پاورپوینت کامل جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)«قسمت ششم» ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)«قسمت ششم» ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)«قسمت ششم» ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)«قسمت ششم» ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۷

سوگنامه پدر

جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س
موضوعی است که اینک ششمین قسمت آن را
می خوانید. دو قسمت نخست در باره رفتار آن
حضرت(س) با همسر گرامیش امیرالمؤمنین(ع)
بود. در دو قسمت بعدی با اجمالی از شیوه تربیتی
آن حضرت(س) نسبت به فرزندانش آشنا شدید.
در پنجمین قسمت اولین بخش رفتار با پدر
ارجمندش، پیامبر اکرم(ص) را تقدیم نمودیم.

اینک و در ادامه همین بحث و به مناسبت ایام
سوگواری شهادت آن حضرت(س) غمنامه صدیقه
کبرا(س) در سوگ پدر را خواهیم گشود و برگهایی
از این سرود غم را بازگو خواهیم کرد. هرچند ایام
شهادت خود آن بانوی بزرگ است اما آنچه او تاب
تحمل آن را نداشت فقدان پدر بود و نه مرگ
خویش چرا که او بر مرگ خود لبخند زد و با تبسم به
پیشباز آن رفت.

رسم بر آن نیست که «دفتر غم» را به عزیزی
تقدیم کنند اما به یاد اشکهای پاکی که چون درّ
غلطان بر گونه های مادران و خواهران و دختران
شهیدان غلطید و فضای سرزمین اسلامی و انقلابی
ما را پر از معنویت و پیام ایثار نمود این دفتر را
می گشاییم. باشد که قطره ای از کوثر معنوی آن
بانوی بزرگ، کام تشنه ما را سیراب کند.

***

… و اکنون این زبان تاریخ است و هنگامه آغاز
فرقت و هجران و جریان اشک و غم.

رسول حق دخترش را فرمود: «فدایت شوم؛
همسرت را به نزدم فراخوان!»

فاطمه دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) را
به دنبال پدر روانه کرد. علی(ع) زمانی بر
پیامبر(ص) وارد شد که فاطمه کنار بستر نشسته و
کلام غم بر زبان داشت و چنین گفت:

«پدرم، چه اندوه بزرگی از غم هجران تو
دارم!»

پیامبر فرمود:

«دخترم، برای من بعد از امروز رنجی نخواهد
بود، دخترم، تو نیز همچنان که پدرت در مرگ
ابراهیم گفت بگو که اشک از دیده می بارد و قلب را
به درد می آورد ولی ما هیچ گاه مطلبی که خدای را به
غضب آورد به زبان جاری نخواهیم نمود.»

رسول خدا(ص) می خواهد فقط خاصّان و
نزدیکانش با او باشند و از غیر در آنجا کسی نماند
بدین جهت ام سلمه را فرمود بر در بایستد و نگذارد
کسی بر آنها وارد شود. آنگاه به علی(ع) فرمود:
«نزدیکم بیا» پس دست زهرا(س) را گرفت و بر
سینه نهاد و مدتی همچنان این دست روی سینه
پیامبر(ص) بود، گویی دستهای فاطمه(س)
آرام بخش قلب مبارک اوست. آنگاه با دست دیگر
دست علی(ع) را گرفت و اراده سخن کرد که شدت
گریه و تأثر به او اجازه سخن ندارد. اشک
فاطمه(س) بسیار بود. فرزندانش نیز غمگین
بودند.

خدایا! این مهربانترین دختر چگونه اشک
پدر را ببیند و طاقت آورد؟! در حال گریه عرض
کرد: «ای رسول خدا! با گریه خود قلبم را پاره پاره و
جگرم را سوزاندی، ای سید و سرور پیام آوران و
ای امین خدا! پس از تو چه بر فرزندانت خواهد آمد
و بعد از تو چه کسی برای علی یاور و پشتیبان
خواهد بود و سرنوشت وحی الهی چه خواهد
شد؟».

بگذارید سیر مرا ببیند

فاطمه با پریشانی زیاد خود را روی پدر
انداخت و از شدت محبت و مهر او را بویید و همسر
و فرزندانش نیز خود را روی پیامبر(ص) انداختند.
گویی هاله ای از عشق و حسرت پیکر مبارک
رسول(ص) را در بر گرفته بود. در این حال رسول
خدا(ص) سر را بلند کرد و دست فاطمه(س) را که
در دست خویش گرفته بود در دست علی(ع)
گذاشت و فرمود:

«ای ابوالحسن! این امانت خدا و رسول او نزد
توست، پس او را خوب پاسداری نما، ای علی! به
خدا سوگند این دخترم، در گذشته و آینده سرور
زنان بهشت است و اگر شبیه و مانندی داشته باشد،
مریم است. من به این مرتبت نرسیدم جز آنکه
هرچه برای خود خواستم برای فاطمه هم طلب
کردم و خدا هم به او عطا فرمود. علی جان! آنچه
فاطمه بگوید انجام بده که آن گفته جبرئیل است و
بدان که من از کسی خشنودم که فاطمه از او خشنود
است، که رضای فاطمه رضایت خدا و ملائکه است،
ای برادرم! علی! وای بر آن کسی که دخترم را
بیازارد! وای بر آن کسی که حق او را به ناحق
بستاند. وای بر آن کسی که هتک حرمتش
نماید».(۱)

در همین حال پیامبر(ص) سر فاطمه(س) را
بوسید و فرمود:

«پدرت فدای تو گردد، فاطمه جان!»

این سخن را زمانی فرمود که سرش بر سینه
علی(ع) بود، اما گویی قلب پیامبر(ص) آرامش و
قرار نداشت. بدین جهت پیامبر خدا(ص)
فاطمه(س) را روی سینه خود می کشید و اشکهای
او بر چهره نورانیش می غلطید، آن گونه اشکها
فراوان بود که محاسن شریفش تر شده بود. امام
حسن(ع) و حسین(ع) خود را روی پیامبر(ص)
انداخته بودند و پاهای او را می بوییدند و زار زار
می گریستند، علی(ع) می خواست آنان را از
پیامبر(ص) جدا کند اما پیامبر(ص) فرمود: «دست
از آنان بدار و بگذار مرا ببوسند و من نیز آنها را
ببویم، بگذار هرچه می خواهند مرا ببینند و من هم
آنان را سیر ببینم، زیرا بعد از من برای آنان رنجهای
فراوان خواهد بود و حوادث بسیار دردناک به آنان
هجوم آورد.»(۲)

«کسی که به آنان ستم کند خداوند او را لعنت
نماید و او را از رحمت خود دور دارد. خدایا! من
بعد از خود این و شایسته ترین مؤمنین (علی) را به
تو می سپارم».

در این صحنه غمبار، تأثر فاطمه(س) از همه
بیشتر بود زیرا پدری قصد لقاء حق را دارد که نه
تنها برای او مهربانترین شخص بود، بلکه برای
جهانیان رحمت و عطوفت بود. و فاطمه با عشق و
اشک می خواهد او را بدرقه کند. و او با پدر چنین
گفت:

«فدایت گردم و همه هستی ام فدای تو باد.
پدرم! آیا با من سخن نمی گویی؟ من حال تو را
می بینم که می خواهی از دنیا رخت بربندی و سپاه
مرگ تو را در بر گرفته اند».

رسول خدا فرمود:

«دخترم! آری از تو جدا می شوم و سلام من بر
تو باد».

آخرین سخنان پیامبر(ص) در باره
فاطمه(س) این بود:

«دخترم! بعد از من مورد هجوم و ستم قرار
خواهی گرفت. پاره تنم! هر کس تو را آزار دهد مرا
آزرده و آنکه به تو بیپوندد به من پیوسته … زیرا که
تو از منی و من از تو، تو پاره تن من و روح منی که
در بین دو پهلویم قرار گرفته، هر کس از مردم به تو
ستم کند، نزد خدا از او شکایت می کنم.»(۳)

با آخرین کلام ملکوتی، روح پیامبر(ص) به
سوی آسمان که درهای خود را برای استقبال او
گشوده بود و بهشتی که فرشتگان آن را برای رسول
آراسته و منتظر مقدمش بودند، اوج گرفت و به
وصال خدایش شتافت.

ناگهان علی(ع) برخاست و به فاطمه(س)
تسلیت گفت و فرمود:

«در این مصیبت بزرگ، خداوند اجر شما را
افزون گرداند».

خداوند رسول محبوبش را به بارگاه خود برد.
شهر در غم و اندوه از دست دادن پیامبر غرق ماتم و
اشک شد. صدای ضجه و ناله برخاست. اما این
مصیبت برای فاطمه(س) از همه تلخ تر و رنج فراق
برای او از همه غم انگیزتر بود.

در رثای احمد

علی آماده غسل و نماز و خاک سپاری
پیامبر(ص) شد و شخص فاطمه(س) از کسانی بود
که در این مراسم شرکت کرده و بر پیکر پاک پدر
نماز گزارده و آنگاه بدن را به خاک سپردند.

از این لحظه دیگر اشک فاطمه(س) مدام
می بارید و ناله اش خاموش نمی گشت، با کوهی از
اندوه در حالی که خود را بی پناه می دید به خانه
برگشت. عده ای از زنان مدینه خدمتش آمدند،
فرمود: «انا للّه و انا الیه راجعون، پیام آسمانی قطع
شد».

