پاورپوینت کامل آمریکا و اهداف استراتژیک درآسیا(گزارشی از مؤسسه انترپرایز آمریکا) ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آمریکا و اهداف استراتژیک درآسیا(گزارشی از مؤسسه انترپرایز آمریکا) ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آمریکا و اهداف استراتژیک درآسیا(گزارشی از مؤسسه انترپرایز آمریکا) ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آمریکا و اهداف استراتژیک درآسیا(گزارشی از مؤسسه انترپرایز آمریکا) ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

مقدمه:

دولت جدید اوباما با دشواری ها و برنامه های مختلفی روبرو است، که از آن جمله می توان به پرونده های هسته ای ایران و کره شمالی، نزاع های متداوم در عراق و افغانستان، تهدید بی پایان تروریسم جهانی، بحران درحال شکل گیری در پاکستان، تجاوزات جدید روسیه به همسایگان خویش، و پیامدهای درازمدت بحران مالی جهانی اشاره کرد. در پشت پرده تمام این مسائل در حال شکل گیری، وضعیت دیگری در حال وقوع است که فهم آن بسیار مهم تر است و آن، انتقال قدرت و ثروت به سمت آسیا است، که اگر این جریان ادامه یابد تا سی سال دیگر آسیا خواهد توانست ساختار اقتصاد بین الملل و قدرت های سیاسی جهان را تغییر دهد.

برای استفاده از شرایط در حال وقوع، این گزارش به دنبال آن است تا ضمن شناسایی مسائل واقعی، اهداف و گام های موثری در این جهت بردارد.

۱. شرط بندی در حال رشد آمریکا در آسیا

همان گونه که هنری کسینجر چندین سال پیش اعلام کرده بود، قدرت، در حال انتقال از حوزه آتلانتیک به حوزه پاسیفیک است. در دهه ۵۰ میلادی در حالی که سهم آسیا از سرانه جهانی تنها ۱۶ درصد بوده، به مدد هم گرایی با اقتصاد جهانی و نیز به کارگیری سیاست بازار در سال ۱۹۹۸ سهم خود را به دو برابر افزایش داده است، که اگر همین گونه پیش رود امید می رود که به حدود ۴۴در صد برسد، که چیزی بیش از سهم اروپا و آمریکا در مجموع هم خواهد بود. در این میان سه کشور ژاپن، هند و بالاتر از همه، چین، که پس از آمریکا در حال حاضر بالاترین نرخ رشد اقتصادی را داراست، بیشترین سهم را دارند.

البته توان اقتصادی موجب رشد توان نظامی می گردد. در حالی که پس از جنگ سرد اغلب نقاط دنیا به کاهش بودجه های نظامی خویش مبادرت ورزیدند، اما قدرت های آسیایی در جهت خلاف حرکت کردند در نتیجه رشد سرمایه گذاری در مسائل نظامی در جهان حالت رشد را نشان می دهد، که چین در این جا نیز بیشترین سهم را دارد. برای مثال در سال ۲۰۰۷ در سخت گیرانه ترین تخمین بودجه نظامی چین، دوبرابر مشابه روسیه، ۵/۲ برابر ژاپن و تقریبا پنج برابر هند بوده است، که این مسئله به رشد جهانی تقاضا برای انرژی، غذا و مواد خام می افزاید، که البته هرگونه اختلال در جریان این رشد یا بروز آن در تجارت میان آمریکا و آسیا، ضربات جبران ناپذیری بر پیکره اقتصادی آمریکا خواهد زد. یک منازعه در مقیاس وسیع می تواند منافع ایالات متحده را به خطر اندازد، که از آن جمله می توان به تغییر در موازنه قدرت منطقه به ضرر آمریکا، تهدید امینت منطقه ای آمریکا و دوستان و متحدان اش در آسیا، بهم خوردن تجارت و ثروت به شیوه های غیرقابل پیش بینی، تاثیرات موجی مخرب بی ثبات کننده و بالقوه تسریع در روند تولید و بکارگیری از سلاح های کشتارجمعی، اشاره کرد.

