پاورپوینت کامل کربلا؛ آخرین منزلگاه امام حسین (علیه السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کربلا؛ آخرین منزلگاه امام حسین (علیه السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کربلا؛ آخرین منزلگاه امام حسین (علیه السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کربلا؛ آخرین منزلگاه امام حسین (علیه السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ترجمه: محمدمهدی رضایی

در مدت حضور امام حسین (علیه السلام) در مکه، شماری از مردم حجاز و بصره به ایشان پیوستند و با اهل بیت و دوستان همراه وی، به سوی عراق حرکت کردند. ابواسحاق اسفراینی گوید:

حسین (علیه السلام) مهیا شد و شتران را بیرون آورد و بار سفر را بر آنها سوار کرد و همه زنان و فرزندانش نیز بر شتران نشستند. وی در حالی از مکه بیرون رفت که هفده نفر از همراهانش، افراد ذکور بودند؛ یعنی فرزندان و برادران و پسرعموهایش؛ شصت نفر آنها از یارانش بودند که سواره و پیاده در میان آنها حضور داشت. این تعداد، با زنان و فرزندانشان با حسین بن علی (علیه السلام) همراه شدند.

بنابر تصریح اکثر مورخان، خروج امام در روز سه شنبه، روز ترویه، هشت روز گذشته از ذی الحجه سال شصت هجری بود. این تاریخ، همان است که در نامه امام حسین (علیه السلام) به مردم کوفه، بدان تصریح شده است؛ در آن جا امام می نویسد: «من در روز سه شنبه، هشت روز گذشته از ذی الحجه، از مکه به سوی شما حرکت کردم».

سید الشهداء (علیه السلام) تا رسیدن به عراق و کربلا، منزلگاه های چندی را پشت سر نهاد که آخرین آنها سرزمین تفتیده و خون نشان کربلا بود. در این مسیر، دیدارها و گفت وگوهای بسیاری میان امام و برخی افراد صورت گرفت و امام برای روشنگری نسبت به اوضاع آن روز جامعه اسلامی و تشریح حرکت خود، سخنانی را بیان داشت که همه در گزارش های تاریخی ثبت و ضبط شده است. هرچند که در تعداد این منزلگاه ها و اتفاقات رخ داده در آنها، نظر یکسانی وجود ندارد و اختلافات بسیاری به چشم می خورد، اما جمع بندی اسناد و مدارک مربوط به حرکت امام حسین (علیه السلام) از مکه تا کربلا نشان می دهد، توقف گاه های ایشان در این مسیر، ۲۳ منزل بوده است.

در این نوشتار، ما به بررسی اقوال مورخان و راویان درباره آخرین منزلگاه امام حسین (علیه السلام)، یعنی کربلای معلی می پردازیم و هدفمان آن است که در این باب، به نظری صحیح و صائب دست یابیم و از میان اقوال و نقل های گوناگون، به واقع مطلب برسیم.

منزلگاه بیست وسوم

حسین بن علی (علیه السلام) مسلماَ در روز پنج شنبه، دوم محرم الحرام سال ۱ هجری در کربلا فرود آمد. همه محدثان و مورخان، اهل سنت و شیعه، این روز را تاریخ ورود امام به کربلا دانسته اند و به تصریح طبری و جزری و ابومخنف و شیخ مفید و ابن نماء حلی و علامه مجلسی، و نقل بعضی کتاب های معتبر و مورد اعتماد، این ورود در روز پنج شنبه صورت گرفت؛ اگرچه در مقتل چاپی ابومخنف، روز چهارشنبه گفته شده است. عده ای از ناآشنایان به تاریخ نیز به تبعیت از وی، روز ورود امام را، چهارشنبه دانسته اند و این، اشتباه فاحشی است؛ زیرا بنابراین سخن، عاشورا باید در روز چهارشنبه واقع شده باشد که هیچ کس چنین ادعایی نکرده است. همچنین بنابر سخن همه مورخان که سه شنبه، هشت روز گذشته از ذی الحجه را روز خروج امام (علیه السلام) از مکه می دانند، اگر قول ابومخنف را بپذیریم، لازم می آید که ذی الحجه ۲۸ روز باشد. بی شک کتاب منسوب به ابومخنف، به ویژه در مورد گزارش های منحصر به فرد، اصلاً قابل اعتماد نیست

