پاورپوینت کامل از لیبرالیسم تا پُست لیبرالیسم ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از لیبرالیسم تا پُست لیبرالیسم ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از لیبرالیسم تا پُست لیبرالیسم ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از لیبرالیسم تا پُست لیبرالیسم ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
لیبرالیسم مانند دیگر ایدئولوژی های مدرن، ابتدا به صورت پاسخ و راه حلی ضروری و طبیعی برای نیازها، خواست ها و کنش های اساسی انسان جدید، در یک برهه ی تاریخی کاملاً بدیع و ویژه، نمایان گردید. از این رو لیبرالیسم در آغاز، نظیر سایر مکاتب و جنبش های اجتماعی و سیاسی، فاقد هرگونه انسجام و سازگاری درونی بود و حتی می توان گفت: لیبرالیسم موءلفه ها و عناصر پراکنده و تکه پاره ای بود که به صورت نوشته هایی از سوی نویسندگان، فیلسوفان و روشنفکران مغرب زمین با گرایش ها و تمایلات کاملاً مختلف و از ابعاد متفاوت، از قرن هفدهم آغاز و با گذر از مراحل تکوینی و فراز و فرودها، ناکامی ها و پیروزی های بسیار در قرون هجدهم و نوزدهم، به قرن جنجالی و پرسروصدای بیستم رسید. حتی به اعتقاد برخی از صاحب نظران در پایان قرن بیستم نیز نمی توان به طور نهایی درباره ی این ایدئولوژی هم چنان زنده، فعال و پرتحرک در قالب رژیم های لیبرال دموکرات کنونی، داوری و قضاوت نمود، زیرا «هنوز آفتاب لیبرال دموکراسی غروب نکرده است… و ناقد لیبرال دموکراسی امروز از موقعیت «وقوف پس از وقوع» برخوردار نیست…».۱
با این همه، ایدئولوژی هایی که در رقابت و تعارض با لیبرالیسم زاده شدند، هم زمان با روند تکوین و شکل گیری خود، انتقادها و تضادهای خود با لیبرالیسم را به صورت علنی و حتی گاهی به صورت خصمانه ابراز کرده اند، اما خود این انتقادها و مخالفت ها نیز آن چنان متنوع و متعدد هستند که نمی توان همه ی آن ها را تحت یک عنوان واحد و یگانه، مانند انتقادهای سوسیالیستی، یا مارکسیستی و یا محافظه کارانه قرار داد، زیرا جریان ها و گرایش های دیگر نیز، علاوه بر شاخه ها و شعبه های سوسیالیسم و مارکسیسم، نویسندگان و حامیان پرشور و ذی نفوذی داشته و دارند، و گاه اندیشمندان مستقل و برجسته ای نیز در نقد لیبرالیسم قلم فرسایی کرده اند که جدایی و تمایز قطعی آن ها از یکدیگر محرز می باشد.
به طور کلی از دیدگاه منتقدین لیبرالیسم، نخست ذکر موءلفه های محوری لیبرالیسم که مانند رشته ای واحد همه ی «لیبرالیسم ها» و لیبرال ها را به هم پیوند می زند، ضروری می نماید. مؤلفه ی مهم، مرکزی و مشترک در تمام «لیبرالیسم ها»، اعم از لیبرالیسم قدیم و معاصر، نظریه ی فردگرایی یا «اندیوید آلیسم» است. از دیدگاه لیبرال ها، فرد از آن جهت که فرد است و بدون این که تعلق وی به گروه، نژاد، هویت، جامعه، حزب و جماعتی خاص مدنظر باشد، واجد حقوق و آزادی هایی است که باید از سوی «غیر» و عمدتاً «دولت» رعایت شود. دقیقاً از همین نقطه، نظریه ی «تحدید اقتدار دولت» از سوی لیبرال ها بروز می یابد. در لیبرالیسم، از افراد در قبال اقتدار دولت و مداخله ی وی در زندگی خصوصی و حوزه ی شخصی معیشت وی، دفاع می شود و فرد «اساساً و ذاتاً مالک شخص خویش یا توانایی های خویش تصور می گردد که از بابت آن ها هیچ دَینی به اجتماع ندارد. فرد نه به صورت بخشی از یک کل اجتماعی بزرگ تر، بلکه هم چون مالک خویشتن در نظر گرفته می شود… فرد تا آن جا که مالک شخص و توانایی های خویش است، آزاد می باشد».۲
آزادی فرد و مالکیت خصوصی از درون فردگرایی بیرون می آید که نویسندگان لیبرالی؛ هم چون «لاک» در «دو رساله پیرامون دولت» و «جان استوارت میل» نیز در «درباره ی آزادی»، با مبانی معرفتی ویژه ی خود آن را طرح و از مالکیت خصوصی در برابر مالکیت عمومی یا دولتی جانبداری کرده اند. به طور کلی در لیبرالیسم، آزادی فرد در کسب ثروت، سرمایه ی اقتصادی، حفظ و مبادله ی آن به واسطه ی اقتصاد بدون مداخله ی دولت و هم چنین آزادی عقیده و بیان آن در جامعه، از حقوق طبیعی یا قراردادی فرد شهروند محسوب می شود؛ این دو نوع آزادی ارتباط وثیقی به هم دارند. زیرا فرد هم چنان که مالک ثروت، سرمایه و امکانات خویش است، صاحب عقیده، فکر و اندیشه ی خود نیز محسوب می شود. از نظر لاک افراد در جامعه به طور طبیعی و صرف نظر از وجود دولت، دارای حقوق و آزادی های معینی هستند و تنها وظیفه ی دولت حفظ این حقوق است. پس از لاک «آدام اسمیت» نیز حقوق اقتصادی فرد را مطرح می کند و «منتسکیو» از پراکندگی قدرت سیاسی و تفکیک قوا و نظارت قوا بر یک دیگر سخن می گوید و هردو جنبه های نیرومندی را برای لیبرالیسم لاک می افزایند و آن را تقویت می کنند.