۲. اهداف آمریکا

در طول بیست الی سی سال آینده، آمریکا باید چه اهدافی را درراستای این استراتژی مد نظر داشته باشد؟

جلوگیری از سلطه یک قدرت یا ائتلافی از قدرت های متخاصم بر آسیا. کمترین آرزوی آمریکا باید تداوم همان وضعیتی باشد که در دهه گذشته بر آسیا گذشته و آن عبارت است از عدم سلطه یک یا ائتلافی از قدرت های متخاصم بر آسیا. راه کارهای پیشنهادی در این رابطه عبارتند از: عدم شکل گیری سلطه بر منابع انرژی، پیش گیری از ایجاد بلوک های اقتصادی انحصاری، یا انکار دسترسی مستقیم فیزیکی ما (ایالات متحده) از ما به آسیا. هیچ کس نباید تردید کند که آمریکا قدرت آسیاپاسیفیکی است و به دلیل موقعیت جغرافیایی، فداکاری های پیشین ]احتمالا منظور حمایت از دوستان منطقه یا سرنگونی دشمنان است]، و داشتن منافع متداوم راهبردی و اقتصادی، باقی خواهد ماند.

در ضمن، ممانعت از سلطه چنین قدرتی به تداوم گسترش نهادها و ارزش های لیبرال دموکراسی در آن جا کمک خواهد نمود. البته به نظر می رسد که آمریکا بنا دارد تا با ادامه حمایت از دوستان و مؤتلفان خویش در منطقه، امنیت ایشان را نیز حفظ نماید و این مسئله از آن جا حایز اهمیت است که کمک می کند تا دوستان آمریکا به جای صرف کردن انرژی و هزینه خویش در رقابت اقتصادی، با خیال راحت از امنیت خویش و به جای دغدغه سلاح های کشتارجمعی، به رشد اقتصادی بیندیشند. ثبات محیط امنیتی، همچنین کمک می کند تا ضمن جلوگیری از ملیت باوری های بدخیم، رشد حکمرانی و اصلاحات لیبرال تقویت شود.

ساختن آسیایی «مرفه، صلح آمیز و آزاد»: هدف سیاست گذاران سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد این بوده است که اروپایی «یکپارچه و آزاد» بسازند و موفق هم شدند. برای آسیای جدید هم باید چنین چیزی بخواهند. مشابه تجربه اروپا. آسیا نیز با دنباله روی از ارزش ها و نهادهای لیبرال دموکرات می تواند تمام مشکلات خود را پشت سربگذارد؛ زیرا اروپا نیز پس از تاریخی طولانی از خصومت ها و جدایی ها در تاریخ کهن خود هم اکنون اروپایی متحد و روبه رشد شده است، در حالی که روسیه به سبب جدایی از این روند هم چنان گرفتار مسائل عدیده است و برای آسیایی مشابه اروپا نیاز است تا تاثیرگذاری نظامی یا خط گذاری ایدئولوژیک، از این قاره کنار نهاده شود.

۳. چین: فرصت ها، چالش ها و ابهامات

چین مهم ترین چالش راهبرد آمریکا برای هشت سال آینده و شاید بیشتر نیز خواهد بود. دولتی کمونیستی که ضمن رشد بالای اقتصادی، با اعمال حاکمیتی مطلق، در صورت اطاعت خلق از دولت، به افراد خود، اختیار شخصی و مالکیت می بخشد. تصویر آینده این کشور تاحدود زیادی مبهم است که چگونه خواهد شد؟ به احتمال زیاد نظام قرارداد اجتماعی کمونیستی تا دهه های بعدی ادامه یابد، اما به گونه توجیه پذیری، قطعا چین به سوی لیبرال دموکراسی حرکت خواهد کرد. حداقل محتمل است که این دولت با بی ثباتی ها و دردسرهای سیاسی اساسی مواجه گردد. چین در حالی با زنجیره ای از مسائل ترساننده اقتصادی، اجتماعی و محیطی روبروست که در صورت سوءمدیریت هرکدام از آن ها، آن را از رشد سریع با خلل مواجه خواهد کرد. از آن جایی که توان اقتصادی حزب کمونیست است که به تداوم حکمرانی سیاسی اش مشروعیت می بخشد، لذا هر گونه اختلال در این بخش به ضرر مشروعیت سیاسی آن خواهد بود.

