پاورپوینت کامل ماهیت اندیشی در مفهوم ایمان ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ماهیت اندیشی در مفهوم ایمان ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماهیت اندیشی در مفهوم ایمان ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ماهیت اندیشی در مفهوم ایمان ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

(قسمت اول)

مسئله رابطه ایمان و عقل در غرب، هرگز فروکش نکرده و همیشه پر از تعارض و کشمکش بوده است. برخی از دانشمندان مدعی شده اند که ایمان و عقل به هیچ روی با یکدیگر سر سازش ندارند و میان آنها چیزی جز خصومت و تقابل حکمفرما نیست. مثلاً ترتولیان (۲۹۰ تا ۱۶۰) از مسیحیان نخستین می پرسید: »آتن را با اورشلیم چه کار؟«(مقصود وی از »آتن« فلسفه یونان بود و از »اورشلیم« ایمان دینی و کلیسای مسیحی) پاسکال نوشت: »دل دلایل خاص خود را دارد که عقل آن دلایل را نمی شناسد«.

آنان که بر ایمان تکیه می کنند و به عقل در برابر ایمان بی توجهی نشان می دهند، معمولاً جایگاه خاص و ویژه ای برای »تجربه دینی« قائلند. در برابر فلاسفه ای با تکیه بر نقش عقل در ایمان، اظهار می دارند که تنها معیار اثبات ایمان تعقل است. اینک خلاصه ای از شرح این ماجرا:

کلیفورد بر طرح ایده عقل گرایی حداکثری قائل شد که ایمان دینی آنگاه معقول و مقبول است که بتوان صدق آن را اثبات کرد. او نوشت: »همیشه، همه جا و برای همه کس اعتقاد به هر چیزی بر مبنای قرائن ناکافی، کاری خطا و نادرست است. فرض کنید شخصی در دوران کودکی یا پس از آن عقیده ای را پذیرفته است، و آن عقیده را از خارخار هرگونه شکی در ذهنش می خلد، به دور و ایمن نگه می دارد؛ و طرح پرسش هایی را که موجب تشویش آن عقیده می شوند کافر کیشاند تلقی می کند؛ زندگی چنین شخصی گناهی عظیم در قبال نوع بشر است. تحقیق درباره قرائن یک عقیده، کاری نیست که یک بار و برای همیشه انجام پذیرد و واجد اعتباری قطعی باشد. هرگز نباید مانع شک شد، زیرا یا می توان آن شک را بر مبنای پژوهش های پیشین، واقعاً مرتفع کرد، یا این شک ثابت می کند که آن پژوهش ها کامل نبوده اند«.

آنچه که کلیفورد را بر آن می دارد که چنین ملاک دشواری را برای پذیرش ایمان مطرح کند، پیامدهای ناگواری است که بر پذیرش اعتقادِ بدونِ دلیل مترتب است؛ مثل این که ملوانی بدون اطمینان از استحکام و سلامت کشتی با جمعی از مسافران به اقیانوس برود و در بین راه غرق شود. ریشه این حادثه ناگوار در این نکته نهفته است که او حق نداشت بدون دلایلی استوار دست به چنین اقدامی بزند. کلیفورد معتقد است که هر انسان و اعتقادی که براساس دلیل یا دلایل ناکافی استوار گردد، قابل سرزنش و نکوهش است. کسی که به عقلانیتِ حداکثری روی آورده است، هرگز از سر احساسات و عواطف به این سوی و آن سو نمی گراید تا به تشتّت رأی و سستی اعتقاد مبتلا گردد.

راه، تنها این است که بتوان براساس دلیل کافی و وافی صحت مدعایی را اثبات و از آن تبعیت کرد. کلیفورد هر چند در این رأی تنها نبود و پیش از او جان لاک و توماس آکونیاس و بعد از او سوئین برن آرایی شبیه او داشتند، در عین حال ایرادهای متعدد تدریجاً موضع عقل گرایی حداکثری را از نظرها انداخت. به اعتقاد برخی، بسیاری از مردم به ویژه آنان که برای امرار معاش سخت کار می کنند و طبعاً فرصت کمی برای مطالعه دارند و از عهده تفکرات سخت و پیچیده بر نمی آیند، عملاً قادر به تهیه مقدماتی که کلیفورد برای ایمان ضروری می داند، نیستند. کلیفورد پاسخ داد: »شخصی که فرصت مطالعه و تحقیق ندارد، طبعاً فرصتی هم برای ایمان آوردن نخواهد داشت«.