و هرکس در سخنانی که در تاریخ طبری و جزری و مانند آن، از ابومخنف نقل شده، دقت کند، نادرست بودن نسبت این کتاب به ابومخنف را به روشنی درمی یابد. ۱درباره سال ورود سید الشهداء (علیه السلام) به کربلا، یعنی سال ۱، بعداً سخن خواهیم گفت. خلاصه این که کربلا واپسین منزلگاه ابی عبدالله (علیه السلام) بوده است.

سخن مورخان و راویان، از جهت کمی و زیادی، و تقدم و تأخر، در کیفیت نزول امام حسین (علیه السلام) در سرزمین کربلا، آشفته و ناهمگون است و ما به صحیح ترین آنها اشاره کرده و مواضع اختلاف را روشن می کنیم.

طبری می گوید:

به نقل ابومخنف، از عبدالله بن جُندب، از عُقبه بن سمعان: در واپسین ساعات شب، حسین (علیه السلام) فرمود که آب بردارند؛ آن گاه دستور حرکت داد. پس، از «قصر مقاتل» به راه افتادیم. با فرا رسیدن صبح، فرود آمد و نماز صبح را به جای آورد و به شتاب، بر مرکب سوار شد و یارانش را به سمت چپ روانه ساخت و قصدش، دور شدن از لشکر حرّ بود. حرّ بن یزید آمد و آنها را بازداشت و خواست به کوفه روانشان نماید، و در این کار، بر آنان سخت گرفت. امام (علیه السلام) و همراهانش، امتناع کردند و در همان جهت که بودند، به حرکت ادامه دادند و یکسره راه پیمودند تا به «نینوی» رسیدند. در این هنگام سواری مجهز به سلاح، در حالی که کمانش را بر دوش افکنده بود، از طرف کوفه نمایان شد. همگی به انتظار سوار، ایستادند. ۲

ابن نما حلّی گوید:

جابر بن عبدالله بن سمعان گفت: به راه خود ادامه دادیم، تا به «نینوی» رسیدیم. در این هنگام، مردی از طایفه «کنده» به نام مالک بن بشیر که نامه ای از عبیدالله بن زیاد برای حرّ به همراه داشت، از راه رسید. ۳

ابومخنف گوید:

چون سوار به ایشان رسید، بر حرّ بن یزید و یارانش سلام کرد و حسین (علیه السلام) و اصحابش را درودی نفرستاد. پس نامه ای از عبیدالله به حرّ بن یزید سپرد.

ابوالفرج گوید:

۱). این سخن دینوری در اخبار الطوال ص ۲۳ عجیب است که می گوید: «حسین (علیه السلام) در روز چهارشنبه، اول محرم سال ۱، وارد کربلا شد». شاید اشتباهی رخ داده یا نسخه برداران، سهو کرده باشند..

۲). تاریخ طبری، ج ، ص ۰۷..

۳). ابن نما حلّی، مثیر الاحزان، ص ۸..

). تاریخ طبری، ج ، ص ۰۸..

آن نامه، پاسخ نامه حرّ بود درباره کار حسین (علیه السلام) که از محلی به نام «اقساس مالک» برای وی نوشته بود. گفته اند، در «ذی حُسُم» یا در یکی دیگر از منزلگاه ها، نامه را برای عبیدالله نوشت. ۱

ابومخنف گوید:

در آن نامه نوشته بود: اما بعد؛ چون نامه من به تو رسد و فرستاده ام پیش تو آید، بر حسین سخت بگیر و او را در سرزمینی بی آب و علف و سوزان فرود آور. به فرستاده خود دستور داده ام که پیوسته با تو باشد و تا فرمان مرا به انجام نرسانیده ای، از تو جدا نگردد. والسلام. ۲

حر بن یزید، پس از خواندن نامه عبیدالله، به امام (علیه السلام) و اصحابش گفت: این نامه امیر عبیدالله بن زیاد است که از من خواسته هر جا نامه اش به دستم رسید، شما را بازبدارم و اجازه حرکت ندهم. این هم فرستاده اوست که به دستور عبیدالله، تا فرمان و خواست او را به انجام نرسانم، از من جدا خواهد شد.