مدارا (تلورانس) و تحمل مخالف از دیگر عناصر محوری در تمام لیبرالیسم ها می باشد که دقیقاً با دیگر مبانی و موءلفه های لیبرالی سازگار و هماهنگ است. از نظر نویسندگان لیبرال اعم از لاک، استوارت میل، پوپر، هایک و راولز، گفت وگو با مخالف به جای ابراز خشونت با وی، و طرح اندیشه های طرفین به شیوه های آرام، مسالمت آمیز و عاری از خشم و خشونت، به کشف حقیقت کمک خواهد کرد، و تساهل و مدارا با مخالفان فکری و سیاسی، جامعه ای سرشار از صلح و امنیت را به ارمغان خواهد آورد. جامعه ای که در آن هر روز حقایق جدید و ابتکارها و نوآوری هایی از دل بحث ها و تعامل و اصطکاک اندیشه و عقاید بیرون خواهد آمد. البته مدارا و تحمل دولت های لیبرال نسبت به شهروندان خود و دولت های دیگر نیز از پایه های اصلی اندیشه ی لیبرالی است که دست کم در قرن بیستم هیچ گونه وفاداری به این اصل اساسی دیده نمی شود و بیشتر جنگ ها، خشونت ها، استثمارها، استعمارها، خونریزی ها و کشتارها از سوی دولت های لیبرال به وقوع پیوسته است!
حال پس از اشاره ای گذرا به عناصر اصلی لیبرالیسم، طرح انتقادهای اساسی به لیبرالیسم آسان تر می نماید، زیرا بیشتر انتقادهای نظری و عملی به لیبرالیسم، ناظر به آن عناصر اصلی می باشد. نقد نظریه ی «فردگرایی» تقریباً در میان همه ی طیف های منتقد لیبرالیسم مشترک است، و از آنجا که «فردگرایی» جوهر لیبرالیسم محسوب می شود، تخریب آن، تخریب لیبرالیسم به حساب می آید. گروه ها و جریان های مختلف چپ، از سوسیالیست ها و مارکسیست های ارتدوکس گرفته تا سنت گرایان، محافظه کاران، جماعت گرایان، نئومارکسیست ها، سوسیال دموکرات ها، سوسیالیست های دیندار مسیحی و کاتولیک های مارکسیست، همگی به «فردگرایی» لیبرالیسم نظری انتقادی داشته اند.
پرسشی که بیشتر گروه های یادشده در برابر لیبرالیسم نهاده اند، این است که آزادی افراد در امور اقتصادی و سرمایه اندوزی بدون مداخله ی دولت تا چه اندازه به نفع همه ی افراد و هماهنگ با آزادی های آنان است، و آیا افرادی که رقابت اقتصادی را از تولید و مصرف سرمایه آغاز می کنند، از فرصت و امکانات برابر و مساوی برخوردار هستند یا فاصله ی آنان فاصله ی میان دارای مطلق و ندار مطلق است؟ اگر آزادی های افراد در کسب، دادوستد، معامله و مبادله ی کالاهای اقتصادی مساوی و یکسان است، پس وجود این همه نابرابری و فقر و فاصله ی طبقاتی و بیداد سرمایه دارانه در جوامع زیر سلطه ی رژیم های لیبرال، در طی تاریخ دویست ساله ی آن ها، نشان دهنده ی چیست؟ اساساً آمیختگی و ترکیب لیبرالیسم با نظام سرمایه داری بیانگر چیست؟
حقیقت امر این است که اگرچه لیبرالیسم زمینه ی فکری دموکراسی و به لحاظ مفهوم فرهنگی و فلسفی، زمینه ی اصلی اندیشه های دموکراتیک و برابری طلب بوده است، اما از نظر اقتصادی به نظام سرمایه داری نزدیک بوده و اغلب، ایدئولوژی احزاب و دولت هایی قرار گرفته که از اقتصاد بازار آزاد حمایت کرده و می کنند و آزادی سرمایه و ثروت فردی از قید و بند هر گونه محدودیت دولتی و غیر دولتی را مد نظر داشته و به صورت تلویحی به وجود نابرابری های اقتصادی در جوامع لیبرال صحه گذاشته است.
