پاورپوینت کامل آستان حسینی در گذر تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آستان حسینی در گذر تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آستان حسینی در گذر تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آستان حسینی در گذر تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سه روز از هنگام شهادت امام حسین (ع) و یارانش گذشته بود و لشکر اموی از آن جا به کوفه رفته بود. با این وجود از بیم جاسوس های عبیدالله زیاد کسی جرأت نمی کرد پیکرهای این پاکان را که بر خاک کربلا افتاده بود، دفن کند و برای آنان مقبره ای بسازد. طوایفی از قبیله بنی اسد که عده ای از مردان آنان همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه جزو این شهیدان بودند، در منطقه «غاضریه» نزدیک کربلا زندگی می کردند. اینها اگرچه دوستدار اهل بیت رسول اکرم (ص) به شمار می آمدند، ولی چون از کارگزاران اموی هراس داشتند، جرأت دفن بدن های پاک را نداشتند، تا این که گروهی از بانوان قبیله، عزم خود را جزم نمودند و برای دفن شهدا بسیج شدند. آنان به ملامت مردان خویش نیز پرداختند که چرا اجازه می دهید پیکر این عزیزان زیر آفتاب پرحرارت نینوا بماند؟! وقتی مردان قوم، این شهامت و عزم راسخ زنان خویش را دیدند، خون غیرت در رگهایشان به جوشش درآمد و تصمیم به دفن شهیدان گرفتند؛ اما چون شناسایی پیکرها برایشان دشوار بود، در حاله ای از حزن، حیرت و تردید، لحظه شماری می کردند که ناگهان دیدند امام سجاد به صورت شگفت انگیزی از کوفه تا کربلا را طی الارض کرده و برای راهنمایی و کمک به آنان، در آن سرزمین پاک حضور یافته است. حضرت علی بن الحسین (ع) خطاب به بدن پدر چنین فرمود:
«طوبی لِاَرض تَضَمَّنَت جَسَدک الظاهِر»؛ خوشا به حال زمینی که پیکر پاک تو را در خود جای داده است.
و بر روی مرقد پدرش نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشاناً غریباً»[۱]
در روایت دیگری آمده است: امام حسین (ع) را پس از آن که بر پیکرش نماز خواندند، در جایی که اکنون مرقد اوست، به خاک سپردند و فرزندش حضرت علی اکبر (ع) را جایی نزدیک پای حضرت دفن کردند. برای شهدای دیگر از اهل بیت و یاران امام، جایی نزدیک مرقد حضرت قبری حفر کرده و همه را در آن جا به خاک سپردند. حضرت عباس (ع) در همان جایی که به شهادت رسیده بود، یعنی بر سر راه غاضریه به خاک سپرده شد. در منابع تاریخی آمده است که وقتی امام سجاد (ع) مقداری از خاک کربلا را کنار زد، قبری ظاهر شد و امام بدون کمک بنی اسد، پدر را در آن نهاد.[۲]
اگرچه بنی اسد در برجسته نمودن مرقد امام حسین (ع) و صیانت از آن در برابر امویان پیش قدم شدند، ولی آن قبر مطهر فاقد هرگونه سایبانی بود. عبیدالله بن حرّ جعفی، یکی از کوفیانی که به ندای کمک خواهی امام حسین (ع) جواب منفی داد، با حالتی از ندامت و تأسف بر این که چرا به ندای امام عصر خود لبیک نگفته، در مقابل مرقد امام حسین (ع) ایستاد و قصیده معروف خود را سرود.[۳]
چون اهل بیت امام حسین (ع) از سرزمین شام به عراق بازگشتند، به زیارت مزار حسین بن علی (ع) و شهدای کربلا مشرف شدند. همچنین جابربن عبدالله انصاری به همراه عطیه کوفی برای زیارت آن بارگاه پاک توانستند در اولین اربعین حسینی سال ۱ بر مزار آن امام حاضر شوند. عطیه می گوید همراه جابر به کربلا رفتیم. چون به آن حوالی رسیدیم، جابر به ساحل فرات رفت و غسل کرد و دو جامه بر تن کرد. کیسه ای گشود و عطری از آن بیرون آورد و خود را با آن معطر ساخت. با هرگامی که برمی داشت، ذکر می گفت. آن گاه دست خویش را بر روی قبر امام گذاشت و از شدت ماتم و حزن بیهوش بر زمین افتاد. اهل بیت امام نیز سوگواری مفصلی نمودند.[۴]
گروهی از توابین به رهبری سلیمان بن صُرد خزاعی در آغار ربیع الاول سال هجری برای زیارت مرقد حسینی به کربلا آمدند و بعد از ناله و زاری و عزاداری، سوگند یاد کردند که انتقام خون آن حضرت را از امویان خواهند گرفت. این اجتماع چهارهزار نفری، اولین حرکت عظیم مذهبی – سیاسی در کنار مرقد سیدالشهدا بود و قبور شهدا در آن زمان، هنوز سایه بان نداشت.