پرسش دیگری که نسبت به موضع عقل گرایی حداکثری مطرح شد این است که آیا این دیدگاه در مقام عمل می تواند مورد استفاده قرار گیرد، به عبارت دیگر تا کنون هیچ نظام اعتقادی نبوده است که بتواند براساس عقلانیت محض همه را قانع سازد، لااقل افرادی هستند که از پذیرش ادله سرباز می زنند. بنابراین چون براهین همگانی نیستند و نظریه عقل گرایی حداکثری قابل قبول نیست.

به هر حال رویکردِ مبتنی بر عقل گرایی حداکثری امروزه در غرب از جایگاهی قوی و اعتباری شایسته برخوردار نیست. در برابر، دو نظریه دیگر آهسته آهسته پدید آمده است:

دیدگاه نخست »ایمان گروی« است. ایمان گروی جنبشی است در فلسفه دین و معرفت شناسی دینی که به خصوص در نیمه دوم قرن بیستم تحت تأثیر مستقیم تعالیم ویتگنشتاین توسعه یافت و برخی دیگر از فلاسفه متأخر هر یک به نحوی برگستره آن افزودند. براساس رأی محوری ویتگنشتاین، دین همانند علم و هر فعالیت دیگر انسانی، شکلی از حیات است. وظیفه فیلسوف هرگز تلاش برای یافتن »دلیل و شاهد« یا »توحید عقلانی« به نفع باور به خدا نیست؛ بلکه وی باید فعالیت های متنوعی را که به حیات انسانی شکل دینی داده است، توضیح دهد. در این طریقه، شناخت دینی مبتنی بر آگاهی عقلی یا طبیعی نیست؛ بلکه فقط بر ایمان استوار است. این دیدگاه ترکیب و تألیفی است از شکاکیت کامل – لااقل در قلمرو دینی – همراه با توسّل به معرفتی که از راه ایمان و نه دلیل عقلی حاصل می شود. در واقع اهل ایمان کوشش هایی را که آدمیان برای فهم خدا از طریق عقل خود کرده اند، نمونه ای از غرور و خودبینی انسانی توصیف نموده اند.

به نظر آنان چنین تلاشی برای سنجیدن عالم الهی است با موازین ضعیف فهم انسانی. برای پرهیز از این گستاخی و بی پروایی ناروا آدمی باید دریابد که یک شکاک فلسفی بودن، نخستین و اساسی ترین گام به سوی این است که نظام های باورهای دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمی داند؛ مثلاً اگر گفتیم »ما به وجود خدا ایمان داریم« در واقع گفته ایم که ما این باور را مستقل از هرگونه دلیل و استدلالی پذیرفته ایم.

سورن کی یرکگارد، کسانی را که دین را به مدد قراین و براهین می کاوند، تمسخر می کند. شخصی که حقیقتاً نگران وضع خویش است، هرگز هستی خود را در معرض مخاطره قرار نمی دهد؛ تا با مطالعه بیشتر و با یافتن قراین افزون تر تصمیم بگیرد که آیإ؛ خدا را قبول کند یا خیر؟ بلکه او می داند که »هر لحظه ای را که بدون خدا سر کند ضایع شده است«. از نظر کی یرکگارد تناقض ایمان و عقل به این معناست که اعتقاد با استدلال نسبت معکوس دارد: هر چه دلایل کمتر باشد بهتر است. ایمان و استدلال نقیض یکدیگرند. موضوع مهم، دانش واقعی نیست؛ بلکه فهمی عمیق از خود و از وجود انسان است. مهم نیست که چه می دانیم، مهم آن است که چگونه از خود عکس العمل نشان دهیم. او می گوید: »بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست. ایمان دقیقاً تناقض میان شور بیکران روح فرد و عدم یقین عینی است. اگر من قادر باشم خداوند را به نحو عینی دریابم، دیگر ایمان ندارم، اما دقیقاً از آن رو که قادر نیستم باید ایمان آورم«.

به عقیده او ایمان نوعی تعهد است؛ نوعی جهش است؛ مستلزم سرسپردگی به امر مطلق است. وی هم چنین ایمان را از مقوله ورزش می دانست؛ زیرا هر چه تناقض ایمان و عقل بیشتر باشد، شخص در ایمان آوردن نیازمند زورآزمایی بیشتری است. موضع کی یرکگارد به جنبش فلسفی اگزیستانسیالیسم یاری فراوان داد. هم چنین این موضع الهام بخش کارل بارت و رودولف بولتمان شد.

