پاورپوینت کامل آواز ترانه از دور خوش است ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آواز ترانه از دور خوش است ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آواز ترانه از دور خوش است ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آواز ترانه از دور خوش است ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
>
۶۰
نام فیلم:
من ترانه پانزده سال دارم
فیلمنامه:
کامبوزیا پرتوی، رسول صدرعاملی
کارگردان:
رسول صدرعاملی
بازیگران:
ترانه علیدوستی، مهتاب نصیرپور، میلاد صدرعاملی
مریم بصیری
کم نیستند کسانی که پس از فیلم
«رهایی»، هنوز هم خاطره دیدن «گلهای
داودی» را در ذهن دارند و پس از آن
«صدرعاملی» را با «پاییزان»، «قربانی» و
«دختری با کفشهای کتانی» دنبال کرده اند. این
فیلمساز در آغاز دهه ۶۰ به سینما روی می آورد
و در آغاز دهه ۸۰، «من ترانه پانزده سال
دارم» را می سازد.
آخرین اثر «رسول صدرعاملی» جایزه های
بهترین ها را در فیلمنامه، کارگردانی، بازیگری
نقش اول زن و چهره پردازی در بیستمین
جشنواره فیلم فجر از آنِ خود می کند. جمع
شدن تمام بهترین ها در یک فیلم، باعث
می شود که حساسیت سینماگران، سینماداران و
سینمادوستان نسبت به این فیلم افزایش یابد و
همه در صدد این باشند که ببینند این «ترانه»
کیست و چه می کند.
در این فیلم، کارگردان، چون اثر قبلی اش،
رویکردی دوباره به نسل نوجوان کشور دارد.
نسلی که در حال سپری کردن
سرنوشت سازترین دوران زندگی خویش است.
دوران نوجوانی لحظه ای کوتاه و زودگذر در
عمر هر فرد است که شاید هرگز به چشم نیاید
و حتی والدین نیز کاملاً از آن غافل بمانند و
فقط ناگهان متوجه شوند کودک آنها جوان شده
است! اما به طور حتم این کودک، یک شبه دچار
چنین تحولاتی نشده است. او دوران پر از
بحران نوجوانی را به تمامی درک کرده و با
بسیاری از چراها، بایدها و نبایدها درگیر شده
است و حتی نتوانسته جواب درستی برای
برخی کنجکاوی هایش بیابد.
دو اثر اخیر «صدرعاملی» هم دقیقا به
همین تابوهای مرسوم می پردازد و می گذارد
قهرمانانش همه اتفاقات خوب و بدی را که
شخصیت آنها را شکل می دهد و آینده اشان را
می سازد، در همین برهه تجربه کنند.
«تداعی» در «دختری با کفشهای کتانی»
تحمل مبارزه با مشکلات را نداشت، پس از
خانه می گریخت و وقتی سرش به سنگ
می خورد، دوباره به خانه بازمی گشت. اما
«ترانه» که هم سن «تداعی» است، با وجود
تنهایی به معنای واقعی آن، روی خوش به
مشکلات نشان نمی دهد، بلکه جلوی آنها
می ایستد و حاصل پیوندی گسسته را که به
قول خودش وصلتی مسخره آمیز بوده است، به
بار می نشاند.
نوجوانان بسیاری چون «ترانه» در حد
فاصل شکوفایی و رسیدگی خویش، دچار چنین
عشقهای زودرس و زودگذری می شوند و بعدها
در سنین میانسالی از تمامی آنها به عنوان
بازیچه دوران کودکی خویش یاد می کنند و
برخی چون «ترانه» کاملاً درگیر آن شده و تا
پایان عمر با تبعاتش می سازند. «ترانه»
دانش آموز کلاس دوم دبیرستان و بهترین
شاگرد مدرسه شان است که به طور ناگهانی و
ناخواسته درگیر عشق «امیرحسین» می شود و
این عشق زودرس برای او ثمره ای زودرس تر
دارد. وی در ۱۵ سالگی از مرز کودکی می رهد و
به سمت زنانگی می رود. همان ترانه ای که به
خاطر سن کمش و برای ورود به زندان و دیدار
پدر مجبور بود در معرفی خود بگوید: «من،
ترانه پانزده سال دارم.» گویا این دختر خیال
دارد الگوی مقاومتی برای همسالان خود و
حتی بزرگسالان باشد و کارگردان قصد دارد او
را دختری بی پناه و در عین حال باهوش و
زرنگ معرفی کند که می تواند در لحظات
حساس زندگیش درست تصمیم بگیرد و
خطاهای خود را جبران کند.
