پاورپوینت کامل بذر معانی در بیست سال سینمای انقلاب اسلامی ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بذر معانی در بیست سال سینمای انقلاب اسلامی ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بذر معانی در بیست سال سینمای انقلاب اسلامی ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بذر معانی در بیست سال سینمای انقلاب اسلامی ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
و بار دیگر از همین نقطه آغاز می کنم:
ما خانه های تودرتو داریم و خود خانه های تودرتویی هستیم. ما را در جهان اقامت دادند. ما مقیم شدیم و محل اقامت گردیدیم و اقامتگاه شدیم. ما محل اقامت رؤیاها و آشیان خیال ها هستیم که در ما سکنی می گزینند و در ما گفت وگو می شوند، و ما گشتیم و گشتیم و رؤیایی نو به نام سینما ابداع کردیم که در ما سکنی گزید.
ما انسان ها در آستانه ی قرن بیست ویکم چشم می گشاییم و درمی یابیم که دیری است در سینما اقامت گزیده ایم و در رؤیاهایش بیدار شده ایم؛ زیرا جهان خود یک رؤیاست؛ خیالی است که خیال پرداز، آن را نوبه نو، می کند. عالم عکس زیبایی برون افتاده ی خیال درون «او» است.
پرده ی نمایش، رؤیاهای صورت بسته ی «او»ست. و او را چنان آفرید که خود نیز خیال کنیم و بر پرده ی سینما خیال و رؤیای خود را به تصویر کشیم و یک زندگی تصویری بیافرینیم؛ هم چنان که جهان ما تصویری بر پرده ی سینمایی است که «او» زندگی را چون داستانی شگفت بر آن نقش بسته است. داستان عشق و ایمان و مرگ و رهایی و ابدیت.
پس ما خانه های گوناگونی داریم، خانه ی ما، خانه ی ماست. زبان، خانه ی ماست وطن، خانه ی ماست؛ جهان، خانه ی ماست و ما جهانیم و ما خانه ی «اوییم» تودرتو، خانه در خانه.
و نیز انسان قرن بیستمی کشف کرده است که خانه ی دیگری هم دارد: سینما، نیز خانه ی اوست؛ خانه ی رؤیاها و زندگی ها! جهانی که بیش از هر چیز شبیه حادثه ی آفرینش و جریان زندگی است.
در این بیست سال اخیر، خانه ی ما، گفت وگوی ما و زندگی ما در سینما چگونه بود؟ ویران و آبادش، گرما و سرمایش، تاریک و روشنش چه بود؟ چه نسبتی با خود زندگی داشت، با خود ما؟ با خدای ما؟
می خواهم معناهای سینما را در این بیست سال از منظرهای گوناگون بازخوانی کنم و پرسش بیاغازم:
۱. سال ۵۷، سینما را در چه موقعیتی به دست انقلاب سپرد؟
۲. انقلاب، سینما را از چه منظری نظاره کرد؟ منظر گوهری و فراز و نشیب های عملی چه بود؟
۳. دنباله روان و پیروان (چه بدانند یا ندانند، دیدگاهشان نسبت به سینما کاملاً متفاوت با نگاه امام(ره) بود) سینما را چگونه می نگریستند؟ چرا بوروکراسی آنان سد بزرگی برابر سینمایی افراشت که مصداقی کاملاً جز فحشاء داشت؛ سدی که نشان اعمال سلیقه ی کوتاه بین و جاهلانه بود و چگونه تجربه ی انقلاب اسلامی ایران بر این فراز و فرودها فائق آمد و تعادل گرفت؟
۴. موقعیت فیلمفارسی نسبت به سینمای بعد از انقلاب چه بود؟
۵. موقعیت سینمای حاشیه ای نسبت به سبک نوی سینمای بعد از انقلاب چه بود؟ (سینما مستند…)
۶. میراث سینمای روشنفکرانه و سینمای موج سوم چگونه در سینمای نوین بیست ساله جریان یافت؟
۷. سینمای نوی ایرانی در جهان چه معنایی دارد، معنای سبک رویکردگرایی چیست؟
۸. امروزه چند زاویه ی دید نسبت به سرنوشت سینمای ایران، چه در میان فرزندان انقلاب و چه در میان اهل حرفه، وجود دارد؟
۹. گونه های سینمای ایران طی این بیست سال چه بوده است؟
۱۰. دوم خرداد چه تأثیری در مناظر سینمای ایران داشته است؟
۱۱. تحولات زیبایی شناسی و ساختاری سینمای ایران طی بیست سال چه بوده، کارگردانان نامور، فیلم های پیشرو و ماندگار، متن های فراموش نشدنی و بازی های از یاد نرفتنی کدامین بوده اند…؟
این پرسش ها متن نخست مبحث سینمای بیست ساله را تعین می بخشد. متن معناها را همراه با مسایلی؛ نظیر رهبری سینما، ایدئولوژی فرم، نقش زن، نسبت آفرینش و آزادی شاعرانگی و نقش کودکان و معنای حضور آن ها در متن این سینما و….
