پاورپوینت کامل بازی موش و گربه با چاشنیفمینیسم ۴۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بازی موش و گربه با چاشنیفمینیسم ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازی موش و گربه با چاشنیفمینیسم ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بازی موش و گربه با چاشنیفمینیسم ۴۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۸

عنوان فیلم: آتش بس

نویسنده و کارگردان: تهمینه میلانی

بازیگران: مهناز افشار، محمدرضا گلزار و
آتیلا پسیانی

«آتش بس»، آتش بسی حقیقی در
سینمای به اصطلاح زنانه «میلانی» است.
هر چند این فیلمساز هنوز به عقاید خود
پای بند است و در باره حقوق زنان فیلم
می سازد ولی نهمین فیلمش باعث شده که
وی دیگر لقب کارگردان ضد مرد را به دنبال
خود نکشد.

پیش از این فیلمسازان و منتقدان،
«میلانی» را کارگردانی می دانستند که با لحنی
جدی و نگاهی تلخ خشونت رفته بر زنان را به
تصویر می کشید ولی «آتش بس» آنقدر در
مذاق مخاطب و صد البته برخی منتقدان
شیرین آمده که همه عقب نشینی کرده و فیلم
را سرشار از مسائل خانوادگی شاد و مفرح
می دانند.

«آتش بس» دیگر چون آثار پیشین
«میلانی» مخاطب خاص ندارد بلکه تمام
مخاطبان عام علاقه مند به تماشای فیلم
هستند، چرا که نهمین کار این فیلمساز فیلمی
کاملاً گیشه پسند با هر آنچه تماشاگر امروزی
می پسندد، می باشد و باز صد البته همراه با
چاشنی فمینیسم. همین جوان پسند بودن
فیلم است که باعث شده با یک حساب
سرانگشتی «آتش بس» با فروش روزانه بالغ
بر ده میلیون تومان، پرفروش ترین فیلم کشور
شود.

«میلانی» که فقط نگاهش را عوض کرده
و هنوز به اهداف خودش وفادار است و
می خواهد یک تنه با فیلم هایش امور زنان
جامعه را اصلاح کند، در یکی از
مصاحبه هایش می گوید: «من راه خودم را
می روم و تا روزی که زنده ام کمک خواهم کرد
تا چشم جامعه به روی واقعیات باز شود، به
ویژه در مورد احقاق حقوق زنان تلاش خواهم
کرد.»

اگر بخواهیم اولین اثر «میلانی» را با
آخرین فیلمش مقایسه کنیم باید بگوییم در
طول نزدیک به بیست سال فعالیت

هنر و ادب / نقد فیلم

اگر نگاه «میلانی» همچون گذشته خشک و جدی بود،

«آتش بس» می توانست به فاجعه ای بزرگ

در زندگی زوج جوان فیلم منجر شود ولی همین نگاه طنز اوست

که فاجعه ای خانوادگی را به یک اثر مفرح تبدیل کرده است

طوری که مردان نیز راغب شده اند همراه همسران شان

این فیلم را ببینند.

هر دو زوج با بهره گیری از دوستانی که هیچ کدام

صلاحیت مشاوره دادن به یک زندگی نوپا را ندارند،

روز به روز جبهه گیری بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کنند

تا راهی جز طلاق باقی نمی ماند.

فیلمسازی این کارگردان حال وقتش رسیده
که با توجه به عمومیت دادن به آثارش به وی
خوشامد بگوییم. هر چند «میلانی» پانزده
سال قبل هم در فیلم «دیگه چه خبر»، طنز را
تجربه کرده و آن فیلم در زمان خود بسیار
موفق بود. اما مهم این است که در میان
فیلم هایی که کاملاً به مسائل خانوادگی
اختصاص دارد بتوان مبحثی را گسترش داد و
مخاطب عام را درگیر موضوع فیلم کرد. اگر
نگاه «میلانی» همچون گذشته خشک و
جدی بود، «آتش بس» می توانست به
فاجعه ای بزرگ در زندگی زوج جوان
فیلم منجر شود ولی همین نگاه طنز اوست
که فاجعه ای خانوادگی را به یک اثر مفرح
تبدیل کرده است طوری که مردان نیز راغب
شده اند همراه همسران شان این فیلم را
ببینند.

فیلم، داستان دو جوان مهندس به
نام های «سایه» و «یوسف» است که تازه با
هم ازدواج کرده اند ولی با وجود علاقه ای که
در خفا به همدیگر دارند، و حتی حساب روز و
ساعت ازدواج دست شان است اصلاً به
یکدیگر ابراز محبت نمی کنند و در عوض
تمام تلاش شان این است که روی همدیگر را
کم کنند و همین رو کم کنی باعث می شود
زندگی آنها به بازی موش و گربه شباهت پیدا
کند و یک تکه ظرف و لباس سالم در
خانه شان پیدا نشود.