در سال هجری، مختار بن ابوعبید ثقفی که به کمک موالیان برای خون خواهی شهیدان کربلا علیه امویان قیام کرد، پس از سرکوبی آنان و مجازات قاتلان حادثه خونین عاشورا دستور داد بنایی بر مرقد حسین بن علی (ع) بسازند که گنبدی از گچ و آجر بود و در کنارش مسجدی ساخت. با گذشت زمان، در اطرافش بازار و خانه های محکمی شکل گرفت. این آستانه دارای دو درب در جهت شرقی و غربی بود. [۵] [۶]
از توصیه های امام باقر و امام صادق (ع) چنین برمی آید که با وجود اختناق بنی امیه و بنی عباس، شیعیان با تحمل سختی ها بارگاه حسینی را زیارت می کردند. در این روایات، برای زیارت مرقد امام حسین (ع) آثار و برکات بسیاری شمرده شده؛ چرا که بار گناهان را کم می کند و راه را برای رفتن به بهشت همواره می سازد. این زیارت معادل عمره و زیارت مرقد رسول اکرم (ص) و آزادی برده است. غم ها را می زداید؛ عمر را افزایش می دهد؛ روزی را افزون می سازد؛ حاجات را برآورده می نماید و زائر حسینی مورد شفاعت قرار می گیرد و رسول اکرم (ص)، ائمه و فرشتگان برایش دعا می کنند. [۷]
امام صادق (ع) فرموده اند: هرگاه به سوی حائر آمدی، از پل عبور کن و در فرات غسل نما و در غاضریه قدم بگذار. نیز تأکید کرده اند: هرگاه خواستی در کربلا به زیارت قبر حسین (ع) بروی، بیرون قبله بایست و به سوی مرقد بنگر؛ آن گاه وارد روضه شو و در برابر آن، مقابل سر حضرت بایست و هنگام خروج از دری که پایین پای علی بن الحسین (علی اکبر) قرار دارد، خارج شو؛ سپس به مرقد شهیدان روی آورده، آن گاه به سوی مرقد ابوالفضل (ع) برو و روبه روی باب السقیفه (بنای سقف دار) توقف کن و سلام کن. [۸]
از این روایت برمی آید که مرقد امام در اواخر دوران بنی امیه، دارای سقف و بنایی بوده و درخت سدری بر آن سایه می افکنده و در جوار آن تربت پاک، مسجدی وجود داشته است. در زمان ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی، فرصت برای زیارت مرقد امام حسین (ع) بهتر فراهم گردید و آبادی و عمران آن حرم شریف نیز آغاز شد.[۹]
وقتی منصور عباسی به خلافت رسید و مرکز حکومت را به عراق انتقال داد، جلوه بارگاه کربلا برایش قابل تحمل نبود؛ زیرا انبوه جمعیت مشتاق برای زیارت به سوی آن می شتافتند و به برکت این بارگاه، علیه حکام جور و ستم قیام می کردند. منصور می دید که شکل گیری حرکت های سادات حسنی و حسینی و انقلاب های شیعیان که آسایش را از او گرفته، بی تأثیر از بوستان حسینی نیست؛ پس ضمن سرکوبی این نهضت ها و اعتراض ها، در سال ۱ هجری به حرم مطهر حسینی یورش برد،[۱۰] اما به دلیل مقاومت مردم، موفق به تخریب بنا نشد. ولی وقتی هارون الرشید به سال ۱۷۰ هجری روی کار آمد، به دستور او آستانه حسینی که توسط مختار ساخته شده بود، خراب گردید و قبر مطهر را شخم زدند و درخت سدره را که بنی اسد برای علامت قبر و سایبان و هدایت زائرین کاشته بودند، قطع کرد. در سال ۱۹۸ هجری که مأمون زمام امور را به دست گرفت، برخلاف روش پدر در جهت جلب رضایت و محبت شیعیان و برخی سیاست های مصلحت جویانه، تصمیم گرفت که امام رضا (ع) را به ولایت عهدی خود تعیین کند. در شرایط جدید، شیعیان فرصت به دست آمده را غنیمت شمردند و آستانه مجلل و باشکوهی بر مزار ابی عبدالله بنا کردند. آنان تمام خرابی ها را بازسازی کردند و راه کربلا برای زائران مشتاق گشوده شد و سیل مهاجرت ها به سوی این سرزمین سرازیر گردید.
