پاورپوینت کامل دایره المعارف نویسی و ضرورت پیرایش با نگرش شیعی ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دایره المعارف نویسی و ضرورت پیرایش با نگرش شیعی ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دایره المعارف نویسی و ضرورت پیرایش با نگرش شیعی ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دایره المعارف نویسی و ضرورت پیرایش با نگرش شیعی ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

در شبی بارانی پس از گذر از خیابان ها و کوچه های منطقه ای در جنوب بیروت به منزل استاد سید حسن امین می رسیم. منزل ایشان در طبقه دوم یک آپارتمان است. ایشان در این ساختمان همراه خواهرزاده خود و خانواده اش زندگی می کنند. آنان در کمال مهربانی از دایی پیر و دانشمند خود پذیرایی می کنند. انگیزه ی دیدار ما عیادت از ایشان بود که دوره نقاهت را می گذراندند. اما زمانی که به ایشان پیشنهاد گفت وگو دادیم تا در روزهای آینده وقتی به ما بدهند، پاسخ دادند که همین الان آماده ام. دوستان همراه هرچه اصرار کردند که وضع مزاجی شما مساعد مصاحبه نیست، ایشان قرص و محکم بر آمادگی و سلامت وضع خود پای فشردند. همراهان ما که دو برادر دانشجوی عربستانی و یک دانشجوی لبنانی و یک دانشجوی ایرانی بودند، چاره ای جز تحمل بیش از دو ساعت گفت وگوی ما را نداشتند. از این دو ساعت گفت وگو نیم ساعتی قربانی تیغ تغافل شد و بر اثر اشتباهی ضبط نشد. ضمن پوزش از خوانندگان عزیز، ترجمه این مصاحبه تقدیم می شود.

از استاد ارجمند سید حسن امین که بزرگوارانه ما را به حضور پذیرفتند سپاسگزاریم پرسش نخست ما از ایشان این است که خود را چگونه به خوانندگان معرفی می کنند؟

بسیار دشوار است برای انسان که از خود سخن بگوید. تقدیر چنین بود که هم در حوزه و هم در دانشگاه تحصیل کنم. دروس حوزوی را نزد پدرم فراگرفتم و هم زمان در رشته ی حقوق دانشکده ی حقوق دمشق به تحصیل پرداختم. در دانشگاه دمشق تنها دو رشته تدریس می شد: طب و حقوق. اگر رشته ی تاریخ هم برقرار بود ترجیح می دادم در این رشته تحصیل کنم. علت روی آوردن من به تاریخ اتفاقی بود که در دوره دبیرستان برایم افتاد. در یکی از مجلات مصری به نام «المعرفه» مطلبی خواندم که خواجه نصیرالدین توسی و همراه او شیعه را به خیانت متهم کرده بود. من اطلاع چندانی از جزئیات زندگی و اعمال خواجه نصیر نداشتم. اما آنچه خشم مرا برانگیخت این بود که این مقاله گناهی را بر خواجه می پنداشت برگردن همه شیعه انداخته بود. با خود فکر کردم اگر این مرد خائن است پس چرا همه ی شیعه باید تاوان خیانتش را بپردازند؟! همین نقطه آغازِ روی آوردن من به تاریخ بود.

زمانی که در صدد دفاع از خواجه نصیر برآمدم منابع کافی ای در توجیه موضع وی در برابر مغولان وجود نداشت. سال هایی را صرف جمع آوری این دست از منابع کردم. به یاد دارم که در سال پیش کسی از من پرسید چرا ازدواج نکرده ای؟ به او پاسخ دادم: آن که مرا از ازدواج بازداشت خواجه نصیر بود. او شگفت زده شد. البته این را به شوخی می گویم ولی واقعیت هم جز این نیست. زیرا من فایده کارم را در این می دیدم که با تبرئه یک شخص، مذهب هم تبرئه می شود و البته چنین کاری نیاز به تلاش فراوان و وقت زیاد داشت. در نتیجه توانستیم ادله ای را برای تبرئه و توجیه اقدامات خواجه ارائه کنیم که نشان می دهد نه تنها او یک خائن نبود بلکه قهرمانی بزرگ بود. از همان زمان با خود فکر کردم که اگر یک مورد این چنین نیازمند این همه وقت باشد، پرداختن به تمام تاریخ شیعه با وجود حجم بسیار عظیم تهمت های ناروا بر شیعه چه اندازه وقت می طلبد؟ به این نتیجه می رسیدم که چنین کار بزرگی با ازدواج و خانواده و اهل و عیال فراهم آوردن نمی سازد. زیرا امیرالمؤمنین(ع) می گوید: الاولاد مجنبهٌ منجلهٌ (فرزندان، شجاعت کش و سخاوت کش اند) یعنی انسان، با یادآوردن فرزندان و بیم داشتن بر سرنوشت آنان، ترسو و بخیل می شود.

گاه می شد که برای تکمیل تحقیقات خود مجبور می شدم سه ماه و نیم در ایران و یا سه ماه در پاکستان اقامت کنم. طبعا اگر زن و فرزند داشتم نمی توانستم این همه مدت از آن ها دور باشم.

