پاورپوینت کامل زشت و زیبا ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زشت و زیبا ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زشت و زیبا ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زشت و زیبا ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۷۸
صفحه محترم مشاوره!
سلوم گرم منو پذیرا باشید. مو پروینم. دستم به دومنتون، یه فکری
واسه غلوم برارم بکنین. غلوم برار یکی یکدونه منه. دلم نمی خواد از
غصه بمیره و بی برار بشم. ننه م بیشتر از مو دلواپسی داره و به مو می گه:
پروین، تو که یه روز آخرش می ری، نذار غلومم از دستم بره! چند
دفه ای تا حالا بردیمش به پیش دکتر. ای دفه آخری بشش گفت: هر چی
ته دلت نشسته بریز بیرون و ری کاغذ بیار. مو هم به کله م رسید و بشش
گفتم: «غلوم، برارکم، بیو کاغذاته واسه مشاوره مجله پست کن. ضرر
نمی کنی، مو می گم خیلی سرشون می شه. خدا را چه دیدی، ندیدی
فهمیدن درد تو چیه و خوبت کردن؟» اما غلوم بم گفت: «مو ری شه
ندارم!» بشش گفتم: «ای که ری نمی خواد، غلومی، درد و بلات بخوره
توی سینه م، پس بده مو خودم پستشون کنم.» غلومی ما فکری کرد و
آخر سر کاغذاشه بشم داد. مو چقده دلم سوخت. زبون بسته برارک
نازنینوم ری نداره!
مو کاغذا رو که اوساندم خوندمشون. دیدم یه جاهایی رو مو
مجبورم خودم یه چیزایی بنویسم تا خوب حالیتون بشه. همه کاغذارو تو
پاکت گذاشتم، صدقه سرتون، زود جواب منو بدین که برارم داره از
دستمون می ره. اگه زود جواب منو بنویسین خیلی ثواب می برین. یه
خواهشی هم دارم جوری بنویسین تا کسی بو نبره مو ای نامه رو واسه شما
دادم. بالاش بنویسین جواب به خوارمون غ ـ پ ـ ن.
غ، اول اسم غلومه، پ، اول اسم خودمه (گفتم که اسمم پروینه)،
نون هم اسم ننه س. بوا هم که نداریم تا اول اسمشو بیارم. بوای ما
سالهای پیش عمرشو داد به شما و رفت منزل آخرت. هر چی ثروت
داشت واسه ما گذاشت که تا هفت پشتمون می تونه بخوره و کم نیاره.
دیگه سفارش نمی کنم.
مو آنقده مجله تون رو دوس دارم. اما بگم اگه جواب منو زود ندین
دیگه نه مو، نه شما. می رم سراغ یه مجله دیگه که توش صفحه مشاوره
داشته باشه. حالا خودتون رو ببینین. مو همه حرفامو زدم. دیگه
خداحافظ شما.
دِ اِی ننه مو نمی دونه جریان
چیه؟ هی بیخ گوشوم نُق نُق
می کنه: پَ تو کی می خوای زن
ببری؟ مو دلم می خواد عروسی
بگیرم واست و دور قد و بالات
بچرخم و بگردم و ذوق کنم.
مو هی تو سینه م نیگه داشتم
و نیگه داشتم و هی پشت گوشش
می انداختم یا بشش می گفتم: ننه،
پروینمونه بدیم ببرن بعد سر صبر
مو و تو می شینیم حرفامونه به هم
می گیم. اول، پروین شی بکنه بعد
مو زن می سونم.
اما دِ عاصی شدم. هیچکی
واسه ای پروین ما پا پیش
نمی ذاره. اصلاً ای دختر طلسم
شده، مو تو دل می کشیدم و چش
ننه و پروینو می پاییدم و تا می دیدم
نیستشون پیش خودم آه جگرسوز
می کشیدم.
تا یه روزی اومد و پیش خودم
دیدم مو دیگه نمی تونم غلوم بی
سر و عزب بمونم. راستش، حال و
دل مو یه جوری می شد که
نمی تونم بنویسم. تا که اسم یه زنی
می اومد دلم آتیش می گرفت و آه
سوزناک می کشیدم. آخرش
نتونستم دوام بیارم دلمو به دریا
زدم و رفتم پیش ننه م و گفتم:
ـ ننه، مو می گم، چیزه … از
قرار، حالا حالاها، خواستگارا
نمی خوان بیان واسه پروینمون در
خونه مونه بکوبن … می گم، اصلن
به درک … یه چیزو بت بگم … اما
ری ندارم … یعنی مو که نمی خوام
… نه که تو هی تو گوش مو زمزمه
کردی و حالیم کردی آرزوته … حالا
که پروین بختش گره ور داشته مو
که نباید بخت سیاه بشم. تو هم
خوبه خوشحال بشی، می گم، اگه تو
به دلت افتاده مو زن می خوام،
حتمنی یه چیزی حالیت شده،
خلاصه ش یه چیزی فهمیدی! مو
جون کندم تا به ننه م گفتم چه
مرگمه و تو دلم چه غلغله ای بپاس!
