پاورپوینت کامل ستاره درخشان منطقه دجیل عراق -درباره زندگی، فضایل و مکارم امامزاده سید محمد، فرزند امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ستاره درخشان منطقه دجیل عراق -درباره زندگی، فضایل و مکارم امامزاده سید محمد، فرزند امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ستاره درخشان منطقه دجیل عراق -درباره زندگی، فضایل و مکارم امامزاده سید محمد، فرزند امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ستاره درخشان منطقه دجیل عراق -درباره زندگی، فضایل و مکارم امامزاده سید محمد، فرزند امام هادی (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۷

درباره زندگی، فضایل و مکارم امامزاده سید محمد، فرزند امام هادی (ع)

فروغ فروزان

یکی از چهره های پرفروغ در منظومه منور بیت عترت و طهارت، حضرت ابوجعفر محمّد، فرزند ارشد حضرت امام علی النّقی (ع) می باشد؛ امامزاده ای که با تربیت دهمین فروغ امامت و ولایت به شکوفایی رسید. جوانی وارسته و پارسا و دارای جلالت قدر و نبالت شأن که مورد احترام اصحاب والد ماجد خویش بود. او افزون بر این که در تزکیه درون و صفای نفس و آراستن دل و ذهن به خصال پسندیده و فضایل ملکوتی می کوشید، در حمایت از ولایت، احیای ارزش های الهی و زنده نمودن سنت محمدی (ص) با پدر بزرگوار خویش همکاری و همراهی داشت.

متاسفانه با وجود ارجمندی و جلالت شأن امامزاده سیدمحمّد، درباره زندگی، تلاش های فکری و فرهنگی، خلق وخو و کارنامه سیاسی اجتماعی ایشان به دلیل اندک بودن منابع و مصادر و ناچیز بودن آگاهی های معتبر و مستند، نگاشتن درباره حیات بابرکت این گوهر گران بهای دریای عصمت و طهارت بسیار دشوار است. اگرچه این شیرمرد دُجیل نامی آشنا برای ساکنین سرزمین عراق و حتی برخی کشورهای حوزه خلیج فارس می باشد، ولی نامش برای شیعیان ایرانی در هاله ای از گمنامی، غریبی و مظلومی قرار دارد و با جود آن که فرزند بلافصل امام می باشد، که می باید آن چنان شناخته شده نیست. امید آن که نوشتار حاضر بتواند با تکیه بر منابع معتبر و شواهد مستند، زوایایی از زندگی این امامزاده جلیل القدر را روشن نماید.

امامزاده سید محمد برای شیعیان عرب زبان همان مقامی را دارد که حضرت ابوالفضل العباس (ع) نزد ایرانیان شیعه دارد. مزارش در منطقه بَلَد دُجیل زیارتگاه علاقه مندان و مشتاقان می باشد و کرامت های بسیاری از ایشان نقل می کنند.

طلوع یک ستاره

سال ۲۲۸ هجری، نزدیک به ده سال از دوران امامت ابوالحسن علی بن محمد (ع)، مشهور به هادی و نقی می گذشت. به رغم فشار سیاسی و اختناقی که دولت بنی عباس به وجود آورده بود، خورشید امامت در جهان اسلام پرتوافشان بود. آن وجود مبارک در مدینه که شهر پیامبر و زادگاه نیاکانش بود، اقامت داشت و مشغول گسترش علوم و معارف اسلامی، تهذیب اخلاق و تربیت مسلمین به آداب اسلامی بود. مسجدالنبی کانون تلاش های آموزشی و علمی آن حضرت به شمار می آمد. امام همان گونه که سرچشمه شکوفایی اندیشه و افکار انسان ها بود، ملجأ درماندگان، مستمندان و نیازمندان نیز شناخته می شد. شکوه و جلال آن حضرت چنان بود که همگان در برابرش سر تعظیم فرود می آوردند. در یکی از روزهای این سال خبر نویدبخشی، شیعیان و یاران امام هادی (ع) را مسرور ساخت؛ زیرا در دهکده «صرایا» در سه فرسخی مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) آن را بنیان نهاده بود، امام دهم، از بانویی پارسا و ارجمند دارای فرزندی گردید که محمّد نامیده شد. [۱]