از سال ۲۳۰ هجری و در زمان امامت امام هادی (ع)، شوق مسلمانان شیعه برای زیارت مرقد حسینی روزافزون و باشکوه بوده و این امر رعب و هراس را در دل فرمانروایان عباسی همچون معتصم (برادر مأمون)، واثق و متوکل عباسی افکنده بود.
ابوهاشم جعفری می گوید: من و محمد بن حمزه به خدمت امام هادی (ع) رسیدیم تا از آن بزرگوار که بیمار بودند، عیادت کنیم؛ حضرت به ما فرمود:
«وَجَهُوا قوماً الی الحائر مِن مالی»؛ یعنی گروهی را روانه حائر حسینی کنید و هزینه سفرشان را از دارایی من بپردازید. وقتی از منزل حضرت بیرون آمدیم، ابن حمزه به من گفت: حضرت هادی ما را به سوی حائر می فرستد و حال آن که خود به منزله کسی است که در کربلا دفن گردیده است! ابوهاشم می گوید: من به نزد حضرت هادی (ع) بازگشتم و این گفته محمد بن حمزه را برای امام نقل کردم؛ امام فرمود:
«لَیس هُوَ هکذا، انّ لله مواضع یحبّ اَن یعبد فیها و حائر الحسین من تلک المواضع»؛ نه این گونه نمی باشد، به درستی برای خداوند مواضعی است که دوست دارد در این مکان ها عبادت شود و حائر حسین از آن جاهاست.[۱۱]
پس از مرگ واثق عباسی، برادرش متوکل روی کار آمد که چهارده سال حکومت کرد. او در عیاشی، شرب خمر و فساد شهرت یافت. در عصر او آثار انحلال امپراتوری عباسی آشکار گردید. چراغ معرفت، دانش و اندیشه رو به خاموشی رفت و علویان زیر شدیدترین فشارها قرار گرفتند. او در دومین سال فرمانروایی خود و به سال ۲۳۳ هجری دستور داد تا بارگاه امام حسین (ع) و تمام منازل و خانه های کربلا را ویران و در زمین های آن جا زراعت کنند. مأمورانش زمین کربلا را شخم زدند و بر آن، آب جاری ساختند؛ ولی آب در اطراف مرقد به گردش درآمد و مرقد را فرا نگرفت. او گروهی از کارگزاران خویش را گرداگرد مزار حسینی گماشت تا زائران را از زیارت آن بارگاه نورانی بازدارند. به دستور او عده ای نیروی مسلح در تعقیب زائران بودند؛ با این حال شیعیان در نینوا اجتماع کردند و به سوی کربلا روان شدند. نگهبانان درصدد سرکوبی ایشان برآمدند، اما آنان مقاومت کردند و گفتند اگر همه ما را بکشید، هر کدام که باقی باشیم، به زیارت بارگاه حسینی می رویم. سرانجام با دلایل منطقی او را قانع کردند که از این رفتار مذموم دست بردارد. وقتی فرمانده سپاه او که در کربلا مستقر بود، این نکات را در نامه ای به متوکل گزارش داد، او تسلیم شد و دست از آزار زائرین و تخریب بناهای کربلا برداشت، اما بار دیگر در سال ۲۳۷ هجری دستور ویرانی و جلوگیری از زیارت علاقه مندان را داد؛ به همین سبب دل ها جریحه دار گردید و مردم در اماکن عمومی، مساجد و محافل دینی، معابر و بازارها متوکل را لعن و نفرین می کردند و شعرا در هجو و توبیخ او شعرها سرودند، اما متوکل همچنان به جسارت و اهانت های خود ادامه داد و در سال ۲۷ فرمان تخریب آستان حسینی و ممانعت شدید از زیارت مردم را داد.
