پاورپوینت کامل هفت دیدگاه در نسبت سنجی عرفان و سیاست ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هفت دیدگاه در نسبت سنجی عرفان و سیاست ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هفت دیدگاه در نسبت سنجی عرفان و سیاست ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هفت دیدگاه در نسبت سنجی عرفان و سیاست ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
آیا نگاه عرفانی به انسان و جهان، اندیشه ی سیاسی و اجتماعی ویژه ای را به دنبال می اورد؟ اگر عرفان در عرصه ی سیاست فعال یا منزول هستند فعالیت و انزوای آنان، به عرفان مربوط است و یا ناشی از شخصیت فردی و دیگر ابعاد معرفتی آنان است؟ اگر دیدگاه عرفانی در فرهنگ و اندیشه ی سیاسی اثر گذار است، بعد اثباتی یا سلبی آن چگونه است؟ یعنی چه نگرش سیاسی و اجتماعی را تایید و چه دیدگاهی را بر نمی تابد؟
نوشته زیر، به دیدگاه های مطرخ در این زمنیه نگاهی می افکند.
دیدگاه اول: گروهی انیشه ی عرفانی رادربرابر دیگاه های فقهی قرار می دهند و نظریه های فقهی را منجمد، خشک، متصلب و گاه خشن معرفی می کنند و در برابر انگاشتن منش ها و رفتارهای اجتماعی و سیاسی مختلف، با تسامح، تساهل، مدارا، و حتی مباح به لحاظ تاریخی، در دوران قاجار، و در صدر مشروطه مطرح شد.استدلال هایی که در این نظریه بکار می رود، بیش تر تاظر به استشهاد برخی شواهد تارخی مربوط به دوران صفویه و قاجار است.
از نخستین کسیانی که این نطریه را مطرح کردند می توان به سر جان ملکم خان۱اشاره کرد. شاهد تاریخی که وی از آن یاد می کند، وقایع مربوط به دوران زندگی مرحوم ملا محمد باقر مجلسی است. او عملکرد اجتماعی و سیاسی مرحوم مجلسی را برخاسته از اندیشه ی فقهی او می دانست.
برخی روشنفکران اوایل مشروطه با پذیرش این نظر به هم دلی و همراهی با دیدگاه عرفانی پرداختند. آنان می کوشیدند از این طریق، عملکرد سیاسی خود را که با تاثیر پذیری و بلکه شیفتگی نسبت به مظاهر سیاسی ـ اجتماعی دنیای غرب انجام می شد و با مخالفت های پیاپی عالمان و مراجع دینی روبه رو می شد، تفسیر و تبیین کنند؛ به این بیان که مخالفت عالمان دینی را از سنخ مقابله ی مرحوم مجلسی باصوفیان، در دوران صفویه وانمود می کردند و در تعقب همین سیاست بود کهبخشی از آنان بانگای خوش بینانه به سوی فرقه های صوفیانه، روی آوردند و ذخایر فرهنگی و ادبی این جریان را با دیدگاه هایی روشنفکرانه بازخوانی نمودند. عملکرد بالا، آثاری را در دو بعد علمی و نظری به دنبال آورد:
الف ـ فرقه های صوفیانه که از قرن نهم به بعد با از دست دادن عناصر توان مند نظری، مرحله ی افول خود را طی می کردند. به مرور در معرض نفوذ عناصر سیاسی نخبگان جدید قرار گرفتند.
ب ـ تاثیر نظری اینجریان ترویج تفسیرههای جدید از عرفان اسلامی است. در این تفسیرها، آموزه های دنیای غرب درباره ی انسان و جهان، در پوشش تعبیرها و الفاظ عرفانی تبیلغ شد، و بدین ترتیب تفسیری از عرفان ارایه می شد که به فرهنگ دینوی مربوط بود، نظیر «اباحیت» و «اصالت انسان». سطوح مختلف این تفسیر را در ادبیات پس از مشروطه و از جمله در آثار دشتی و نظایر او می توان دید.