البته ناگفته نماند که در این خصوص، بین لیبرال ها فرق های عمده ای وجود دارد. لیبرال های چپی مانند «هارولد لاسکی» و «آر.اچ.تاونی»(Tawney) به آرمان برابری هم روی خوش نشان داده و منکر وجود تعارض میان برابری و آزادی شده اند. ولی در قرن بیستم، اکثر لیبرال های راست، مانند «فردریش فون هایک»۳، «رابرت نوزیک»۴، و «ملیتون فریدمن» برابری را مخل آزادی و غیر قابل جمع با آن می دانند. اینان عدالت اجتماعی را سراب دانسته و وجود برابری و مساوات را موجب پیدایش قدرت برتر و نابودی و سلب آزادی های افراد تصور می کنند.
یکی از منتقدان سرشناس «نظریه ی فردگرایی» لیبرالیسم «سی.بی.مکفرسون»، سوسیال دموکرات معروف است. او در این باب، کتاب معروفی را به نام «نظریه ی سیاسی فردگرایی تملک طلبانه» ـ در سال ۱۹۶۲ ـ منتشر کرده است. مکفرسون، فردگرایی را در تاریخ لیبرالیسم، از «لاک» و «هابز» «دیوید هیوم» و آدام اسمیت تا «بنتام» و «جیمز میل» و استوارت میل ردیابی می کند و در مبنای فردگرایی، اندیشه های این لیبرال ها را می یابد و آن را «فردگرایی تملک طلبانه» که شکل دهنده ی لیبرالیسم است، نام گذاری می کند. وی لیبرالیسم را به سبب دارا بودن این عنصر بسیار مهم، ناسازگار با دموکراسی می داند و در نتیجه نظریه ی لیبرال دموکراسی را نظریه ای متناقض می بیند که همواره وزن لیبرالش از جنبه ی دموکراسی آن سنگین تر بوده است.
به اعتقاد مکفرسون از قرن هفدهم به بعد در نگاه لیبرالیسم، دیدگاهی درباره ی انسان به وجود آمد که آدمی را ذاتاً مصرف کننده ی وسایل رفاهی دانسته و مالکیت فردی و انباشتن ثروت و دارایی به طور نامحدود را ارزشمندترین و عقلانی ترین صورت زندگی فرد در نظر گرفته است، و از همین مبنا است که سرمایه داری مصرف گرا در قرن بیستم واجد بیشترین بیداد، استثمار و نابرابری بوده است. در حالی که به نظر مکفرسون دیدگاه دموکراتیک و راستین درباره ی ذات انسان این است که افراد آدمی ذاتاً عمل کننده، آفرینشگر و خلاق هستند و در نظام های سیاسی، فرصت و آزادی برای شکوفایی استعدادها و امکانات درونی فرد باید بسیار فراخ و گسترده باشد تا انسانیت افراد بشر به مرحله ی تحقق و فعلیت برسد. مکفرسون خاطرنشان می سازد که رژیم های لیبرال دموکرات، به رغم ادعای خود، از دیدگاه دوم درباره ی ذات انسان غفلت کرده اند و بیشتر درکی لیبرالی و فردگرایانه را از فرد ذاتا سودجو و تملک طلب ترویج نموده اند و از دیدگاه دوم که فرد انسانی را آزاد، صاحب اختیار، آفریننده و خلاق محسوب می کند، غافل مانده اند. در صورتی که همین دیدگاه دوم، مبنای دموکراسی واقعی و برابری خواه است.
دیگر منتقد چهره ی سرمایه داری فردگرا و مصرف گرای لیبرالیسم «هربرت مار کوزه» است. وی از نظریه پردازان تأثیر گذار«نظریه ی انتقادی» مکتب فرانکفورت است که با نگارش کتاب معروف خود «انسان تک ساختی» (۱۹۶۴) و مقاله ی«مدارای سرکوبگر»(۱۹۶۵) تندترین و تیزترین انتقادها را از نظام سرکوب کننده و یبدادگر سرمایه داری لیبرال ارایه داد و با مبانی مارکسیستی خویش، آزادی و مدارای مورد ادعای لیبرال ها در جوامع لیبرال را نه تنها نجات بخش و رهاننده ندانست، بلکه منکوب کننده و سرکوب کننده معرفی نمود که روح و روان فرد انسانی را بی آن که خود بداند، در زندان جامعه ی سرمایه داری می فرساید.
لیبرالیسم در سنت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 