ننه حرف دلمو که گرفت خیلی شاد
شد و خیلی صدقه قربونم رفت و
چند تا ماچ و بوسه ام کرد. بشش
گفتم:
ـ ننه، اما تو یه چیزی رو باید
بدونی، مو با هر کی دلم راضی
نمی شه. لابد یه حکمتی تو کارم
بوده این قده صبرم اومده، یه زن
می خوام …
ننه پرید توی حرفم و از
ذوقش گفت:
ـ تو هر جور زنی بخوای، ننه
به یه چشم بهم زدن واست جور
می کنه!
تا این حرف از دهن ننه بیرون
اومد مو ذوق کردم و گفتم:
ـ ننه، تو که میون دل مو
نیستی، مو زنی می خوام هر کی
نیگاش کنه دلش او بیفته و بشم
حسودیش بشه و هی انگشت
بکشه که: نیگا، نیگا این زن
غلومیه. چه دماغی چه دهانی چه
مویی چه قد و بالایی! مو از
حالاش بت گفته باشم، ننه!
ننه دوباره صدقه قربونم رفت
و گفت:
ـ غلومی، ننه، تو هر کی رو
اراده کنی مو به چنگش می آرم
حتی اگه سر کوه قاف باشه.
مو گفتم: «ولی، ننه، مو که زن
نمی خوام.»
ننه خشکش زد و گفت: «تو
هم غلومی شوخیت گرفته، مگه
الآنه بشم نگفتی دلت هوای زن
داره؟»
مو گفتم: «ننه، مو زن
می خوام، اما یه زن …»
ننه دوید وسط حرفم: «خب،
غلومی، بچه م، راحت حرف دلت رو
بزن، ننه، مو که غریبه بشت
نیستم!»
مو زور زدم تا آخرش گفتم:
ـ ننه، مو رنگین ترین دختر
شهرمونه می خوام. مو، دختر دیگه
نمی خوام. تو اگه غلومی رو دوس
داری بگرد و پیداش کن و راضیش
کن زن مو بشه. ننه، راستشو بگم
مو دیگه دارم دق می کنم ننه م
خندید و بم گفت:
ـ غلومی، ننه، تو خیالت تخت
باشه، مو رنگین ترین دختر شهر رو
پیدا می کنم و دستشو می ذارم تو
دستت. اما، ننه، عقل مو می گه
خوبه که دختر رنگین باشه لیک،
همه ش بر و رو نیس. نجابت و
سلوک و رفتار دخترم تو نظرت
باشه. مو می گم پی دختری باش
هم رنگین باشه، هم سنگین و با
اخلاق و کمالات …
مو زودی قهر کردم و به خودم
گرفتم و پا روی زمین کوفتم:
ـ ننه، مو فقط دختر رنگین
می خوام. به بقیه ش سرم نمی شه.
مو ای شرطمه!
ننه دستپاچه شد و فی الفور
حرفشو پس گرفت:
ـ مو، ننه، اون قده دوست دارم
که خودت هم اندازه شو نمی دونی.
ای ننه اگه ننه غلومه رنگین ترین
دختر شهر رو می یابه و به نومت
می کنه. ای خط و ای نشون. دیگه
چی؟
تا ننه اینو بشم گفت قند توی
دلم او شد. مو هم قربون صدقه اش
رفتم و پا شدم رفتم تو رختخووم و
هی پیش خودم خیال بافتم هی تو
ای فکر و خیالا تا گرمم شد و یه
وقت گرما ریخت تو چشام و خوابم
برد.
ننه بشم گفت ای غلومی چه
تو سرش می گذره و ته دلش چی
چی می خوادش. مو به ننه م گفتم
جونم در می ره واسه برارم. دو
تایی بگردیم رنگین ترین دختر
شهرو بیابیم و بیاریمش واسه او.
ننه بشم گفت پروین حواست جمع
باشه تا غلومی پشیمون نشده
زودی پیداش کنیم. مو گفتم ننه
ای سر شهر مال تو او سر شهر مال
مو. خونه به خونه بگردیم. توکل
به خدا، زودی پیداش می کنیم. مو
هم تا اون زمون هر روز با غلومی
حرف می زنم و سرشو گرم می کنم
تا آتیشش سرد نشه.