برای مثال، یکی از جدّی ترین مشکلات چین، جمعیت روبه رشد فراوان جوانان تحصیل کرده اما، کارگر با مزد پایین است. اگرچه سیاست های تک فرزندی توانسته تاحدود زیادی برای دهه های بعدی از این قبیل مشکلات بکاهد، اما همزمان جمعیت روبه رشد از کارافتادگان است که نیاز به تدابیر ویژه دارد و هرکدام از این موارد یکی از مزایای چین برای رقابت اقتصاد بین المللی را از آن می گیرد.

اما به دلیل سیستم بسته و تک حزبی چین، ایالات متحده دقیقا با اهداف و راهبردهای این کشور برای روابط خارجی خویش، از جمله با آمریکا ناآشناست. تنها می دانیم که آن ها می خواهند روابط حسنه خویش را با آمریکا حفظ کرده، بر توانایی ملی فراگیر خویش بیافزایند و نفوذ خویش در آسیا و سراسر جهان را تضمین کنند.

حداقل تا زمانی که پکن احساس ضعف نسبی در قدرت دارد، به سیاست کنونی خویش ادامه خواهد داد، اما سؤال این جاست که اگر به قدرتی باثبات و بانفوذ تبدیل شود، آیا به سیاست های بازتر رو خواهد آورد؟ از آنجایی که تمام قدرت های در حال رشد قرن ۱۹، از جمله آمریکا تلاش می کردند تا با تضعیف و همراه کردن حاشیه های خود، خویشتن را بهداشتی کنند، به احتمال زیاد، رژیم توتالیتر چین نیز بخواهد چنین اقدامی را به ضرر دموکراسی های منطقه انجام دهد، که در نتیجه آمریکا اعتقاد دارد که چنین تمایلی از سوی رهبران چین برخلاف اهداف ساختن آسیایی صلح آمیز، مرفه و آزاد می باشد. در سیاست های میان مدت، رهبران چین باور دارند که می باید جلوی آمریکای همچنان قدرتمند، حالت تدافعی بگیرند و تجربه فروپاشی شوروی و در حال حاضر انقلاب های رنگی در آسیای میانه را پشت سر خود دارند.

چین اهداف و اقدامات آمریکا در آسیا را برای خود خطرناک و تهدید آمیز می خواند.

راهبرد آمریکا و چین

علی رغم اظهارات گرم میان دوطرف آمریکا و چین، واقعیت این است که رهبران چین نسبت به نیت آمریکا بدبینی عمیق دارند، که به راحتی قابل پاک شدن نیست. دلیل بسیاری از این بدبینی ها به ساختار نظام بین الملل و ارزش های متفاوت طرفین باز می گردد. البته سیاست خارجی ایالات متحده میان افراد و دولت های دوست و دشمن تمایز قایل است، اما واقعیت آن است که چین همزمان هردو است! از یک سو آمریکا در یک رقابت ژئوپولوتیکی با چین قرار دارد و اگر نظام سیاسی چین، با آن که به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود، هیچ تغییری نکند، این رقابت تشدید می گردد و از سوی دیگر، طرفین سود فراوانی در حفظ شرایط حسنه موجود دارند، که بیشترین آن در بخش اقتصادی قرار دارد، که اگر آمریکا با اعمال سیاست های حمایتی بخواهد چین را وادارد که در رفتار تجاری خویش تجدید نظری بکند، این مسئله، اوضاع را بدتر خواهد نمود، که در نتیجه، این وضعیت مخلوط از خوب و بد ایالات متحده، محتاج بکارگیری راهبرد مخلوط نیز خواهد بود.

