خواهند و در درون دانشگاه آن را به گونه ای انتخاب می کنند که مسوءولین دانشگاه می خواهند!

اساساً باید دید که چه شکلی از تربیت، مطلوب اسلام است؟ آیا هدف اعلای تربیت اسلامی، «کنترل ظاهری و بیرونی» انسان می باشد یا «کنترل درونی و باطنی» آن؟ به نظر می رسد، تربیت مطلوب اسلام، کنترل درونی و باطنی انسان است. البته تردیدی نیست که اگر یک مکتب بتواند پیروان خود را به لحاظ درونی و باطنی کنترل کند، حتماً می تواند آن ها را کنترل بیرونی نیز بنماید. به عبارت بهتر، کنترل درونی و باطنی اعم از کنترل بیرونی و ظاهری است؛ بدین معنی که اگر حاصل شود، خودبه خود متضمن کنترل بیرونی و ظاهری نیز خواهد بود؛ چرا که «چون صد آمد، نود هم پیش ماست». این در حالی است که این گونه نیست که هر کنترل بیرونی و ظاهری ضرورتاً به کنترل درونی و باطنی نیز ختم شده باشد. به لحاظ تاریخی نیز می توان شواهدی اقامه کرد که فرد یا افرادی به لحاظ ظاهری و بیرونی به خوبی کنترل شده اند، اما رفتارهای درونی و باطنی آن ها دقیقاً خلاف غایات کنترل ظاهری و بیرونی آن ها بوده است. اساساً شاید اگر تربیت تنها معطوف به کنترل ظاهری و بیرونی می بود، نیازی به ظهور ادیان نبود. تجربه تاریخی نشان می دهد که تمدن های مادی در راستای اهداف خودشان به لحاظ ظاهری و بیرونی تا حدّ قابل قبولی موفق به کنترل افراد بوده اند. در عصر ما، تمدن غرب نمونه ای از یک تمدن مادی است که به لحاظ ظاهری و بیرونی در کنترل شهروندان خود نسبتاً موفق است.

از نظر دینی، روح بر بدن و باطن بر ظاهر اولویت دارد؛ از همین رو، تربیت دینی نیز معطوف به روح و باطن انسان هاست. این در حالی است که قانونی (اجباری) کردن آموزه های دینی برای روح انسانی خشن است. احکام دینی را باید به گونه ای طرح کرد که مردم با میل و رغبت خود به آن ها گردن نهند. اساساً «اعتبار قانون به رضایت مردم است. این اعتبار با حقانیت تفاوت دارد. ممکن است قانونی با ضوابط اخلاقی، معنوی یا دینی موافق یا معارض باشد. حقانیت اخلاقی یک قانون به انطباق آن بر مبانی و اصول اخلاقی وابسته است و حقانیت دینی آن به سازگاری با ضوابط و ارزش های دینی متوقف است. رضایت مردم نه دلیل حقانیت است، نه اماره عدم حقانیت. اقبال و ادبار مردم تأثیری در انطباق قانون بر ارزش های اخلاقی یا ضوابط دینی ندارد. اما رضایت یا کراهت آنان تأثیر تعیین کننده دراعتبار قانون (واجد یا فاقد حقانیت) دارد. بی اعتنایی به این اعتبار مبتنی بر رضایت عمومی خوش آمدگویی به زور و اجبار و استبداد است. اگر موءمنان، قانونی را بر خلاف ارزش های متعالی دین و احکام شرع ارزیابی می کنند، می باید به شیوه منطقی با نقد آن قانون افکار عمومی را قانع کنند که معایب آن بیش تر از منافع آن است، تا به رفع و تغییر و اصلاح آن رأی دهند. هم چنان که اگر افکار عمومی از الزام قانونی موردی که به صلاح آن هاست غفلت کرده باشند، می باید با فعالیت فرهنگی آن را گوش زد کرد تا جامه قانون به تن کند. سیره پیامبران نیز همین گونه بوده (تبلیغ خیر)، تا مردم با درک خیر به آن میل کنند و معروف و قسط را برپا دارند. اسلام به انسان خوش بین است، و معقتد است اگر درست راهنمایی شود، اکثر مردم درست انتخاب می کنند. به هرحال ضابطه اعتبار قانون (چه قانون حق چه قانون باطل) رضایت مردم است». این در حالی است که مردم نسبت به قانون هایی که خود آن ها را وضع نکرده اند، طبعاً ناراضی هستند.

از طرف دیگر، باید این مسأله را نیز مورد توجه قرار داد که آیا در تبلیغ دینی، «اسکات مخاطب» مهم است یا «اقناع مخاطب»؟ در جدل، اسکات خصم اولویت دارد، اما در برهان، اقناع آن. پس در حقیقت، پاسخ این مسأله که «آیا در تبلیغ دینی، اسکات مخاطب مهم است یا اقناع آن» به این برمی گردد که آیا روح دین با جدل هماهنگ است یا برهان. بی شک، از سه حوزه فهم، تبیین و تبلیغ دین، جدل در دو حوزه تبیین و تبلیغ آن می تواند به کار آید. به رغم این، اساس دین را نمی توان بر جدل استوار کرد. دین به ویژه در مقام تبیین برون پارادایمی خود (آن گاه که در مقام برتری جویی نسبت به رقیب است) ناگزیر از برهانی شدن هست. به عبارت دیگر؛ جهت تبلیغ دین برای کسانی که از قبل بدان معتقد نیستند، تنها روش صحیح، روش برهانی خواهد بود؛ در این مقام، روش جدلی، حداکثر می تواند به عنوان مقدمه روانی برای شروع یک برهان کارآیی داشته باشد. در مقام تبیین درون پارادایمی دین نیز روش برهانی از روش جدلی کارآتر و بادوام تر است. نتیجه برهان، در صورت پذیرش و مقبول افتادن، یقین است که امری قلبی و درونی است. پس اگر تبیین و تبلیغ دین غالباً بر روش برهانی استوار باشد، ناگزیر نتیجه آن باید یقینی و درونی باشد نه ظاهری و بیرونی.

د) گذار از روش تأدیبی به روش تربیتی (تنوع به جای تکرار)

به لحاظ روانی انسان ها حتی در اموری که خود آن ها را انتخاب کرده و پسندیده اند، نیاز به انعطاف دارند. شاید نتوان خیلی دلیل محکمی برای این روحیه انسان ها ذکر کرد، اما تجربه به خوبی موءید این مطلب است که انسان ها نوعاً از تکرار خسته شده و به دنبال امور و رفتارهای جدیدتر هستند. شاید بسیاری از کسانی که گرفتار مُد هستند، به لحاظ عقلی و نظری به خوبی می دانند که «نه هر چیز نو، بهتر از هر چیز قدیمی است»؛ به رغم این، زندگی فقط عقل نیست. به عبارت دیگر؛ عقلانیت زندگی بیش از داده های عقلی است؛ در این عقلانیت، نفس و روان نیز سهم داشته و به نوبه خود بر رفتارهای انسانی تأثیر می گذارند. از همین روست که انسان ها طالب تنوع و امور مستحدث هستند.

تأکید مستمر بر حجاب قانونی که متضمن اجباری پنهان نیز می باشد، بی شک زمینه های روانی تنفر از آن را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.