در روایتی دیگر آمده است: حر نامه را به امام حسین (علیه السلام) تقدیم کرد و حضرت آن را خواند. حر تصمیم گرفت تا کاروان امام را در مکان بی آب و آبادی که عبیدالله گفته بود، فرود آورد. آنها گفتند: ما را واگذار که در این آبادی (ابومخنف و سید آن را نینوی ذکر کرده اند) یا آن آبادی (یعنی غاضریه) یا این آبادی (یعنی شُفَیه) فرود آییم. حرّ گفت: به خدا سوگند نمی توانم. این مرد، برای مراجعت من فرستاده شده است. ۳

۱). ر. ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۱۱۲.

۲). تاریخ طبری، ج ، ص ۰۸..

۳). این عبارت، باقی مانده روایت ابومخنف در تاریخ طبری است..

در روایتی دیگر نقل شده است: حسین (علیه السلام) به او فرمود: «آیا ما را به بازگشتن از این راه، فرمان نمی دهی؟» گفت: می خواهم چنین کنم، اما نامه امیر رسیده و من مأمورم بر شما سخت بگیرم و جاسوسی بر من گماشته است. حسین (علیه السلام) به او فرمود: «وای بر تو! بگذار در این آبادی (یعنی نینوی) یا این آبادی (یعنی غاضریه) فرمودآییم.» گفت: نمی توانم.

در بیان سرگذشت «زُهیر بن قین» خواهیم آورد که چگونه به امام حسین (علیه السلام) پیشنهاد جنگ داد و ایشان فرمود: «من هرگز جنگ با آنان را آغاز نخواهم کرد.» زهیر عرض کرد: ما را به این آبادی که در امان و بر ساحل فرات است، ببر. امام به او فرمودند: کدام آبادی؟ گفت: «عَقْر». حسین (علیه السلام) فرمود: «خداوندا! پناه می برم به تو از درد و جراحت».

در روایتی دیگر چنین آمده که زهیر به امام عرض کرد: پس ما را به کربلا ببر که در ساحل فرات است. چشمان ابی عبدالله (علیه السلام) به اشک نشست و آن گاه فرمود: «خداوندا! پناه می برم به تو از سختی و بلا». سپاهیان حرّ، یاران حسین (علیه السلام) را بازمی داشتند و راه بر ایشان می گرفتند، تا این که روز بالا آمد و امام رحل اقامت افکند.

اما در مقتل چاپ شده ابومخنف چنین آمده است: همگی حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. اسب حسین (علیه السلام) باز ایستاد. امام پیاده شد و اسب دیگری را مرکب قرار داد. آن هم حرکت نکرد. تا هفت یا هشت اسب، هیچ کدام قدم از قدم برنداشتند. امام از نام آن سرزمین پرسید؛ گفتند: «غاضریه». فرمود: نام دیگری هم دارد؟ گفته شد: «نینوا.» فرمود: نام دیگری هم؟ گفتند: «ساحل فرات.» فرمود: نام دیگر چه؟ گفتند: «کربلا». در این هنگام، امام آهی بلند کشید و فرمود: «سرزمین رنج و مصیبت». ۱

از این روایت، هیچ نشانه ای در کتاب های معتبر و در تاریخ های موثق نیست؛ بلکه از سخنان خاص این مقتل است و طریحی در «المنتخب» از او پیروی کرده و بعضی متأخرین نیز آن سخن را نقل کرده اند. شگفت آن که صاحب «ناسخ التواریخ» با وجود در اختیار داشتن کتاب ها و منابع فراوان، این قضیه را از ابومخنف نقل می کند و به صراحت از او، به «یحیی بن لوط» یاد می کند ۲و این اشتباهی است مضاعف. آری، در مقتل ابواسحاق اسفراینی آمده که امام حسین (علیه السلام) و همراهانش در حرکت بودند تا به سرزمینی که مردمی در آن زندگی می کردند، رسیدند. امام از ایشان نام آن مکان را پرسید؛ گفتند: «شط فرات»؛ به آنان فرمود: آیا نام دیگری هم دارد؟ گفتند: ای اباعبدالله! نپرس! فرمود: شما را به خدا بگویید آیا نام دیگری برای این جا هست؟ گفتند: کربلا. در این هنگام، امام (علیه السلام) گریست و فرمود: «به خدا سوگند، این سرزمین اندوه و بلاست».

