پاورپوینت کامل یک شهر سیاست زده، پوست می اندازد (نقد فیلم ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک شهر سیاست زده، پوست می اندازد (نقد فیلم ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک شهر سیاست زده، پوست می اندازد (نقد فیلم ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک شهر سیاست زده، پوست می اندازد (نقد فیلم ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۴
فیلم: زیر پوست شهر
کارگردان: رخشان بنی اعتماد
فیلمنامه: رخشان بنی اعتماد و فرید مصطفوی
بازیگران: گلاب آدینه، محمدرضا فروتن، باران کوثری، مهراوه شریفی نیا و …
مریم بصیری
نشان «صلح و آزادی» بیست و دومین
جشنواره جهانی زنان فلورانس، در ایتالیا
تنها به زنان هنرمندی اعطا می شود که در
زمینه صلح و آزادی اثری تأثیرگذار داشته
باشند و گویا خانم بنی اعتماد توانسته است
با «زیر پوست شهر» این پدیده را برای
کشور به ارمغان بیاورد و یا لااقل نویدگر
صلح و آزادی دوباره ای باشد.
به جرأت می توان گفت رخشان
بنی اعتماد بهترین فیلمساز زن ایرانی است
که توانسته از میان این قشر، بیشترین
حضور بین المللی را در جشنواره ها و
مجامع سینمایی خارج از کشور داشته
باشد. وی علاوه بر ساخت چندین فیلم
مستند برای صدا و سیما، از سال ۶۶ شروع
به ساخت آثار سینمایی می کند و پس از
فیلمهای «خارج از محدوده»، «زرد قناری»
و «پول خارجی» در سال ۷۰ با پرشی بزرگ
به نام فیلم «نرگس» به نقطه عطفی در سیر
کارگردانی خویش می رسد. سپس سه سال
بعد فیلم زیبای «روسری آبی» را می سازد و
در سال ۷۶ «بانوی اردیبهشت» حدیث
نفس یک زن فیلمساز می شود. فیلم کوتاه
«باران و بومی» نیز که یکی از اپیزودهای
شش گانه فیلم «قصه کیش» است، آخرین
اثر اوست که شتابان از راه می رسد که ناگهان
«زیر پوست شهر» در سال ۷۹ چون زخمی
کهنه سر باز می کند.
بنی اعتماد در تمامی مصاحبه هایش
می گوید که فیلمنامه این کار را سالها پیش
نوشته است ولی در آن سالها به این بهانه
که کاری تلخ است مورد تصویب قرار
نگرفته تا اینکه بعد از کش و قوس بسیار،
فیلمنامه نهایی به تصویب می رسد و ما
تماشاگران شاهد جان گرفتن «زیر پوست
شهر» بر پرده سینماهای کشور می شویم.
هر کس حتی اگر یک فیلم از بنی اعتماد
دیده باشد می داند که وی به بررسی زندگی
آدمهای طبقه پایین اجتماع، بسیار
علاقه مند است و می خواهد دنیای آنها را با
تمام خوبیها و بدیهایش به تصویر بکشد،
آن هم بدون واهمه از مسایلی که نباید
فیلمبرداری شوند و یا به اکران عموم در
آیند. جسارت خاص این فیلمساز که در همه
آثارش مشهود است نشان از شهامت وی در
بازگویی واقعیتهای عریان جامعه دارد. البته
بنی اعتماد در سال ۷۵ یک فیلم مستند با
نام «زیر پوست شهر» می سازد که پژوهشی
تصویری از دنیای نوجوانان معتاد به مواد
مخدر است. سپس به پیش داوری و نظرات
مردم در ارتباط با اعتیاد و بزهکاری ناشی از
آن در جوانان می پردازد. در مجموعه
فیلمهای مستندی که او با نام «شهرک
فاطمیه» ساخته است نیز فیلمی با نام «این
فیلما رو به کی نشون می دین؟» دیده
می شود که روایت تکان دهنده ای از اوضاع
نابسامان افراد آسیب پذیر جامعه می باشد.