اما سینمای بیست ساله یک متن دیگر نیز دارد و آن رویدادها، فراز و نشیب ها، بحران های اقتصادی و مدیریتی، رنجنامه ها و خبط و غلط های فاحش و احیانا سوداگری های نازل و بازگشت و خطر ظهور ابتذال است و تبعیت از سینمای هالیوود….
در کنار این سینمای اندوهبار، رویدادهای شادمانه نیز وجود دارد. تولد آثار بزرگ، درخشش در جشنواره ها، جذب مخاطبان جهانی به سینمای نوی ایرانی و….
می بینید که مبحث بیست سال سینمای بعد از انقلاب رشته ای است که سر دراز دارد. ما تا جایی که صفحات نشریه راه دهد می کوشیم و در بررسی وجوه مختلف آن پیش می رویم.
قبل از شروع بحث مایلم نکته ای را با برجستگی تمام بازگویم: در چند سال پیش و درواقع یک دهه قبل، ضمن مقالات «هستی شناسی سینمای ایران» در مجله ای تخصصی و سینمایی، مفصّلاً درباره ی چند مسأله ی اصلی سینمای نوین ایران سخن گفتم؛ نظیر ماهیت سبک جمعی نو موسوم به رویکردگرایی که بنام سبک ایرانی در سینمای جهان جا باز کرده است. نقش هژمونیک سینمای ایران، نقش باطنی سینمای متفکر به سود بسط آزادی و ارزش های نو، چالش سنّت و مدرنیته (هم در وجه منفی و هم با سیمای مثبت آن) در سینمای بعد از انقلاب اسلامی، بدل شدن سینما به رسانه ی مکالمه ی جهانی، فرهنگ و تمدّن ایرانی با جهان و بازتاب نگاه نوی معاصر در آثار امروزی.
در میان آن همه مسایل، مسأله ای وجود دارد که ماهوا با پرسش سینمای دینی هم آمیخته است، آیا با تحرکات تصنعی، برای دادن وجهی «دینی» به شکلی تحمیلی به آفریده های سینمایی، ما سینمای دینی خواهیم داشت؟
اصلاً سینمای دینی چیست؟ و تجربه ی آن در متن تأسیس جمهوری اسلامی چه بوده است؟ مگر نه این که تنها سینمایی که از «روحی باورمند» و شوریده بتراود، می تواند حاوی خلاّقیت شود و تأثیر دینی داشته باشد.
این تلقی از سینمای دینی که دارای پرسش متعال است و به آیین ها و صورت داستان های دینی بسنده نمی کند، جز با تأمین آزادی آفرینش، زاده نخواهد شد. سینمایی دستوری نیست و به کاربرد نشانه های کلیشه ای دینداری بسنده نمی کند.در واقع تأمین آزادی آفرینش می تواند استعداد و توان واقعی سینماگران متفکر را در بازتاب ریشه های فرهنگ ایرانی، شکوفا کند.
در آن صورت سینماگری می خواهد که با چشم ایرانی خود از مدرنیت دفاع کند؛ فیلمسازی می خواهد که با پشت سر نهادن خرد انتقادی منظری پسامدرنیستی برگزیند. سینماگر دیگری می طلبد که با نگاه عارفانه، خلاقیت اش را بیازماید و آن دیگری در پی نمایش سیاهی ها، نقد نادادگری و پرده دری از چهره ی فقر و تبعیض است تا آینه ای برای اصلاح امور در برابرمان بگذارد، تنها با اجازه ی آفرینش چندآوایی اصیل است که در این میان سینمای دینی اصل دار، باورمند، هنرمندانه و مؤثر هم بوسیله باورمندانِ به حکمت معنوی و تجربه ی قدسی ظاهر می شود. استعدادهایی پدیدار می شوند که عصاره ی اسطوره های ایرانی؛ چون سیاوش را به تصویر می کشند و سینماگرانی که گوهر دینی – عرفانی فرهنگ ایرانی را در سینما می پرورند و به زمان حال احضار می کنند و آن را شورآمیز برابر جهان بازمی تابانند.
