پاورپوینت کامل نهادها و سازمان های دولتی در تعریف حجاب به ویژه چادر بد عمل کرده اند! ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نهادها و سازمان های دولتی در تعریف حجاب به ویژه چادر بد عمل کرده اند! ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهادها و سازمان های دولتی در تعریف حجاب به ویژه چادر بد عمل کرده اند! ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نهادها و سازمان های دولتی در تعریف حجاب به ویژه چادر بد عمل کرده اند! ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۰۸
وضعیت موجود عفاف و حجاب را در
ایران چه گونه ارزیابی می کنید. آیا وضعیت حاضر
را می توانیم به عنوان معضل فرهنگی مطرح کنیم؟
ما به حجاب یا هر موضوع اجتماعی
دیگری نمی توانیم نگاهی انتزاعی داشته باشیم،
بلکه باید آن را با دیگر موضوع ها به ویژه
موضوع های فرهنگی در نظر بگیریم. بنابراین، اگر
بگوییم به دلیل رعایت نکردن حجاب در جامعه
دچار معضل هستیم، حرف درستی به نظر
نمی رسد، هم چنان که اگر آن را ندیده بگیریم و
انکار نیز کنیم، کار اشتباهی کرده ایم. باید موضوع
را به صورت علمی بررسی کرد و ارتباط آن را با
دیگر موضوع ها سنجید تا بتوان گفت در حال
حاضر در چه وضعیتی قرار داریم. آن وقت
می توانیم دقیق تر و علمی تر در مورد حجاب یا
پوشش اظهار نظر کنیم.
موضوع مهمی را طرح کردید. بدون شک،
پدیده های مختلف به ویژه پدیده های فرهنگی بر
یکدیگر اثر می گذارند. با این حال، این نکته برای
ادامه بحث باید روشن باشد که آیا می توانیم به
وضعیت کنونی پوشش در جامعه به عنوان معضل
فرهنگی بنگریم یا نه؟
می توان گفت در حال حاضر یک معضل
است، ولی باید پرسید از نظر اولویت در کجا قرار
دارد. به یقین، برعکس آن چه در جامعه به عنوان
اولویت اول به آن نگاه می شود، در اولویت اول
قرار ندارد.امروزه حجاب به معضل تبدیل شده،
ولی دلیل این که چرا به معضل تبدیل شده است،
جای بحث دارد. به نظر من، حجاب در حال حاضر
یکی از اولویت های فرهنگی جامعه نیست، مگر
این که به شکل دیگری آن را بررسی کنیم.
در همین حال آیا می توانیم وضعیت حاضر
حجاب را ناشی از نوعی حالت گذار جامعه و
بی هنجاری اجتماعی بدانیم؟
بی هنجاری اصلاً معنایی ندارد؛ چون
بی هنجاری نیز نوعی هنجار است. نمی توان گفت
وضعیت حجاب یا عفاف ناشی از بی هنجاری
است، بلکه باید شرایط اجتماعی و روانی فرد و
دیگر موضوع های مرتبط در جامعه را با هم در نظر
گرفت.
