پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :
در آمد
لیبرالیسم جدید به مثابه ی نظام جهانی، جنگ جدیدی برای تصرف مناطق جدید است. پایان یافتن جنگ جهانی دوم، به این معنا نبود که جهان بر دوگانگی قطب های قدرت غلبه پیدا کرده است یا این که بار دیگر به آرامش، تحت سلطه ی قدرت پیروز، دست یافته است. در همان حال که جانب شکست خورده، اردوگاه سوسیالیسم بود، تعیین طرف پیروز دشوار بود. آیا طرف پیروز، ایالات متحده بود یا اتحاد جماهیر شوروی یا ژاپن و یا هر سه با هم؟ لیبرالیسم جدید، توانست به لطف کامپیوتر و بازارهای مالی و مبانی تجاری، به دلخواه خود قوانین و اصول خود را بر سر همگان بگستراند. جهانی شدن نیز امتداد دامنه ی منطقِ لیبرالیسم جدید، به همه ی ابعاد زندگی بود. ایالات متحده که پیش از این حاکم عرصه ی اقتصاد بود،دیگر اکنون محکوم تحرک و پویایی قدرت مالی فائقی به نام تجارت آزاد شده است. این منطق از خاصیت نفوذی بر آمده از تکامل ارتباطات، بهره جسته است تا زمام همه ی ابعاد فعالیت های اجتماعی را بدست گیرد. نتیجه این شد که همگان از جنگ دور شدند.۱ در دهه ی پنجاه و شصت، یعنی یکی از مراحل تاریخی جهان سوم که طرف داران جهانی شدن به کنار زدن و ترور آن امید دارند ـ فرهنگ از دو گونه تشکیل می شد: فرهنگ استعماری مسلط و فرهنگ ملی آزادی طلب، اما تاثیر گرفتگانِ از ایدئولوژی جهانی شدن، نوع جدیدی از فرهنگ را بدعت گذاشتند و آن فرهنگ تجدد، باز بودن، عقب نشینی و رکود بود.۲ «به ما خبر دادند که جهان کوچک و در خود پیچیده شده است و فاصله های دراز، با رایانه ها نمابرها درنوردیده شده است و اکنون دیگر همه ی زمین به دهکده ی جهانی تبدیل شده و ما انسان ها به گونه ای بی سابقه با یک دیگر ارتباط داریم. با این حال، احساسی کاملاً مخالف این نیز وجود داشت؛ احساس دوری و بریدگی از دیگران که محتوای زندگی جدید است و اگر چیزی در هم پیچیده می شد، کمال یابی شخصیت بود که انسان جدید از آن رنج می برد. روان شناسان گزارش می کنند سطوح افسردگی و نگرانی بسیار بالا است و شبکه ی دوستان و افراد نزدیک خانواده و روابط اجتماعی، نسبت به بیش تر مردم در حد بخش کوچکی از روابط نسل های گذشته، تقلیل یافته است.۳
معرفتی که پیش تر مجانی و به روی علاقه مندان و به نفع جامعه گشوده بود، امروزه در تملک و انحصار در آمده، تنها بُعد مادی را لحاظ کرده است. پیش ترها عالمان بر استقلال علمی خویش پافشاری می کردند، اما امروزه در چارچوب و مطابق برنامه ی مؤسسات تامین کننده، روش های علمی را ترسیم می کنند.امروزه استادانی که تا دیروز کارشان تدریس بود، در فهرست حقوق شرکت هایی قرار دارند که ـ در آزمایشگاه های دانشگاه ها ـ برایشان تحقیقات بازارپسند انجام می دهند؛ در حالی که دانشگاه ها مالیات ناچیزی برای جایگزین کردن استادیارها پرداخت می کنند، اما رؤسای دانشگاه ها که پیشوایان فکری نهادهای جامعه بودند، امروزه تبدیل به تاجرانِ سیار شدند.۴ به دلیل تعدد درون مایه های واژه ی جهانی شدن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ایدئولوژیک و فکری، ارایه ی تعریفی ساده از آن، تقریبا ناشدنی است. اهتمام من در این نوشتار بر طرح برخی از پرسش های انتقادی درباره ی این درون مایه ها تمرکز می یابد و به ویژه به رابطه ی جهانی شدن با جهان اسلامی معاصر و ارایه ی برخی ملاحظات انتقادی درباره ی مزیت اندیشه ی اسلامی معاصر و پیشنهاد راه های بررسی تحولات معرفتی و اخلاقی ـ که اخیرا از روند جهانی شدن بر آمده است ـ خواهم پرداخت.