دیدگاه دوم: گروهی دیگر باورمندند که ره آورد سیاسی و اجتماعی عرفان، رخوت، رکود، انزوا، افول، سقوط، و زوال است؛ نگرش عرفانی چیزی جز واکنش انفعالی در برابر تهاجمات نظامی وظلم های اجتماعی نیست به عبارت دیگر، عرفان یک ایدئولوژی است که برای توجیه شکست های تاریخی و اجتماعی فعالی داشته باشند، برای گریز از واقعیت های عینی جامعه، به سوی دینای درون خود روی می آورند. در این بیان، عرفان شکل تصفیه شده غرایز سرکوفت شده ی فرد و جامعه است، و رواج عرفان در ایران نیز حاصل اوضاع اجتماعی یاد شده است. شکست های پیاپی این جامعه از اقوام مهاجم، زمینه ی بسط و توسعه ی اندیشه ی عرفانی را فراهم آورد و اندیش مندان ایرانی برای گریز از واقیعیت های اجتماعی، ادبیات عرفانی، را پدید اوردند و البته حاکمان و اقوام مسلط نیز برای تحکیم مواضع سیاسی خود به این جریان فکر یدامن زدند.
مطابق این نظریه، به موازات گسترش نگرش عرفانی، شاهد زوال اندیشه ی سیاسی در ایران هستیم و تا هنگامی که این نگرش درفرهنگ و جامعه ی ایرانی وجود داشته باشد، اندیشه ی سیاسی گرفاار تقدیر گرایی و رکود است و صورت مثبت و فعالی را پیدا نمی کند. این نظریه به لحاظ تاریخی، به موازات نظریه اول، در ایران رواج پیدا کرد.
بخشی از روشنفکران صدر مشروطه، به بدگویی و مقابله با اندیشه ی عرفانی پرداختند. از جمله ی این اشخاص می توان به فتحعی آخوند زاده اشاره کرد که در هجوم به اندیشه های دینی، تفاوتی را بین ابعاد فقهی و عرفانی اسلام نگذاشته و در بخشی هایی از نوشته ها و نمایش نامه های خود، اندیشه ی عرفانی را نیز مسئول عقب افتادگی حامعه اسلامی از کاروان تمدن و صنعت دنیای غرب می خواند و از مردم می خواهد برای پیوستن به این کاروان، پشت سر کیماگرها راه نیفتند.
کسروی نیز از جمله کسانی است که در چارچوب دیدگاه دوم مشی می کند. او در نهضت پاک دینی خود، به عرفان و ابعاد باطنی دین هجوم می آورد. در دهه ی اخیر نیز این نظر، طرف داران جدیدی پیدا کرده است.
درنظریه پردازی های اخیر، برای اندیشه ی سیاسی دنیای اسلام طلوعی ناقص در نظر گرفته می شود. در نطر آنان کاستی اندیشه ی سیاسی دردنیای اسلام به دو عالم اصلی باز می گردد: نخست حضور مرجعیتوحی در تمدن اسلمی است و عامل دم، غلبه ی اندیشه ی عرفانی از سده ی پنجم به بعد است. اندیشه ی سیاسی بر اساس دیدگاه بالا هنگام فرصت بروز و ظهوی می یابد که آدمی از عقلانیتی بهره برد که به تعبیر هگل وصل به آن تمامیت و نهایت تاریخ است.۲
دیدگاه سوم: این نظریه بیش تر در برخی از آثار آل احمد و دکتر شریعتی مطرح است. نقد شریعتی به آثار سیاسی دیدگاه های عرفانی، شاید بیش از ان که متوجه ارتباط معرفت عرفانی با اندیشه های سیاسی باشد، متوجه عملکرد سیایس برخی از عارفان است. شریعتی در نقادی خود بیش تر در جست و جوی علمکرد سیاسی فعال است و از ای منطر به نقد عرفان و عرفای اسلامی رو می آورد. در این نظریه، ذخیره های فرهنگی این اندیشه چندان محکوم نیست، بلکه در برخی موارد، ابعاد فرهنگی آن تجلیل می شود. عمده ترین دلیل ایشان، برخی شواهد تاریخی است که حکایت از نفوذ و بسط اندیشه های عرفانی در بین برخی از ایلخانان و یا سلسله های پادشاهی می کند؛ کسانی که امامت و رهبر جامعه ی اسلامیرااز بستر فرهنگی آن خارج کرده واقتدار جامعه اسلامی را تصرف کردند.
