پاورپوینت کامل سالروز مبعث پیامبر اکر مصلی الله علیه و آله و سلم ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سالروز مبعث پیامبر اکر مصلی الله علیه و آله و سلم ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سالروز مبعث پیامبر اکر مصلی الله علیه و آله و سلم ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سالروز مبعث پیامبر اکر مصلی الله علیه و آله و سلم ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
یک او
بیست و هفتم بود. بیست و هفتم رجبِ چهل سال بعد از عام الفیل
در گوشه تاریک غار نشسته بود و با قلب منوّرش حقایق هستی را درمی یافت و مرور می کرد. چهل سال داشت. آن قدر در این چهل سال، لحظه های نورانی نشانده بود که امروزش از خورشید هم فروزان تر بود.
یک من
فرقی نمی کند چندم است. چندمِ چه ماهی، و سالِ هشتاد و چند یا هفتاد و چند یا… در گوشه تاریک غار افکارم نشسته ام و با سوسوی نامحسوسِ شمع اندیشه ام، به حقایق هستی فکر می کنم. چهل سال ندارم، ولی هر روز و هر ماه و هر سال به آن نزدیک تر می شوم.
آن قدر در سال های جوانی ام از لحظه های نورانی دور بوده ام که امروز در خلوتم، جز سوسوی نامحسوسی نمی بنیم.
دوی او
فرستاده الهی نازل شد. امرش کرد: «بخوانو» و او خواندن نمی دانست.
دوی من
من خواندن می دانم، خیلی هم زیاد می دانم و خیلی هم زیاد می خوانم، ولی هیچ وقت هیچ فرستاده ای از آسمان ـ نه از جنس فرشته ها و نه از جنس بشر ـ برایم پیامی نیاورده است. راستی اشکال از کجاست؟ از خواندن و دانستِ من؟
سه او
از کوه پایین می آمد. بر شانه های مردانه اش، سنگینی رسالتی عظیم را به امانت می برد. دانه های درشت عرق، پیشانی نورانی اش را مصمم تر جلوه می داد.
سه من
از کوه بالا می روم؛ با یک کوله پشتی پر از انواع چیپ و پفک. کتانی های آخرین مد سال را با دقت ویژه ای روی سنگ ها می گذارم و پیش می روم.
تمام وزنی که بر دوش خود حس می کنم، وزن چیپس و پفک هایی است که وظیفه دارم کلک همه شان را بکنم. هیچ بار دیگری بر دوشم حس نمی کنم.
منِِ او
بیست و هفتم است. بیست و هفتمِ رجبِ سال هزار و چهارصد و سی و یک.
از کوه بالا می روم. دو حوله سفید پوشیده ام و دیگر هیچ. به دهانه غار، خلوتگاه رسول، نزدیک و نزدیک تر می شوم. کعبه از دور دیده می شود، با تمام عظمت الهی اش. جلوی ورودی غار زانو می زنم. حس می کنم جاذبه ای عظیم مرا در خود فرو می برد.
گویی کسی با من سخن می گوید: بخوان!
می گویم: من خواندن می دانم، خیلی هم زیاد می دانم و خیلی هم زیاد می خوانم. ولی حالا چه باید بخوانم؟
می گوید: آن راز بزرگ آفرینش را که تاکنون نخوانده ای.
می گویم: خواندن نمی دانم.
می گوید: در امت من هیچ شانه ای خالی نیست.
می گویم: پس چرا من آسوده و سبک بار راه می روم؟
می گوید: بار امانتی که من آن روز از حرا با خود پایین آوردم، تا دنیا دنیاست، باید بر شانه های استوار امتم نشسته باشد. هر کس که از امت من است، باید رسولی باشد و پیام حق را به گوش جهان برساند. هر یک از شما، شناسنامه دین خود هستید. دین، دین شما را به رفتار شما می شناسد.
سنگی فرو می افتد و از آن خلسه خوش بیرونم می کشد. دقایقی به مرور آنچه شنیده ام، می نشینم.
از کوه که پایین می آیم، سنگینی رسالتی را بر شانه هایم حس می کنم. رسالتی که تا دنیا دنیاست، پایان نمی پذیرد.
در آستانه چهل سالگی
محمد در آستانه چهل سالگی بود و از این چهل سال، تجربه ها داشت: یتیم، شبان، بازرگان جوان، سیاح، عابد، اندیشمند صحرا و داور و امین قوم. او که چهل سال از عمر خویش را در زمان جاهلیت و در میان قبایل متجاوز و بی فرهنگ گذرانده و در این شرایط، «امین» لقب یافته بود، اک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 