همان طور که «زیر نور ماه» از پس از وظیفه، پیروزمندانه سر برآورد. تنها سینمای اصیل دینی است که هم چون جذبه ی شعر کلاسیک فارسی – که قرن ها برپا ماند و حتی در عصر جدید شاعران نوی اروپایی؛ هم چون گوته، دونروال، آپولی نر، آراگون، بودستر، پل والری، الوار و غیره را مسحور کرد – پایدار خواهد ماند و جهان را در جذبه ی سینمای نوی ایرانی فروخواهد برد و پیام زیبایی، خلاّقیت، نوآوری، دوستی و مهر و سادگی و معنویت را به او خواهد داد.
از یاد نبریم که نسل متفکر سینماگر و سینمادوست ما با رؤیاهای بزرگی برای سینمای آینده پا به میدان انقلاب و آزادی نهاد. وقتی در آن سال های تیره ی جهل و بی فرهنگی و استبداد، صندلی های سینما کاپری در میدان «۲۴ اسفند» که هنوز میدان انقلاب نشده بود و به جای آزادی به سمت «شهیاد» کشیده می شد، در وقت نمایش آثاری؛ چون مغول ها، طبیعت بی جان و چشمه پاره پاره می شد، سینمادوستان نسل ما رنج می کشیدند؛ زیرا ما سرخورده از تحمیل ابتذال پهلوی، مردم ایران را شایسته ی تماشای زیباترین و جذاب ترین آثار جهان می دانستیم و خواهان متفکرانه ترین فیلم ها و خلاق ترین سینمای آرمانی بودیم، و دلمان می سوخت که آن همه نیروی تعقل و تفکر، و تخیل و آفرینش، در چرخ دنده های ابتذال پرورِ نظام پهلوی چنان فرسوده می شود که تاب دو ساعت تماشای اثر جدی، زیبا و هنرمندانه را ندارد و برای طلب هیجان های کاذب و یا ساز و ضرب و رقص و آواز صندلی سینما را پاره می کند.
رؤیاهای اهل سینما در سال ۵۷، رؤیای کسب سینمایی شریف، بدیع و اندیشگون بود که جهان را از خلاقیت ایرانی متحیر کند.
اما اکنون سؤال این است که آیا پس از بیست سال و اندی به این رؤیا دست یافته ایم؟ آیا با سینمای نو، ژرفای فرهنگ، روح و میراث ایرانی را با جهان در میان نهاده ایم؟ باید گفت تا حدودی و فقط تا حدودی و هنوز در آغاز راه هستیم.
سینمای جشنواره ای باید به سینمایی مستمر، با شالوده های محکم و پایدار و نوبه نو تبدیل شود، در جهان جا باز کند، مخاطب وسیع کسب کند و با فروش خوب سرپا بایستد و در هر دوره با ابداع و نوآوری، خود را تجدید حیات نماید.
درواقع در این بیست سال، سینمای نوی ایران چند «خیال» جذاب پرورده است، «سیمرغ» را به نشانه ی پرواز از اعماق اسطوره های قومی خود و ژرفنای ضمیرش برگزید و پرواز داد تا پر بگشاید و از ذخایر و گنجینه های روح و تفکر ایرانی با جهان سخن گوید.
این سینما می توانست از سوگ سیاوش بگوید و به حقیقت ناگفته مانده ی عاشورا برسد که چه روزی مثل روز توست یا اباعبدالله [لایوم کیومک یا اباعبدالله] ای آزاده ی گلوبریده ی ابدی! ای معصومیت تکه تکه شده! ای انتظار موعود!
و ما مدام در درون خود و جهان خود، عاشورا را تکرارشونده یافته ایم و به چشم و به معرفت های غریبی رسیده ایم که شایسته است با جهان گفت وگویش کنیم.
کشف روح فردفردِ انسانی ما که آمیزه ای از هردو وصف رویاروی کربلاست و هر روز عاشورا است و تظاهر بیرونی این تجربه ی درونی که پهنه ی جهان را هر روز به صحنه ی عاشورا و زمین کربلا بدل می کند، و اینها تصورات نایابی است که هنوز تصویر نشده است.
آیا دو چهره ی «افسانه» و «فاجعه»ی بشری سیاوش و حسین(ع) به درستی و با همه ی ابعادش در سینمای ما بازخوانی شده است، منظورم صرفا ساختن فیلم هایی سطحی درباره ی شاهنامه و تاریخ صدر اسلام نیست. جست وجوی گوهر تراژیک و حماسی واحد و فرم یکه روایت در جزئیات امروزی زندگی ما با همان عظمت است که نشانه های دیروز را بازخوانی می کند.