برخی مورخان و رجالیون تاریخ تولد این امامزاده را به سال ۲۳۶ یا ۲۳۸ هجری نوشته اند؛ در صورتی که در این منابع آمده است وقتی امام هادی (ع) به سال ۲۳۳ هجری به سامراء فراخوانده شد، سیدمحمد که سنین خردسالی را می گذراند، در مدینه اقامت داشت. شگفت آن که مدارک مزبور زمان تولد امام حسن عسکری (ع) را که از نظر سنی کوچک تر از سیدمحمد بوده، ۲۳۱ یا ۲۳۲ هجری در مدینه نوشته اند. [۲] با این وصف، تاریخ یاد شده دقیق نبوده و همان سال ۲۳۸ یا ۲۳۹ هجری درست است. سیدمحمّد از نظر شرافت نسب و حسب، در منظومه نورانی سلسه الذهبیه قرار می گیرد که به قول حافظ ابونعیم اصفهانی منزلتی آسمان دارد. [۳] ادیبی نیز خاطر نشان ساخته است که نسب ایشان از شمس ضُحی می باشد؛ عمودی از نور فجر که مشغول درخشندگی و فروزندگی است. [۴] با ولادت این ماه منیر، جهان اسلام فروغی دیگری یافت و اختری تابناک از افق سپهر امامت درخشیدن گرفت. مولودی که جرعه نوش بیت عترت بود و در دامان ولی خداوند پرورش یافت و عزت نفس، پاکی و طهارت در نهاد شریفش شکل می گرفت.

پدرش امام هادی (ع) شاخه ای برومند از شجره نبوّت و شاخساری بالنده از درخت تناور امامت است که خداوند توسط او و پدرانش اسلام را اعتلا بخشید و لوای توحید برافراشت.

مادری پارسا و پرهیزگار

نام مادر این طفل نیک نهاد سلیل، حدیثه، سوسن و جدّه گفته شده است. ایشان بانویی امّ ولد می باشد. سوسن در وطن خویش اعتبار و منزلت بسیار داشت و خاندان و خانواده اش به اسارت درآمدند. این بانو هم در زمره آن اسرا بود که به عنوان کنیز به مدینه آورده شد. سپس چون از سرشت پاک و نفسی مزکی برخوردار بود، با هدایت و لطف الهی بر امام هادی (ع) وارد شد و به عقد ازدواج آن حضرت درآمد، او که ظرفیت ها و لیاقت هایی برای رشد معنوی داشت، در پرتو برنامه های ارشادی امام از کمالاتی تحسین برانگیز برخوردار شد؛ به گونه ای که امام هادی (ع) درباره اش فرموده اند: «همانا سلیل (سوسن) از هرگونه آفت، پلیدی و آلودگی برحذر داشته شده است. » سپس حضرت به وی مژده داد که به زودی مادر امام یازدهم خواهد گردید.

سوسن به دلیل پارسایی، پرهیزگاری، وارستگی و رسیدگی به محرومان و رنج دیدگان، زنی عارف و صالح شناخته می شد؛ چنان که در «عیون المعجزات» و «جلاء العیون»، آمده است: «سلیل کانت من العارفات الصالحات. » مورخان دیگر نیز از ورع، تقوا، عفاف و پاکی او سخن گفته اند. در جلالت قدرش همین بس که امام حسن عسکری (ع) وی را وصی خویش قرار داد و حتی زمان شهادت خود را به او گفت. سوسن با شنیدن این خبر به شدت گریست و آه و ناله سر داد. امام یازدهم فرمود: «ای مادر! جزع مکن که تقدیر الهی جاری خواهد شد. » و چون آن حضرت شهید شد، در سامراء ساکن گردید و وصیت کرد که پس از مرگش او را در کنار شوهر و فرزندانش دفن کنند.

افتخار دیگر این بانو آن است که جدّه حضرت مهدی موعود (ع) می باشد و سبب اشتهارش به «جدّه» از این جهت است. [۵] این بانوی گران قدر از اهالی منطقه «نوبه» از توابع سودان کنونی بود و با وجود آن که کنیزی بیش نبود، به مرتبه ای از شایستگی رسید که امام دهم و یازدهم به برخی اصحاب، دوستان و پیروان خود سفارش می نمودند که در برخی امور، هنگامی که به آن دو بزرگوار دسترسی نداشتند، به ایشان مراجعه کنند. از فضل و بزرگواری این بانو آن است که پناه و دادرس شیعیان، پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) و حلقه وصل آن حضرت و شیعیان بوده است. [۶]

