پاورپوینت کامل اهل بیت آفتاب ۲۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اهل بیت آفتاب ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اهل بیت آفتاب ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل اهل بیت آفتاب ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام

محمد ساقی بزم وجود است

ولایت همچو می در جام هستی است

علی عطر و جهان گلخان اوست

هر آنکس درس عقل و فطرت آموخت

شما ای عترت مبعوث خاتم

شما از پاورپوینت کامل اهل بیت آفتاب ۲۹ اسلاید در PowerPointید

جهان جسم و شما جان جهانید

شما اسرار هستی را امینید

شما سرچشم احسان و جودید

جهان گلخانه و انسان گل آن

محمد پیک رحمت، قاصدشور

شما موجی از آن دریای نورید

امیر کشور دل ها شمایید

شما یک نور، در چندین رواقید

فروزان مشعل همواره جاوید

دیانت بی شما کامل نگردد

کدام عاشق در این ره، در بلا نیست؟

اگر در سوگتان شد دیده نمناک

گواه عشق ما این دیده و دل

شما راه سعادت را دلیلید

شما حقّید و دشمن ها سرابند

شما تفسیر «نور» و الضّحی» یید

امامید و شهیدید و گواهید

جهان مست از می غیب و شهود است

غدیر خم، خم این شور و مستی است

حقیقت، برگی از افسان اوست

مرام دوستی با عترت آموخت

شما ای برترین اولاد آدم

گل جان محّمد (ص) را گلابید

شما هم آشکار و هم نهانید

فروغ آسمان، روی زمینید

صفابخش گستان وجودید

شما عطر و گلاب این گلستان

فروغ آی «نورٌ علی نور»

برانگیزند شور و شعورید

شما آئینه های حق نمایید

شما نور حجازید و عراقید

شمایید و شمایید و شمایید

بجز با عشقتان دل، دل نگردد

کدامین دل، شما را مبتلا نیست؟

اگر از عشقتان دل گشت غمناک

رساند «اشک» و «غم» ما را به منزل

شما مقصود هر ابنُ السّبیلید

کفی پوچند و چون نقشی برآبند

شما معنای قرآن و دعایید

مصون از هر خطا و اشتباهید

شما راه خدا را باز کردید

فدا کردید جان، تا دین بماند

شما نور خدا در روی خاکید

شما شیراز امّ الکتابید

تولّای شما فرض خدائی است

هرآن کس را که در دین رسول است

اگر مولا «ولی» می شد چه می شد؟

ولی خاتم دوباره بی نگین شد

سقیفه ساعد ماتم شد آن روز

دوباره بولهب آتش برافروخت

سران توطئه با هم نشستند

هزاران دست بیعتگر کجا رفت؟

اگر پیمان مردم با «ولی» بود

نه فرمان نبی از یاد می رفت

نه بر روی زمین می ماند قرآن

نه حق، بی یاور و مظلوم می ماند

نه زهرا کشته می شد در جوانی

نه از دست ستم می خورد سیلی

نه بازویش کبود از تازیانه

نه تیغ کینه در دست جنون بود

نه فرق علی شمشیر می خورد

نه خون دل نصیب مجتبی بود

نه زینب بذر غم می کاشت در دل

بقیع ما نه غم افزای جان بود

غدیر خم اگر سایه فکن بود

صفوف ما جدا از هم نمی شد

نه بذر فتنه می پاشید دشمن

نه صدها بار می مردیم هر روز

شهادت را شما آغاز کردید

به خون خفتید، تا آئین بماند

صراط مستقیم و راه پاکید

شما میزان حق، روز حسابید

قبول و ردّ آن مرز جدایی است

ولایت، مهر و امضای قبول است

خلیفه، گر «علی» می شد، چه می شد

عدالت با علی خانه نشین شد

نصیب و سهم شیعه، غم شد آن روز

درِ بیت النّبی در شعله اش سوخت

دل و پهلوی عصمت را شکستند

وفا با آل پیغمبر کجا رفت؟

اگر پیوند با «آل علی» بود

نه رنج و زحمتش بر باد می رفت

نه «قدرت» تکیه می زد جای «برهان»

نه امّت از علی محروم می ماند

نه می شد خسته از این زندگانی

نه رویش می شد از بیداد، نیلی

نه دفن او شبانه مخفیانه

نه محراب علی رنگین ز خون بود

نه بر حلقوم اصغر تیر می خورد

نه پرپر لاله ها در کربلا بود

نه می زد سر ز غم بر چوب محمل

نه ویران و چنین و بی سایبان بود

«ولایت»، اهرمی دشمن شکن بود

شکوه و عزّت ما کم نمی شد

نه «ما» تقسیم می شد بر «تو» و «من»

نه جام زهر می خوردیم هر روز

از اول عشق را با غم سرشتند

کنون ماییم و درد داغداری

هنوز اشک عزا پیوسته جاری است

غدیر ما محرّم دارد امروز

ولایت، گنج عشقی در دل ماست

شما آل رسول خاتم هستید

دل و جان جهانی عاشق آباد

کریمان، با بدان هم بد نکردند

اگر ناقابلیم و شرمساریم

شما در ظاهر و باطن امیرید

کتاب شیعه را با خون نوشتند

کنون ماییم و اشک و سوگواری

رواق چشممان آیینه کاری است

محرّم، بذر غم می کارد امروز

محبّت هم سرشته با گل ماست

که با جود و کرم میثاق بستید

فدای نام شیرین شما باد

کسی را از در خود رد نکردند

به جز عشق شما چیزی نداریم

عنایت کرده دست ما بگیرید

کربلا میدان حق و باطل است

کربلا میدان حق و باطل است

خویش سنجد با وی آن کو عاقل است

«کلّ ارضٍ کربلا» را خوانده ایم

از چه پس در کار خود وامانده ایم؟

کربلا چون آزمونی تابناک

می درخشد بر سیاهی های خاک

کربلا را در درون خود ببین

«کلّ ارضٍ کربلا» این است، این

هر حقیقت را که بفروشی به زر

خویشتن را در صف اعدا نگر

چون ز تو مظلوم خواهد یاوری

گر نکوشی، یک شقی دیگری

بهر هر هابیل، قابیلی نگر

هر خلیل خیر را نم