۱). مقتل ابومخنف، ص ۷، با اختلاف در بعضی الفاظ..

۲). محمدتقی سپهر (لسان الملک)، ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۱۷..

در همین مقتل می خوانیم: آن گاه امام حسین (علیه السلام) فرمود: «ای مردم! مشتی از خاک این زمین را من دهید.» مقداری خاک به ایشان دادند و ایشان آن را بویید و سپس پاره ای خاک از گریبان خود بیرون آورد و گف: «این خاک را جبرئیل از نزد خداوند، برای جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آورد و گفت: این، جایگاه تربت حسین است.» امام سپس خاک را بر زمین ریخت و فرمود: «این دو خاک، یک رایحه دارند».

در «تذکره الخواص» آمده است:

امام حسین (علیه السلام) فرمود: به این سرزمین چه می گویند؟ گفتند: کربلا. پس گریست و فرمود: «اندوه و بلا». سپس فرمودند: «ام سلمه برایم حکایت کرد که جبرئیل نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و تو با من بودی. پس گریستی و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: فرزندم را به من بده. تو را بر زمین گذاشتم و پیامبر تو را برگرفت و در دامن خود نشاند. جبرئیل گفت: دوستش داری؟ فرمود: آری. گفت: امت تو، او را خواهند کشت! سپس گفت: آیا می خواهی خاکی را که در آن کشته می شود، به تو نشان دهم؟ فرمود: آری. پس جبرئیل، بال خود را بر سرزمین کربلا گسترد وآن را به پیامبر نشان داد. ۱

آن گاه که به حسین (علیه السلام) گفتند این، سرزمین کربلاست، خاک آن را بویید و فرمود: «به خدا سوگند، این همان زمینی است که جبرئیل خبرش را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داده و گفته بود که من در آن کشته می شوم».

سبط بن جوزی از شعبی نقل می کند:

وقتی علی (علیه السلام) در مسیر خود به صفین، به موازات نینوی (آبادی ای بر ساحل فرات) در کربلا فرود آمد، آفتابه دار خود را ندا داد و فرمود: به من بگو، نام این سرزمین چیست؟ گفت: کربلا. پس چندان گریست که زمین از اشک وی تر گردید. آن گاه فرمود: روزی، بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که در حال گریه بود، وارد شدم و به ایشان عرض کردم: برای چه می گریید؟ فرمود: «پیش از تو، جبرئیل نزد من بود و خبر داد که فرزندم حسین در ساحل فرات، در مکانی به نام کربلا کشته می شود. آن گاه جرئیل پاره ای خاک برگرفت و به من داد تا ببویم. حال، نمی توانم از گریه خودداری کنم».

سید بن طاوس گوید:

چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفته شد: کربلا. فرمود: «فرودآیید. این جا بارانداز ما و جای ریختن خون های ماست، و این جا آرامگاه ابدی ماست. این را جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود». ۲

مانند این روایت، در «مثیر الاحزان» نیز آمده است. ۳

۱). تذکره الخواص، ص ۲۰..

۲). سید بن طاووس، اللهوف، ص ۳..

۳). مثیر الاحزان، ص ۹..

در روایت دیگری آمده است:

فرمود: «سرزمین اندوه و بلا.» آن گاه فرمود: «از این جا کوچ نکنید؛ این جا، به خدا سوگند اقامتگاه کاروان ماست. به خدا سوگند این جا مکان ریخته شدن خون های ماست. به خدا سوگند این جا حرمت ما شکسته می شود. به خدا سوگند این جا فرزندان ما ذبح می شوند. به خدا سوگند این جا زیارتگاه ماست. جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا به همین خاک وعده فرموده بود و وعده اش تخلف ناپذیر است».