متوکل از این می هراسید که مرقد امام حسین (ع) به پایگاهی علیه فساد و خلاف کاری ها و جنایات او تبدیل گردد و حماسه عظیم کربلا الهام بخش قیام های فراگیر علیه بساط عباسیان شود؛ اما دوستداران سرور و سالار شهیدان در هیچ شرایطی از زیارت آن حضرت و اهتمام به عمران و آبادانی آستان حسینی بازنایستادند؛ حتی نقل شده است که متوکل هفده بار قبر حضرت را ویران و زائران را به قتل و حبس و شکنجه تهدید کرد، ولی با همه این جنایات نتوانست از سیل زائران جلوگیری کند. مردم انواع شکنجه ها را تحمل می کردند، ولی دست از زیارت برنمی داشتند. در یکی از سروده هایی که آن را بر سر منابر و در محافل مذهبی می خواندند، آمده بود:
اگر بنی امیه به ناحق و از روی ستم فرزند دختر پیامبرشان را کشتند، اینک افرادی از دودمان بنی هاشم جنایتی دیگر مرتکب شده اند و مرقد آن حضرت را به ویرانه ای تبدیل کرده اند. گویی عباسیان متأسفند که چرا در ماجرای کربلا برای همکاری با جنایات بنی امیه حضور نداشته اند و اینک با تهاجم به تربت حسینی، از آن جفاکاران پیروی می کنند.[۱۲]
دیری نگذشت که متوکل به هلاکت رسید و پسرش «منتصر» که پدر را کشته بود و به خاندان عترت علاقه داشت، روی کار آمد. منتصر با علویان رفتاری نیکو پیش گرفت و به حمایت از آنان برخاست و با کمک های مالی، ایشان را تقویت می کرد. در سال های نخستین حکومت خود، بارگاه امام حسین (ع) را بازسازی کرد و به حال اول بازگرداند و زمینه های زیارت آن تربت پاک را فراهم ساخت در این زمان آستانه حسینی شکوه و جلال ویژه ای یافت و مناره بلندی در کنارش ساخته شد که با نورافشانی آن، زائرین در شب، از دور راه را بازمی یافتند و به سوی حرم حسینی هدایت می شدند. شیعیان و بنی طالب فرصت را غنیمت شمرده و به سوی کربلا سرازیر شدند. سید ابراهیم مجاب، فرزند سید محمد عابد، فرزند امام کاظم (ع) که مرقدش در زاویه شمال غربی رواقی قرار دارد و در حرم مطهر حسینی به نام خود اوست، در زمان منتصر به کربلا هجرت کرد و این شهر را وطن خویش قرار داد.
با مرگ منتصر، پسر دیگر موکل یعنی محمد به خلافت رسید. او نیز هرگز شیوه ننگین پدر را دنبال نکرد. با مردم به درستی رفتار کرد و به علویان احترام می گذاشت و در حقشان نیکی می نمود و درصدد بود تا کدورت های پیشین را برطرف کند. مرقد امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا را تعمیر کرد و دستور داد تا مردم مانند گذشته به کربلا بروند. بنایی منتصر بر مرقد امام احداث کرده بود، در سال ۲۷۳ هجری رو به ویرانی نهاد. از این روی در حدود سال ۲۸۰ «داعی الصغیر» فرمانروای طبرستان و از نوادگان زید بن علی (ع) اقدام به تجدید آن بنا نمود و بر رونق و شکوه آن افزود. در همین روزگار یکی دیگر از زمامداران علوی، گنبدی بر روی قبر بنا کرد که دو درب داشت و اطراف آن دو سقف احداث کرد و دیواری به گرد آن کشید.[۱۳]
بارگاه حسینی از قرن چهارم تا سقوط بنی عباس
از سال ۳۲۰ هجری آل بویه اقتداری به دست آوردند و بر خلفای عباسی شوریدند و سلسله ای آل بویه را پایه گذاری کردند که در نشر و گسترش تشیع و احیای فرهنگ اهل بیت و برگزاری آداب و رسوم دین براساس اعتقادات شیعیان، اهتمام چشم گیری از خود نشان دادند. یکی از فرمانروایان این تشکیلات «فناخسرو عضدالدوله» نام دارد که از سال ۳۳۸ هجری زمام امور را به دست گرفت. او تلاش کرد تا عتبات عالیات عراق و سایر اماکن زیارتی که در قلمرو این حاکمان قرار داشت، مورد توجه قرار گیرد. اگرچه سفرهای زیارتی شیعیان به اماکن متبرکه، متداول و معمول بود، اما از اواخر قرن چهارم هجری، یکی از علمای بغداد که «ابومحمد حسن بن علی بربهاری» نام داشت و ریاست حنبلیان این شهر را عهده دار بود، آرا و عقاید ویژه ای را مطرح ساخت و پیروان خود را وادار کرد که هر کس با این افکار مخالفت ورزید، به شدت با او برخورد کنند. از کارهای بربهاری این بود که نوحه گری و مرثیه خوانی بر امام حسین (ع) و زیارت مرقد آن امام مظلوم را منع کرد.