دیدگاه دیگری که به عنوان موضعی در مقابل عقل گرایی حداکثری مطرح شد و تا حدی از موضع ایمان گروی سخت کی یرکگارد هم تنزل کرد، عقل گرایی انتقادی است. این طرز تلقی فرض را بر این می گذارد که ایمان گروی و عقل گرایی حداکثری هر دو بر خطا رفته اند. از این رو می خواهد راه میانه ای را نشان دهد. در این نگرش اعتقاد بر این است که ما بر خلاف ایمان گراها می توانیم به امکان نقد و ارزیابی مبانی ایمان قائل شویم. هم چنین به رغم عقل گرایی حداکثری، مدعی است که با بررسی های عقلانی محض، نمی توان به اثبات قاطعانه نظام ایمانی رسید. بنابراین با تأکید بر باز بودن پرونده ارزیابی پایه های نظام ایمانی، می توان به اعتقادی ایمان آورد و در عین حال نباید اثبات و صحت آن را تمام شده تلقی کرد. خلاصه آن که عقل گرایی انتقادی به جای این که به اثبات پذیری قطعی مبانی ایمانی معتقد باشد، بر نقش انتقادی عقل در سنجش و ارزیابی ایمانی پای می فشارد.

مایکل پنرسون، ویلیام هاسکر و بروس رایشن باخ از معروف ترین متفکران این نحله، برای همیشه باب انتقاد را در باب ایمان دینی مفتوح دانسته اند. این دیدگاه از دو جهت خود را سخت محتاج توجه به آرای رقیب می داند. از یک سو با بررسی دیدگاه های رقیب بر خود فرض می داند تا محاسن و نکات مثبت آن را برگیرد و جذب کند، و از سوی دیگری با توجه به انتقادهای رقبا در کاهش کاستی ها و رفع کمبودها می کوشد و این همان معنای پایان ناپذیر بودن تأملات انتقادی است.

نتیجه ای که چنین برداشتی به بار می آورد، چیزی غیر از این نیست که اگر کسانی بکوشند به مدد تأملات انتقادی در باب ایمان داوری کنند، قدم در راهی بی پایان نهاده اند؛ چون این مسیر هرگز به مقصد نمی رسد. تو گویی این سخن ما را آهسته آهسته به دیدگاه کی یرکگارد که می گفت باید بی تأمل به دریای ایمان جست زد و… می رساند. اما تعقل با بررسی شقوق بدیل به سرانجامی نخواهد رسید.

این گزارش کوتاه و بررسی مختصر، ما را با عمق مسئله ایمان در غرب معاصر آشنا کرد. دیدیم که غرب سرانجام تن به جمع میان ایمان و تعقل نمی دهد، یا آن را امری بسیار سخت و دشوار می بیند. این دیدگاه در واقع انسان را بر سر یک دو راهی هولناک قرار می دهد؛ زیرا انسان یا باید مؤمن باشد که در آن صورت دست شستن از عقلانیت، امری ضروری است و یا به دنبال تأملات عقلی رود که این به معنای خروج از وادی ایمان و تن دادن به الحاد است. از سوی دیگر در نظریات و آرای متفکران مغرب زمین »عمل و شریعت« جایگاهی ندارد. ایمان خواه به معنای پذیرش اعتقادات کلیسا و مسیحیت یا به معنای تجربه دینی، هیچ یک عمل را مدّ نظر قرار نمی دهند؛ خصوصاً با توجه به این نکته که مسیحیت از ادیان کم شریعت است. می دانیم که ادیان از جهت شرایع و احکام عملی دو دسته اند: پر شریعت و کم شریعت. از آن جا که مسیحیت در زمره ادیان کم شریعت قرار دارد، طبعاً زمینه ساز آرایی است که در باب ایمان برای احکام و شریعت اهمیت درخور قائل نیستند.

حاصل این که: مسئله ایمان دینی در غرب، روی خود را متوجه ایمان و عقل کرده است. از سوی دیگر عمل و شریعت را از محدوده ایمان خارج ساخته هیچ نقش و دخالتی برای آن قائل نیست. این است سرنوشت جریانی که از وحی و آسمان چشم پوشد و عقل بشر را برای حل مهم ترین و سرنوشت سازترین مسائل انسانی کافی بداند. به راستی گسستگی رابطه زمین و آسمان نتیجه ای غیر از این نخواهد داشت.

جای دارد که اینک دو مسئله یاد شده، یعنی ایمان و تعقل، و سیمای ایمان و عمل را در قرآن کریم به تماشا بنشینیم.