اگر بی هنجاری را به عنوان بی هویتی یا
بی توجهی به حفظ هویت ایرانی و اسلامی در نظر
بگیریم، شاید بتوان گفت وجود دارد، ولی این هم
باز به آن معنای اصلی نیست. یکی از ویژگی های
جامعه ایرانی این است که در برخی موارد، سریع تر
از دیگر کشورها ظاهر جامعه غرب را به خود
می گیرد. این ویژگی در زمان شاه هم وجود داشت و
شاید ناشی از ضریب پرهوشی ایرانیان باشد؛ یعنی
خیلی سریع تر از کشورهای دیگر، شرایط جدید را
می پذیرند، به ویژه از نظر ظاهری، ولی نمی توان
گفت این قضیه از نظر اعتقاد درونی هم صدق
می کند. بسیار می بینیم کسانی را که ظاهر بدحجاب
دارند یا پسرانی که ظاهر غربی دارند، ولی نه همه
آن ها، ولی بیش ترشان با اعتقاد عجیبی، در مراسم
ایام محرم شرکت می کنند. پس انگیزش های آن ها
دینی است، ولی ظاهر آن ها چنین نیست. بنابراین،
نمی توان گفت که این افراد هویت ندارند. این
موضوع، ریشه تاریخی دارد و شاید به دوران های
گذشته مانند دوران پهلوی و روندی مربوط شود که
امروز کشور ما را نسبت به دیگر کشورهای اسلامی
در این وضعیت قرار می دهد. دیگر کشورها ممکن
است از نظر شناختی به نظام غربی وابسته تر باشند،
ولی از نظر ظاهری، سنت های خود را حفظ
کرده اند و این موضوع قابل مطالعه ای است.
در مورد بی هنجاری که می فرمایید، باید گفت
هنجار است، ولی هنجار جهت دارد و غیر از دو
جهت هم نیست. ممکن است چند جهت را در آن
ببینیم، ولی در نهایت به یکی از دو راه می رسد که
یا جهت معنوی است یا مادی. جامعه ما از نظر
روحیه ظاهری بنا بر بسیاری دلایل، قابل
بررسی های آسیب شناسی است. بررسی هایی هم
که تاکنون صورت گرفته، یا متأسفانه از سوی
مخالفان نظام و اسلام بوده یا معتقدان به موضوع،
مطالعات را در محدوده خودشان مثلا در حد چند
مصاحبه انجام داده اند که به نتایج آن ها نمی توان
تکیه کرد. اگر ما واقعا می خواهیم بررسی های
جدی در این زمینه داشته باشیم، باید با شرایط
علمی منطبق باشد. باید نشان دهیم که از کجا به
کجا رسیده ایم و میان چه قشرهایی وجود دارد و
چگونه است.
چند روز پیش خانمی را در خیابان دیدم که
کنار خیابان ایستاده بود و سوار اتومبیلی شد. آن چه
خیلی مرا ناراحت کرد، این بود که به این فرد
می گویند با حجاب. البته حجاب را به معنایی که ما
معتقدیم، نداشت و پوششی روی سرش انداخته
بود.
یعنی نمادی از حجاب را با خود داشت.
ما باید در این مورد احتیاط کنیم؛ یعنی در
به کار بردن کلمه حجاب دقت بیش تری داشته
باشیم. می گویند حجاب در ایران اجباری است؛
یعنی چنین فردی حجاب دارد و آن خانمی هم که
چادر بر سر دارد، باحجاب است، در حالی که باید
تفاوت قائل شد. مثلاً بگوییم آن پوشش که در واقع
فقط پوشش یک بخشی از موست، در ایران، امری
قانونی و اجباری است و برای آن نام دیگری
بگذاریم. برای پوشش اسلامی هم نام دیگری
بگذاریم که این دو با هم مخلوط نشود. این پوشش
نوعی پوشش دولتی است و پوشش اسلامی و
اعتقادی چیز دیگری است که باید از یک دیگر
تفکیک شوند تا افراد متدین و باحجاب، خود را با
آن یکی ندانند.
برای مثال، حجاب در یمن اجباری نیست،
ولی بدون استثنا همه باحجاب هستند، مگر
توریست ها یا کسانی که کاملاً بی اعتقادند و نادر
هم هستند. در مقابل، در جامعه ما همه خانم ها چه
باحجاب و چه بدحجاب و بی حجاب پوشش دارند
که فکر می کنند اسلامی است. این ها را باید تعریف
کرد. چون تعریف نشده است، ما با یک معنا
حجاب و عفاف را با هم به کار می بریم، در
حالی که بعضی ها فقط پوشش سر دارند، ولی
عفاف ندارند. باید این کلمات و اصطلاحات
تعریف شود؛ چون ما به راحتی با اطلاق یک یا
چند کلمه نمی توانیم تعریفی از حجاب و بی حجابی
ارایه دهیم.