اگرچه فتنه بربهاری رفته رفته تا حدودی فروکش کرد و خودش در ۳۲۹ هجری مرد، اما بعدها کسان دیگری از عقاید او پیروی کردند و با زیارت قبور ائمه به ویژه بارگاه امام حسین (ع) به مخالفت برخاستند و برای زائرین مشکلاتی فراهم کردند. با چیره گردیدن آل بویه و اقتدار عضدالدوله، این دشواری ها از میان رفت و چون حاکمان این سلسله، خود به زیارت می رفتند، سنت مزبور آسان تر و رایج تر گردید. عضدالدوله خود به کربلا می رفت و در این سفرها به زائرین احسان می نمود. در سال ۳۷۱ هجری که او توقفی در جوار آستان حسینی داشت، عطاهای فراوانی میان مجاورین آن حرم توزیع کرد و مبالغ قابل توجهی در صندوق مطهر آن حضرت قرار داد تا میان علویان و سادات تقسیم شود.[۱۴]
عضدالدوله در سال ۳۷۱ بنایی را که دارای رواق های متعدد بود، بر مرقد امام بنا کرد. این ساختمان عبارت بود از چهار رواق هماهنگ در چهار طرف حرم مطهر و صحن شش گوشه. بر روی مرقد نیز گنبدی باشکوه استوار گردید. داخل حرم با قندیل های طلا برای روشنایی تزئین گردید و دیوارهای حرم و رواق ها را با چوب ساج و آیینه های بزرگ پوشاندند. صندوقی از چوب ساج منبت کاری بر قبر مطهر قرار داشت و نهر آب تا برابر آستان حسینی و اطراف صحن می آمد که آثارش تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری در کربلا باقی بود. عضدالدوله سفر شیعیان را به کربلا تشویق کرد و اطراف آستان، خانه های بسیاری ساخت و بین مهاجرین و ساکنین حائر حسینی تقسیم کرد؛ ماهانه و موقوفات قابل توجهی برای مجاورین و خدمه آستان امام حسین (ع) مقرر کرد؛ بازار بزرگ سرپوشیده ای بین آستان حسینی و بارگاه حضرت ابوالفضل (ع) بنا کرد که تا عصر حاضر این بازار به صورت وقف در تصرف ذریه وی باقی است. عضدالدوله در ضلع شرقی صحن شریف برای خود خانه ای بنا کرد که یک دربش مستقیماً به صحن حسینی و درب دومش به بازاری که خود ساخته بود، باز می شد و همه ساله که به زیارت کربلا می رفت، در آن منزل سکونت می گزید. این منزل توسط ذریه اش «ملا محمدکاظم طالقانی» وقف گشت. سپس شیخ محمدجعفر، فرزند این عالم، آن را به مرکز فراگیری علوم دینی تبدیل کرد. برای مصون گردیدن کربلا از تعرض دشمنان، عضدالدوله دیوار بلندی دور شهر کشید که به استحکامات دفاعی و نظامی مجهز شده بود.