به یکدیگر گره خوردن: از زمان مسافرت نیکسون و کسینجر به پکن در دهه ۷۰ تاکنون، روابط دوکشور در تمام زمینه ها روبه رشد بوده و می باید ادامه یابد. آمریکا همواره امید داشته و دارد که اصلاحات اقتصادی چین به اصلاحات سیاسی منجر شود. و آن ها می توانند کم ترین کار را برای این منظور و به طور مستقیم انجام دهند، آن ها می توانند با حمایت از طرح های زمینه ساز، مانند حقوق کارگران و زنان، اصلاحات حقوقی و آزادی بیان و دین به اصلاحات سیاسی کمک کنند. جریان اطلاعات و تبادلات آکادمیک و سازمان های مردم نهاد نیز می توانند ابزارهای این کار باشند.

البته شوق و نیاز به این رابطه نباید ما را به چشم پوشی از دیگر منافع مان منجر شود. به همان اندازه، بلکه بیشتر، که ما محتاج چین هستیم آن ها نیز به این رابطه نیازمندند. آن ها باید از باورها و اعتقادات ما نسبت به مسائل مختلف آشنا باشند. اگر رفتار آن ها بر منافع ما تأثیر منفی می گذارد، ما نیز باید بر منافع آن ها چنین تأثیری بگذاریم. دیگر آن که، آمریکا باید بکوشد میان رابطه حسنه با هشیاری تناسب وتعادل برقرار کند. چین می تواند از شوق و رفتارهای مثبت ایالات متحده به نفع اهداف فناورانه ، سیاسی و اطلاعات خویش استفاده ببرد، که این رابطه مخاطراتی نیز به همراه خواهد داشت.

سوم این که رابطه اقتصادی طرفین به تراز منفی تجاری آمریکا و انباشت دلار در دستان چین رسیده، که ایالات متحده باید تعادلی را برقرار سازد. در نهایت این که اتصال طرفین به خودی خود هدف نیست هرچند که حایز اهمیت است.

تعادل سازی: در حالی که در دو دهه پایانی جنگ سرد استراتژیست های آمریکا با کار کردن با چین، قصد متعادل سازی قدرت شوروی را داشته اند اما از زمان دولت کلینتون این نگاه تغییر کرد. به اعتقاد سیاست پردازان آمریکایی، متعادل سازی عبارت است از حفظ و تقویت روابط اتحاد و شبه اتحاد بعلاوه تقویت توان و کاستن از شکنندگی نیروهای آمریکایی در منطقه، از نیروهای انسانی گرفته تا توان تسلیحاتی. بدین منظور در دهه اخیر حجم بالایی از بمب افکن ها، تانک ها، جنگنده ها و… به منطقه سرازیر شده اند. همچنین روابط خود را با ژاپن و هند ارتقا بخشیده است. به علت سرعت زیاد انتقال چین به یک قدرت جهانی، آمریکا و متحدان وی باید هر چه زودتر به اهداف مورد نظر جهت توازن قوای منطقه دست یابند.

مصونیت سازی: نسبت های به یکدیگر گره خوردن و نیز تعادل سازی می تواند دو وجه داشته باشد: هم ممکن است چین را در رفتار پیشین خود قاطع تر نماید و هم اینکه می تواند به سوی لیبرال دموکراسی حرکت کند. لذا آمریکا باید هشیار باشد. مراد از مصونیت سازی این است که تجمیع و تحلیلی اطلاعاتی تقویت گردد تا اخطارات لازم برای تغییرات قریب الوقوع به موقع انجام گیرد. برای این قصد باید فراتر از آنچه در قالب برنامه های رایج وزارت خانه های دفاع و خارجه انجام می گیرد، برنامه ریزی شود. تمام احتمالات ممکن باید مدنظر قرار گیرد [سناریو نویسی [تا در برابر هر گونه تغییر و بحران عکس العمل صحیح انجام گیرد.

راه دیگر ارتباط با متحدان و دوستان منطقه ای و خود چین درباره رصد حوادث، بیان و هماهنگی احتمالات است تا دقیق تر انجام شود. همچنین آشنایی و فهم بهتر مردمان خارج از حزب کمونیست چین ضروری است؛ زیرا به نظر می رسد که در حال رشد، تاثیرگذاری در جامعه چین و احتمالا در آینده سیاسی آنجا مؤثر و فعال خواهند بود.

