پاورپوینت کامل گزارشى ازسفرنامه عضدالملک به عتبات عالیت عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گزارشى ازسفرنامه عضدالملک به عتبات عالیت عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارشى ازسفرنامه عضدالملک به عتبات عالیت عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارشى ازسفرنامه عضدالملک به عتبات عالیت عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
زندگىنامه کوتاه و مناصب و مشاغل
علیرضا قوانلو ایلخانى قاجار ملقب به «عضدالملک» فرزند موسىخان، فرزند سلیمانخان قاجار است. پدر علیرضاخان، عموى مادر ناصرالدین شاه قاجار است و با این وصف، وى پسردایى ناصرالدینشاه مىباشد. عضدالملک در سال ۱۲۳۸ قمرى به دنیا آمد که مقارن فرمانروایى محمدشاه قاجار بود.[۱] وى در سالهاى اولیه سلطنت ناصرالدینشاه، در دربار به کارهاى خدماتى مشغول بود و از اواخر قرن سیزدهم هجرى، به جاى محمدابراهیم محلاتى صدیق خلوت پیشخدمت ویژه دربار قاجار گردید.
در سال ۱۲۷۵ قمرى که ناصرالدین شاه به دلیل خیانتهاى آشکار میرزاآقاخان نورى (صدراعظم) خواست او را از مقام صدر اعظمى معزول کند، این قصد شاه توسط عضدالملک و جمعى دیگر از خدمه، به اطلاع میرزا آقاخان رسیده بود. عضدالملک به این اتهام و به جرم خبرچینى چوب خورد و از خلوت همایونى اخراج گردید؛ اما به دلیل قرابت با مهدعُلیا (زیرا پدرش موسىخان برادر صُلبى ملکجهان خانم مهدعُلیا مادر ناصرالدینشاه بود.) حکم شاه اعتبار چندانى نیافت. سبب اعتبار عضدالملک دو ویژگى بود: یکى راستگویى و صداقت و دیگر، رعایت ظواهر شرعى و شهرت به تقدّس.[۲]
در سال ۱۲۸ ق پس از درگذشت میرزا محمدحسین قزوینى (متوفى ۱۲۸ق) ملقّب به «عضدالملک» گردید و در همین سال مُهردار شاه شد. در ۱۲۸۸ که امیراصلانخان مجدالدوله، دایى شاه به حکومت خوزستان منصوب شد، شغل وى که خوانسالارى (نظارت بر آشپزخانه حکومتى) بود، به مدت کوتاهى به عینالملوک ملقب به «عینالملک» فرزند شیرخان اعتضادالدوله داده شد و بعد به عضدالملک واگذار گردید. در همین سال حکمرانى منطقه مازنداران به وى واگذار شد. در سفر عتبات ناصرالدینشاه در ۱۲۸۷ و نیز در سال ۱۲۹۰ همراه شاه به اروپا رفت. در همین ایام علاوه بر داشتن سمتهاى پیشین، عهدهدار ایلخانىگرى ایل قاجار شد. در ۱۲۹۲ به جاى میرزا کاظمخان نورى نظامالملک، وزیر دادگسترى گشت. شاه در شعبان ۱۳۰ قمرى عضدالملک را رئیس صندوق عدالتخانه کرد و باغ لالهزار به دیوانخانه عدلیه اختصاص داده شد.[۳]
روابط دربار، علما و مردم
با وجود آنکه عضدالملک از سران مهمّ قاجارها و کارگزار برجست این سلسله بهشمار مىرفت و نفوذ بسیارى در تشکیلات دربار داشت، اما گویى تا حدودى حسابش از دیگر رجال قاجار که در پى خیانت به مردم و سرسپردگى به بیگانگان، عیاشى و مفاسد و ابتذال بودند، جداست و اگرچه نمىتوان از خبط و خطاها و لغزشهایش به سادگى گذشت، اما مىتوان برخى خصال و حالات مثبت را در وى دید. به همین دلیل اعتمادالسلطنه که او را از نزدیک مىشناخت و با او در ارتباط بوده، مىگوید: عضدالملک را مىتوان از چهار نفر آدم حسابى بیرون آورد.[۴] میرزا یحیى دولتآبادى هم این رجل سیاسى قاجار را فردى معتدل و مؤدب معرفى کرده است.[۵]