یه روزی ننه و پروین منو
نشوندن و بشم گفتن غلومی
مشتلق بده پیداش کردیم.
مو گفتم: «ها! ننه،ها! پروین،
راس می گین یا سر به سرم
می ذارین؟»
پروین گفت:
ـ نه برار چه کارت داریم سر به
سرت بذاریم. مو و ننه کل شهرو از
زیر پا در کردیم. یک به یک
خونه ها را وارسی کردیم تا
جستیمش. خیالت راحت باشه از
ای رنگین تر تو ای شهر پیدا
نمی شه.
مو پرسیدم: «اگه راس می گین
چشاش چه جوریه؟»
ـ چشاش درشته، خیلی
درشت، عسلیه، قشنگه، نه؟
مو راضی نشدم و پرسیدم:
«اگه راس می گین موهاش چه
رنگیه؟»
ـ موهاش کمندیه، تا به کمرش
می ریزه، رنگش م بلوطیه.
خلاصه ش، مو هی ازش
پرسیدم و اونا واسم گفتن تا آخرش
گفتم: «یعنی یه عروسکه؟»
ننه م بغلم زد و با ذوق گفت:
«یه عروسک واقعی رنگینه،
غلومی جان!»
مو باز گرمم شد و از فکر تا
صبح خوابم نبرد. صبح که اومد
رفتیم خواستگاری. منو می گید تا
عروسک رو دیدم شصتم خبردار
شد که رنگین تر از اِی مشکل تو
دنیا گیر بیاد. پیش خودم گفتم اِی
ننه مو زده توی خالش! اما خودمو
نیگه داشتم و بششون گفتم:
ـ مو به ننه م سپردم
رنگین ترین دختر شهرو می خوام.
حالا از کجا بدونم ای همونه که مو
می خواستمش؟
ننه دختره به مو گفت: «دختر
مو همونه که تو پی اش بیدی!»
ـ مو پرسیدم: «از کجا بدونم؟»
ننه دختره جوابمو داد: «از یه
راه تو می تونی بدونی».
ـ از چه راهی ننجون؟
او گفتش: «از اینکه ما مهر
دخترمونه از همه بالاتر می بریم. به
یه کلوم: دخترمون تو رنگینی یکه،
مهرش هم یک یکه!»
مو با خودم گفتم حرف حساب
چه جای جواب داره و باز تو دلم
حساب کردم وقتی ای ننجون
هوشدارش باشه؛ خوب از قرار
معلوم خودش صد برابر عقل و
هوش تو جونش داره! اما هیچ به
ری نیاوردم که چند ساله روز و شو
ندارم برا یه همچی دختری مثل
دختر او. در عوضش گفتم:
ـ مو قبول کردم اگه دخترتون
رنگین ترین باشه هر چی مهرش
رو بگین مو می دم اما مو که هنوز
نمی دونم اسمش چیه.
بواش بشم گفت: «نومش مثل
خودشه، عروسکه!»
مو تعجب کردم: «یعنی زنیکه
مو هم مثل عروسکه، هم نومش
عروسکه؟»
یهویی همه شون با هم گفتند:
«آری، درس فهمیدی!»
راستش رو بگم تا اومدیم از
خونشون بیرون، چند دفعه ای
عروسکمو زیرچشمی نیگا کردم و
هی گرمم شد. یه جشنی برا برارم
سر دادیم که توی کتابا هم ننوشتن.
مو، خدایی ش، هی تو دلم دعا
کردم یه شووری برام پیدا بشه و
مثل غلومی جشنی برام بگیره تا هر
چی دختره حسودیم رو بشن اما
چه کنم هیچکی نمی آد سراغ مو
بیچاره!
مو با عروسک که تنها شدم
فهمیدم به آرزوم رسیدم. عروسک
تور تو صورتش رو بالا زد. همون
بود که تو خیالم پی اش بودم. از
رنگینی همتا نداشت. توی این
فکرا بودم که یکهویی گرمم شد و
عرق کردم. بدجوری گرمم شده
بود.
عروسک بشم گفت: «چته،
غلومی؟»
مو الکی گفتم: «چیزم نیس، از
زور ای جشن خسته شدم و عرق
کردم. الآن حالم جا می آد.»
عروسک دروغم را گرفت و
هیچی نگفت. اما عرق کردن مو
دس وردار نبود و به مو اجازه
نمی داد به کیف دلم هر وقت
خواستم عرق کنم! دیدم چاره
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 