دیدگاه چهارم:این نظر بر خلاف نظر سوم و جهارم، به تاثیر مثبت نگاه عرفانی در اندیشه ی اجتماعی وسیاسی معتقد است و تلاش می کند میراث عرفانی راپشتوانه ی مبارزات سیاسی و اجتماعی قرار دهد.
این دیدگاه توسط روشنفکران چپ دنبال شد. آنان کوشیدند تا مواریث عرفانی را با اندیشه های اجتماعی مارکسیستی و دیدگاه های سیاسی ـ انقلابی باز سازی کنند. شاید احسان طبریاز نخستین کسانی باشد که در این مسیر گاه برداشت. او کوشید تا برخی از اصول جهان بینی مارکسیستی را در اشعار مولوی جست و جو کند. صورت گسترده تر و درعین حال خام تر این حریان، در دهه ی پنجاه رخ داد. در این دهه چندین کتاب نوشته شد که در هر یک از آن ها چهره های عرفانی به عنوان یکی از پیشینه های اندیشه ی مارکسیستی در جامعه ی ایران معرفی می شدند. این جریان کوشید تا به لحاظ نظری، وحدت وجود اهل عرفان را بر ماتریالیسم تطبیق دهد و جنبش ها و حرکت های سیاسی را که در برخی ازفرقه های صوفیانه وجود داشت، به عنوان نمونه هایی که از حرکت های انقلابی تفسیر نماید. در دهه ی پنجاه، حروفیه و ادبیات انقلابی آنان، مورد توجه این جریان قرار گرفت.
درمیان مسلمانان، اقبال لاهوری نیز تلاش کرد تا اندیشه ی عرفانی را در خدمت مبارزات سیاسی قراردهد. اندیشه های او از دهه ی سی به بعد، به فرهنگ اجتماعی ایران راه یافت. اشعار او به دلیل این که به زبان فارسی سروده شد هبودند، به سرعت توانست با خوانندگان ایرانی خود ارتباط برقرار کند. ترجمه ی کتاب احیای فکری دینی او نیز، در دهه ی چهل، در اختیار فارسی زبانان قرار گرفت. او نیز به دنبال آن بود که از مفاهیم عرفانی، اندیشه سیاسی مقاومی را در برابر اندیشه ها و حرکت های سیاسی ایجاد کند. اگر مارکسیست های ایرانی می کوشیدند تا تفسیری ماتریالیستی و در عین حال انقلابی از مفاهیم عرفانی به دست دهند، اقبال به اندیشه ی اجتماعی و سیاسی مارکسیسم نظری خوبینانه نداشت. او برداشت اجتماعی خود رااز عرفان اسلامی، باعنوان «فلسفه ی خودی» مطرح می کند ومعتقد بود این ذخیره می تواند اندیشه ی سیاسی و عمل اجتماعی استقلال خواهی را در کشورهای مسلمان تولید کند؛ به گونه ای که اقتدار دنیای اسلام را تامین نماید.
دکتر شریعتی نیز به طور ضمنی در این نظر با اقبال همراهی می کرد. رویکرد دکتر شریعتی به سربداران خراسان، و تحسین آنان بدون این که تصریح نماید، حمایت از اندیشه و عمل سیاسی برخی از فرقه ها و گرایش های عرفانی در جامعه ی ایران بود؛ زیرا شیخ حسن جوری و حرکت اجتماعی او، بی ارتباط با اندیشه های عرفانی و صوفیانه نبود. البته شریعتی در تجلیل از سربداران، از عنصر عرفانی حرکت آنان، با سکوت می گذرد.
دیدگاه پنجم: استدلال هایی که در این دیدگاه بیان می شود، با استفاده از برخی مبانی و مفاهیمی است که در اندیشه ی عرفای دینای اسلام حضور دارد.
دراین استدلال ها، کوشش می شود تا به کمک بعضی از احکام و قواعد عرفانی، اندیشه ی سیاسی لیبرالیستی، اثبات شود. از جمله استدلال ها، این است که عارف، عالم راآیات خداوند می داند و حق تعالی را در همه ی مظاهر، گرامی و بزرگ می دارد.او خداوند را به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 