در ماجراى قیام تنباکو به رهبرى میرزاى شیرازى در سال ۱۳۰۹ قمرى، عضدالملک رابط میان شاه و علما بود و موفق شد ناصرالدینشاه را متقاعد کند که در این ماجرا احترام زعماى دینى و مراجع تقلید را در نظر گیرد و اجازه ندهد تشکیلات دربارى، از جامعه روحانیت فاصله گیرد. در ماجراى قیام اهالى تهران به رهبرى مجتهد بزرگ آیتالله میرزا محمدحسن آشتیانى، عضدالملک براى حل منازعه و تأمین نظر آن مرجع عالىقدر و رفع کدورتها به منزل میرزاى آشتیانى رفت و با او مذاکراتى انجام داد. میرزاى آشتیانى به وى گفت: ما با افراد دشمنى نداریم و مىخواهیم این امتیاز سلطهآور رفع گردد و نباید اجازه داد که مسلمان زیر دست بیگانه باشند و عرض و ناموس مسلمین لگدکوب اجانب شود و گویا افراد معترض، این خواستههاى برحق را به شیوهاى دیگر گزارش دادهاند. عضدالملک هم بر اتحاد مردم تأکید نمود و افزود: نباید اجازه دهیم تفرقهاى شکل بگیرد و دشمن از آن بهرهبردارى کند.
او محصول این مذاکرات را به آگاهى شاه رساند و به ایشان گفت که علت اساسى جنبش مردم به رهبرى روحانیت، خطاهاى امینالسلطان است. بهعلاوه او حقایق را وارونه به شاه رسانده است. شاه تسلیم مىگردد و امینالسلطان را از صدارت اعظمى عزل مىکند و بعد از اظهارات عضدالملک، در تصمیمهاى خود درباره علما، از جمله ماجراى تبعید میرزاى آشتیانى تجدید نظر مىکند و خود عضدالملک را مأمور مىکند تا روز بعد به محضر این عالم مجاهد برود و الطاف و خشنودى شاه را به ایشان اعلام نماید و به عبارت دیگر، از رفتار قبلى دربار علما معذرتخواهى کرده و بگوید ناصرالدینشاه از کردههاى خود نادم گردیده و توبه مىکند. او هم مىپذیرد و مذاکر شب گذشته با شاه را در دیدار با مرحوم میرزاى آشتیانى تشریح مىنماید و مىافزاید: هیچ فکر تبعیدى درباره ایشان در بین نبوده و نیست و باید خاطر علما از هر حیث آسوده باشد. مردمى که در منزل میرزا و حوالى خانه زعیم خود بودند، با این اطمینانهایى که عضدالملک مىداد و براى آنها سوگندهایى جدى و غلیظ یاد مىکرد، از نگرانى بیرون آمدند.
در ماجراى نهضت مشروطه، رهبران نهضت در اعتراض به اعمال دستگاه قاجار، به قم مهاجرت کردند و در این شهر اقامت گزیدند که به «مهاجرت کبرى» شناخته شد، مهمترین خواستههاى آنان، برکنارى عینالدوله، صدراعظم مستبد، ایجاد عدالتخانه و تشکیل دارالشورى یا مجلس نمایندگان مردم بود. مظفرالدینشاه که به تازگى عمق حرکتهاى انقلابى مردم را دریافته بود و هرگونه مخالفت با آن تقاضاها را موجب زوال حکومت خود مىدید، تصمیم گرفت تا به خواستههاى انقلابیون عمل کند و قرار شد عضدالملک به قم رفته، با احترام و تکریم فراوان، علماى متخصّص را به تهران بیاورد و به آنها مژده دهد که عینالدوله از کار برکنار گردیده و فرمان مشروطه هم صادر شده است. علما در کمال احترام به تهران آمدند و مورد استقبال عضدالملک قرار گرفتند.[۶]
اصولاً عضدالملک با سران مشروطه، از جمله آقایان سید محمد طباطبایى و سید عبدالله بهبهانى اُلفت داشت و به همین دلیل شاه او را واسطه قرار مىدهد تا با آنان مذاکرات لازم را براى اصلاحات مقتضى انجام دهد. وى در جریان انعقاد دوره اول مجلس شوراى ملى نیز فعال بود و از سوى دیگر نزد شاه رفته و از او مىخواهد تا با ملت ایران از راه لجاجت وارد نگردد و در این مسیر مطلوب، قدم مساعدى بردارد. اما مستبدان فتنهگرى مىکنند و اجازه نمىدهند که این تقاضا جامه عمل بپوشد.
