پاورپوینت کامل شرح حال زینب صغرا دخت علی و فاطمه (علیهما السلام) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شرح حال زینب صغرا دخت علی و فاطمه (علیهما السلام) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شرح حال زینب صغرا دخت علی و فاطمه (علیهما السلام) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شرح حال زینب صغرا دخت علی و فاطمه (علیهما السلام) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :
زینب صغرا
بنا بر اتفاق علمای خاصه و عامه، فاطمه (س) دخت مکرم رسول خدا (ص) دو دختر داشت: یکی زینب کبرا با کنیه «ام کلثوم کبرا» و دیگری زینب صغرا که به وی «ام کلثوم صغرا» می گفتند. زینب صغرا دو سال پس از جناب زینب کبرا به دنیا آمد و در سال وفات جدش، رسول خدا (ص) و مادرش، فاطمه زهرا (س) سه یا چهار سال داشت.
گویا یکی از این دو دختر را عمر به همسری گرفت و دیگری به نکاح عبدالله بن جعفر در آمد. اما آنچه در بعضی کتب آمده و به تبع، بعضی خاصه نیز گفته اند که عبدالله بن جعفر پس از درگشت همسرش زینب، و پس از مرگ عمر، با زینب زوجه او ازدواج کرد، یک اشتباه و از دروغ ها و خبرهای ساختگی ا ست. بلکه به تصریح علامه نقدی، این مسئله از ساخته های زبیر بن بکار است (نقدی، بی تا، ج۱، ص۷۹).
عجیب است که علامه شهرستانی در حاشیه کتاب نهضه الحسین گفته است:
امیر مؤمنان علیه السلام دو دختر به نام زینب و ملقب به «ام کلثوم» داشت. زینب کبرا همان است که در واقعه عاشورا حاضر بود و ابن عباس با عنوان «عقیله بنی هاشم» از او یاد می کرد. فاطمه زهرا (س) وی را دو سال پس از تولد حسین علیه السلام به دنیا آورد و پس از وفات خواهرش زینب صغرا، در زمان خلافت عثمان یا معاویه، عبدالله بن جعفر او را به همسری گرفت. وی در کربلا، تکیه گاه اهل بیت امام حسین علیه السلام بود (شهرستانی، ۱۳۴۳ق، ص۱۵۲).
علامه نقدی در شرح حال عبدالله بن جعفر به نقل از الاصابه و الاستیعاب گوید: «وی از شنیدن غنا ابایی نداشت». در این دو کتاب حکایتی در این باب نقل، و جزو مسلمات تلقی شده است. علامه نقدی پس از بیان این سخن می گوید:
به نظر بنده متهم کردن عبدالله بن جعفر به غنا و گرد آمدن شاعران نزد سکینه بنت الحسین و نقد و داوری اشعار از طرف وی و ماجرای طلاق دادن عبدالله بن جعفر، همسر زینب و اکثر حکایات بدگویانه و طعنه آمیز در حق بنی هاشم از روایات جعلی زبیر بن بکار است (نقدی، بی تا، ج۱، ص۷۹).
محدث قمی= پس از نقل کلام ابوالفرج اموی اصفهانی از زبیر بن بکار در موضوع ازدواج فاطمه بنت الحسین علیه السلام می گوید:
از گفته ما معلوم شد که آنچه ابوالفرج اصفهانی مروانی از زبیر بن بکار که به دشمنی با علوی ها و اولاد ائمه: مشهور است ذکر کرده، هیچ مسلمانی به نقل آن راضی نیست؛ چه رسد که شیعه و از اهل ایمان باشد. البته چنین امری از این راوی که از نسل اموی ها و مروانی هاست، تعجب ندارد (قمی، ۱۴۲۹ق، ص۶۱۱).