سید بن طاوس گوید: «همگی فرود آمدند و حرّ و اصحابش در گوشه ای منزل کردند». ۱

در «کشف الغمه» آورده است: «همگی فرود آمدند و بارها را انداختند و حرّ و لشکرش در سویی، ساکن شدند». ۲

ابواسحاق اسفراینی در مقتلش گفته است:

آن گاه فرمود: «ای مردم! فرود آیید و از حرکت بازایستید. به خدا سوگند این جا منزلگاه کاروان ماست. به خدا سوگند این جا خون های ما ریخته می شود. به خدا سوگند زنان و فرزندانمان در این جا به اسارت می روند. به خدا سوگند مردان ما در این جا کشته می شوند و بچه های ما این جا ذبح می گردند. به خدا سوگند گورهای ما این جا خواهد بود. به خدا سوگند زنده و برانگیخته شدن ما از این جاست. این جاست که عزیزان به ذلت می افتند. به خدا سوگند رگ های گردن من در این جا بریده می شود و محاسنم به خون من آغشته می گردد و جد و پدرم و مادرم، از فرشتگان آسمان تعزیت می یابند. به خدا سوگند این همان جایی است که پروردگارم در خطاب به جدم، آن را به من وعده فرمود و وعده او را تخلف نخواهد بود.» پس، از مرکب فرود آمد و همه اصحابش نیز رحل اقامت افکندند.

حرّ به شتاب خود را به فرات رساند و میان آن رود و امام حسین (علیه السلام) و اصحابش فاصله شد. بین فرات و کاروان امام سه میل فاصله بود (پنج میل و یک فرسنگ هم گفته شده است). آن گاه امام حسین (علیه السلام) دستور داد تا خیمه زنان و کودکان را بر پا کنند. ۳

طبری در روایت عمار دهنی، از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:

چون نگاه حسین (علیه السلام) به پیشقراولان لشکر عبیدالله افتاد، راه به سوی کربلا کج کرد. پس پشت به نیزار قرار گرفت تا جز از یک سو مورد هجوم واقع نشود. آن گاه فرود آمد و خیمه های خود را برپا نمود. چهل وپنج سوار و صد پیاده، جمع یاران او را تشکیل می دادند.

۱). اللهوف، ص ۳..

۲). این مطلب را در آن کتاب نیافتیم..

۳). سفراینی، نوالحسین فی مشهد الحسین (علیه السلام)، ص ۳۲..

). تاریخ طبری، ج ، ص ۳۸۹..

و در «مروج الذهب» آمده است: «پس رو به کربلا به راه افتاد؛ در حالی که همراهانش از اصحاب و بستگان، پانصد نفر سواره بودند و صد نفر پیاده». ۱

پس حرّ بن یزید با هزار سوار، خود را به حسین (علیه السلام) رساند و به موازات وی منزل کرد. بنابر تصریح تواریخ، امام حسین (علیه السلام) پس از فرود آمدن در سرزمین کربلا، فرزندان و برادران و خانواده اش را گرد آورد. نگاهش را متوجه ایشان کرد و ساعتی گریست و آن گاه فرمود: «خداوندا! ما خاندان پیامبر تو، محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. ما را آشفته و مطرود ساخته اند و از حرم جدمان بیرون رانده اند و بنی امیه بر ما ستم روا داشته اند. خداوندا! حق ما را بستان و بر ستمگران پیروزی مان بخش».

از سخنان سید بن طاووس و علامه مجلسی چنین برمی آید که این اجتماع، پیش از فرود آمدن در کربلا بوده است. البته مشهور، همان است که نقل کردیم. سید بن طاووس گوید:

حسین (علیه السلام) در میان اصحابش به سخنرانی ایستاد و فرمود: «بی شک حادثه ای برایمان پیش آمده.. . ».

در باب خطبه ها گذشت که این خطبه در شب عاشورا ایراد شده است. ۲

۱). مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۱..