پس از تشکیل مجلس اول نیز عضدالملک درصدد بود تا بین نمایندگان مردم و شاه شرایط صلح و اصلاح امور را فراهم آورد. با پىگیرى این رجل قاجار، شاه به قرآن سوگند یاد کرد که دیگر با مشروطه مخالفت نخواهد کرد و اساس مشروطیت و قوانین اساسى آن را در کمال مواظبت حمایت و رعایت کرده و از اجراى آن غفلت نخواهد کرد. عضدالملک به مجلس آمده، قرآن مهر شده به دست شاه را با دستخط قبول شرایط مجلسىها مىآورد. در ادامه نیز وقتى مناقشاتى بین شاه و مجلس پیش مىآید، این عضدالملک است که مىکوشد به شاه بفهماند در رفع معایب بکوشد و از او مىخواهد اقدامى در تصفیه دربار بنماید و سوءظنهاى مردم را برطرف سازد. او حتى شاه را متقاعد ساخت که عدهاى از مفسدانى را که به دستگاه حکومت نفوذ یافته و در ایجاد نزاع و اغتشاش دست دارند، اخراج نماید. او اندکى در این کار پیش رفت، ولى درباریان نیرنگى بهکار بردند که بر اثر آن، شاه ایران به در هم کوبیدن مجلس مصمم گردید و بدینگونه کشاکش بین شاه و مجلس با آتشآفروزى آنان ادامه یافت.[۷]
مواضع انتقادى
عضدالملک با وجود پیوستگى عمیق با خاندان قاجار، از مفاسد و ناروایىهایى که بر این دستگاه سایه افکنده و آن را آلوده و آشفته ساخته بود، رضایت نداشت و از این بابت ناراحت بود که چرا رشت امور به دست بیگانگان و عمال آنان افتاده و عدهاى که باید به تدبیر امور و اجراى عدالت بپردازند، مشغول عیاشى و چپاول اموال مردمند. از این روى، جمعى از علما و روحانیان و رجال خیرخواه، او را واسطه قرار مىدهند تا با شاه مذاکره کند و از دستگاه قاجار آفتزدایى اساسى بکند. اصولاً خانه عضدالملک محل اجتماع نمایندگان انجمنهاى مردمى است که متقاضى اصلاح امور بودند؛ اما باتلاق فساد چنان عمیق و گسترده بود که این فعالیتها نمىتوانست آن را بخشکاند. یک بار عضدالملک به حضور مظفرالدینشاه مىرود و در حالىکه ولىعهد او، محمدعلىمیرزا، حضور دارد، در این حال، شاه از عضدالملک مىپرسد: آیا از حُسن رفتار ولىعهدمان راضى هستید؟ او که مردى راستگو و بىملاحظه بود، بدون واهمه مىگوید: آقا! این شاهزاده کارى کرده است که تمام اهل مملکت دعا مىکنند عمر شاه آنقدر طولانى گردد که خداى نکرده دیگر گرفتار سوء سلوک فرزندش محمدعلىشاه نگردند! درباریان هرچه تلاش مىکنند که عرض عضدالملک به سمع شاه نرسد، او اعتنا نکرده و انتقاد خود را از ولىعهد با زبانى تند بیان مىکند و چون شاهزاده عصبانى مىگردد، مىگوید من براى رضایت خداوند این واقعیت را گفتم.[۸]