محمد بن طلحه شافعی نیز به تبع ابوالفرج، در کتاب مطالب السؤول سخن زبیر بن بکار را آورده است که می گوید:
ام کلثوم با عمر بن خطاب ازدواج کرد و دو فرزند برای او آورد و چون عمر کشته شد، به همسری عون بن جعفر درآمد؛ اما بچه دار نشد. او پس از مرگ عون، همسر محمد بن جعفر شد و برایش فرزندی زاد و آن گاه پس از محمد بن جعفر، عبدالله بن جعفر، پس از مرگ زینب دیگر، با او ازدواج کرد و فرزند یافت. زینب در همسری عبدالله از دنیا رفت (شافعی، ۱۹۹۹م، ص۴۷).
فساد این سخن بسیار روشن است؛ چون با همه تواریخی که خاصه و عامه نوشته اند و با روایات ایشان در تضاد است. همچنین وجود زبیر بن بکار در آغاز سند این روایت، دروغ بودن آن را از جهات مختلف اثبات می کند. بی شک جعل چنین روایاتی و نقل آنها در کتب ایشان، تنها به دلیل دشمنی آنها با اهل بیت: و پیروان آنان بوده است.
حاصل آنکه مسلّماً یکی از این دو زینب همسر عبدالله بن جعفر، و دیگری همسر عمر بوده است. اختلاف در این است که همسر عمر، زینب کبرا بوده یا زینب صغرا.
سخنان مورخان و محدثان عامه در این باره آشفته و ناهماهنگ است. بعضی از علمای شیعه نیز از سر غفلت و بی فکری همان حرف ها را تکرار کرده اند. ابن حجر در الصواعق المحرقه روایت بیهقی را ذکر کرده که وقتی عمر گفت: «دوست دارم با رسول خدا (ص) پیوند سببی و نسبی داشته باشم»، امام علی علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «عمویتان را همسر دهید». آن دو گفتند: «منظور او زنی از جمله زنان است که خود اختیاردار خویش است» (هیتمی، ۱۳۸۵ق، ص۱۸۷). این روایت صراحت دارد که زینبِ مورد نظر عمر، دختر بزرگ امیر مؤمنان علیه السلام بوده است.
ابن حجر آن گاه روایت دیگری به این مضمون نقل می کند:
عمر روی منبر رفت و. . . علی به زینب گفت که خود را بیاراید. پس او را نزد عمر فرستاد. عمر با دیدن زینب به سویش رفت و او را بوسید و برایش دعا کرد. . . ؛ چون زینب برخاست، عمر ساق پایش را گرفت. . . .
این بوسیدن و در آغوش گرفتن و. . . ، از سر تکریم و احترام بوده است؛ چون زینب با وجود کمی سن، به حدّ میل زنانه نرسیده بود که حرام باشد. اگر او کم سن و سال نبود، پدرش وی را نزد عمر نمی فرستاد (همان).
بی تردید این عذرآوری در صورتی که ازدواج در سال هفدهم هجرت واقع شده باشد، هیچ سودی ندارد؛ چه مورد ازدواج زینب کبرا باشد و چه زینب صغرا.
بنا بر آنچه از تواریخ و روایات ایشان برمی آید، باید زینب کبرا را همسر عمر بدانیم؛ هرچند که مشهور در سخنان علمای عامه، زینب صغرا است و این راهی است برای حفظ شئون خلافت و توجیه رفتارهای زننده عمر.
بعضی علمای ما نیز، این روایات را پذیرفته و نقل کرده اند و ملتزم شده اند که همسر عبدالله بن جعفر، زینب کبرا بوده است و این علاوه بر اینکه خلاف تحقیق و صریح تواریخ و بعضی روایات فریقین است، با عرف و عادت نیز نمی سازد؛ چون در تاریخ آمده است که وقتی عمر از زینب خواستگاری کرد، امام علی علیه السلام به وی فرمود: «من او را برای فرزند برادرم عبدالله بن جعفر در نظر گرفته ام» (ابن حجر عسقلانی، ۱۳۲۸، ج۸، ص۴۶۵).
