پاورپوینت کامل خاکریزهای غریب(۱) ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاکریزهای غریب(۱) ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاکریزهای غریب(۱) ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاکریزهای غریب(۱) ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
باز باید می نوشتم حتی اگر خودکارم به خواب می رفت. حتی اگر دفترم می مرد.
شب بود و یک تکه ابر ما هم را دزدیده بود، اما من را هم را پیدا کرده بودم. باید می رفتم تا لب چشمه شک، تا پای آبشار یقین، و گوش فرا می دادم به آواز چشم های تو که آنجا درآمد و شد سنجاقک ها گم می شد. باید دست می بردم و یک مشت آوازهای پریشانت را می ریختم توی صورتم و انگشتانم را که دفعه پیش جا مانده بود، برمی داشتم.
– تو تب داریم.
– می دانم، باید روزی سه بار هذیان بگویم و هر هشت ساعت یک بار موجی شوم. (۲)
کوه ایستاده بود و گوش تیز کرده بود به هوای صدای تو:
من به رزمم خصم را حیران و مجنون می کنم
جای جای جبهه را سیراب از خون می کنم
پیشانی بندت درباد می رقصید، و دل مرا که نگران شده بود، می پیچاند. ستاره ها ایستاده بودند به سینه زنی، و توانگار که به قبضه های هشتاد و یک، فرمان آتش بدهی، دست هایت را بالا می بردی و ناگهان فرود می آوردی.
صدای دست ها که به سینه می خورد، ابرها را رم داده بود.
ماه ستاره می گریست و شب محو می شد. (۳)
دومین بار بود که برگردانده بودندت، روحت توی صحن امام زاده گیج می خورد و نمی دانست به کجا برود. به قبر خاک خورده هشت سال پیشت یا به پلاک و استخوانی که حالا آورده بودند. تو هنوز توی قاب رنگ و رو رفته روی رف لبخند می زدی و من جرأت نداشتم سرم را بگیرم بالا. آسمان روی سرم خراب شده بود.
حنجره ات از پشت نواری قدیمی که حالا تمام فضای امامزاده را پر کرده بود، یکریز می خواند و فقط بچه های همسن و سال آنروزهای تو حرف هایش را می فهمیدند – تو هم اصراری نداشتی به بقیه بفهمانی -. آسمان طاقت نیاورد، چشم هایش خیس شده بود. (۴)
سَقَّم تلخ شده بود. آدم های اتو کشیده از لباس های خاکی ام می گریختند. خیابان های تفرعن آنقدر سربلائی داشت که نفسم را بند می آورد و طاقتم را به آب می داد.
توی چند سال گذشته هرگز نشده بود کسی بیاید و بگوید این دو جرعه لبخند مال شما، این دو بغل عطوفت مال شما، همه، تیغ ها و طعنه های شان را در ما غلاف می کنند.
حالا دیگر روسری های «ژرژت» و ما تیک های «لامارتین» به مقنعه و چادر مادرم دهن کجی می کنند…. (۵)
فانوسی کم سو در دامنه های دور دست می سوخت و دالان هایی گم را هم را می بلعید.
می خواستم برگردم و از پایان شروع کنم، از پس فردا بروم به سمت دیروز، و برسم به ازل. چقدر دلم می خواست باز آبروی آتش را ببرم و یک مشت خاک بپاشم توی صورت ابلیس، آنوقت، او دوباره مجبور باشد سرفرود بیاورد و سجده کند. و من از سرم ترحم یک جرعه رحمت الهی را به او تعارف کنم و بگذارم برای همیشه دشمنم باشد. (۶)
بعضی ها می آیند که نروند بعضی ها می روند که برنگردند.
من همین طور در رفت و آمدم، از کنگره های آسمان هفتم تا پس کوچه های سال هفتاد و چند.
تشنه ام، کاش یک جرعه آفتاب این حوالی بود، کاش مردم عادت نمی کردند به نورهای تقلبی نئون، به توقف پشت چراغ های خاکستری مرگ، به روزنامه های شب مانده، به شبگردهای روزمرّه.
روزمرّگی شایع شده است، واکسن های تاریخ گذشته تبسم هم دیگر افاقه نمی کند. (۷)
مردم روی دست خودشان مانده اند. هیچ کس نیست به آنها بگوید آنسوی این دوایر مه در مه چه خبر است، همه «منتظرند یکی بیاید زباله هایشان را ببرد.» یکی بیاید روحشان را بیدار کند.
ماشین های غریب مثل ویروس در رگ جاده ها جاری است، ساخمان های بزرگ از طرح کنترل موالید تبعیت نمی کنند.
عصرهای پنجشنبه، پرچم های خاک خورده بهشت زهرا، منتظرند کسی احو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 