شما به جنبه های اجتماعی و دیگر
جنبه های حجاب اشاره داشتید. آیا در این میان،
حجاب، رنگ و بوی سیاسی هم گرفت؟ به عبارت
دیگر، آیا حجاب موضوعی بوده است که تحت
تأثیر سیاست یا اثرگذار بر سیاست باشد؟ برای
مثال، ریشه برخی بدحجابی ها در نوعی مخالفت با
نظام یا لج بازی با آن ارزیابی می شود. وقتی مادر
خانواده این کار را کرد، برای دختران امری عادی
شد، در حالی که بعدها دیگر با آن نیت، نوع
حجاب انتخاب نمی شد. چنان که مدتی استفاده از
کراوات چنین مفهومی یافته بود. اگر این گونه بوده
است، اشکال کار را در کجا باید جست؟
در واقع، این حکایت همان مسئله است.
شما اگر بخواهید موضوعی را قبل از مطالعه
فرهنگ آن جا بیاندازید؛ یعنی فقط به خود موضوع
فکر کنید، این مشکل به وجود می آید. فرهنگ
حجاب بر خود حجاب مقدم است. در مورد
کراوات هم باید با فرهنگ آن مقابله می شد؛ چون
به هر حال، نمادی از فرهنگ غربی است. باید در
مورد فرهنگ کراوات سخت گیری می شد، نه در
مورد کراوات زدن. باید به گونه ای رفتار می شد که
فرد در صورت استفاده از آن، خودش احساس
ناراحتی یا حقارت کند. به دلیل این که خود را با
افرادی که متناسب با جامعه اش نیستند، همراه کرده
است، نه این که با وی برخورد بدی صورت
می گرفت. در مورد حجاب هم باید به گونه ای رفتار
می شد که فرد در صورت به کار نبردن آن احساس
خوبی نداشته باشد و باید زمینه ای فراهم می شد تا
خود فرد دست به انتخاب بزند. در مورد چادر البته
وضعیت کمی فرق می کند، ولی باز هم باید
همین گونه عمل می شد. پیشنهاد ایجابی من این
است که موضوع را عمقی و ریشه ای بررسی کنیم تا
به راه حل درست دست یابیم.
در سال های گذشته، مطالعاتی در همین دفتر
انجام شد. البته بیش تر به دلیل مباحث مطرح در آن
روزگار بر روی چادر متمرکز بود، ولی به هر
صورت، نتیجه این شد که باید حجاب متناسب هر
قشری تعریف شود. مثلاً در مورد حجاب سیاسی
باید بگویم، همین طور است، چنان که برای مثال،
چادر ما برای خانم هایی که در عرصه های
بین المللی حضور می یابند، نمادی از جامعه ایرانی
به شمار می رود. البته منظورم خانم هایی نیست که
می خواهند آن جا زندگی و کار کنند، بلکه برای
کسی که چند روزی می خواهد برود و تبلیغ کند و به
آن احساس افتخارآمیزی دارد؛ چون چادر، پوششی
است که انقلاب اسلامی با خود به همراه آورده
است. با این حال، وقتی به داخل جامعه باز
می گردیم، آیا باز هم چادر، حجاب اصلی
است؟آیا به آن بانوی شمالی که در شالیزارها،
چادرش را به کمرش بسته و تا زانو در گل و لای
است، می توانیم بگوییم چادر سرت کن. او در عین
حال که بخشی از دستش یا موهایش پیداست،
مشغول کار است، ولی این بخش ها تحریک کننده
هم نیست و غیر از برخی صحنه هایی است که در
شهرها می بینیم. همین طور در خیلی از مشاغل
می توان حجاب متناسب و مطلوبی داشت، ولی
چادر نباشد. برای استاد دانش گاهی که سر کلاس
می رود، شاید چادر چندان مناسب نباشد، به ویژه
بخواهد پای تخته برود و بنویسد. او می تواند از
مانتو و مقنعه گشادی استفاده کند که مقصود
حجاب را برآورده سازد. می توان حجاب متناسب
با شرایط زنان را پیش بینی کرد. برای مثال، فرض
کنید خانم خانه داری که برای خرید بیرون می رود،
بچه ای در بغل و سبدی در دست دارد و برای
راحتی، چادرش را بر سر انداخته، در حالی که با
لباس آستین کوتاه خانه و پای بی جوراب است.