«امیرحسین» تنها فرزند طلاق خانم
«کشمیری» و مردی است که در آلمان به سر
می برد. زن با چنگ و دندان پسرش را به طرف
خود کشیده است و برای اینکه او را از عشق
سفر دوباره به آلمان منع کند حاضر است هر
کاری انجام دهد. غافل از اینکه پسر هوس
می کند با توجه به سن کمش و تحصیل در
دبیرستان، ازدواج کند. «امیرحسین» پشت سر
هم در موقعیتهای مختلف، بدون اطلاع
«ترانه» از او عکس گرفته و عکسها را برای
چاپ به عکاسیی برده است که «ترانه» در آنجا
کار می کند. این کار موجب می شود تا دختر
برای حفظ آبرو، کارش را رها کند و به پسر
اخطار نماید که دست از سر او بردارد.
خانم «کشمیری» که با درخواست نامعقول
پسرش روبه رو شده است به سراغ «ترانه»
می آید و به او می گوید که «امیر» مرد زندگی
نمی شود و بهتر است دور و بر پسر او نباشد.
دختر خانه نشین می شود ولی گویا خانم
«کشمیری» هنوز هم از سوی پسرش تحت
فشار است تا اینکه همراه با عاقدی، برای
خواستگاری و خواندن صیغه محرمیت به خانه
ترانه بازمی گردد. دختر که با مادربزرگش زندگی
می کند، مادرش را از دست داده است و پدرش
به جرمی نامعلوم در زندان به سر می برد. پدر
«ترانه» که رفتاری کاملاً گرم و دوستانه با
دخترش دارد ـ که گاه غیر عادی نیز به نظر
می رسد ـ ، به خاطر سر و سامان گرفتن زودتر
دخترش با ازدواج زودهنگام او موافقت می کند
و «ترانه» ناگهان متوجه می شود که بدون هیچ
حرف و مقدمه ای همسر «امیر» شده است و
خانم «کشمیری» دارد به او و پسرش می گوید
که بعد از پایان درس هر دویشان، عقد آنها
تبدیل به عقد محضری و ازدواج دایم خواهد
شد و آن وقت آنها می توانند به ماه عسل
بروند. البته فیلم نیز به روشنی اشاره ای به نوع
عقد ندارد و گویا فقط عقدی خصوصی برای
محرمیت خوانده شده و قرار است بعد از پایان
تحصیلات تبدیل به عقد رسمی شود.
اما خیلی زود، «ترانه» پس از یک روز
گردش با «امیر» شب هنگام، پریشان و بهت زده
به خانه بازمی گردد. از دور صدای آژیری شنیده
می شود و نور موضعی اتاق به گونه ای است که
صورت غرق در تفکر و سردرگم «ترانه» را
روشن می کند. او عروسکش را بغل کرده و
برای آن زمزمه ای سر می دهد. همه چیز از
وقوع حادثه ای شوم خبر می دهد. اما عمل شوم
«امیر» پایانی ندارد و «ترانه» در سر جلسه
امتحان مطلع می شود که شوهرش بازداشت
شده است و وقتی علت را جویا می شود، به او
می گویند پسر را با چند دختر گرفته اند و مرد
آینده «ترانه» تنها حرفی که در توجیه عمل
خود دارد این است که: «چون گفتم دوستت
دارم و چون زنم هستی که دیگه نباید بیچارت
بشم و دنبال دوستام نرم.»