۲). اللهوف، ص ۳..

در «بحارالانوار» آمده است:

آن گاه امام حسین (علیه السلام) دوات و کاغذ طلبید و برای بزرگان کوفه که هم رأی او بودند، نامه ای نگاشت.. . پس نامه را به هم پیچید و مهر نهاد و به قیس بن مسهر صیداوی سپرد.

این سخن، از چند جهت، دور از واقع است و ما در بخش نامه ها و فرستادگان گفتیم که امام نامه به اشراف کوفه را در میانه راه نوشت و ارسال کرد. ۱

در «لهوف» و «بحارالانوار» و دیگر منابع چنین نقل شده است: امام (علیه السلام) رو به اصحابش کرد و فرمود: «مردمان، برده دنیایند.. . » تمام این سخن در حوادث روز عاشورا خواهد آمد. نظر اکثر مورخان نیز چنین است. مورخان گویند: در روز ورودش به کربلا، نامه ای به محمد حنفیه نوشت.

توضیح برخی واژگان

«مالک بن بشیر» در نسخه ای که نزد ماست، به همین نام ضبط شده؛ اما در کتاب «قّمقامٌ زَخّار» به صورت «نسیر» آمده است. ۲سید محسن امین، در «لواعج الاشجان» گوید: «شاید درست، مالک بن النسر باشد؛ همو که با شمشیر بر فرق ابی عبدالله (علیه السلام) زد و کلاه خز ایشان را به غارت برد.» ۳ظاهرا، سید امین او را با دیگری اشتباه گرفته است و این، بعید نیست.

اما آن جا که گفت: «جَعْجِعْ»، جعجعه به معنای حبس و بازداشتن است. در «مجمع» آمده: عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت «جَعجِع بالحسین». اصمعی گوید: یعنی او را بازداشت کن. از ابن اعرابی نقل شده است که یعنی بر او سخت بگیر و در تنگنایش قرار بده؛ که از جعجعه به معنای تنگنا و حصر گرفته شده است.

«العراری»: یعنی برهنه و تهی و عاری از هر چیز. این سخن، در «قاموس اللغه» آمده است.

«فی غیر حصن»: به جای این جمله، در بعضی نسخه ها «فی غیر خَفْرٍ» ضبط شده است؛ یعنی بی هیچ پناه و نگهبانی.

«نِینَوی»: حموی گوید: منطقه ای در اطراف کوفه وجود دارد که به آن نینوی می گویند. از روایات تاریخی استفاده می شود که در اطراف کوفه نیز آبادی ای به نام نینوی وجود داشته است. گواه این امر، سخن امام (علیه السلام) است که فرمود: «بگذار در این قریه فرود آییم.» طبری و سید بن طاووس و مجلسی در توضیح سخن امام گفته اند که منظور از «قریه»، نینوی بوده است. از این موارد فراوان یافت می شود که یک لفظ، نام چند منطقه و مکان باشد، همچون کربلا، طف و…. حموی و دیگران گفته اند: «طَفّ» به هر سرزمین عرب که مرتفع و مشرف بر ریف عراق باشد، گفته می شود. «ریف» زمین سرسبز و کشتزار را گویند. به ساحل فرات نیز «طَفّ فرات» می گویند.

۱). محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ، ص ۳۸۱..

۲). در جاهای متعددی از تاریخ طبری، چنین آمده است..

۳). سید محسن امین، لواعج الاشجان، ص ۹۹..

). یاقوت حموی، معج البلدان، ج ، ص ۳۳۹..

همچنین نام منطقه ای در اطراف کوفه است؛ بر سر راه خشکی که شهادت حسین (علیه السلام) در آن جا رخ داده است. این موضع، زمینی بی آب و علف و نزدیک به زمین های زراعتی بوده که چند چشمه آب همچون چشمه «صِید»، «قُطقُطانیه»، «رُهَیمَه» و «عین الجمل» را در خود جای داده و متعلق به مرزبانان و محافظان اسلحه خانه های نزدیک خندق سابور بوده است. ۱

«الغاضریه»: در «مراصد الاطلاع» گفته شده آبادی ای بوده در اطراف کوفه، نزدیک به کربلا. ۲

«العَقْر»: در «مراصد الاطلاع» آمده است: مِلک و زمینی که پشتوانه اهل یک آبادی و قریه است. زمین هایی بدین عنوان، در چند منطقه وجود دارد. از جمله «عقر بابل» در نزدیکی کربلا، که از نواحی کوفه به شمار می آید. ۳

۱). همان، ج ، ص ۳..