نوع دید و علاقه وی به آدمهای این فیلمها
و زنی به نام «طوبی» که در کارخانه
چیت سازی دیده است همه و همه باعث
می شود که فیلمساز بالاخره «زیر پوست
شهر» را جلوی دوربین ببرد. البته همین
نگاه مستندوار بنی اعتماد به اجتماع و
زندگی مردم باعث می شود که او به دور از
تخیلات و رؤیاهای کاذب برخی از فیلمها،
واقعیت زندگی شهرنشینی را با ذهنیتهای
خاص خود در هم بیامیزد و کاری ارائه دهد
که در عین مستند بودن، داستانی است.
فیلمی که کارگردانش در پی به دست آوردن
گیشه نبوده و گویی تمامی حوادث آن را زیر
پوست خود لمس کرده است.
گاه موجهای مثبت و منفی قبل و یا بعد
از زمان اکران فیلم، گیشه را تضمین می کنند
و گاه بعضیها با شلوغ کاری، تماشاگر جمع
می کنند و با تبلیغاتی غیر واقعی مشتری
جذب می نمایند. حتی دیده شده بعد از
نمایش فیلم، لباس بازیگران آن را به فروش
می رسانند و یا در قبال خرید چند بلیت، یک
بلیت مجانی هم می دهند! اما «زیر پوست
شهر» احتیاج به این شلوغ کاریها ندارد، حتی
تلویزیون هم آگهی آن را پخش نمی کند،
اصلاً فیلم، فیلمی مخاطب پسند نیست
ولی خیلی زود تماشاگرش را گرد خود جمع
می کند و بنی اعتماد و گروه سازنده فیلم
بارها به سینماهای مختلف تهران و
شهرستان دعوت می شوند تا در مورد فیلم
با مردم صحبت بکنند.
بارها شنیده ایم که می گویند یک نقاد
باید روانشناسی بداند و واکنش
جامعه شناسانه و فلسفی داشته باشد و اگر
ما بخواهیم بهره ای هر چند کوچک از این
علوم ببریم و «زیر پوست شهر» را
کالبدشکافی نماییم، باید از همین ابتدا
اعتراف کنیم که فیلم روایتگر واقعیتی است
که به حقیقت گوشه می زند. «زیر پوست
شهر» شاید به گفته بسیاری از مردم تلخ
باشد ولی تلختر از واقعیتِ جامعه امروز ما،
نیست. شاید فیلم، نمایش فقر و نداری
باشد ولی در مقایسه با واقعیتهایی بزرگتر و
تلختر باید گفت که افراد خانواده «طوبی»
خوشبخت هستند چرا که خانه ای از خود
دارند، طوبی و پسرش به سر کار می روند و
بچه ها به تحصیل مشغولند.اگر خانه
اجاره ای بود، هیچ کس شغلی نداشت و
بچه ها نمی توانستند به علت فقر بسیار
راهی مدرسه شوند، آن وقت وضعیت چه
می شد؟ آیا باید فقط می گفتیم که آنها
کسانی هستند که زیر خط فقر زندگی
می کنند و در ایران کمترین نشانی از آنها
یافت نمی شود، ولی همه می دانیم که
سرنوشتهای ناگفته بسیاری در جامعه
هست که فرصتی و یا شاید جسارتی برای
پرداختن به آنها نیست.
«زیر پوست شهر» با نگاه جسورانه
فیلمسازش، به مسایل اجتماعی و خصوصا
مسایل مربوط به زنان و جایگاه اجتماعی و
حقوقی آنان می پردازد. البته نقش سیاست
در این میان کاملاً هویداست و فیلم
می کوشد علاوه بر آن، از فقر، فحشا، اعتیاد،
قاچاق، دختران فراری، ازدواجهای ناموفق،
تب رفتن به خارج از کشور، جنبش
دانشجویی، مسایل کارگری و … سخن
بگوید و خصوصیات آدمهایی را مطرح کند
که هرگز در کنش و واکنش آنها اغراقی
نشده است و در جامعه امروز ما کسانی با
همین ویژگیها بسیار یافت می شوند.
آدمهایی که هر روز پوست می اندازند و در
شهری که دایم چهره عوض می کند، زندگی
می کنند.