بنابراین باید ازدواج زینب با عمر را پیش از ازدواج عبدالله بن جعفر با زینب دانست. در نتیجه ازدواج زینب صغرا پیش از زینب کبرا بوده است و این برخلاف عرف و عادت، از گذشته تا به امروز است. پس تحقیقاً باید گفت که همسر عبدالله بن جعفر، زینب صغرا بوده است.
بعضی مصائب ام کلثوم
زینب صغرا در شرافت و بزرگواری و تربیت و علم و بردباری و فضائل و عظمت ها و شناخت الهی و انقطاع الی الله و زهدورزی و قناعت و عبادت و تحمل مصائب و تسلیم بودن در برابر امر خداوند و فصاحت و بلاغت و دیگر صفات پسندیده و اخلاق کریمانه، همچون خواهرش زینب کبرا بود و چرا چنین نباشد، درحالی که در دامان یک مادر پرورش یافتند و در خانه نبوت و تحت تربیت ولایت رشد و تعالی پیدا کردند. ما در اثبات این مطالب به برهان و ذکر روایت نیاز نداریم و تنها از باب تیمن و تبرک، بعضی روایات وارد شده در فضایل وی و خواهر والامرتبه اش(س) را در اینجا یادآور می شویم:
۱- در ینابیع الموده شیخ سلیمان حنفی در باب پنجاه و هشتم آمده است:
ابوالشیخ ابن حبان در کتاب التنبیه الکبیر، و نیز حافظ جمال الدین محمد بن یوسف زرندی مدنی در کتاب درر السمطین، از ربیعه السعدی نقل کرده اند که گفت: نزد حذیفه رفتم و مطالبی از او پرسیدم. گفت: سخنانم را بشنو و خوب به خاطر بسپار و به گوش مردمان برسان. من رسول خدا (ص) را دیدم و با گوش خودم شنیدم. روزی حسین بن علی علیه السلام وارد مسجد شد و از منبر بالا رفت. پیامبر (ص) او را بر شانه گرفت و گفت: «مردم، این حسین بهترین پدربزرگ و مادربزرگ را دارد.
جدش رسول خدا سرآمد فرزندان آدم است و جده اش خدیجه، که از همه کس در ایمان سبقت گرفت. این حسین از جهت خاله و دایی نیز برترین است. دایی اش قاسم و عبدالله و ابراهیم، و خاله اش زینب و رقیه و ام کلثوم است. این حسین بهترین مردم از جهت عمو و عمه است. عمویش حمزه و جعفر و عقیل، و عمه اش ام هانی است. این حسین بهترین پدر و مادر و برادر و خواهر را دارد. پدرش علی، مادرش فاطمه، برادرش حسن و خواهرش زینب و رقیه است». پس حسین را پایین آورد و کنار خود نشاند و فرمود: «ای مردم، این حسین، جد و جده اش در بهشت اند؛ خاله ها و دایی هایش در بهشت، عموها و عمه هایش در بهشت، پدرش در بهشت، مادرش در بهشت، برادرش در بهشت و خواهرانش در بهشت اند. ای مردم، آنچه به حسین بن علی علیه السلام عطا شده به هیچ یک از فرزندان پیامبران گذشته، جز یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، داده نشده است. ای مردم، فضل و شرافت و بلندمرتبگی و ولایت از آن رسول خدا و فرزندان اوست. اباطیل و یاوه گویی ها شما را از راه به در نبرد» (قندوزی، بی تا، ج۲، ص۳۸۰).