در عصر آل بویه، به ویژه در دوران عضدالدوله کربلا راه ترقی و توسعه را پیمود و امکانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن شکوفا گردید؛ بازرگانی آن گسترش یافت؛ کشاورزی و فعالیت های باغداری در آن رونق گرفت؛ از نظر علمی و ادبی به مرحله ای والا رسید؛ روح حیات فکری و تلاش علمی در پیکرش دمیده شد و علما و مشاهیر گران قدری در علوم عقلی، نقلی، ادبی و ذوقی از این سرزمین به پا خاستند.[۱۵]
«عمران بن شاهین» که یکی از امیران «بطایح» بود، کار عضدالدوله را پی گرفت و مسجد و رواق پشت را که به نامش معروف است، به روضه حسینی افزود. به گفته سید محمدصادق بحرالعلوم این رواق به نام سید ابراهیم مجاب معروف است. مسجد یادشده، تا زمان صفویان باقی بود و آنان مسجد را ضمیمه صحن کردند که آثارش هنوز باقی است. ساختمان این رواق و مسجد در ۳۷ هجری پایان یافته است.[۱۶]
در ۱ ربیع الاول ۰۷ هجری دو شمع بزرگی که هر شب در دو سوی مرقد مطهر روشن بود، بر زمین افتاد و موجب آتش سوزی بزرگی گردید و تمامی دیوارهای حرم و رواق که با آیینه و چوب ساج مزین بود و فرش های حرم و پرده های گران بها طعمه آتش شد؛ ولی چون در ساختمان اصلی آستان، چوب به کار نرفته و تمام عمارت از طاق های ضربی، گچ و آجر بود، به کانون بنا آسیبی وارد نشد. «حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی» وزیر سلطان الدوله بویه، خسارت های وارد شده بر اثر آتش سوزی را جبران کرد و اطراف شهر کربلا را با حصار استواری محصور ساخت. این بارو همان است که ابن ادریس در ۸ هجری در کتاب «المواریث» و «السرائر» ثبت کرده است،[۱۷]
دوران فرمانروایی «آلْب ارسلان» و «ملکشاه سلجوقی» اوج قدرت امپراتوری سلجوقی به شمار می آید. اگرچه این سلسله گرایش های سنی گری داشتند، اما شیعیان دوازده امامی در این دوره، مقتدر بودند و عده ای در محافل و معابر، از فضیلت های ائمه سخن می گفتند که به مناقب خوانان معروف بودند. فرهنگ تشیع نیز راه شکوفایی را سپری کرد و علمای بزرگ، آثار گرانسنگی تألیف کردند. طبرسی صاحب «مجمع البیان»، شیخ طوسی مؤلف «التبیان» و آثار دیگر، و ابن ادریس حلی صاحب «السرائر» از آن جمله اند. پادشاهان سلجوقی این درخشندگی را مورد توجه قرار می دادند. ملکشاه سلجوقی در سال ۷۹ هجری به زیارت بارگاه امام حسین (ع) رفت و دستور داد تا اماکن و دیوارهایی را که دچار ضایعات و فرسودگی شده بود، بازسازی و تعمیرکنند و معماران نهایت ذوق و هنر خویش را در این مکان به کار گیرند. در سال ۲۹ هجری مردم بسیاری رهسپار عراق شدند و حرم امام حسین (ع) را در کربلا زیارت کردند و هیچ کدام از کارگزاران سنی مذهب سلجوقی، متعرض زائرین نگردید. در ربیع الثانی ۳ هجری «المقتفی بالله» اگرچه به قصد شهر انبار حرکت کرد، ولی از فرات گذشت و مرقد امام حسین (ع) را زیارت کرد.[۱۸]
از عصر مغولان تا روی کار آمدن صفویان
در زمان هلاکوخان مغول و به فرمان وی از ۲۲ محرم هجری، بغداد مرکز حکم رانی و خلافت عباسیان، محاصره شد و سرانجام پس از هجومی سنگین که با قتل و خرابی بسیار همراه بود، دولت ۲ ساله عباسی برافتاد و دستگاه خلافت به کلی از میان رفت. به دنبال آن، شهرهای عراق یکی پس از دیگری به دست مغولان افتاد و چون هلاکو بر این نواحی تسلط یافت، گروهی از بزرگان شیعه با وی گفت وگو و مکاتبه کردند و از او امان خواستند. هلاکو نیز فرمانی صادر کرد که موجب شادمانی شیعیان علاقه مند به عتبات عراق را فراهم ساخت و نجف و کربلا از قتل و غارت مغولان مصون ماند. در این وضع تازه که دیگر خبری از فشارهای عباسیان نبود، شیعیان در کربلا و نجف نفوذ بسیاری به دست آوردند و بازسازی و توسعه این مراکز زیارتی رو به فزونی گرفت و فرمان سرپرستی عتبات عالیات برای کارگزاران شیعی صادر گردید.[۱۹]
