پاورپوینت کامل من مقصر نیستم ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل من مقصر نیستم ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من مقصر نیستم ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل من مقصر نیستم ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۲
دختران بهار / دیوار آرزوها
این سمیه، دوستم را می گویم، خیلی
دختر باحالی است. لیمیتش میل دارد طرف
فلسفه. یک سالی با هم اختلاف داریم. البته
ما باکلاس تریم و یک کلاس بالاتر. از فلسفه
ملسفه هم سرمان می شود و از این بابت
پیش دوست و آشنا کم نمی آوریم. از جمله
معتقدیم: «مرگ مهم نیست، خوشبخت
نبودن مهم است.» و به همین ترتیب
معتقدیم: «دشوارترین قدم همان قدم اول
است.» بنابراین حق داریم خود را یک پا
فیلسوف دانسته توی سر بر و بچه ها بزنیم.
ناگفته نماند چارچوب فلسفه ما مرتبط
می گردد به فنون و علوم جدیده. لکن
چارچوب فلسفه دوست مان میل می کند طرف
مدرن سنتی که واضح است بسیار چیز خفن و
فابریکی می باشد. به عنوان مثال این سمیه
مرده شور برده معتقد است: «آدم یک دوست
جونی داشته باشد بسیار بهتر است تا صد تا
دوست نونی.» که از همین جا فرق فیلسوفان
اصیل و دود چراغ خورده با شبه فیلسوفانی
همچون سمیه آشکار می گردد.
از این حرف ها که بگذریم ما هر روز پای
پیاده از خودِ درِ دبیرستان تا خودِ درِ خانه با
هم یک نیم ساعتی راه می رویم چون
همسایه هستیم. سمیه دختر بسیار توداری
است. هم تودار است هم عینکی. البته او
مقصر نیست چون فیلسوفان لازم است تودار
و عینکی باشند و عینک جزو ملزومات
کارشان باشد اما ما این جوری ها نیستیم و
بیشتر گرایش داریم به طرف فیلسوفان پیرو
مکتب «بدون عینک دنیا را بهتر می توان
دید!»
آن روز نیز طبق معمول به طرف خانه
می رفتیم با قدم هایی کندتر. من که نه، سمیه
یواش راه می رفت. انگار مبتلا به آنفلوآنزای
مرغی یا جنون گاوی شده بود. طاقتم نگرفت،
از او پرسیدم: «هی، گل منگولی، حواست
کجاست، چته، بهت تب راجعه زده یا داری
سلول های خاکستری مخت را لیف
می کشی؟»
جوابم را نداد و همان طور به جلویش
خیره ماند. دستم را جلوی چشمانش تکان
دادم: «آهان فهمیدم، داری به آینده تاریک
فیلسوف جماعت فکر می کنی؟ ای آرزوهای
پر پر شده!» و به ناگاه جلویش پیچیده سد
راهش شدم. متوجه شدم اشک به چشم دارد.
تا آن موقع گریه سمیه را ندیده بودم. گفتم:
«خوبه خوبه، دختره ناز نازی، مگه چی
شده؟» و دستش را گرفته مسیر را عوض
کردیم. به پارک نزدیک خانه مان رفتیم. روی
نیمکت ننشسته گفتم: «نبینم ها، وای این
دختر چه بی جانست و پژمرده!» و با دست
روی بازویش زدم: «خب دیگه بگو ببینم چی
شده. از قدیم و ندیم گفته اند فیلسوفان ضد
زمین لرزه اند. اما از ناحیه تو می خوانم، از این
آپارتمان های کاردستی مقاوم به
زمین لرزه های یک ریشتری هستی.» و با
دست اشکش را که راه کشیده بود تا روی
گونه اش پاک کردم.
سمیه با لحن محزونی گفت: «ببین
مریم، تو فکر می کنی من خیلی خوشبختم؟»
بدون فکر جواب دادم: «البته که خوشبختی به
تو نیامده.» و چین به پیشانی انداختم:
«اصولاً از همان اول دنیا، از همان زمان هایی
که بابا آدم و مامان حوا تک و تنها بودند،
خوشبختی راهش را عوضی می رفت. گیج
می زد. نمی دانست کج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 