هنر و سینمای غرب با موفقیت، اسطوره های هومری اش را احضار می کند، این موجودات غریب بر پرده ی عظیم سینمای هالیوود نشانِ امروزی کردن و فردایی کردن افسانه های دیروزی شان است.
«اولیس» نه تنها در آثار جویس، بلکه در کار برادران «کوئن»، یا اثر «کوندورا» هم ظاهر می شود، اما از سیاوش خوانی و تعزیه خوانی هنوز بسیار اندک بهره برده ایم.
بدون تردید ساختار روایت غیرخطّی تعزیه در ساختار سینمای رویکردگرا، در آثار کیارستمی بویژه تجلی یافته و تا همین حدّ موجب تجدید حیات بدیع سینمای ما شده است. «بهرام بیضایی» به شیوه ی سنتی تری از سیاوش خوانی ها و برخوانی ها در آثارش سود جسته است، اما برای احضار ذخایر عظیم معنوی مان به حوزه ی تصویر، هنوز راه طولانی در پیش رو داریم. از این رو باید آرمان بزرگ انقلاب اسلامی را فرونکشیم و با کوتاه بینی، امکان یک تجربه ی عالی را به تکرار یک ابتذال کلیشه ای بدل نکنیم. انقلاب اسلامی پیمانی دیگر در سر داشت، طنین آن عهد را به فراموشی نسپریم.
بنابراین سینمای نوی ایرانی هنوز مسیری طولانی برای مکالمه با جهان در پیش دارد تا دنیا را شریک لذات زیبایی شناسانه ی گوهرهای اصیلِ نهان مانده ی ما کند و هنوز استعدادهای عظیمی در راه اند تا سرفرازانه کنار برسون ها، برگمان ها، چاپلین ها، هیچکاک ها، گودارها، اوزوها، تارکوفسکی ها، کیشکوفسکی ها، و ندرس ها، کیارستمی ها، مهرجویی ها و مخملباف ها قرار گیرند و به نام های ماندگار سینمای متفکر بیفزایند.
به عقیده ی من سینمای نوین بیست ساله ی اخیر ما با همه ی موفقیت هایش هنوز در هر دو سوی «افسانه» و «فاجعه» دچار ناتمامیت است. به ویژه در کشف «افسانه»های همین زندگی کوچک جاری روزمره و نیز فاجعه های آن تدبیر می خواهد که فضای آزادی را با ابتذال نیالاییم و فضای رشد جهانی سینمای مان را به سود این ظرفیت مکالمه ی نو و ریشه دار بگشاییم و اسطوره ها و روایت های بومی مان را جهانی و امروزی کنیم.
امروز، سینمای ما همان شعر دیروز ماست، تا روح تمدن اصیلی را که تشعشعات آن می تواند عالمی را با پرتو خود مسحور کند در جهان بگسترد و آن را به قول «میشل فوکو» به روح جهان بی روح بدل سازد.
در سینمای ما بخاطر ریشه های نهان مانده، اتفاقات نو و شگفتی فراتر از روایت کلاسیک داستانی می تواند رخ دهد که بیست سال اخیر انقلاب، اثبات کننده ی این مدعاست.
هنوز در واقع نه سیاوش خوانی و نه روایت عاشورایی، زبان بصری پرشکوه و مدرن خود را در متن زندگی امروز و قرائت نوین این زندگی نیافته است. هژمونی سینمای به سوی آزادی و خلاقیت، باید با این خود آگاهی آزادانه و آزادمنشانه بیامیزد، مشحون از خلاقیت بیانی شود و ظهور یابد. این حادثه ها آتی با دستورالعمل و نیز با استفاده ی مبتذل از آزادی مقدور نیست.
آرمان انقلاب اسلامی در تولید هنری یکه، پیشرو و شریف نباید فراموش شود. هم با نفی افکار جزم بوروکراتیک و مستبدانه و هم با حفاظت مستمر از فضای سالم آفرینشِ شریف آن، استعدادهایی می توانند شکوفا شوند که نقش آنها بیرون راندن سلیقه های پرت و چرک و پست و بازاری و سوداگر و تربیت سلیقه ی زیبایی شناسی عموم و رشد آن و تولید سینمایی نو به نو و فرهیخته است، بیست سال اخیر عرصه ی سینما، قلمرو چالش این جریان با انواع گرایشات واپسگرا، مبتذل، خودکامه و سطحی بوده است. می کوشم با مرور رویدادهای سینمایی این حقیقت را بروشنی به اثبات برسانم و راه پرامید سینمای آینده و رشد آتی و سلوک فردا را ترسیم نمایم.