در ۹۳ هجری و هنگام روی کار آمدن «غازان خان»، بر اثر بی توجهی، نهر معروف علقمه که به سوی کربلا جاری بود، تقریباً از جریان افتاد و نیاز به لایروبی اساسی داشت. بزرگان علوی که جوار حرم حسینی را برای سکونت برگزیده بودند، توانایی اجرای طرح های عمرانی را نداشتند. غازان خان پس از تسلط بر اوضاع در سال ۹۸ هجری قمری به حفر مجدد آبراهی از فرات و از مکانی در شمال حلّه به کربلا فرمان داد که از آن پس همواره زمین های این مکان مقدس را سیراب ساخت و به نهر غازانی معروف گردید. دیری نپایید که به برکت این نهر، باغ ها و مزارعی در مسیر کناره های این آبراه تا کربلا به وجود آمد. محصولات کشاورزی کربلا به حدی رو به فزونی یافت که منبع تأمین آذوقه بغداد و نواحی اطراف شد. این آبراه بدان حد وسعت داشت که رفت و آمد قایق ها از بغداد و دیگر شهرها و از طریق دجله و فرات به آن امکان پذیر بود. اثر اصلاحات غازان خان در عتبات عراق در دوران سلطنت اُلجایتو (جانشین وی) به چشم می خورد.[۲۰]
به نوشته برخی منابع، غازان خان در جمادی الاول ۷۰۲ هجری بارگاه امام حسین (ع) را زیارت کرد و دستور داد تا در مرمت این بنای مقدس بکوشند و پرده های گران بها برایش بدوزند و مبالغ قابل توجهی به مجاوران و حاضران حرم حسینی داد. [۲۱]غازان اگرچه سنی مذهب بود، اما سلوکی دوستانه با شیعیان داشت و علاقه مندان به خاندان پیامبر به سبب توجه او به مرقد حسینی و کربلا، سپاسگزارش شدند. [۲۲]ابن بطوطه (متوفای ۷۷۷) که به سال ۷۲۷ هجری کربلا را دیده است، می نویسد:
از حلّه به سوی کربلا، مشهد حسین بن علی (ع) حرکت کردیم. کربلا شهر کوچکی است که نخلستان ها اطرافش را گرفته اند و از فرات آبیاری می شود. روضه مقدس امام حسین (ع) در داخل شهر واقع شده و مدرسه بزرگ و زاویه ای دارد که در آن به مسافرین طعام می دهند. خدام و حاجیان بر درب روضه امام ایستاده اند و ورود به حرم، بی اجازه آنان میسر نیست. هنگام ورود، عتبه شریفه را که از نقره است، باید بوسید. روی ضریح مقدس امام قندیل هایی زرین و سیمین گذاشته شده و از درهای آن پرده های حریر آویخته اند. مردم کربلا (غالباً) دو طایفه اند که هر دو پیرو مذهب امامیه و از یک نسلند.[۲۳]
یکی از بزرگ ترین و معروف ترین سلسله هایی که در دوران فترت بین ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کرده اند، سلسله «آل جلایر» یا ایلخانی است که از ۷۳ تا ۸۳ هجری قدرت را در دست داشتند. فرمانروایان این سلسله، با وجود گرایش های سنی، غالباً نسبت به مشاهد مقدس شیعیان ارادت قلبی و عملی داشتند و برخی از آنان پس از مرگ، در عتبات عراق به خاک سپرده شدند و اغلب سلاطین و خوانین ایشان اشیای بسیار گران بها و زیبایی وقف اماکن مقدس نجف و کربلا کردند.[۲۴]
سلطان اویس، فرزند شیخ حسن ایلخانی جلایری به سال ۷۷ هجری تعمیرات آستان حسینی را آغاز کرد، اما مرگش فرا رسید و فرزندش سلطان احمد در ۷۸ کار پدر را پی گرفت. او ایوان طلا را بنا کرد. تاریخ این تعمیرات بالای محراب، کنار رأس شریف، معروف به نام «نخله مریم» که از آثار هنری ایرانی و حجّاری اسلامی بود، دیده می شد که بی جهت و بر اثر دشمنی با تشیع در ۱۳۳ هجری به دستور استاندار وقت کربلا محو گردید. امیرجان، مشهور به «مرجان» غلام سلطان اویس جلایری که والی بغداد بود و بعدها سر به عصیان برداشت، در ضلع شرقی صحن حسینی مسجدی زیبا بنا کرد و مناره ای عظیم بر آن برافراشت که در شکوه هنری، کم نظیر بود؛ اما حکومت بغداد آن را هم بر اثر دشمنی با تشیع در سال ۱۳ هجری ویران کرد.[۲۵]
یکی از فرقه های غالی، پیروان «سید محمد مشعشع» بودند که دعوی مهدویت می کرد. در سال ۸۸ هجری «علی بن محمد فلاح مشعشعی» حرم حسینی را هدف تهاجم و غارت قرار داد.[۲۶]
در ۲ جمادی الثانی ۹۱ شاه اسماعیل بنیان گذار سلسله صفوی وارد بغداد شد و مورد استقبال شیعیان این شهر قرار گرفت و روز بعد به سوی کربلا رهسپار گردید و به زیارت مرقد امام حسین (ع) شرفیاب شد. یک شبانه روز در حرم حسینی معتکف بود و دستور تعمیرات لازم را صادر کرد. او دوازده قندیل طلای خالص برای روشنایی حرم اختصاص داد و نیز تمام حرم و رواق های شریف را با گران بهاترین فرش های ابریشم ایرانی مفروش ساخت و هدایای ارزشمندی بین علویان و ساکنان کربلا تقسیم کرد.