به این ترتیب نمور در تاریخ اسلام به طور عام و تاریخ تشیع به طور خاص را بر سامان دادن زندگی و تشکیل خانواده ترجیح دادم. از همان آغاز دریافتم که تاریخ تشیع مظلوم واقع شده و اتهامات ناروایی بر تشیع زده شده است. به عنوان نمونه شیعه متهم به همکاری با مغولان و صلیبی ها – برای رفع مزاحمت سلجوقیان (سنی) – شده اند. پس از تحقیقات مفصل به مدد الهی به این نتیجه رسیدم که این اتهامات دروغ و ناروا است و شیعیان (لبنان) با صلیبی ها جنگیده اند و شیعیان [ایران] با مغولان همکاری نکرده اند.

خواجه نصیر هم خیانت نکرده است زیرا او سبب مسلمان شدن مغولان شده و برای این کار شایسته لقب قهرمانی است. من این سخن را در چاردیواری خانه ام بیان نکردم، نخستین بار موضوع تبرئه خواجه نصیر را از اتهام خیانت در مجله العربی (کویت) که پرشمارترین مجله عربی در تمام جهان عرب است و در همه کشورهای عربی توزیع می شود مطرح کردم. طبعا برای ابطال انگاره ای که حتی در ذهن برخی شیعیان نیز جاخوش کرده بود نیاز به ادله محکم و قوی بود، تا این مجله به چاپ آن تن در دهد. از بخت نیک سردبیر مجله احمد زکی بود که مردی دانشمند و دقیق بود و کینه ای از شیعه به دل نداشت. در این مقاله اثبات کردم که توسی، با عقل و اندیشه و اخلاص خود مغولان را شکست داد. توسی می خواست اسلام را حفظ کند. در آن زمان هم که اسلام نیروی نظامی نداشت تا با مغولان مقابله کند. چاره ای جز مبارزه از راه عقل و حکمت نبود. ادله من چندان قوی و محکم بود که احمد زکی سردبیر مجله العربی را وادار کرد تا بپذیرد که خواجه نصیر قهرمان عرصه حکمت و عقلانیت است و تهمت خیانت بر او نمی چسبد.

مظلومیت تاریخ شیعه تا جایی است که حتی برخی اساتید شیعی تاریخ هم اتهاماتی مانند همکاری شیعیان لبنان (جبل عامل) با صلیبی ها را مطرح کرده و در صدد توجیه آن برآمده اند. در حالی که این شخص توجه ندارد که خیانت قابل توجیه نیست. مانند آن که الآن کسی با اسراییل همکاری کند و در صدد توجیه کار خود برآید. این توجیه ناپذیر است. من با این آقا صحبت کردم و به او گفتم که نسبت همکاری با صلیبی ها به شیعیان جبل عامل نادرست است و دلایل آن را هم ارایه کردم که تفصیل آن در این فرصت امکان ندارد. درباره صفویه نیز تهمت های بزرگی بر شیعه زده شده است. حتی یکی از بزرگان ما هم این تهمت را تصدیق کرده است. به او پاسخ دادم قصد آنانی که چنین تهمت هایی را می سازند، صفویه نیستند بلکه آنان تاریخ شیعه را هدف گرفته اند که نشان دهنده تاریخ شیعه تاریخ خیانت و همکاری با متجاوزان و بیگانگان بوده است. من هم صددرصد از صفویه دفاع نمی کنم. صفویه دودمانی بودند که در برابر دولت عثمانی که همدست بیگانگان بودند سربرآوردند. این از مسلّمات تاریخ است که دولت عثمانی با بیگانگان مرتبط بود. روزی در مجلسی نشسته بودم، فرد معممی بر منبر به سختی بر دولت صفویه می تاخت و می گفت که آنان بر دولت عثمانی که دولت اسلامی بزرگی بود یورش بردند و با آنان جنگیدند و… چاره ای ندیدم جز این که همان جا به وی پاسخ دهم. به او گفتم آیا شاه اسماعیل صفوی به دولت عثمانی لشکرکشی و پایتخت آن را اشغال کرد یا این که سلطان سلیم به ایران لشکرکشی و تبریز را اشغال کرد؟! به او گفتم: همین یک مورد برای فهم حقیقت مسأله کافی است.