شکوه شکوفایی

درباره این طفل نورسته و مولود مسعود، آداب شرعی و سنت های مذهبی به اجرا درآمد و همان گونه که رسم دیرینه ائمه هدی (علیهم السلام) بود، والدش در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و دستور داد تا در هفتمین روز تولد محمد، مراسم ختنه به جای آورند. سر کودک را بتراشند و هم وزن آن را نقره به مستمندان صدقه بدهند وگوسفند نری را نیز عقیقه ایشان کردند. از سنت های دیگری که برای این نوباوه به جا آوردند، تعیین کنیه برای او بود. مزیت این سنت در آن است که کودک از همان سنین مورد تکریم قرار می گیرد و در میان خانواده و خویشاوندان اعتماد به نفس افزون تری می یابد. همچنین وقتی او را با کنیه می خوانند، محبوب تر شده و آرامش می یابد و خود می آموزد که دیگران را با احترام خطاب کند و در بزرگسالی با لقب های ناگوار مشهور نمی گردد. [۷]

برای سیدمحمد کنیه های بسیاری برشمرده اند که عبارتند از: ابوجعفر، ابوجاسم، ابواشارات، ابوبرهان، ابوعلی و ابواحمد. همچنین آن حضرت با لقب هایی چون سَبْعُ الدّجیل (شیر دجیل)، اسَد الدجیل، سَبع الجزیره، باب الحوائج، حامی الجار (پشتیبان همسایگان) و أخوالعباس شناخته می شود، این کنیه ها و القاب از کرامت های اخلاقی، شجاعت، سخاوت، گذشت و دیگر خصال پسندیده سید محمد حکایت دارد. البته معروف ترین و شناخته شده ترین کنیه اش «ابوجعفر» و لقب مشهورش «سَبْعُ الدجیل» می باشد. [۸] علت اشتهارش به این لقب آن است که مزارش در منطقه دجیل قرار گرفته و انوار بارگاهش بر منطقه تابندگی دارد و روح مطهرش فریادرس بی پناهان و تقویت کننده روحیه دل های افسرده و احیاکننده قوای فرسوده می باشد؛ چنان که ادیبی گفته است: «ای ملجأ افراد بی پناه! اگر مظلومی از دست اشرار نزد شما آمد، ناامیدش نمی کنی و حقش را از ستمگر می گیری و هر مستبد خودخواه را بر جای خود می نشانی. » و سخنور دیگری می گوید: «از صلابت این شیر دجیل تمام بیابان های تهامه و نجد (در شبه جزیره) در هراسند». [۹]

امام هادی (ع) در تعلیم و تربیت این فرزند ارجمندش نظارت دقیق، مداوم و جدّی داشت و همواره می کوشید تا وی را متدین، متعهد و آراسته به خصال پسندیده پرورش دهد. آن حضرت خود را با عوالم فرزندش هماهنگ می ساخت و رفتاری را که در خور وی بود، پیش می گرفت. عالی ترین عواطف را نثار نوباوه اش می کرد و گاهی با بوسه برگونه هایش و نیز نگاه های آمیخته به محبت و لبخندهای شادمانه، این رفتار عاطفی را درباره اش بروز می داد. امام، سیدمحمّد را ارج می نهاد و کمک می کرد تا شخصیت او شکل بگیرد و به ارزش وجودی خویش واقف گردد. در معاشرت ها و مجالست ها جایگاه والایی به او می داد و به هنگام نام بردن از او، الفاظی همراه با احترام به کار می برد تا فرزندش از همان دوران کودکی احساس سرافرازی کند. با آموزش حکمت ها، بیان شگفتی های جهان هستی و فضل بی کران و رحمت بی منتهای خداوند و برشمردن نعمت های الهی، رابطه او را با آفریدگار هستی استوار می ساخت و با تشریح حکمت عبادات، انگیزه های دینی را در ذهن وی تقویت می کرد و باورهایش را تعمیق می بخشید. نوافل، ادعیه و عباراتی را که در جلای روح و روان این طفل مؤثر بود، برایش بازگو می کرد و چون خود عملًا ملتزم این امور بود، فرزند نیز در انجام این اعمال رشددهنده شائق می گردید. این برنامه های تربیتی موجب گردید تا سیدمحمّد از همان دوران کودکی ارزش ها را تقدیس نموده و اعماق وجودش را نور معنویت فرا گیرد و دریافت ها و ادراک هایش به سوی فضایل و مکارم عالی گرایش یابد. [۱۰]