۲). عبدالمؤمن بغدادی، مراصد الاطلاع، ج ۲، ص ۹۸..

۳). همان، ج ۲، ص ۹۹..

اما سخن امام (علیه السلام) که فرمود: «خداوندا! پناه می برم به تو از عَقْر». در «مجمع» گوید: عَقَرَهُ؛ یعنی او را زخمی و مجروح ساخت، و در نفرین بر انسان می گویند: «وَ عَقْراً و حَلْقاً»؛ یعنی خداوند بدنش را مجروح سازد و گلویش را به درد آورد، و چون پاهای شتر را با شمشیر بزنند و قلم کنند، گویند: شتر را با شمشیر، «عقر» کرد.

سخن امام (علیه السلام) البته از باب شگون بد زدن نیست؛ بلکه به جهت تناسب و هماهنگی میان اسم و صاحب اسم است، و این مکانی است وسیع و پردامنه. نمونه اش سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگام بیرون رفتن از مکه است که مردی را دید و به او فرمود: نامت چیست؟ گفت: سالم. فرمود: «باشد که به سلامت مانیم.» نمونه های چنین سخنانی فراوان است.

«کربلا»: حموی گوید:

کربلا با مدّ، نام جایی است که حسین بن علی مرتضی (علیه السلام) در آن جا به شهادت رسید؛ بر سر راه خشکی در اطراف کوفه. ریشه این واژه از این جاست که به نرمی و سستی پاها، «کرْبَلا» گفته می شود. می گویند: «در حالی آمد که مُکرْبِلاً، یعنی نرم و آهسته قدم برمی داشت.» بنابراین می توان گفت که این سرزمین را به جهت نرمی خاکش، کربلا نامیده اند. گفته می شود: «کرْبَلْتُ الحِنْطَهَ»، یعنی گندم را پاک و پاکیزه کردم. بنابراین معنا، کربلا را به خاطر پاک بودنش از ریگ و انبوه درختان، چنین نام نهاده اند. «کرْبَل»، نام گیاه تُرشک نیز هست. شاید این گونه گیاه در آن سرزمین فراوان می روییده و به همین مناسبت کربلایش گفته اند. در روایت است که چون حسین (علیه السلام) به این موضع رسید، به عقر اشاره کرد و به یکی از اصحابش فرمود: نام این قریه چیست؟ گفت: «عَقْر»؛ حسین (علیه السلام) فرمود: «پناه می برم به خدا از عَقْر.» سپس فرمود: نام این سرزمینی که در آن هستیم چیست؟ گفتند: کربلا فرمود: «سرزمین اندوه و بلا» و خواست از آن جا بیرون رود که.. . و آن حوادث برای وی پیش آمد. ۱

حموی در تاریخ شهر کوفه گوید:

سعد بن ابی وقاص، پس از جنگ با رستم در قادسیه.. . به سوی مدائن و یزدگرد روانه شد. خالد بن عَرفَطه، هم پیمان بنی زهره بن کلاب، نیز به مدائن رو کرد. سعد کاری از پیش نبرد، تا این که خالد ساباط و مدائن را به تصرف درآورد.. . و یزدگرد به اصطخر گریخت. خالد کربلا را به زور در اختیار گرفت و مردمانش را اسیر نمود. سعد، سرزمین کربلا را میان اصحابش تقسیم کرد و هر گروهی سهم و بخش خود را احیا کردند. ۲

۱). معجم البلدان، ج ، ص ..

۲). همان، ج ، ص ۹۰..

