پاورپوینت کامل تـفکر انتقادی، زمینه ها، تمایزات و اولویت ها(۲) ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تـفکر انتقادی، زمینه ها، تمایزات و اولویت ها(۲) ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تـفکر انتقادی، زمینه ها، تمایزات و اولویت ها(۲) ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تـفکر انتقادی، زمینه ها، تمایزات و اولویت ها(۲) ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

گزارشگر: جمال کاظمی

اگر کانت را اوج تفکر نقادی بدانیم، هم چنانکه که جناب عالی اشاره کردید سرنوشت تفکر انتقادی پس از دوران کانت تا به امروز چه بوده است؟

عمدتا چند جریان به مواجهه با تفکر انتقادی کانت پرداختند.

جریان اول رویکرد هگل به اخلاق کانت است. به گمان هگل، اخلاق کانت اخلاق نظری است. هگل در نامه های خود به شلینگ می نویسد: «الان وقت آن است که نقد، سلاحی در دست فلسفه باشد» و لذا باید فلسفه ی انتقادی و انقلابی پدید آید که بتواند آرمان ها و زمینه های انقلاب فرانسه را در سرزمین ملوک الطوایفی آلمان آن روز پیاده کند. هگل نخستین کسی است که می کوشد از ابزار نقد، استفاده ی انقلابی و تحولی کند.

اما مارکس کسی است که مستقیما نقد را سلاح می داند. مارکس در دوران جوانی خود به این حکم مهم سخت باور داشت که «فیلسوفان تاکنون در پی تفسیر جهان بوده اند و حال آنکه وقت آن است جهان را تغییر دهیم» (تز یازدهم فویر باخ) در این جمله چقدر روح انقادی و انتقاد موج می زند. مارکس در جلد سوم آثار خود که ایدئولوژی آلمانی است می گوید: «اگر سلاح انتقاد برانباشد نقد سلاح مطرح می شود»؛ یعنی کریتیک کریتیک.

جریان سوم جریان مکتب انتقادی فرانکفورت است. تئوری انتقادی در این مکتب صرفا متوجه مناسبات سرمایه داری نمی شود، بلکه اندیشه ی خود مارکس را هم شامل می شود. این مکتب دریافت که مبانی برداشت ماتریالیسمِ تاریخی در مورد نقش طبقه ی کارگر با تحولات جهان سرمایه داری، آن طور که مارکس پیش بینی کرده بود پیاده نشد در نتیجه تئوری انقلابی مارکس لااقل در سال های بعد از جنگ جهانی اول عقیم ماند. مکتب انتقادی کوشید تا ضمن نقد آرای مارکس و همزمان نقد نگرش های کانتی، ساختارشناختی و معرفتی انسان را یک بار دیگر اصلاح کند. در کنار دو رویکرد انتقادی سابق، رویکرد فرانکفورت، سومین حوزه ی نقد تفکر انتقادی کانت به شمار می آید. به عبارت دیگر پس از تفکر کریتیک کانت ما شاهد بروز یک تفکر متاکریتیک (Metacritic) هستیم که ضمن نقد سنت، به نقد تفکر نقادی کانت به طور همزمان می پردازد.

به واژه ی سنت اشاره کردید، نسبت تفکر انتقادی با سنت چیست؟ آیا می توان گفت که نخستین موضوع برای تفکر انتقادی، نقد سنت است و سنت نخستین متعلق انتقاد می باشد؟

قطعا اینگونه است. عرفِ سنتی یک جامعه، مبنای متعددی برای ظهور تفکر نقادی است. تفکر انتقادی حاصل جهش یک جامعه ی سنتی به بن بست رسیده که در پی راه حل خروج از مشکل و بحران جاری سنت است. به همین دلیل زیستن بدون سنت ممکن نیست. هر نوآوری می بایست از درون سنت آغاز شود. دیالکتیک سنت که مورد نظر «هوکهایمر» و سایر متفکران مکتب فرانکفورت بود همین است. از طرفی سنت لازم است و از طرف دیگر باید مشمول تحول واقع شود. سنت برای آنکه همراه و همنوا با تحولات علمی – فلسفی و اخلاقی شود باید مورد نقد قرار بگیرد. نقد، سنت را نابود نمی کند، بلکه آن را متحول و روزآمد می کند. نقد همواره مایه ی خود را از سنت می گیرد، اما نگرش سنجش گرانه دارد. البته در تحولات انقلابی، سنت به طور کلی طرد می شود. اما در تحول صلح آمیز، نوعی استحاله و تغییر ماهوی سنت به چشم می خورد.

سنت در جوامع شرقی و غربی چه تفاوت هایی با هم دارد؟ آیا می توانیم این مساله را که در غرب تفکر انتقادی ظهور کرد، اما در شرق چنین چیزی پیش نیامد، به نوع و جنس در دو جامعه ی مذکور بدانیم و مثلاً بگوییم سنت در جامعه ی غربی اجازه بروز تفکر انتقادی را دارد، اما در جامعه ی شرقی چنین اجازه ای از جانب سنت، عملاً داده نمی شود و لذا سنت شرقی سنتی نامعطوف و بسیار پولادین است؟

چیزی که بسیار مهم به نظر می رسد و در جوامع غربی حضور داشته، اما از آن بی بهره بوده اند این است که سنت و نوآوری با پیشرفت علوم همگامی داشته است. در واقع ظهور دستاوردهای جدید علمی راه را برای ظهور تفکر انتقادی هموار کرده است. پیشرفت علمی دریافت که برای زیستن در جهان جدید چاره ای جز تحول و تغییر ندارد. اما چون در شرق پیشرفت علمی چشم گیری نداشته ایم، لذا سنت هم چنان اعتنا و التفاتی به تغییر نمی دیده است.از این رو عرصه و زمینه برای ظهور تفکر نقادی پیش نمی آمده است. جالب آنکه در شرق حتی جریان نقد اجتماعی و سیاسی هم نداشته ایم و لذا ما هم در ساخت نقد عینی – اجتماعی و هم در ساخت نقد ذهنی – نظری جامعه ی شرقی خصوصا جامعه ی ایران، فاقد تفکر انتقادی بوده ایم.

چطور می توان این فقدان تاریخی را تبیین کرد؟

علاوه بر دلایل و علل معرفتی و شناختی به برخی دلایل و علل اجتماعی – سیاسی هم باید توجه کرد. حکومت های غربی از دوران مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بومی خود ظهور کرده اند، اما اگر به جامعه ی ایران توجه کنید قضیه فرق می کند. اسلام،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.