بعضی همچون صاحب عمده الطالب از این روایت استفاده کرده اند که ام کلثوم صغرا دو اسم داشته است: رقیه و زینب، و این، نظائر فراوان دارد؛ به خصوص در فرزندان خاندان پیامبر (ص)-
۲- در بحار الانوار، از معانی الاخبار، از برقی، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از جمیل بن صالح، از محمد بن مروان نقل کرده است که گفت:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا این سخن رسول خدا (ص) است که «فاطمه خود را پاک و مطهر نگاه داشت و خداوند نسلش را از آتش برکنار داشت»؟ فرمود: «آری. منظور ایشان از نسل، حسن و حسین و زینب و ام کلثوم بوده است» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۲۱۷).
۳- در بحارالانوار از ابن الولید، از صفار، از ابن معروف، از ابن مهزیار، از وشاء، از محمد بن قاسم بن مفضل، از حماد بن عنان نقل شده است که گفت:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: معنای این سخن رسول خدا (ص) چیست که فرمود: «فاطمه خود را پاک و مطهر نگاه داشت و خداوند آتش را بر فرزندانش حرام کرد»؟ فرمود: «آزدشدگان از آتش، فرزندان بی واسطه فاطمه، یعنی حسن و حسین و زینب و ام کلثوم اند» (همان، ج۴۳، ص۲۳۱).
همچنین در بحارالانوار از مناقب و تاریخ بغداد و کتاب سمعانی و اربعین مؤذن و مناقب فاطمه از ابن شاهین به اِسنادشان از حذیفه و ابن مسعود نقل شده است:
پیامبر (ص) فرمود: «فاطمه خود را پاک و مطهر نگاه داشت و خداوند ذریه اش را از آتش ایمن گرداند». ابن منده گوید: «این روایت، ویژه حسن و حسین است» و گفته شده که منظور، فرزندان بی واسطه فاطمه است.
ابن حجر در الصواعق و تمام و طبرانی و بزار و ابونعیم روایت کرده اند که رسول خدا (ص) فرمود: «فاطمه خویش را پاک و مطهر نگاه داشت و خداوند آتش را بر فرزندانش حرام ساخت». و در روایتی آمده است: «خداوند او و فرزندانش را از آتش ایمن گرداند». (همان، ص۲۳۲).
این سخن پیامبر (ص) درباره فاطمه (س) که فرمود: «خداوند آتشی را بر فرزندانش حرام گردانید»، شاید از روایات متواتر باشد که خاصه و عامه در کتاب ها و صحاح خود آن را نقل کرده اند. قدر متیقن از فرزندان که در احادیث خاصه به آنها اشاره شده است حسن و حسین و زینب و ام کلثوم اند.
همچنین اینکه حضرت فرمود: «خود را پاک نگاه داشت»، یعنی خود را از فساد و آلودگی حفظ کرد؛ همچنان که در تفسیر مجمع البیان در معنای آیه {وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها} (تحریم: ۱۲) می خوانیم: «یعنی مریم دختر عمران خود را از ناپاکی و فساد برحذر می داشت و طهارت پیشه کرده بود». سخن اهل لغت نیز این معنا را تأیید می کند و دال بر آن است. در قاموس آمده است: «فرج همان عورت انسان است و بر پیش و پس اطلاق می شود» و عورت به تصریح لغت شناسان، نقص و عیب را گویند. پس معنای روایت این می شود که فاطمه خود را از نقص و کاستی و فساد محفوظ داشته بود و از آنجا که فساد در اصطلاح قرآن و روایات، هر گناهی را شامل می شود که ممکن است شخص مرتکب شود، منظور این است که فاطمه زهرا (س) از هر معصیتی روی گردان بود و به پاداش این خویشتن داری، خداوند او و ذریه اش را از آتش در امان داشت.
ماجراها و حوادث زندگی
ام کلثوم در مصائب و رنج های زندگی، با خواهرش زینب همراه بود و سختی هایی به او رسید که اگر بر کوه ها وارد می شد، از هم می گسیختند و نابود می شدند. اما این بانو در همه حال صبور و تسلیم مقدرات الهی بود.