در ضمن باید به خاطر داشت که
آدمهای آثار بنی اعتماد از آن جایی که یک
جنس هستند، لذا در فیلمهای مختلفش
ظاهر می شوند. مثلاً شخصیتهای فیلم
«نرگس» و «روسری آبی» در «بانوی
اردیبهشت» دیده می شوند و شخصیت
«طوبی» از «بانوی اردیبهشت» وارد «زیر
پوست شهر» می شود.
در یک کلام، این فیلم به سراغ محله ها
و خانه های توسری خورده پشت ریل
راه آهن می رود. آدمهایی که در حومه شهر
زندگی می کنند و گویا قرار است همیشه
حاشیه نشین باشند و یک غول آهنی به نام
قطار آنها را از شهر جدا کند و خطی به نام
ریل بین آنها و شهر، مرزبندی کند.
در میان این خانه ها و آدمها، طوبی و
خانواده اش شاخص تر از بقیه هستند. طوبی
کارگری است که در کارخانه ریسندگی کار
می کند. وی زنی دردکشیده است که با آن
گریمِ عالی صورتش درست شبیه زنان
فداکار و مادران مهربان شده است. او هر روز
نخها و کلافها را در کارخانه جا به جا می کند
و گویی با کلاف سر در گم زندگیش درگیر
می شود و تلاش می کند تا مانع فروش خانه
محقرشان، توسط شوهرش بشود.
و شوهرش، مردی است که از لحاظ
جسمی و فکری منفعل است، بیکار و ناتوان.
مردی که فقط سایه اش روی افراد خانه
گسترده شده است و هیچ کاری انجام
نمی دهد. او در زمان خود به حد کافی مرده
باد و زنده باد گفته و جزایش را که لنگ شدن
اوست، گرفته است. لذا نمی خواهد پسر
کوچکش مثل او وارد سیاست شود. در
عوض دلش می خواهد پسر بزرگ به جای
او، پولدار شود و هر آنچه که او نشده،
پسرش بشود.
و چهار فرزند این خانواده هر کدام به
نوعی، نمونه ای از جوانان هم عصر خویش
هستند و نشانگر چهره ای نو از نسل جوان
امروزی.
حمیده خواهر بزرگتر است که در عین
بارداری از شوهرش کتک می خورد و هر چند
وقت یک بار به خانه پدری پناه می آورد. وی
هیچ قدرت و اراده ای از خود ندارد و فقط با
چشمی گریان و کبود، مظلومانه در انتظار
سرنوشت خویش می ماند. او به قول خودش
هم خفت خانه شوهر را می کشد و هم خفت
خانه پدر را و برای اینکه دعوا و کتک کاری
نشود حاضر است سکوت کند و هیچ نگوید.
عباس، برادر بزرگتر غرق آرزوهایش است و
دلش می خواهد به تحریک دوستش به ژاپن
برود و با دختری که هم طبقه او نیست
ازدواج کند. حتی شبی با ماشین صاحب
کارش، خانواده اش را برای گردش و خوردن
پیتزا به محله های بالای شهر می برد،
جاهایی که حتی پوشش آنها و ریخت و
قیافه شان صد و هشتاد درجه با آنان
متفاوت است. و همین جوان بلندپرواز در
نیمه دوم فیلم و بعد از شکست، اعتراف
می کند که دلش می خواهد علی و محبوبه ـ
خواهر و برادر کوچکترش ـ درس بخوانند و
عاقبتی مثل او و حمیده نداشته باشند.
علی برادر کوچکتر از مدرسه می گریزد و
در میتینگهای سیاسی شرکت می کند و
برای تبلیغات مجلس ششم سر و دست
می شکند. به نظر او کلاس فقط درس و
مدرسه نیست، با این همه به مادرش سواد
یاد می دهد و او را وا می دارد تا مقالات
سیاسی روزنامه ها را بخواند. همین علی
حتی به خاطر برخوردهای خیابانی با
طرفداران دیگر احزاب، کارش به کلانتری
کشیده می شود و وقتی پدر اعتراض می کند
که کاری به سیاست نداشته باشد، طوبی به
او می گوید: «برو خدا را شکر کن که بچه ات
گردی و هروئینی نیست و فقط به فکر
سیاست است.»
و اما محبوبه کوچکترین عضو خانواده
است که کاملاً به موقعیت خودش و زنان
اطرافش آگاه است. او از ستمی که بر
خواهرش روا می شود، ناراحت است و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 