مراقبت های تربیتی امام هادی (ع) درباره فرزند ارشدش به اندازه ای بود که شیعیان، اصحاب و برخی علویان تصور می کردند سیدمحمّد جانشین والدش در امر امامت خواهد بود؛ اما علی رغم انتظار عمومی، وی پیش از شهادت پدر درگذشت و فروغ دهم امامت در همان مجلس تعزیت سیدمحمد، حضرت امام حسن عسکری (ع) را به عنوان جانشین پس از خود معرفی نمودند. [۱۱]

ابرهای تیره و تار از راه می رسند

سید محمد سنین خردسالی را می گذراند که ناگهان ابرهای تیره و تاری آسمان شهر مدینه را تیره و تار کرد. توفان مهیبی وزیدن گرفت و شعله های آتش، حرکت های رشک آلود، خرمن معرفت و فضیلت را تهدید به حریق می نمود و افراد کم مایه، اما پرعقده و با کینه های کهنه موجبات آزردگی سیدمحمّد را که فصل شکفتن و رویش را سپری می کرد، فراهم می ساختند. کینه توزان از این که حضرت امام هادی (ع) والد بزرگوار وی از فضایل علمی و معنوی فراوان برخوردار است و در میان اقشار گوناگون جامعه اسلامی نفوذ چشمگیری دارد و مسلمانان مقامش را تکریم می نمایند، به شدت خشمگین بودند و این وضع را برنمی تابیدند. ازجمله این کوته فکران و تنگ نظران که چون باد خزان بر بوستان علویان مدینه وزید و قلم لجاج بر دفتر احتجاج کشید و تازیانه حسادت بر گونه کرامت نواخت و حرمت خورشید معرفت و فضیلت را مراعات نکرد، رسم غیرت و مروّت فرو نهاد و سلسله خصومت را جنبانید، «عبدالله بن محمد» بود که از طرف متوکل عباسی برای اقامه نماز و دیگر امور در مدینه تعیین شده بود. این خودفروخته فرومایه تصمیم به آزار امام هادی (ع) گرفت و نزد متوکل از آن حضرت به بدگویی و سخن چینی پرداخت و هشدار داد که افراد زیادی اطراف امام جمع شده اند و احتمال می رود قیام بزرگی برای نابودی دستگاه خلافت شکل گیرد و چون اموال زیادی از سرزمین های مختلف جهان اسلام به جانب امام سرازیر است، بعید نیست با این مبالغ، سلاح هایی تدارک دیده شود و علویان و شیعیان به رهبری امام دهم در برابر تشکیلات حکومتی به مقاومت برخیزند.

اگرچه امام از طریق نامه ای خطاب به متوکل دلایلی برای دروغ بودن تهمت های این امام جمعه مدینه آورد و متوکل هم به راستی گفتار حضرت اطمینان یافت، اما در پاسخ نامه امام، از ایشان خواست که به مرکز حکومت (سامرّاء) بیاید و در آن جا به اجبار اقامت گزیده و زیر نظر باشد. تاریخ این فراخوانی سال ۲۳۳ هجری است و این که برخی منابع ۲۴۳ هجری نوشته اند، واقعیت ندارد. «یحیی بن هرثمه» که دستور داشت راهی مدینه شود و مأموریت انتقال امام به سامراء را انجام دهد، سراسیمه به شهر پیامبر وارد گردید. خانواده حضرت ازجمله فرزند خردسالش سیدمحمد وقتی از برنامه او آگاه گردیدند، بیمناک شده و صدا به ناله و گریه بلند نمودند. اهل مدینه نیز که نسبت به این خاندان ارادت داشتند و از فضل و کرم و سخاوت امام محظوظ بودند، شور و ولوله ای گسترده در شهر ایجاد کردند و با اهل خانه امام همدردی نمودند.