ایشان نخستین مصیبت را در سه سالگی و با رحلت جانسوز جدش رسول خدا (ص) و بلاهایی که پس از آن بر سر خاندان وی آمد، تجربه کرد. آن گاه شهادت مادرش فاطمه (س) و حوادث ناگفتنی آن روزگار تیره و تار پیش آمد. مسمومیت و شهادت برادرش حسن علیه السلام و دیدن تکه های جگر وی در تشت و تیرباران شدن جنازه آن حضرت، واقعه تلخ و کشنده دیگری بود که روح لطیف ایشان را به سختی آزرد.
اما از همه صحنه ها دهشت انگیزتر، واقعه کربلا و مشاهده قتل برادرش امام حسین علیه السلام و دیگر اهل بیت و کشته شدن بزرگان شیعه بود. آن گاه بردبارنه ناگواری های بسیاری را تحمل کرد: هجوم دشمنان به خیمه ها و غارت و اسارت و اهانت و ضرب و شتم دختران خاندان نبوت و بازماندگان رسالت، و سرپرستی یتیمان و اطفال و زنان. آن گاه پا به پای کاروان اسیران، مسیر کربلا تا کوفه، و از آنجا تا شام را طی کردن، درحالی که منزل به منزل و مجلس به مجلس ایشان را می بردند و می گرداندند و دیگر مصیبت هایی که زبان به گفتنشان نمی چرخد.
از آنجا که ام کلثوم بسیار به خواهرش زینب احترام می گذاشت و در برابرش متواضع بود، موقعیت او در حوادث کربلا با دیگر زنان یکی بوده و نقش خاصی در آن ایام از وی دیده و روایت نشده است.
در بعضی مقاتل، سخنان و کلماتی به ایشان نسبت داده شده است که معلوم نیست از اوست یا از خواهر بزرگش. اما قرائن نشان می دهد که بیشتر آن سخنان از زینب کبرا بوده است.
در بعضی کتب، به خصوص درباره ایشان به اموری تصریح شده است که جای شک و تردید در آنها نیست؛ از جمله خطبه معروفی که آن حضرت در روز ورود اسیران به کوفه ایراد کرد و محدثان و تاریخ نویسانی همچون ابن نما در مثیر الاحزان، سید بن طاووس در اللهوف، مجلسی در بحار الانوار، اسفراینی در مقتل و. . . آن را پس از خطبه زینب کبرا یادآور شده اند.
ما در اینجا این خطبه را که کوتاه اما پرمحتوا، دردمندانه و آگاهی بخش است، از لهوف سید بن طاووس نقل می کنیم:
ام کلثوم، دخت علی بن ابی طالب علیه السلام، در آن روز از پس حجاب، سخنرانی کرد و با صدای بلند گریست و گفت: ای کوفیان، بدا به حال شما! از چه رو حسین را تنها گذاشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را اسیر کردید و آن بلای فجیع را بر سرش آوردید. خدایتان نابود کند و به جهنم در آیید!
وإنّی لَأبکی فی حیاتی علی اخی عَلَی خیر مَن بعدالنبی سَیُولَدُ
بدمعٍ عزیزٍ مستهلٍّ مُکَفکَفٍ علی الخدِّ منّی دائماً لیس یَجمّدُ
و من تا زنده ام می گریم، بر بهترین کسی که پس از پیامبر زاده شد
با اشکی فراوان و جاری که مدام بر گونه هایم فرو می ریزد و خشک نمی شود
راوی گوید: مردم به ضجه و فریاد گریستند و شیون کردند و زنان مو پریشان کردند و خاک بر سر ریختند و صورت خراشیدند و بر سر و روی کوفتند و واویلا و وامصیبتا سر دادند. مردان نیز گریان شدند و موی صورت کندند و در هیچ روزی مانند آن روز، چنان گریه و گریه کنندگانی دیده نشد (ابن طاووس، ۱۴۲۵ق، ص۱۹۸).