در آغاز دوست دارم بگویم طرف داران جهانی شدن، دیدگاه اقتصادی و اجتماعی اسلام را در نیافتند؛ زیرا پدیده ی جهانی شدن به گونه ای روش مند و از نظر گاهی اسلامی، نقدوارزیابی نشده است.
درست است که حرکت های ناگهانی بر ضد نوگرایی غربی و برجسته ترین آنها در ایران و سودان و مصر به راه افتاده است، اما پاسخ روشنفکران مسلمان بر مشکلات ناشی از جهانی شدن نارسا و قدیمی است.
صرف نظر از گرایش های معرفتی پیچیده ی نهفته در اندیشه ی اسلامی معاصر، این اندیشه همه ی امکانات فکری خویش را بکار نگرفته است؛ زیرا از علاج بسیاری از مسایل انتقادی عصر ما ناکام مانده است. کجا است نقد و فهم اسلامی ازناسیونالیسم جدید، از دموکراسی، از نوگرایی(مدرنیسم)، ازدولت های ملی و حتی از استعمار جدید؟ گذشته از برخی پژوهش ها و تصویرهای فردی اندک، اندیشه ی اسلامی معاصر، نتوانسته است دیدگاهی فراگیر ـ تا چه رسد به قانع کننده ـ از بسیاری مسایل دامن گیر جهان اسلامی معاصر ارایه دهد. این خلا در موضوع نوگرایی و جهانی شدن، آشکارتر است.
برای روشن کردن ماهیت اندیشه ی اسلامی جدید باید میان اندیشه ی اسلامی از سویی و اندیشه ی عربی یا پاکستانی یا… از سویی دیگر، تمییز دهیم. گاهی منظور از اندیشه ی عربی جدید، تولیدات فکری متفکران دینی و لائیک عرب، در صد سال گذشته است؛ به عبارت دیگر، لازم است اندیشه ی عربی را مساوی با اندیشه ی اسلامی ندانیم؛ زیرا اندیشه ی عربی شامل همه ی گرایش ها و رویکردها و گونه های فکری ای می باشد که بازتاب پرسش ها و مسایل حیرت آوری است که اندیشه ی معاصر عرب را به خود مشغول داشته است.۵
از سوی دیگر، اندیشه ی اسلامی مرکزی الاهی، چارچوب فکری ای دارد که جایگاه محوری قرآن کریم در حیات، و اندیشه ی اسلامی، آن را تعیین و مشخص می کند.
ملاحظات گذشته، پرسش ازماهیت حضور اسلام در غرب را ـ به صورت عام ـ اقتضا می کند. سفسطه است اگر گفته شود که جهان اسلام بیرون و بریده از غرب است و حضور اسلام در غرب برای جهان اسلام چندان مهم نیست؛ زیرا از اصالت آن می کاهد. به عکس این ادعا با هجوم نوگرایی و هجرت روشنفکران مسلمان و مهندسان و پزشکان و پیشه وران مسلمان به غرب، از آغاز قرن بیستم، پرسش از ماهیت و رویکرد عناصر فکری اسلامی در غرب، اهمیت تازه یافته است.
به اجمال باید گفت: جامعه ی اسلامی در غرب به جز اندکی از دانشگاهیان، متفکرانی را تولید نکرده است که بتواند جامعه ی اسلامی را در درک مشکلات حضور خویش در محیط غیر اسلامی ـ به رغم تسامح دینی اش ـ که گرفتاری های روانی و اجتماعی مسلمانان در جوامع غربی از آن جمله است، یاری رساند.