«ترانه» که گویا تازه از خواب بیدار شده، با
حقیقتی تلخ روبه رو می شود، حقیقتی که
تقاضای طلاق را در پی دارد و اویی که چند
روزی از مرگ مادربزرگش نمی گذرد، پس از
چهار ماه از «امیر» جدا می شود. خانم
«کشمیری» در دفتر طلاق می گوید که از اول
راضی به این ازدواج نبوده و «امیر» او را مجبور
کرده است. همچنین به صراحت اعلام می کند
که ازدواج، مسؤولیت می خواهد که پسر او
نمی تواند از پس از آن برآید. «ترانه» هم فقط
می گوید که اشتباه کرده است. اشتباهی که
تاوانی سنگین برای او در پی دارد و وی ناگهان
در مدرسه متوجه می شود که باردار شده است و
ویار دارد.
البته حالت ویار این دختر برای اولین بار
در هنگام ورزش در حیاط مدرسه اتفاق می افتد
و او با افکت خاص بلند شدن و افتادن توپ،
متوجه این ماجرا می شود. سپس در سر کلاس
درس، حرکت جنین را حس می کند و در عرض
چندین ثانیه در هنگام گوش دادن به درس
دبیر ادبیات، ناگهان با حسی از ترس می آشوبد
و سپس حیرت کرده و به فکر می رود و بعد با
لبخندی وجود موجودی زنده را در بطنش
حس می کند.
این صحنه با وجود حساسیت موجود در
نشان دادن چنین ماجرایی در محیط مدرسه، از
بازی زیبای «ترانه» و فیلمبرداری فوق العاده
دوربین برخوردار است. بازی «ترانه» به حس
مظلومیت او دامن می زند، بخصوص که وی
پذیرفته، به اشتباه درگیر عشق کاذب «امیر»
شده است.
وقتی «ترانه» به محیط کار خانم
«کشمیری» می رود تا بارداری خود را به اطلاع
او برساند، زن به اقتضای شغلش به دختر شک
می کند و می پرسد پدر بچه کیست؟ «ترانه»
می گوید که پای کس دیگری در میان نیست و
به خودش نهیب می زند که: «گندزدی، از بس
گفتند دختر خوبی هستی که …»
مادر «امیر» که مسؤول انجمن حمایت از
زنان می باشد به عروس سابقش جواب می دهد
که صیغه جاری شده فقط برای محرمیت بوده
است نه اینکه وی به او بگوید حامله شده است
و حال بچه از هر کسی باشد، فقط خود او
مقصر است.
اما «ترانه» که فکر می کرده رسما همسر
«امیر» شده است، در مقابل پیشنهاد مادر او
برای سقط جنین و پرداخت ۲۰ مثقال دیه
توسط خودش، می گریزد. خانم «کشمیری» که
به عنوان فردی موفق در محیط کارش معرفی
می شود و قصد کمک به دختران و زنان بی پناه
را دارد در مورد «ترانه» پا پس می کشد و بارها
با همان پیشنهاد به سراغ «ترانه» و مدیر
مدرسه او می رود.
همین امر موجب ترک تحصیل «ترانه»
می شود و وی پس از شک و تردیدهای بسیار و
تنهایی و غریبی در شهری چون «تهران»،
تصمیم می گیرد بچه اش را سقط نکند. حتی
دفترچه بانکی خدمات انجمن زنان را به خانم
«کشمیری» برمی گرداند و می گوید دیگران
بیش از او به آن پول احتیاج دارند.
در ملاقاتهای همیشگی «ترانه» با پدرش،
مرد سعی می کند همچنان همان رفتار صمیمی
پیشین را با دخترش داشته باشد ولی «ترانه»
دیگر آن دختر ساده و معصوم چند ماه قبل
نیست. او دیگر برای روز ملاقات پدر دلش پرپر
نمی زند. پدر که متوجه این رفتار غریب
دخترش شده است از او می خواهد که دیگر به
دیدارش نرود. «ترانه» از گفتن اصل واقعه به
پدرش شرمگین است و از سویی دیگر از طرف
خانم «کشمیری» نیز رانده شده، لذا در اوج
تنهایی روی صندلی پارکی می نشیند و دختری
از او می پرسد: «فرار کردی، سر قراری یا جا
نداری؟» و «ترانه» فقط با شرم و معصومیت
می گوید که حامله است. دختر ولگرد به
«ترانه» پیشنهاد می دهد که آنها می توانند
ماجرای حامله شدن وی را بر سر چند پسر
بیندازند و به این بهانه از آنها کلاهبرداری
کنند، «ترانه» از این سخن چ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 