او با سوز دل و آتش درون در رثای پدر ناله
می کرد و غم می سرود. وقتی که انس بن مالک از
دفن رسول خدا(ص) برمی گشت، فاطمه(س) با
صدایی بسیار محزون و مظلومانه چنین به او فرمود:

«انس، چگونه به خود اجازه دادید خاک بر
بدن پیامبر بیفشانید». آنگاه مشتی از خاک قبر را
برداشت و با عشق و اشتیاق بر دیدگاه نهاد و فرمود:

«ماذا علی مَنْ شَمَّ تُرْبَهَ احمد»

«أن لا یشمَّ مَدی الزمان غوالیا»

«قل للمغیب تحت اطباق الثری»

«ان کنت تسمع صرختی و ندائیا»

«صُبّتْ علیّ مصائب لوانّها»

«صُبّتْ علی الایام صِرْنَ لیالیا»

«چگونه است حال کسی که ذره ای خاک احمد
را ببوید و در تمام عمر از هر عطر و بوی خوشی
بی نیاز گردد»

«به آنکه در زمین پنهان گشته است بگویید
آیا ناله و فریادم را می شنوی؟»

«سختی مصیبت و رنج آنچنان بر من بارید که
اگر این گونه بر روزها فرود آمده بود روزها شب
می شد»

«در سایه حمایت محمد(ص) از هیچ کس
ترسی نداشتم چرا که او پشتیبانم بود. امروز در برابر
افراد فرومایه قرار گرفته ام و بیم آن دارم که به من
ظلم شود. من در برابر ستمگر با چادرم دفاع
می کنم»

«در شب اگر قُمری بر شاخساری به اندوه و غم
ناله کند، من صبحگاهان می گریم»

«پدر! پس از تو غم و رنج را حتما مونسم
خواهم ساخت و اشک چشم، پوشش آن. در
سوگت، غباری بر آفاق آسمان نشست و خورشید
تاریک و روز و شب یکسان شد».(۴)

بعد از پدر کسی او خندان ندید

بدن مبارک رسول خدا(ص) از نظرها غایب و
در خاک جای گرفت. فقدان او همه شادی و نشاط از
قلب دخترش ربود و با خود برد. از آن به بعد دیگر
هرگز کسی فاطمه(س) را خوشحال ندید و لبخندی
بر لبانش ننشست و بدین گونه بود تا به وصال پدر
رسید.(۵)

«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»

ای اشکها ببارید!

فاطمه این مصیبت را چگونه تحمل کند؟! او
لباس عزا را بر تن نمود و بدنش بسیار ضعیف و
لاغر، قدش خمیده گشت. چشمانش همیشه پر از
اشک و قلبش پیوسته سوخته و گداخته بود. ساعت
به ساعت غش می کرد و گاه از فراق پدر با
فرزندانش چنین درد دل می نمود:

«کجا رفت آن کس که شما را دوست
می داشت؟! کجاست آنکه برای شما از همه
مهربانتر بود؟! دیگر او نیست تا از در وارد شود،
دیگر او نیست تا شما را بر شانه خود سوار
کند».(۶)

دردهای فاطمه سنگین بود و توان او کم و
همرازی جز همسرش امیرالمؤمنین علی(ع)
نداشت، تا با او درد دل کند، اما بار اندوه علی(ع) نیز
کمتر از فاطمه(س) نبود و او نیز نمی خواست
دردی بر آن بیفزاید، پس باید همه را در قلب خود
نگه دارد که وسعت آن به پهنای هستی بود و به
عظمت کوثر.

پیراهنش را می بویید

امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود:

«پیکر مقدس پیامبر(ص) را در پیراهنش
غسل دادم. فاطمه همان پیراهن را از من خواست تا
آن را ببیند، چون مشاهده کرد بی هوش شد، بدین
جهت آن را از فاطمه پنهان کردم».(۷)

چشمها از این غم گریان باد و دلها نالان و قلمها
لرزان.

فاطمه حوریه ای در سیمای انسان

سرور زنان بهشت، رهبر و مقتدای مردم،
اولین کسی که قدم به بهشت می گذارد، رضایش
رضای خدا و قهرش خشم خدا، روح و جان
پیامبر(ص)، همان که رسول خدا(ص) دستش را
می بوسید و سینه اش را می بویید و در برابرش از جا
برمی خواست و خود را فدای او می دانست، این
چنین در گرداب مصایب غرق شد و کسی درد او را
درک نمی کرد.

فاطمه(س) بر مزار شهیدان

گاه بر مزار شهیدان می آمد و اشک می ریخت،
او می دانست شهیدان برترین مونس اویند و
نزدیکترین افراد به آرمان پیامبر(ص). آنها که به
عظمت پیامبر(ص) معرفت داشتند و در راه او سر و
جان باختند. آنها اکنون با رسول

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.