این جا چادر واقعا چه کاربردی پیدا کرده است؟ آیا
خود این گونه استفاده از چادر، ترویج نوعی بی بند
و باری نیست؟
بنابراین، اگر بخواهیم تعریفی از چادر بدهیم،
باید مشخص شود کدام یک از حالت های موجود،
استفاده از چادر حساب می شود. باید بگوییم
پوشیدن چادر چه شرایطی دارد و اگر بخواهیم
تعریفی از پوشش اسلامی بدهیم، باید
بگوییمپوشش اسلامی چیست.
در مجموع باید گفت تاکنون بیشتر کارها به
صورت عکس العملی انجام گرفته است، مانند
برگزاری نمایش گاه های پوشش و معرفی مدل ها.
اگر واقعا بخواهیم بدانیم چه پوشش هایی مناسب
جامعه ماست، نمی توانیم این کار را با ابزارهای
غربی انجام دهیم؛ زیرا موضوع، متعلق به ماست و
این نمایش گاه ها وقتی که نوع آن ها برگرفته از
سبک های غربی است، هیچ اثری نمی توانند داشته
باشند. من نمی گویم این کار نشود، ولی درخواستم
این است که در انجام این کارها بیش تر دقت شود.
غربی ها هم وقتی این نمایش گاه های ما را می بینند،
با تحقیر به ما نگاه می کنند. می گویند نمایش گاه مد
اسلامی برگزار شد! مگر ما در اسلام، نمایش گاه مد
داشته ایم؟
به جای این کارها باید بفهمیم که حجاب
متناسب زن مسلمان چه گونه جا می افتد و برای این
کار بسترسازی کنیم. هنوز این کار را نکردیم.
می خواهیم چند نوع چادر معرفی کنیم که برای
دانش جو، پرستار و هر کس دیگر به گونه ای دوخته
شود، ولی همه این چادرها در فرهنگ غربی ریشه
دارند. اتفاقا شنیدم چند سال پیش در بازدیدی که
مقام معظم رهبری از یکی از دانش گاه ها داشت، از
دختر خانمی که چادر عربی بر سر داشته است،
می پرسد: شما ایرانی هستید؟ آن خانم تأیید می کند
و آقا می پرسد: پس چرا این مدل چادر را به سر
کرده اید؟
در فرهنگ ما همین شکل چادر که می بینید،
وجود دارد. حالا می گویید برای راحتی مثلاً آستین
بدهیم، مگر مانتو چه عیبی دارد؟ از اول انقلاب که
مانتو در جامعه معرفی شد، بسیار خوب بود.
می توان شکل های مختلف مانتو و روسری و
رنگ های مختلف را معرفی کرد. البته همه این ها
باز بعد از پیمودن مراحلی است که فرهنگ حجاب
را جا بیاندازیم. اگر فرهنگ حجاب نباشد، ابزار آن
نیز نمی تواند در جامعه پذیرفته شود.