رحلت و بارگاه
تاکنون درباره تاریخ و چگونگی وفات زینب صغرا نظری درست و تحقیقی ابراز نشده است. البته بعضی معاصران و نزدیکان به عصر زندگی وی در کیفیت و تاریخ وفات او مطالبی گفته اند که بسیاری از آنها قطعاً دروغ و غیر واقعی است.
در کتب گذشتگان چه خاصه و چه عامه آرایی که انسان درباره آنها آسوده خاطر باشد و بتواند به آنها اعتماد کند، دیده نمی شود. علمای عامه، به ویژه متأخرین، کتاب هایی درباره زندگی زینب (س) تألیف کرده اند که خواننده دقیق و متأمل از خواندن آنها نیک در می یابد که تنها هدف از نگارش آنها رد کردن شیعه و اثبات این مطلب است که قبر ایشان در مصر قرار دارد. متأسفانه بعضی مؤلفان متأخر شیعه نیز، بی تحقیق و اندیشه، همان حرف ها را تکرار کرده اند. بحث در این مورد و نفی و اثبات آنچه گفته شده، چندان به کار ما نمی آید؛ چه اینکه جماعتی از محققان و مؤلفان عامه تصریح کرده اند که زینب را دو قبر است: یکی در شام که شیعه بدان معتقد است و دیگری در مصر که نظر عامه است. اما از علامه نقدی تعجب است که با وجود اطلاعات تاریخی بسیار و تحقیقات گسترده، در موضوع رفتن زینب (س) به شام و درگذشت وی، به مذهب عامه گرویده و با آنان همداستان شده است. خوب است کلام وی را با وجود اینکه طولانی است، بیاوریم تا مخالفتش با متن تواریخ خاصه و عامه روشن گردد:
بنابر نقل مؤلف کتاب السیده زینب، نسب شناس معروف «عبیدلی» در اخبار الزینبات گوید: زینب کبرا پس از بازگشت به مدینه شروع کرد به شوراندن مردم علیه یزید بن معاویه. عمر بن اشدق ترسید که کار از دستش بیرون رود. ازاین رو در نامه ای موضوع را با یزید در میان گذاشت. نامه ای از یزید به دست عمر رسید که باید رابطه زینب را با مردم قطع کند. والی مدینه دستور داد از مدینه به هر جا که می خواهد برود. زینب اِبا کرد و گفت: «خداوند خود می داند که چه بر سر ما آمده است. بهترین افراد ما کشته شدند و بازماندگان همچون گوسفندان به این سو و آن سو رانده شدند. به خدا سوگند بیرون نخواهم رفت، اگرچه خونمان را بریزند». زینب دختر عقیل به وی گفت: «دختر عمو، خداوند به وعده اش درباره ما وفا کرده و هر زمینی را که بخواهیم، در اختیارمان گذاشته است. پس خوشحال باش که خداوند ظالمان را کیفر خواهد کرد. آیا می خواهی بار دیگر خوار و ذلیل شویم. به شهر و سرزمینی امن کوچ کن و آسوده خاطر باش».
آن گاه زنان بنی هاشم نزد وی آمدند و با کلامی خوش با وی سخن گفتند. پس مصر را انتخاب کرد و با فاطمه و سکینه، دختران حسین علیه السلام، راهی آنجا شد و در اواخر ماه ذی حجه به مصر درآمد. والی مصر، سلمه بن مخلد انصاری، با عده ای به پیشواز آنان آمدند و او را در خانه ای در الحمراء منزل دادند. زینب یازده ماه و پانزده روز در این خانه بود در شام یکشنبه پانزدهم ماه رجب از سال ۶۲ قمری از دنیا رفت و در حمراء القصوی، کنار باغ های عبدالله بن عبدالرحمن بن عوف زهری، در اتاق شخصی اش به خاک سپرده شد.
ناشر کتاب الزینبیات در پاورقی، در موافق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 