یحیی وقتی وضع را چنین دید، برای فرو نشاندن نگرانی و هراس اطرافیان و خانواده حضرت تلاش کرد، اما فرزند خردسال امام دید که هرثمه وارد خانه شد و آن را مورد بازرسی دقیق قرار داد. گویا تصور می کرد آن وجود مقدس سلاح هایی فراهم آورده است تا در فرصت مناسب علیه حکومت قیام کند؛ اما پس از این تجسّس چندساعته چیزی جز قرآن و کتاب های دعا به دست نیاورد و دروغ بودن اتهامات به امام آشکار گردید. آن گاه که امام مدینه را ترک می نمود، سیدمحمّد در مدینه نزد خویشاوندان باقی ماند و در غم جدایی از والد ماجد خویش محزون و متألم گردید و اگرچه در ایام شکوفایی، با رنج ها و دشواری هایی روبه رو شد و در فصل طراوت زندگی، با ناملایمات مأنوس گردید و از برنامه های تربیتی و ارشادی پدر محروم گشت، ولی با این همه، به برکت تربیت در بیت امامت، نسبت به کسب مکارم و تحصیل معارف مشتاق گردید و در مسیر رشد معنوی و رسیدن به کمالات ملکوتی گام های مؤثر و ارزنده ای برداشت. مردم مدینه و شیعیان آن حوالی که دیگر پرتوافشانی امام را در سپهر شهرشان نمی دیدند، ارادت و علاقه خود را نسبت به این نوجوان مهذّب و آراسته که مورد توجه پدرش بود، بروز می دادند و آن یادگار گرامی حضرت را ذخیره ای معنوی و برکتی ماندگار برای دیار خویش می دانستند. [۱۲]

فرازهایی از فضایل و مکارم معنوی

با توجه به این که امام هادی (ع) زمینه هایی را برای پرورش استعدادهای درونی فرزندش فراهم آورده بود، این جوان نیکوسرشت از ظرافت ها و ظرفیت های ویژه ای برای پیمودن طریق تزکیه برخوردار بود و با وجود این که سنین نوجوانی و جوانی را می گذراند، به سازندگی معنوی اقبال نشان داد و در تحصیل فضایل و کمالات اخلاقی اهتمام داشت. او برای تقرّب به خداوند متعال از هر عاملی که دل را از یاد حق غافل می نماید و از درگاه ربوبی منصرف می گرداند، پرهیز می کرد.

مقام او از این جا دانسته می شود که امام یازدهم در فقدانش گریبان شکافت و در پاسخ کسی که این کار برایش حیرت آور بود، فرمود: «حضرت موسی نیز برای برادرش هارون گریبان پاره کرد. » این رفتار و سخن امام، بزرگ ترین گواه در حق آن سرور ارجمند ابوجعفرمحمد است که جایگاه و منزلتش نزد برادرش امام حسن عسکری (ع) و پدر معصومش می رساند. [۱۳]

علمای بزرگ، عرفا و شخصیت های نامی و نیز سایر اهالی سرزمین عراق بر این باورند که حضرت ابوجعفرمحمّد صاحب کرامت های بسیار است و حتی اهل سنّت و اعراب بادیه و عشایر منطقه بی نهایت به او احترام می گذارند و پیوسته از اطراف و اکناف برایش نذورات می برند و از جلالت قدرش به قدری خوف دارند که هرگز قسم دروغ به او نمی خورند و اگر کسی ادعایی داشته باشد و به سیدمحمد سوگند بخورد، آنچه می گوید را باور می کنند و معتقدند به این امامزاده «سبع الدجیل» می گویند و او می تواند کسی را که به ناحق سوگند یاد کند، به شدت مجازات نماید. غالب دعواها و نزاع های ناحیه دجیل و حوالی آن با سوگند به مقام این امامزاده، یا کاهش می یابد یا به صلح و آرامش مبدّل می گردد و بارها دیده شده که اگر بنای قسم خوردن به وی مطرح باشد، آن کس که اموالی را غصب کرده یا دارایی دیگران را به سرقت برده، به صاحب اصلی او بازمی گرداند و اگر سوگند دروغ یاد کند، دچار بلاها و گرفتاری هایی گردیده و مورد خشم و غضب این بزرگوار واقع می شود. [۱۴]

بر کرانه کمالات و مقامات

از مواردی که مؤید مقامات علمی و معنوی این امامزاده جلیل القدر است، وصف فضایل وی توسط علما، فقها، محدثان، مورخان، نسب شناسان، ادبا و عرفا می باشد که به نمونه هایی در ذیل اشاره می کنیم:

شجاع الدین موصلی، از مشاهیر قرن هفتم هجری: جلالت شأن و عظمت امامزاده سیدمحمّد چنان است که نمی توان به تمامی جنبه های کمالاتش پرداخت. [۱۵]