مأموریت عضدالملک در عتبات عراق چه بود؟
پادشاهان ستمکار قاجار هرگاه بر اساس تعهدات خود یا اغفال صدراعظمهاى دستنشاند بیگانگان، مرتکب خطاها و خیانتهاى فاحشى چون شکست در جنگ، امتیاز دادن در واگذارى قطعى بخشى از کشور به بیگانگان مىشدند، براى جلب توجه علما و مردم متدین، گاهى به اعمال و رفتارى روى مىآوردند تا دستکم در برههاى از زمان، مقدارى از آن تباهکارىها را بپوشانند. تأمین خشتهاى طلا براى مرقد مطهر امامان درسامراء از طرف ناصرالدینشاه قاجار با چنین منظورى صورت پذیرفت.[۹]
با این هدف، عضدالملک در اواخر سال ۱۲۸۳ قمرى از جانب ناصرالدینشاه قاجار مأمور شد تا خشتهاى طلاى گنبد مطهر امام علىالنقى و امام حسن عسکرى (علیهما السلام) را به عتبات عراق انتقال دهد و به شیخ عبدالحسین تهرانى (شیخالعراقین) تحویل دهد.
در این مأموریت مذهبى، عضدالملک چهارصد صندوق پر از خشتهاى طلا نذر همایونى را به عتبات برد و کار را به درستى و با موفقیت به پایان رساند. وى خود در مقدمه این سفرنامه به چنین وظیفهاى خطیر و حساس اشاره دارد.
برحسب امر شاهنشاه جم جاه اسلامپناه. . . این خانهزاد آستان اعلى، علىرضا بن مرحوم امیرموسىخان، در سفر زیارت عتبات عالیات و هنگام مأموریت به حمل نذر همایونى یعنى خشتهاى طلاى سعادت پیراى گنبد مطهر منور حضرتین امامین همامین نورین نیّرین عسکریّین علیهما السلام از روز مرخصى از آستان کیواننشان اقدس الى ورود هدیه همایونى به بغداد و از آنجا به نجف اشرف و از نجف به سُرّمنرأى (سامراء) به دارالخلافه باهره، آن چه دیده و شنیده [در سفرنامهاى] معروض مىدارد. این سفر از روز سهشنبه دوازدهم ماه ذىقعده ۱۲۸۳ه ق آغاز شده و در روز دوشنبه نهم جمادىالاول ۱۲۸ه. ق پایان پذیرفته است. سیر سفر اینگونه است: تهران، رى، قم، ساروق از توابع استان مرکزى (اراک) ، کنگاور، کرمانشاهان، کرند، قصر شیرین، خانقین عراق، بعقوبه، کاظمین، بغداد، نجف، کربلا، بغداد، سامراء، خانقین، قصر شیرین، کرند، کرمانشاهان، کنگاور، همدان، آوج و تهران است.