انقلاب و فیلم ها
در سال ۵۸ و در کشاکش کشمکش ها و بحران های انقلاب و توفان هلاکت باری که سینما درگیر آن بود، اولین فیلم سینمای متفکرانه ی پس از انقلاب اسلامی، بوسیله ی فیلمسازی متعلق به قبل از انقلاب ساخته شد.
قضیه ی شکل اول /… شکل دوم، ساخته ی عباس کیارستمی که به فراموشی سپرده شد، از چند منظر دارای اهمیتی حیاتی برای شناخت جریان های آینده سینمای ما است.
در رژیم گذشته، در حاشیه ی سینمای حرفه ای و رسمی مبتذل که پرده ها را اشغال کرده بود، یک سینمای خاموش وجود داشت که عمیقاً متفاوت با سینمای داستان پرداز حرفه ای بود، این سینمای مستند و مستندگون کوتاه در نهادهایی مثل کانون پرورش فکری زاده می شد، در محافل محدود، به نمایش در می آمد و هیچ کس انتظار نداشت که روزی به شالوده ی یک سینمای صاحب سبک جهانی بدل شد، اما شد. با همه ی ویژگی اخلاقی و عقلی و با همه ی ضدیتش با هیجان و قصه گویی پوچ و سوء استفاده از سکس و خشونت برای فروش.
انقلاب اسلامی سینمای رسمی رژیم گذشته را نابود کرد، آن را نماینده ی فساد و فحشا دانست و خشم اش را بر سرش فرو ریخت. در همان حال انقلاب عطش و ولع لمس زندگی، آزادی، استناد، آمیختن با مردم، لمس واقعیت را دامن زد، زیبایی شناسی ویژه ای را پدیدار کرد که با معیارهای کلیشه ای سابق فرق داشت.
سینما بنا به روح زمانه می خواست، چشمی گشوده، حقیقتی اندیشمندانه و شهادتی راستین و بدون افسانه پردازی و افسون زدایی باشد.از سوی دیگر فضای بحرانی انقلاب – اقتصاد در هم ریخته، عدم وجود امکانات وسیعِ فیلم سازی و سرمایه – ناگزیر شرایط را برای یک سینمای جمع و جور و ساده و مستند گونه فراهم می آورد.
عباس کیارستمی که در مشق های پیشین خود به خوبی زبان چنین سینمایی را آموخته بود، مناسب ترین گزینه برای ظهور سینمایی سالم بود. این ویژگی به انضمام حضور در متن آگاهی های نوین و مرز بندی و ضدیت با دگماتیزم روشنفکرانه ی چپ سبب نگاه پرسش گرانه شد و شالوده ی سینمای رویکردگرا را در همان سال ۵۸ با فیلم قضیه ی شکل اول… /شکل دوم پی ریخت، فیلمی مبتنی بر عقلانیت و آزادی.
فیلم؛ روایتی کم رنگ و مستندگونه به انضمام بخش هایی کاملاً مستند است. معلّمی در حال تدریس فیزیولوژی و ترسیم گوش به روی تخته سیاه، متوجه سر و صدا و گرفتن ضرب بر روی میز می شود، همه ی شاگردان گوش هایی هستند که کسی از آنها سخن گفتن نمی خواهد. معلم نیز از آن ها تنها نگاه کردن و شنودن یک جانبه می طلبد، پس شیطنت دانش آموزان ردیف آخر با معناست!
به هر رو معلم عصبانی می شود، آن ها را بیرون می اندازد، مگر آن که نام دانش آموز بی نظم را فاش کنند. فیلم، دو حالت محتمل را به نمایش می گذارد؛ حالتی که دانش آموز تاب نمی آورد و دوستش را لو می دهد و به کلاس بر می گردد و حالتی که همه با اتحاد، از افشای نام دوست خود خودداری می کنند، به کلاس باز می گردند. و صحنه ی آخر تصویر را صدای یکپارچه سنفونی ضرب گرفتن بچه ها پُر می کند…
اما نکته ی بسیار جذاب رجوع فیلم سازی به انبوهی از مردان سیاسی، هنرمندان و متخصصان امر تربیت و اولیاء دانش آموزان است که آرای گوناگون و گاه متضادی دارند و مهم تر از آن در سخن و گفتار چه بسا متضاد عمل اجتماعی خود، واکنش نشان می دهند.
قرار دادن ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 