لجبازی ها و خودخواهی ها تا به آنجا
پیش می رود که همان طور که آن دو با
لجبازی و آزردن یکدیگر با هم ازدواج کرده اند
در ادامه همان رویه، تصمیم به جدایی
می گیرند؛ ولی همه چیز درست از همانجایی
شروع می شود که براساس یک تصادف نسبتا
دراماتیک، «سایه» به اشتباه به جای رفتن به
دفتر وکیلش سر از دفتر یک مشاور خانواده و
روانشناس در می آورد. همین تصادف که در
اثر آدرس دادن اشتباه و یا عمدی زن همسایه
صورت گرفته، باعث می شود جدایی این
زوجین به تمرین زندگی مسالمت آمیز
تبدیل شود.

دو جوان که کاملاً از لحاظ اجتماعی در
موقعیتی عالی قرار دارند و کلی کارمند و کارگر
زیر دست شان است و کلی از لحاظ اقتصادی
در رفاه کامل هستند، در زندگی خانوادگی شان
منم منم هایشان گوش فلک را پر کرده و همه
می دانند که هیچ یک از آنها حاضر نیستند
حرف دیگری را قبول کنند. آنها هر کدام خود
را بالاتر از همسرشان می دانند و سعی
می کنند در حضور دیگران طرف مقابل را
خیط کنند و برتری خودشان را به رخ
همه بکشند.

«یوسف» با وجود اینکه مردی امروزی و
بسیار خوش مشرب است ولی دیدگاهی کاملاً
سنتی دارد. خود را فرادست جامعه می داند و
«سایه» را فرودستی که باید مطابق میل او
رفتار کند؛ لباس بپوشد، با همکاران مردش
صحبت نکند، با دوستانش قطع ارتباط کند و
در یک کلام بنشیند توی خانه و به او برسد.
«یوسف» زنی سنتی می خواهد که همه گونه
در خدمت او باشد و حتی از تصور اینکه
«سایه» با همکار مردش بر سر مسائل کاری
صحبت کند، حالش بد می شود و به مرز
مرگ می رسد.

«سایه» از لحاظ رفتاری زنی دلخواه
«یوسف» نیست. هر چند مرد پیش از ازدواج
از استقلال و مردانگی «سایه» خوشش آمده
بود ولی دیگر حاضر نیست همسرش مستقل
باشد. «سایه» برای مشاور خانواده تعریف
می کند که شوهرش چطور به همه چیز گیر
می دهد و همه جا دنبال وی می آید و زندگی
را بر او تلخ کرده است.

«یوسف» حتی به توصیه یکی از
دوستانش برای اینکه «سایه» به وی توجه
بیشتری کند و حرف هایش را گوش کند،
تظاهر به ارتباط دوستانه با زنان خیالی
می کند تا حس حسادت «سایه» تحریک شود
که نمی شود، چرا که سایه هم دوست
مطلّقه ای دارد که به وی خط می دهد
کم محلی، روشی مناسب برای دعواهای
خانوادگی است.

هر دو زوج با بهره گیری از دوستانی که
هیچ کدام صلاحیت مشاوره دادن به یک
زندگی نوپا را ندارند، روز به روز جبهه گیری
بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کنند تا
راهی جز طلاق باقی نمی ماند.

«سایه» متولد سال موش است و
«یوسف» متولد سال گربه و همین خودش
بهانه ای است که موش و گربه بازی در بیاورند
و زندگی را برای همدیگر تلخ کنند. یوسف
می خواهد گربه را دم حجله بکشد ولی
«سایه» بدتر از اوست و معتقد است هیچ
گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد.
همین دیدگاه در زندگی زوجین جوان موجب
می شود دایم همدیگر را جلوی دوست و
فامیل متلک باران کنند و به هوای اینکه
عوض گله ندارد، هر عملی را با شدت
بیشتری تلافی کنند و مخصوصا جلوی
خانواده های همدیگر، یکدیگر را سکه یک
پول کنند.

دیدگاه «یوسف» ناشی از یک تفکر
مردسالارانه است ولی نگاه «سایه» به مردان
از آنجا ناشی می شود که از کودکی به خاطر
علاقه پدرش به پسر، او مجبور شده زندگی
پسرانه ای داشته باشد تا اینکه با خودش و
هویتش مشکل پیدا کرده، سال های اول از
دختر بودن خود غصه دار بوده و آرزو می کرده
پسر باشد ولی وقتی پذیرفته که دختر است، از
پسران بدش آمده و قید ازدواج را زده تا اینکه
در یک تصمیم ناگهانی و باز به خاطر رو کم
کنی با «یوسف» ازدواج کرده است.

رفتار اشتباه «سایه» ناشی از تربیت غلط
خانوادگی اوست ولی برای رفتار «یوسف»
هیچ توجیهی نمی توان تراشید چرا که مادرش
همان تندیس ثابت دفاع از حقوق زنان در
تمامی آثار «میلانی» است. این زن به شدت
روی شوهر و پسرش تسلط دارد و حتی
عروسش را تشویق می کند تا حال «یوسف»
را بگیرد. آن وقت بیننده می ماند که این مرد
جوان از کجا مردسالاری یاد گرفته و یا اینکه
در اثر کدام یک از عقده های فروخورده
زندگی اش می خواهد از قید مادر خلاص شود
و همسرش را به