جوامع اسلامی موجود در غرب، برای ژرف نگری از درون، و سخن گفتن از ماهیت جهانی شدن و ارشاد جهان اسلام به دانستن خطرهای ناشی از لیبرالیسم جدید و نیروهای بازار جدید جهانی، موقعیتی طلایی دارند. از این نتیجه گیری نمی توان گریخت که جامعه ی اسلامی در غرب، ناچار به تطبیق ارزش های خویش بر وقایع جهان جدیدی است که هیچ جهان بینی توحیدی ای را بر نمی تابد و تنها جهان بینی مصرف و رقابت را می پذیرد.
در نتیجه ی عوامل یاد شده، نوعی دغدغه ی خاطر نسبت به مسئله ی میراث(سنت) و چگونگی حفظ آن در جهان بی رحم، با تحولات شتاب ناکش آشکار شده است. مقصود از این سخن آن نیست که مسئله ی میراثِ سازگار با جهان جدید، موضوعی مهم نیست، بلکه به نظر می رسد اکنون زمان پشت سر گذاشتن ساختارهای مفهومی متفکران مسلمان قرن نوزدهم ـ مانند محمّد عبده، جمال الدین افغانی و سید احمد خان ـ فرا رسیده است. این کار با ابتکار شیوه ای تازه برای اندیشه ی اسلامی که به شکلی نو پاسخ گوی قواعد بنیان کن اندیشه ی فلسفی و اخلاقی باشد، امکان دارد؛ زیرا اساسا هیچ اندیشه ای بدون هم گامی با رویکردهای تازه در باب نظریات انتقادی و اندیشه ی اجتماعی و اقتصادی و درک درون مایه های اجتماعی و اقتصادی اندیشه ی دینی در جهان اسلام و غرب، توان پی بردن به ژرفای جهانی شدن را ندارد. اندیشه ی اسلامی معاصر باید بتواند برای نشان دادن شادابی و سر زندگی و هم خوانی اش با جهان معاصر، پاسخی اخلاقی به چالش های اخلاقی جهان معاصر عرضه کند. اندیشه ی اسلامی معاصر باید برای دادن نسخه های شفابخش جهت مشکلات جهان اسلامی معاصر علاوه بر استفاده از ابزارهای وحیانی، از ابزارهای انتقادی معاصر هم استفاده کند.
سه مقدمه
مقدمه ی اول
اندیشه ی اسلامی باید برای یافتن پویایی و سر زندگی دوباره اش، تفسیری جدید از مبادی معیاری دینی اسلام ارایه دهد. این تفسیر باید به گونه ای معارض با ماهیت فراگیر نظام های سیاسی و تربیتی حاکم در جهان اسلام و پشتیبانی هایی باشد که این نظام ها با چیرگی، جهانی شدن بر بازار جهانی و شخصیت انسانی به دست آورد. زمانی که کسی می پذیرد برابری بین بشر، در متن اندیشه ی اسلامی است، ناگزیر به این نتیجه می رسد که برای پیروی از آرمان های اسلامی، باید به مبارزه با نمودهای استیلای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فکری ای بپردازد که اکنون حاکم بر جهان است؛ به عبارت دیگر لازم است تا نگرشی از اسلام را تثبیت و تحکیم کنیم که ماهیت رهایی بخش دارد و برای انسان عادی قابل درک است.
مقدمه ی دوم
این مقدمه کمی تاریخ مند و مرتبط با دگرگونی های اجتماعی ـ اقتصادی فراگیر در سرمایه داری جدید غرب و تاثیرات سیاسی و فکری آن بر جهان و اندیشه ی اسلامی معاصر ـ به طور عام ـ است. سادگی است اگر فرض کنیم اندیشه ی اسلامی از تحرک های درونی معینی پیروی می کند که در برابر تحولات پیچیده ی اندیشه ی نوی غربی، چیزی برای گفتن ندارد؛ به عبارت دیگر این تصور که اندیشه ی اسلامی معاصر عاریت گیری از منابع خارجی را برنمی تابد، تصوری نادرست است.