مشخصات عمومى سفرنامه
مشخصات نسخه اصلى سفرنامه که در مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى جمهورى اسلامى ایران نگاهدارى مىشود، به شرح ذیل است:
قطع نسخه به صورت وزیرى بزرگ است و متن آن با خط نستعلیق شکسته خوش و مرکب مشکى نگاشته شده است. این نسخه تزئینات فراوان دارد. روى بعضى عبارات به شنگرف[۱۰] خط کشیده و در تمام صفحات داراى جدول، دور سطور مذهّب به زر و لاجورد است. در اوایل نسخه مخطوط، فواصل روزها رعایت گردیده؛ یعنى هر روز را از آغاز صفحه شروع کرده، ولى اواخر، این نظم مراعات نشده است. در جاهایى از نسخه، اعداد و بعضى از کلمات به خط سیاق نگاشته شده است. مرحوم حسن مرسلوند از رجالنگاران و مورخان معاصر که در زمستان سال ۱۳۹۰ شمسى درگذشت، در تصحیح این نسخه اهتمام ورزیده و کوشیده است تا کمتر در متن اصلى دست ببرد. البته براى آنکه رسمالتحریر امروزى مراعات گردد، در برخى مواضع نسخه مورد استفاده تغییرات جزئى اعمال نموده است. بنابرآنچه سید احمد دیوانبیگى در کتاب «حدیقه الشعراء» آورده است، میرزا محمدحسین دبیر، متخلّص به «دبیر فارسى» که در حسن خط، واقعاً خردمند بود، در سفرى که عضدالملک مىخواست به عتبات رود، با او رفت و روزنامه آن سفر را از وضع منازل و طرز اهل و سلوک خلقش و حرکات و رفتار عضدالملک را از روز خروج از تهران تا روز ورورد، با اسلوب خوب و طرز مطلوب و انشاى عبارات مرغوب، در نهایت ایجاز مشتمل بر معانى بسیار بنوشت. البته ایشان صرفاً کاتب بوده و مضامین و مطالب و گزارشها از عضدالملک مىباشد.[۱۱]
سفرنامه حاوى نکات ادبى جالبى است. در مقدمه سفرنامه این عبارت دیده مىشود:
منّت یزدانى را رهنما و رهبر و ستایش مهربانى را بخشنده و بخشایشگر که از خشتى تابناک گنبد مینا را مطلّا فرمود و مشتى خاک را قابل ظهور اشع اسماء و طبقات انوار صلوات و تحیات نثار روان خواجه رسل و هادى سبل ممهّد قواعد دین و موکد معاقد یقین، دارند مخازن بینش، نگارنده اوراق آفرینش، صدرنشین سریر لولاک و مدبّر تأثیر انجم و افلاک، فرازند رایت برترى، برازند آیت پیمبرى، محمد مصطفى صلواتالله علیه و آله، و درود بر فارِس شبرنگ عنایت، جالس اورنگ ولایت، اسدالله الغالب و مظهرالعجایت على بن ابىطالب و بر اولاد اطهارش که آیات حق را مفسرند و ولایات صدق را مدبّر؛ سرگشتگان وادى حیرت و فروماندگان بادیه ظلمت را محبتشان مفتاح ابواب عرفان است و ارادتشان مصباح اسباب ایقان. مقصود از نگارش این اوراق آنکه چون ناصرالدینشاه قاجار. . . رأى همایونش بدان قرار یافت که مزرع آمال شیعیان را سحابى و طریقه حقه اثنىعشریه را آبى آورد، رونق و رواج مذهب جعفرى را بذل طلاى خالص موفق شد و امامین الهمامین عسکریّین را به اهداى گنبد زرین مویّد آمد.[۱۲]
این سفرنامه بعد از تصحیح، ویرایش و توضیحاتى که در خاتمه هرکدام از فصول ششگانه آن آمده، به همراه فهرست اعلام، تصاویر و اسناد و تصاویرى از مؤلف، در سال ۱۳۷۰ شمسى توسط مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگى در شمارگان ۰۰۰ نسخه، در قطع وزیرى در ۲۳ صفحه، به زیور طبع آراسته گردیده است.