محمدحرزالدین: ابوجعفر محمد جلیل القدر و رفیع المنزله و نیز عالم عامل به شمار می رفت. [۱۶] محمدرضا سیبویه: سید محمد امامزاده ای باشرافت و جلالت می باشد و شئون معنوی و معرفتی وی در این مجال قابل بیان و احصا نیست. [۱۷]

علامه سید محمدمهدی صدر: جناب سید محمد اگر امامت از شما گذشت، ولی از فضایل شما چیزی کم نمی شود و کسی نمی تواند رفعت مقام شما را تنزل دهد. همین که شما در سنین جوانی از اقران سبقت گرفته اید، کفایت می کند. شما سینه ای آکنده از علوم و مکارم و سرچشممعارف بودید. [۱۸]

محدث نوری (میرزا حسین نوری): سیدمحمد از اجلاء سادات و صاحب کرامات متواترات، حتی نزد اهل سنت و اعراب بادیه بوده، که به غایت او را احترام می کنند و از جنابش خوف دارند و هرگز قسم دروغ به او نمی خورند و پیوسته از اطراف و اکناف برای او نذورات می برند؛ بلکه غالب دعاوی در سامراء و اطراف آن به قسم اوست و مکرّر دیده ایم که چون بنای سوگند یاد کردن شود، منکر، مال را به صاحبش بازمی گرداند و از برخی نیز از قسم دروغ صدمه دیدند. در ایام توقف در سامراء چند کرامت باهره از او دیده شد و بعضی از اهل علما بنای جمع کردن آن کرامات و نوشتن رساله ای در فضل او دارند. [۱۹]

سیدجعفر بحرالعلوم در کتاب «تحفه العالم فی شرح خطبه المعالم» گفته است: این امامزاده که فرزند ارشد امام هادی بود، به چنان فضایل و خصالی دست یافت که قابلیت وی برای امر امامت، در ذهن شیعیان متصوّر گردید. [۲۰]

سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه»: سید ابوجعفر محمد، فرزند امام ابوالحسن هادی (ع) چنان جلیل القدر و عظیم الشأن بود که شیعه گمان کرد او بعد از پدرش منصب زعامت و امامت را عهده دار خواهد گردید؛ اما او در زمان حیات والدش رحلت کرد و این امر به امام حسن عسکری (ع)، برادرش اختصاص یافت. او طفل بود که پدرش به سامراء رفت و بعدها تصمیم گرفت برای دیدار با پدر و برادر به عراق برود، اما در هنگام بازگشت به حجاز، در جایی به نام «بلد» در نه فرسخی سامراء دچار کسالت گردید و همانجا درگذشت و دفن شد و مزارش زیارتگاهی مشهور است. برادرش امام عسکری (ع) نسبت او را به خود همچون هارون به حضرت موسی (ع) دانست. [۲۱]

حاج شیخ عباس قمی: سیدمحمّد، مکنّی به ابوجعفر که به جلالت قدر و نبالت شأن معروف است و بس است در شأن او که قابلیت و صلاحیت امامت را داشت، پس از وفاتش امام هادی (ع) خطاب به امام حسن عسکری (ع) فرمود: «ای پسرجان! تازه کن شکر خدا را؛ پس به تحقیق که حق تعالی تازه فرمود در حق تو امری را. » یعنی ظهور امر امامت آن حضرت و احادیث بدائیه در حال ابوجعفر بسیار نقل شده و جمله ای از آن ها را شیخ مفید، شیخ طوسی و شیخ طبرسی ایراد فرموده اند. [۲۲]

فضای فکری، سیاسی و اجتماعی عصر امامزاده سیدمحمد (ع)

سیدمحمّد، فرزند امام هادی (ع) از زمان خردسالی تا هنگام رحلت، خلافت غاصبانه شش خلیفه به نام های واثق (۲۲۷- ۲۳۲ ه)، متوکل برادر واثق (۲۳۲- ۲۴۸ ه)، منتصر پسر متوکل (شش ماه)، مستعین پسرعموی منتصر (۲۴۸- ۲۵۲ ه) و معتز پسر دیگر متوکل (۲۵۲- ۲۵۵ ه) را درک کرد. هرچند خلفای مزبور علویان و شیعیان را زیر فشار قرار داده بودند و به مسلمانان ستم می کردند، اوقات را در عیاشی، هوسرانی و گرایش به تجملات و کاخ سازی می گذراندند. افزون بر این، به دلیل روی کار آمدن ترک ها و بردگان، ابهت و هیبت دستگاه خلافت راه زوال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.