به دستور شاه اسماعیل، هنرمندان برگزیده ای موظف شدند که شش صندوق منقش به نقوش خطائی و اسلیمی را در نهایت دقت و ابداع بسازند؛ سپس آنها را به عتبات عراق فرستاد که یکی از آنها را به آستان حسینی و دومی را به آستان حضرت عباس (ع) اهدا کرد. تهیه و نصب این صندوق ها در سال ۹۳۲ هجری به پایان رسید.
«بیدرو تکسیرا» جهانگرد پرتغالی در ۱۰۱۳ هجری وارد نجف شد و سپس به کربلا رفت. او کربلا را این گونه وصف کرده است:
کربلا شهری است با حدود چهارهزار خانواده و بیشترش از خانه های محقر تشکیل یافته و ساکنین آنها عرب و ایرانی و کمی از ترک ها هستند و بازارهای شهر یک طبقه، با بنای استوار بود. کالاهای تجارتی، گوشت، سبزیجات و میوه فراوان بود و این کثرت، معلول رفت و آمد زائرین به روضه مقدسه که در مرکز شهر قرار دارد، می باشد.[۲۷]
در دوره حکومت شاه اسماعیل، «علی پاشا الوند» حاکم بغداد شد. او به دستور شاه ضریح امام حسین (ع)، مسجد مجاور بارگاه، رواق و گنبد آن حضرت را بازسازی و قبور دیگر شهدای کربلا را تعمیر نمود. در سال ۱۰۳۲ هجری شاه عباس عازم کربلا شد و ضریحی از فولاد بر روی صندوق شاه اسماعیل نهاد و دستور تعمیر گنبد و کاشی کاری آن را صادر کرد. شاه صفی در ۱۰۲ هجری اموال فراوانی را برای تعمیر مرقد امام حسین (ع) اختصاص داد و مسجد بزرگی را که به حائر حسینی متصل بود، گسترش داد. به سال ۱۰۸ هجری سلطان مراد عثمانی گنبد آستانه حسینی را تعمیر کرد و در ۱۱۳ هجری دختر شاه سلطان حسین صفوی مسجد مطهر را بازسای نمود و برای این امر اموال فراوانی هزینه کرد. همسر نادرشاه افشار هم تعمیرات وسیعی را در این آستان انجام داد و صندوق بسیار زیبا و نفیسی برای مرقد شریف ساخت. حرم و رواق ها را با قالی های گران بها فرش کرد و با پرده های زیبا تزئین نمود.
از تهاجم وهابیان تا سقوط بعثی ها
در سال ۱۲۰۷ قمری آغامحمدخان قاجار، بنیان گذار سلسله قاجاریه، گنبد امام حسین (ع) را طلاکاری کرد و چون این پوشش طلایی بعد از چند سال فرسوده گردیده و گنبد سیاه شده بود، در زمان فتحعلی شاه قاجار، گنبد دوباره طلاکاری شد. در ۱۲۱ قمری نیز وی ضریحی از نقره به حرم اهدا کرد که تا چندی پیش روی مرقد مطهر باقی مانده بود. در همین روزگار یکی از همسران شاه قاجار مخارج طلاکاری دو گلدسته حرم حسینی را عهده دار گردید و این کار را به انجام رساند.
در هجدهم ذی حجه سال ۱۲۱ قمری که مصادف با روز عید غدیر خم بود و علاقه مندان به اهل بیت با شور و اشتیاق فراوا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 