درک ماهیتِ تحولات اقتصادی و سیاسی و فلسفی در جهان معاصر غرب، به این معنا است که با اجمالی از تاریخ اندیشه ی غربی ـ از مارکسیست ها و فرامارکسیست ها گرفته تا سرمایه داران و جهانی گرایان و نمودهای اخیر آن ـ تعامل جدی برقرار شود. برخی چنین استدلال می کنند که تاریخ غرب و به ویژه امریکا و اروپا، شاهد تحولات اساسی ای درنگرش به جهان بوده است که آخرین نمونه اش جهانی شدن است و هنوز دشواره های ناشی از نوگرایی (مدرنیسم) اندیشه ی اسلامی را از پیشرفت، ناتوان داشته است.
جهانی شدن در نظر غالبِ متفکران جهان اسلام ـ از منادیان دگرگونی های ریشه ای گرفته تا محافظه کاران ـ پدیده ای محتوم و قطعی می نماید، و به یک معنا راست است که سرنوشت جهان اسلام به سبب تحولات تاریخی و سیاسی و فکری در غرب معاصر، تداخلی شدید با سرمایه داری غربی دارد. با این حال، پرسش های زیادی در انتظار پاسخ اند: مفهوم جهانی شدن در بافت جهانی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پس از جنگ سرد و در جهان فرانوگرا(پست مدرن) و در ساختار سرمایه داری مسلط و متجاوز غربی چیست؟ سرنوشت دولت های ملی سربرآورده در جنگ سرد، در سایه ی جهانی شدن چه خواهد بود؟ جامعه ی مدنی در جهان اسلام در دهه ی گذشته چگونه دگرگون شده است؟ آیا فروپاشی اقتصاد و جامعه ی اندونزی ـ در سال های اخیر ـ نتیجه ی مستقیم زیاده روی های جهانی شدن است؟۶ نقش متفکران مسلمان در عصر تحول بسیار بزرگ چیست؟ چگونه می توان نشانه های اساسی هویت اسلامی را در بافت جهانی یاد شده(پس از فروپاشی…) به ویژه اگر این نشانه ها پیش از جهانی شدن، آشکار شده باشند، حفظ کرد؟ اگر راه حفظ این نشانه ها در سازوکاری دفاعی دیده شود، ابزارهای مفهومی ای که نوآفرینی آن برای بازگرداندن نشاط و سرزندگی اندیشه ی اسلامی جدید لازم است، کدام است؟ و در پایان این که اگر اجماع سازی درجامعه ی معاصر مبتنی بر اندیشه ها است و آموزش اندیشه های سرمایه داری در مدارس ویژه و دانشگاه های سراسر جهان اسلام جریان دارد، پس منافع عمومی توده ها در کجا نهان است؟
مقدمه ی سوم
این مقدمه مشتق از پرسش اخیر است. بنابراین جهان اسلام روندی شگفت از دگرگونی نظام های آموزشی خود را می گذراند. بهترین نوع آموزش، آموزش خصوصی است و مناسب ترین راه پرورش استعداد فرزندان نخبگان، همین نوع آموزش است. در دهه های نزدیک گذشته، همین نخبگان بودند که انقلاب فکری بی سروصدایی ضد توده ها به راه انداختند. رواج مؤسسات آموزشی خصوصی و مراکز آموزشی در ترکیه و مصر و اردن و مالزی، کاملاً به چشم می آید. آموزش، کالایی گران قیمت است که به کسانی که بیش ترین قیمت را پیشنهاد کنند، عرضه می شود.۷ در چنین اوضاعی نیاز به بیمناکی از «انقلاب توده ها» یا ترتیبات آموزشی لیبرال نیست.