۴. دردسرهای دیگر: کره شمالی سرسخت و روسیه ی در حال احیا

کره شمالی: بوش نسبت به کره شمالی دو نوع راهبرد را پی گیری کرد. از زمان افشای برنامه غنی سازی اورانیوم در ۲۰۰۲ تا انفجار اتمی در ۲۰۰۶، که آمریکا کوشید مستقیما و از طریق متحدان منطقه ای حداکثر فشارهای اقتصادی و سیاسی را بر کره شمالی وارد کند – اما مؤثر نیافتاد – زیرا متأسفانه چین و کره جنوبی کمک هایی را به او نمودند.

با انفجار بمب اتمی، بوش رویکرد جدید خود را شروع کرد. آغاز گفت وگوی دوطرفه، فشارهای اقتصادی روبه کاهش، و پاداش های اضافی به منظور گام برداشتن کره شمالی به سوی خلع سلاح هسته ای، اما آن ها تمام و کمال در مذاکرات و توافقات شرکت نمی کردند. برای مثال نقش و میزان مشارکت خود را در توافقات پنهانی برای فروش و انتقال دانش هسته ای به سوریه و سایر مسائل نظامی با دیگر نقاط را نمی پذیرفتند. با آمدن دولت جدید هیچ برنامه دیگری برای تکمیل همکاری مشارکت جویانه و مذاکرات دو و چند جانبه در صورتی که دولت پیونگ یانگ بر همین راه و روش باقی بماند، وجود نخواهد داشت. به مانند مثال موفق لیبی، که با ترکیب فشارهای زیاد و سخت و با تشویقات خوب، تمام شرایط را پذیرفت.

روسیه: اگر تاکنون تردیدی نسبت به ماهیت روسیه در حکومت پوتین وجود داشت، با وقوع حوادث گرجستان معلوم شد که همچنان نوستالژی امپراطوری، زخم خورده از جنگ سرد، و تحریک شده با افزایش قیمت منابع سوختی فسیلی، این آمادگی را دارد که به خوی تجاوزکارانه خویش بازگردد. به خصوص در ارتباط با همسایگان خویش که تمایلی به سوی غرب دارند. دولت جدید باید اقدامات قاطعانه روسیه در اروپا را با یک نگاه به تحولات در آسیا رصد کند؛ زیرا چه بسا روسیه در رفتار جدید خویش بخواهد بار دیگر به سوی متحدان شرقی خود گام بردارد. چین و روسیه همزمان دو دشمن مشترک دارند: هژمونی آمریکا و اسلام گرایی در آسیای مرکزی. البته ساختار پیمان استراتزیک روسیه / چین دارای ایرادات جدی ای است که به سادگی می شود به سطح بیاید، اگر روسیه بخواهد خویشتن را با آسیا و اروپا بازتعریف کند.

ورود سیل آسای مهاجران غیرقانونی چینی به استان های شرق دور روسیه، بعلاوه فروش سلاح های بسیار پیشرفته روسیه به چین که این نگرانی را دارد که روزی علیه خود روسیه نیز بکار رود، همراه با پیچیده شدن روابط و نیاز طرفین به یکدیگر، میان برخی از سیاست مداران روسی این نگرانی را به وجود آورده است که نکند توازن این رابطه به ضرر روسیه به هم بخورد. بدین سبب ایشان راه ها و شرکای جدیدتر و متنوع تری را پیشنهاد می کنند.

اوباما باید مراقب باشد که رفتارهای او و متحدان اش به نزدیک تر شدن روسیه و چین نیانجامد که در این رابطه از یک سو می توان بر منافع و مسائل مشترک، مثل مبارزه با اسلام گرایی، تروریسم و قاچاق سوخت و کالا همکاری کرد و از سوی دیگر در درازمدت باید این امکان باز بماند که با به کنار رفتن پوتینیسم از فضای روسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.