آیا شما نمی پذیرید که دولت صفویه از عنصر تشیع در مقابله با دولت عثمانی استفاده کرد و در این راه از همگرایی با اروپاییان مسیحی نیز ابا نکرد؟

نه، هرگز! من فارسی نمی دانم ولی در استفاده از متون فارسی از مترجم کمک گرفته ام. من فکر می کنم عکس این قضیه درست است. ایده شاه اسماعیل صفوی چه بود؟ ایده او این بود که شیعیان هم بخشی از این جهان هستند و حق برخورداری از مکانی – برای تنفس آزادانه – را دارند. این ستم بر شیعه است که هیچ جا نتوانند آزادانه ابراز عقیده و اعمال عقیده کنند. طبیعی است که دولت صفویه در بسیاری امور غلو کرده اند. ما ایرادهای زیادی بر روش کار آنان داریم. اما اتهام همدستی با اجانب در تضعیف و فروپاشی دولت عثمانی را نمی پذیریم. یکی از اشکالاتی که بر صفویه می شود این است که پرتغالی ها به دریای سرخ رفتند و بر آن مسلط شدند و سپس بر خلیج فارس تسلط یافتند ولی شاه اسماعیل در برابر آنان اقدامی نکرد. در این جا باید بپرسم مگر دولت عثمانی که در اوج قدرت خود قرار داشت چه اقدامی برای حمایت جهان اسلام در برابر هجوم پرتغالی ها انجام داد؟! هیچ کاری نکرد. حتی در برابر فریاد یاری طلبی مسلمانان اندلس، دست روی دست گذاشت و تماشاگر بود.

اما چرا شاه اسماعیل با پرتغالی ها نبرد نکرد؟ زیرا دولت صفویه دولتی نورسته بود ولی پرتغالی ها ناوگان دریایی نیرومند داشتند. شاه اسماعیل هم اگر می خواست با آنان بجنگد باید در دریا با آن ها می جنگید و لازمه آن داشتن نیروی دریایی بود که وی نداشت. در همان حال که دولت صفویه گرفتار دراز دستی پرتغالی ها بود، سه دولت اسلامی (سنی) – یعنی دولت عثمانی و دولت ازبک و دولت ممالیک – بنا بر نابودی دولت شیعی صفویه گذاشتند و در این راه همدست شدند. دولت صفویه توانست دولت ممالیک را عقب براند. عجیب است که انتظار دارند دولتی که در معرض تهدید عثمانی ها و ازبک ها است با پرتغالی ها جنگ کند، در حالی که ابتدا باید شر این دولت ها از سر آن کم می شد وانگهی دولتی تازه پا که نیروی دریایی ندارد چگونه وارد جنگ با پرتغالی ها شود؟! نهایت کاری که دولت صفویه می توانست انجام دهد این بود که با پرتغالی ها صلح کند و آنان را در جنگ با عثمانی یاری نکند. ببینید علت شکست شاه اسماعیل در جنگ چالدران این بود که شاه اسماعیل توپخانه نداشت ولی عثمانی ها داشتند. اگر شاه اسماعیل هم پیمان پرتغالی ها بود چرا از آنان کمک نگرفت و تقاضای توپخانه نکرد؟!

حتی باید بگویم که شواهدی از منابع تاریخی غیرشیعی موجود است که به صراحت نشان می دهد سلطان سلیم برای مقابله با صفویه جبهه بالکان را ترک کرد. او از جبهه بالکان که در آن مشغول مبارزه با غیرمسلمانان بود عقب نشینی می کند و جبهه جدیدی را در پیکار با صفویه باز می کند!

البته نمی خواهم بگویم که صفویه دولتی بی عیب بودند. آنان برای نخستین بار از قدرت و حکومت برای تحمیل عقاید خود بر مردم استفاده کردند. شیعیان، پیش از اینان در غالب سرزمین اسلام تجربه ی حکومت داشتند. فاطمیان در شمال افریقا و مصر و بخشی از سرزمین شام و جزیره العرب، حمدانیان در شمال سوریه و آناتولی و آل بویه در بخش شرقی جهان اسلام. هیچ گاه دیده نشد که حکومتی شیعی بر مردم ستم کند. فاطمی ها دانشگاه بزرگ شیعی الازهر را در مصر پدید آوردند و هم زمان دانشگاهی سنی را که مسجد عمروبن عاص است – و اکنون هم وجود دارد – ساختند و دانشگاه اسکندریه را تأسیس کردند که یکی از علمای بزرگ اهل سنت سرپرستی آن را برعهده گرفت. حکومت های شیعی هیچ گاه از قدرت خود سوء استفاده نکردند زیرا از رویارویی اندیشه ها بیم نداشتند. اما شاه اسماعیل از قدرت خود استفاده های ناروایی کرد. البته قصد وی این بود که شیعیان نیز جایی در زیر این آسمان داشته باشند و آزادانه شعائر خویش را برپا کنند. در قلمرو دولت عثمانی شهر حلب سوریه شهری شیعی بود. دولت عثمانی شیعیان را در این شهر نابود کرد و تنها روستایی شیعه نشین. به نام «نُبّل» باقی ماند. هر جا شیعه دیده می شد کشته می شد. می گویند هنگامی که گروهی از شیعیان در مسجد مشغول نماز می شدند کسی را می گماشتند تا مراقب باشد اگر بیگانه ای وارد مسجد می شود ندا در دهد «الاّ ان تتقوا منهم تقیه» تا شیعیان نمازگزار بفهمند و دستان خود را – به شیوه ی اهل سنت – روی هم بگذارند. اگر چنین نمی کردند و کشف می شد که آنان شیعه اند همگی از دم تیغ می گذشتند. نتیجه ی چنین سرکوبی آن شد که شاه اسماعیل هم از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.