پاورپوینت کامل خواهر من ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خواهر من ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خواهر من ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خواهر من ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۹۶
دختران بهار / دیوار آرزوها
این حقیقت دارد که هر کسی فکر می کند
مشکل او بزرگ ترین و بالاترین مشکل دنیا
است. و این نیز حقیقت دارد هر کسی
احساس بدبختی می کند می گوید از او
بدبخت تر در دنیا وجود ندارد. من، خودم اینها
را خوب می دانم و خوب می فهمم اما باور
کنید از من، مامان و بابا بدبخت تر و
بدشانس تر در این دنیا وجود ندارد. شما هم
اگر با زندگی ما آشنا باشید حق را به من
می دهید و قبول خواهید کرد ما سه نفر جزو
بدبخت ترین آدم های روی زمینیم.
اسمم زهرا است. دختر بزرگ خانواده ام.
با خواهرم زینب که بعد از من به دنیا آمد، پنج
سال تفاوت سنی دارم. زینب دختر دلی است
خوشگل و ملوس عین یک عروسک. با
چشم هایی میشی و معصوم و بور. او که به
دنیا آمد من خیلی خوشحال بودم. خوشحال
بودم به خانواده ما دختری اضافه شده که
می تواند پاورپوینت کامل خواهر من ۱۶ اسلاید در PowerPoint باشد، می توانم با او حرف
بزنم و بازی کنم. اما افسوس که خوشحالی ما
به غمی بزرگ تبدیل شد و بلافاصله متوجه
واقعیتی تلخ شدیم.
زینب معلول بود. او معلول به دنیا آمده
بود. نه می توانست حرف بزند، نه راه برود.
مثل یک تکه گوشت گوشه اتاق افتاده بود،
بی حرکت و بی گفتگو. او حتی صدایی نداشت
تا جیغی بکشد، فریادی کند، حرکتی نداشت تا
راه برود، بازی کند. او حتی سرش را
نمی توانست تکان دهد فقط نگاه می کرد،
مستقیم نگاه می کرد. حالا که بزرگ تر شده باز
فقط به آدم ها و اجسام روبه رویش خیره
می شود.
وقتی زینب دنیا آمد مامان تا مدت ها
گریه می کرد. بابا هم اشک می ریخت. او را
من خودم دیده بودم گوشه ای در خود فرو
رفته و اشک می ریخت. من نیز گریه
می کردم. می خواستم بخوابم پتو را روی
صورتم می کشیدم و هق می زدم. آنقدر گریه
می کردم تا خوابم می برد. دوست نداشتم
گریه ام را بابا مامان ببینند بیشتر غصه شان
بگیرد.
یک روز بابا به مامان می گفت برویم
زینب را سر راه بگذاریم. مامان با غیظ
نگاهش کرد. بابا پشیمان شد. معذرت خواست
و حرفش را عوض کرد. گفت: «او را به
بهزیستی بدهیم، هان؟» مامان اشک ریخت.
گفت: «او جگرگوشه ام است.» بابا با
استیصال پرسید: «عاقبت چی؟» مامان باز
گریه کرد. وسط گریه اش گفت: «بزرگش
می کنم. بر دوش خودم. گناه او چیست؟» بابا
با ناراحتی زیاد گفت: «سخت است!» مامان
اشکش را پاک کرد: «هر چقدر سخت باشد»
و ادامه داد: «سختی اش را به جان می خرم.»
و مصمم این حرف را زده بود.
حالا از تولد زینب سال ها می گذرد. او
بزرگ شده. اگر می گویم بزرگ شده منظورم
ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 