توجه به آداب و سنّتهاى مذهبى
با آنکه عضدالملک سرپرستى هیأتى رسمى را در سفر به عتبات عراق بر عهده داشت، ولى تقیّد وى به نماز اوّل وقت، عبادت و اذکار در منازلى که متوقف مىنمود، به چشم مىخورد. همچنین تلاش دارد تا امامزادههاى قرار گرفته در آبادىهاى مسیر را با رعایت آداب خاصى زیارت کند. براى نمونه:
جمعه بیستودوم ذىقعده، اول طلوع آفتاب از جهرود به عزم منزل سیاوشان سوار شده، راونه شدیم تا یک فرسنگ، جاده از کنار و سین کوه جنوبى است. در خارج آبادى بقعهاى است کاشى که بر اطراف آن، اشجار چند است و قناتى باریک جارى است. زکریا فرزند موسى بن جعفر (علیه السلام) در آن بقعه مدفون است؛ فاتحه خواندیم.[۱۳]
توسّلات و روحیه توکل در رفتار و کردارش دیده مىشود. در منزلى از این بابت تأسف مىخورد که از درک زیارت عاشورا محروم شده است:
خود را اطمینان مىدادم و امیدوار به زیارت عاشورا بودم و دید انتظار به راه داشتم. کارپرداز خدمت نواب بالا نوشته بود: آب طرق و مسالک بغداد را گرفته که جز به قفه (زورق) امکان عبور نیست. دانستم به دلیل این عارضه از درک زیارت عاشورا محروم شدهام. در چادر نشسته بودم و به جاده نگاه مىکردم. هرکس از راه عبور مىنمود، تأسف مىخوردم و اگر نسیمى به سوى عتبات عرش درجات وزیدن مىکرد، حالت حرمان خود را به او عرضه مىنمودم. سپاه تحسّر (حسرت) و تأسف هجوم مىآورد و لشکر اندوه مستولى مىگشت و حصا دل [را] تسخیر مىنمود. جمعیتى که همراه بود، قریب سیصد نفر آدم و هفتصد سردواب، دویست سیصد نفر هم زوار سوار و پیاده، از راهها همراه گردیده، ولى زیاده از دو سه روز نتوانستند تحمل کنند. حاجى میرزا رحیم، فراش خلوت سرکار اقدس شهریارى را اظهار نمودم: اگر میل رفتن دارید بروید؛ از زیارات مخصوصه بازنمانید. گفت: آنچه بر شما وارد مىآید، بر من هم گواراست و اقدام به رفتن ننمود.[۱۴]
با وجود مشقات و سختىهاى راه و گرفتارىهایى که پیشآمده، در پى آن است که سنتهاى دینى و مناسبتهاى ویژه را به ترتیبى گرامى دارد:
بدى آب و هوا و قلّت آذوقه و کثرت جانور، تراکم نمود. جمعى از نوکرها هم ناخوش شدند. خلاصه [با این وجود] روز عید غدیر را که هیجدهم ذىالحجه بود، در سرپلذهاب از شیرینى و شربت و اشرفى، بزمى آراستیم و به فقرا و پیادگان زوّار به رسم عیدى وجوه برّ [عطیه، هدیه] قسمت نمودیم.[۱۵]
با مشاهده هلال ماه محرم تأکید دارد که همراهان سوگوارى به راه اندازند:
هلال [ماه] محرم مرئى شد و کوکب تعزیب طالع. . . تمام همراهان [را] در سر شور و شوق تعزیت آمده؛ دو بیرق از شال ترمه بستیم. اول شب تا چهار ساعت از شب گذشته، چنان گریه و سینهزنى نمودند که عُشر آن را گمان نداشتم. بعد از آنکه براى همه حالت خضوع و خشوع به هم رسید، از سوز دل استدعاى خلاصى از آتش حرمان و محرومى نمودیم.[۱۶]
گزارشهایى از ناروایىها و بىعدالتىها
عضدالملک از ابتداى سفر، به هر آبادى و روستایى که رسیده، پژوهشهایى در اوضاع آن نموده است. اما جالبترین ویژگى گزارش سفر درونمرزى او، دیدگاه انتقادىاش نسبت به مفاسد، خرابىها، رشوهخوارىها و زورگویىهاست. این نگرش، با توجه به اینکه سفرش به سفارش ناصرالدینشاه بوده و خود، یکى از درباریان بانفوذ و خویشاوند شاه قاجار است، قابل توجه بوده و وجهه سیاسى او را ارتقا مىدهد. در جایى از سفرنامهاش مىنویسد:
شش بنگاه زراعت مىشود و دو نفر در این دیار بابضاعتند و نسبت به سایرین متمولند. از گوسفند و وجه نقد و غیره از حالت رعیتى طغیان نموده، داعیه کدخدایى دارند. . . اول خاک خلجستان قم است و در جزو حکومت عراق [عجم] تا دوفرسنگ بىآب و آبادانى است. در آنجا رباطى است که از سنگ ساختهاند، ولى مخروبه است و به کار عابرین [در آن بیابان با آب و هواى گرم] آمدى. از آنجا به فاصل نیمفرسنگ، مزرع شورکآباد، ملکى ورثه اسماعیلبیک ورشویى است و هم از آنجا به فاصل ثلث فرسنگ، مزرعه وقفى نجف اشرف است.[۱۷]
اوج انتقادهاى عضدالملک زمانى است که در مرز ایران و عراق، مرزدارنى را که به استقبالش آمدهاند، اینگونه مشاهده مىکند:
نزدیک پُل، در کنار رودخانه، دو دسته سرباز از فوج گوران صف زده، ایستاده بودند. تماماً به سن هفده الى بیستوپنج [ساله] کردهاى گُرد برازنده و یَل به طور و طرز فرامرز و به بُرز و بازوى برزو، ولى نه لباس داشتند و نه اسباب و تفنگ. فوج گوران (از طوایف کُرد) خوب فوجى است، زیرا که تماماً جوان و پادار و رشیدند. باید در حق آنان انشاءالله تعالى مرحمتى مبذول گردد و اولیاى دولت مراقبت نمایند که در مقابل عسکر [لشکریان] رومى جلوه کنند و اگر بهتر نباشند، اقلاً مساوى باشند. یک نفر از فوج مزبور، ملبوس ندارد. همان رختهاى کردى را پوشیدهاند و به چند جهت واجب است مقرر گردد که کارگزاران مهام عسکرى در آراستن و تنقیح فوج مزبور دقت و اهتمام به عمل بیاورند. اولاً به واسط رشادت آن فوج؛ ثانیاً به جهت شکوه دولت قوىشوکت در آن سرحد و همسایگى با دولت عثمانى که الحق بسیار ناگوار است در برابر قشونى که آنهمه دقت در آراستگى، اسباب و اسلحه دارند، قشون ایران اینطور بىاوضاع و پریشان باشند. یک تفنگ ندارند که به کار بخورد![۱۸]
عضدالملک در طول مسیر همچنان از نارسایى در امکانات رفاهى و خدماتى اظهار ناراحتى مىنماید:
صبح یکشنبه ۲ ذىقعده از آهنگران روانه ساروق شدم. مرقد مطهر عبدالله بن قاسم بن زید بن حسن بن على آنجاست. هفت قنات دارد که حالا سررشتهاش مفتوح و دایر است و چهار دیگرش مسدود و انباشته و محل زراعتش بایر. از بىصفایى رو به خرابى و انهدام نهاده، رعیتش مصمّم فرارند. دو رباط دارد: هر دو رباط با مسجد جامعى که دارد، فتور و خرابى کلى به هم رسانیده. سه ساعت از آفتاب برآمده، وارد شدیم. رعایا سخت استقبال نمودند. کاروانسرا کثیف بود و خانها (محل اسکان) تنگ که شایسته نزول سعادت و تجلى انوار رحمت نبود.[۱۹]
عضدالملک تأکید مىکند که عمران و آبادانى و رفاه هر منطقهاى امکانپذیر نمىباشد: الّا به عمّال مشفق و ضبّاط مصلح. بوذر جمهر را در سبب زوال دولت ساسانیان پرسیدند، فرمود:
انّهم استعانوا باصاغر العمّال عَلى اکابر الاعمال؛ ى عنى آنها کارهاى بزرگ را به عمّال پست رجوع نمودند.[۲۰]
از خانقین تا درواز کاظمین
بعد از ورود عضدالملک به مرز خانقین، با نزدیک به سیصد نفر همراه و هفتصد رأس چهارپا، در تمامى نقاط بینالنهرین مورد استقبال باشکوه مقامات دولتى، مردم و شیعیان ایرانى ساکن عراق قرار گرفت. وى در قسمت برونمرزى، تا آنجا که توانسته و آگاهىها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 