هر چه ترویج آموزش، و دادن چارچوب نخبگی به آن و غربی و امریکایی کردن آن ـ که در بسیاری از کشورهای اسلامی معنادار بود ـ استمرار بیش تری می یافت، عظمت سنتی مردم عادی کاهش می یافت و آگاهی ای جدید براساس تمایز طبقاتی آموزشی (تحصیلاتی) و تمایز اجتماعی اقتصادی شکل می گرفت. دقت نظری که از رجال قبایل شمال شرقِ هند از پی می آید، بر همه ی جهان اسلام قابل تعمیق است: «نمی توان ارزش آموزش (تحصیلات) حقیقی را در گسترش و غنی سازی معرفت نادیده گرفت، اما امروزه آموزش در جهان سوم کاملاً وضعی دیگر دارد. کارکرد آموزش در جهان سوم این است که کودکان را از فرهنگ و ماهیت شان منطقع کنندو به جای آن، آنها را تمرین دهند تا به طور کامل در محیط شهری غرب زده، قیافه ی آدم های متخصص را به خود بگیرند و این عملیات به گونه قابل توجه و برجسته، در «لاداخ» مشاهده می شود؛ همان جایی که جریان آموزش به گونه ای کورکورانه، مانع از آن است که دانش آموزان محیطی را که در آن زندگی می کنند، بنگرند. آنان مدارس را در حالی ترک می کنند که توانایی کسب در آمد و کار متناسب با وضع و محیط خود را ندارند؛۸ زیرا جهان سوم، قدرت داخلی ابداع و نوآفرینی را قربانی تخصص درسی علمی ای کرده است که در آمدزا شمرده می شود.۹
جهان سوم پس از جنگ سرد
(نظام جدید جهانی)
جهانی شدن پدیده ی تازه ای نیست. این پدیده با پیروزی سرمایه داری «بگذار کار کند» در عصر پس از انقلاب صنعتی و گسترش استعمار اروپایی و به عبارت دیگر پدید آوردن تحولات عمیق سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دینی در جهان سوم از سوی استعمار اروپایی، سربرآورد. تحولات یاد شده به کشمکش دائمی شمال ـ جنوب منجر شد.۱۰ سیطره ی استعماری، دو مرز داشت: یکی به نوسازی برخی نهادها و مؤسسات پیشرفته در جهان استعمار زده منجر شد، مانند شکل گیری ارتش و نیروهای انتظامی و نظام آموزشی؛ و دیگر این که در عین حال، در توازن اجتماعی و اقتصادی، اختلالاتی پدید آورد، مانند شکافی که بین شهر و روستا ایجاد کرد و موجب کوچ روستائیان به شهرها شد و نخبگان فکری داخلی را نگران و دو زبانه کرد.۱۱
موافقت دولت های ملی با مداخله ی سرمایه داری طبقه ی متوسط و بورژوا به معنای پافشاری بر استقلال ملی در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و تلاش برای پی ریزی پایه ها و مبانی جدیدی برای دولت های جدید جهت فراتر رفتن از حد استقلال سنتی از سلطه ی استعمار بود و وجود اتحاد جماهیر شوروی به دولت های ملی تازه سر برآورده، فرصت مانور بخشید. با این حال دو حادثه ی اساسی در دهه ی هفتاد و هشتاد، توازن قوا را به نفع غربِ سرمایه داری تغییر داد: اول فتح بازار بزرگ چین به وسیله ی سرمایه داری امریکایی؛۱۲ دوم فروپاشی نظام شوروی و در پی آن پایان جنگ سرد که نشانه ی بارز پیروزی غرب سرمایه دار بر شرق سوسیالیست بود.۱۳ این دو رخداد اساسی و بی نظیر تاریخی، کشورها را در معرض چالش ها و تهدیدهای نظام جدید اقتصادی و جغرافیای جدید سیاسی جهان قرار داد.
تحول یاد شده بار دیگر اهمیت تصمیمات اقتصادی را در تعیین رویکرد و آینده ی سیاست جهانی، اثبات می کند. در نتیجه ی این تحولات، سرمایه داری هجومی تازه را به انگیزه ی کسب سود، ترتیب داد، و آن جنگ فضایی پس از جنگ های زمینی است.۱۴ شرکت های چند ملیتی هم که آینده ی سرمایه داری را در تسخیر فضایی تازه و سرزمین های غیر مادی جدید می بینند و در جهت پیروزی در این عرصه می کوشند، برای پدید آوردن فضای جهانی ای که اجازه ی رقابتی آزاد از سیطره ی قدرت دولت ها را بدهد، به سرمایه داری چند ملیتی پیوستند. جریان این سرمایه داری دشمنانه، فوران وار و جنون آمیز است. دست کم می توانیم بگوییم ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 