از این سخن و دیگر تواریخ دانسته می شود که کربلا، پیش از آباد شدن کوفه و بصره، منطقه ای مسکونی و دارای جمعیت بوده و همه آن سرزمین با مناطق اطرافش را کربلا می گفته اند. چون خالد آن جا را فتح کرد، زمین هایش را میان یاران خود قسمت نمود و آنها نیز هر کدام، بخش های مربوط به خود را آباد کردند و هر بخش نام خاصی یافت؛ از جمله «غاضریه» که بنابر بعضی روایات، راه عبور به سوی قبر عباس (علیه السلام) بوده است، و

«عَقْر» و «نینوی» و «ساحل فرات». نتیجه این که کربلا در گذشته، نام همه این مناطق و آبادی ها بوده و پس از آن، به سرزمین خاصی که امام حسین (علیه السلام) در آن به شهادت رسید و به خاک سپرده شد، کربلا گفتند. شاید همین کربلای فعلی، جایی باشد که کربلای آبادان آن روز، در آن قرار داشته است. خانه های کربلای آن روز، از گچ و آجر نبوده است. ابن عباس بنابر آنچه در «معجم البلدان» آمده گوید:

خانه های اهل کوفه، پیش از آن که با گچ ساخته شود، عبارت بود از نی ها. ایشان هنگام رفتن به جنگ، نی ها را درمی آوردند و صدقه می دادند و چون بازمی گشتند، خانه هایی جدید از نی می ساختند. کوفیان، زنان را نیز با خود به جنگ می بردند. در روزگار مغیره بن شعبه، قبایل خانه های خود را که بدون ارتفاع بود و اتاق نداشت، با خشت بنا کردند و با روی کار آمدن زیاد بن ابیه، درگاه خانه ها را از آجر ساختند و پرداختند. ۱

۱). معجم البلدان، ج ، ص ۹۱..

آنچه در «مجمع» آمده، مؤید سخن ماست: کربلا، مکان معروف و شناخته شده ای است و قبر حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) در آن واقع است. روایت شده که آن حضرت زمین های پیرامون قبر خود را از اهالی نینوی و غاضریه، به شصت هزار درهم خرید وآن را به ایشان واگذار کرد؛ با این شرط که مردمان را به قبر او راه بنمایند و زائرانش را تا سه روز پذیرایی کنند.

محدث نوری \ در کتاب «نفس الرحمن» گوید: نزد مردم ساکن در اطراف کربلا مشهور است که کربلا یک تکه از زمین های مجاور رودخانه ای است که از جنوب دیوار شهر جاری می شود و از کنار مزار معروف به «ابن حمزه» می گذرد. بخشی از سرزمین را باغ ها و بخشی را کشتزارها تشکیل داده اند و کربلا، میان آنها واقع گردیده.

ظاهراً این رودخانه، همان رودخانه معروف به «نهر حسینی» است که پیش از این، با عبور از کنار خیمه گاه، به میدانی که امروزه به آن «بلدیه» می گویند، می رسیده و از کنار مزار ابن حمزه که در ابتدای گورستان قدیم، به نام «وادی طور سینا»، قرار داشته، می گذشته است. ما هنگام صاف و هموار کردن خیابان «مخیم» و احداث باغ و بستان در اطراف آن، آثاری از آن نهر را مشاهده کردیم.

بنابراین هر گاه در روایات تاریخی واژه «کربلا» گفته می شود، منظور کربلای فعلی است، نه کربلایی که پیش از فتح، آباد و معمور بوده است.

حموی گوید:

درباره مسافت ها باید گفت: از کوفه تا مدینه بیست منزل، از مدینه یا مکه نزدیک به ده منزل از طریق جاده، و از کوفه تا مکه بیست وهفت منزل (یعنی سه منزل کوتاه تر از کل مسافت کوتاه تا مدینه و از مدینه تا مکه که سی منزل است) فاصله می باشد. درباره علت کوتاه تر شدن مسافت کوفه تا مکه از کل مسافت سی منزل، باید گفت که حج گزار کوفی، چون به معدن نقره می رسد، راه خود را از مدینه کج می کند تا به معدن بنی سلیم می رسد و آن گاه به «ذات عرق» وارد می شود و در نهایت خود را به مکه می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.