ایمان در نگاه قرآن

در این قسمت نخست به بررسی ارتباط میان ایمان و عقل و سپس تحلیل رابطه ایمان و عمل از نگاه قرآن می پردازیم. پیش تر نکته ای را یادآور می شویم:

ابهام مفهومی و ایضاح درونی

کالبدشکافی مفهوم ایمان و ایضاح آن با مشکلی مواجه است؛ اسامی دو گونه اند: اسم محسوس و اسم معنا. الفاظی که بر اشیای محسوس اطلاق می شود می توان با اشاره به مصادیق حسی به معانی آنها دست یافت. مثلاً اگر کودکی نمی داند که آب چیست، یک لیوان آب را به او نشان داده می گوییم این آب است. ممکن است در مراحل اولیه معنای آب را به درستی درنیابد و مثلاً مجموع ظرف و مظروف را آب بپندارد و یا تنها آب راکد را آب بداند، یا آب آلوده را آب نداند، ولی با تمرین و تکرار می توان کم کم اوصاف غیر دخیل در معنای آب را کنار زد و حقیقت و هسته معنای آب را به کودک تفهیم کرد. خلاصه آن که تعیین معنای آب و دیگر الفاظ محسوس با ارجاع به مصداق و از راه تعریف بالاشاره امکان دارد و امری سهل و آسان می نماید. اما امید، غم و شادی و به طور کلی امور نامحسوس را نمی توان از این طریق واضح نمود؛ زیرا فاقد مصداق قابل اشاره و همگانی اند. اگر کودکی پرسید: امید چیست؟ با این سؤال که میز چیست، تفاوت دارد. اموری از میز، صندلی، درخت، پنجره و… اشیای محسوسند و می شود معانی آنها را تدریجاً از طریق مصداق محسوس القا نمود. ولی امید یا غم را چگونه می توان تفهیم کرد؟ البته امور نفسانی یک سلسله مظاهر جسمانی و بدنی دارند که شاید برخی فکر کنند که می توان آنها را از طریق این علایم و نشانه ها روشن نمود؛ زیرا حالت روانی دارای رفتار و کردار ظاهری و متناسب با خود است و چون اثر، انسان را به مؤثر رهنمون است، از طریق مشاهده یا بررسی مجموعه آثار ظاهری می توان راهی به درون باز کرد و از باطن مطلع شد. اما باید توجه داشت که این، طریقی مستقیم و راهگشا نیست؛ زیرا اولاً حالت نفسانی امری است غیر از رفتار جسمانی و برفرض انتقال از یکی به دیگری، ماهیت امور درونی و حقیقتشان برملا نمی شود.

ثانیاً انتقال از رفتار به حالت همیشه کارساز نیست؛ چون اگر حالت X در من حاصل آمد، ممکن است رفتار Y از من سر بزند. پس به همراه حالت X و مقارن آن نمود Y صورت گرفته است ولی انتقال از Y به X ممکن است گمراه کننده باشد. چون امکان دارد Y از چند حالت و شاید چند حالت متقابل سرزند؛ مثلاً خنده همیشه حاکی از شادی نیست، گاهی از سرخشم بسیار، تعجب و استهزار می زند. گذشته از آن که رفتار ظاهری نمی تواند مرتبه و میزان حالت را دقیقاً نشان دهد. نهایتاً این سؤال باقی است که از کجا بدانیم آنچه را من از غم درک می کنم، همان است که شما می یابید، و آنچه را که من غم می نامم، همان است که شما اراده می کنید. چون درک این گونه امور از سنخ علم حضوری است و علم حضوری خصیصه ای درونی و شخصی دارد و از این رو قابل انتقال به دیگران نیست و تنها در محدوده درون و من تنها می ماند و این نوعی »نه خبر من گرومن« است. همین امر یکی از علل عمده ابهام های مفاهیم علوم انسانی است که نیاز دوچندان را به تحلیل های مفهومی بازگو می کند.

ایمان نیز از جمله اسامی معنا و امور درونی است؛ بنابراین با مشکل ابهام مفهومی روبه رو است و نیازمند ابهام زدایی است و این امر لازم است در مراحل اولیه صورت گیرد تا در حل مسائل ایمان با چشمی باز و بصیرتی کافی بتوان اتخاذ موضع نمود، البته راه مسدود نیست، بلکه باید طریقی هموار و شیوه ای مناسب به کار بست تا نتیجه بخش باشد. پس مسئله معیار و روش حل این گونه مسائل مهم خود رخ می نماید.

یکی از شیوه هایی که می توان برای تعریف ایمان از دیدگاه قرآن شریف معرفی کرد، شیوه ایضاح درونی است. در این روش نخست یک واحد کلام، نظیر کل قرآن را در نظر گرفته و تمام آیات مربوط به ایمان را که اطلاعاتی در این زمینه می دهند، جمع آوری کرده در کنار یکدیگر می نشانیم سپس از هر تعبیر و جمله ای اطلاعی جدید دریافت کرده، آن را با معلوماتی که از آیات دیگر به دست آورده ایم منضم می کنیم تا از این طریق آهسته آهسته دامنه برداشت خود را توسعه دهیم و تدریجاً به تصویری جامع برسیم. بدین ترتیب شاکله و ساختار ایمان کم کم در ذهن ترسیم م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.