عوامل مختلفی را برای ضعف فرهنگ
حجاب و عفاف می توان مثال آورد، مانند: کم رنگ
شدن نقش نظارتی و تربیتی خانواده ها؛ ناتوانی
نظام آموزشی کشور در نهادینه کردن فرهنگ
حجاب و عفاف؛ تبیین نشدن فلسفه حجاب از
سوی مراکز حوزوی و نهادهای فرهنگی؛ مشخص
نبودن سیاست های نظام در این زمینه؛ اقدامات
افراطی و تفریطی صورت گرفته و تبلیغات منفی
دستگاه های فرهنگی بیگانه در مقابل ناکارآمدی
رسانه های داخلی. شما چه تحلیلی از این عوامل
دارید و سهم کدام یک را بیش تر می دانید؟
در میان عواملی که اشاره کردید، نداشتن
برنامه ریزی برای طراحی و اجرای فرهنگ اسلامی
و بسترسازی برای پذیرش فرهنگ حجاب
مهم ترین عامل است. هیچ کدام از موارد یادشده
نمی تواند به طور کامل مؤثر باشد. در مورد نقش
نظارتی خانواده ها، وقتی که جامعه مصرفی شد و
تبلیغات برای کالاهای مصرفی به شدت انجام
گرفت، خانواده چه نقشی می تواند داشته باشد؟
وقتی تجملات به اشکال مختلف معرفی می شود و
بازار لوازم مصرفی بدون محدودیت با انواع و
اقسام متنوع در لباس و لوازم آرایش و کالاهای
خانگی فعالیت می کند یا وقتی تبلیغ مد لباس و
مصرف گرایی حتی نهادهای رسمی تا غیررسمی را
فراگرفته است، چه توقعی داریم که فرهنگ
حجاب را گسترش دهیم؟ شما نمی توانید بگویید
همه این ها را داشته باش و بعد یک چادر هم روی
آن بپوش. این فرهنگ حجاب نیست، بلکه فقط
یک چادر است. اگر شما وارد یک مهمانی زنانه
شوید و نتوانید تشخیص دهید که وقتی می خواهند
بیرون بروند، کدام یک پوشش مختصر قانونی
خواهند داشت و کدام یک با چادر خارج می شوند،
این نشانه وضعیت نامطلوب است.
در واقع، شما می خواهید بگویید که حجاب
باید به بخشی از هویت فردی شخص تبدیل شود.
دقیقا همین طور است.
و تا هنگامی که فقط بخشی از هویت
اجتماعی اوست، نمی تواند کارکرد واقعی خود را
داشته باشد؟
نه. البته این هم بخش از هویت اجتماعی او
به شمار می رود. فردی که خود را با حجاب
می داند، ولی لباس وارد شده از فرانسه یا امریکا را
می پوشد، باید بداند که به اندازه صد دلار هزینه این
لباس به اشاعه فرهنگ کفر کمک کرده است، به
همان میزان که خانم بی حجاب و بدون اعتقادی به
اسلام، از خارج این لباس را خریده و پوشیده است.
این دو خانم با هم در این مرحله فرقی ندارند. البته
من نمی دانم در قیامت چه گونه در این مورد
قضاوت می شود. با توجه به این که آن خانم با
حجاب قاعدتا باید بداند که به نظام کفر نباید
کمک کرد.
البته این نیازمند عمق و گستردگی
آگاهی های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و
اجتماعی در زنان جامعه است.
بله. بسترسازی برای پذیرش فرهنگ
حجاب که به آن اشاره کرده ام، همین است. بهتر
است یک دهم از هزینه های این همه کنفرانس و
سمینار را خرج انجام یک تحقیق زیربنایی و علمی
کنند که ما چه گونه فرهنگ حجاب را جا بیاندازیم
و به زنان آگاهی دهیم تا مردم به جای این که
میلیون ها تومان بودجه برای نوع لباس تخصیص
دهند، با افزایش آگاهی، جلوی برنامه های جذب
کننده زنان را به سوی مصرف گرایی و
سطحی نگری بگیرند. این مصرف گرایی و
سطحی نگری خلاف فرهنگ اسلامی است و
خودپسندی و حسادت و بسیاری از ارزش های
غلط را در جامعه ترویج می کند. ما کلی برنامه
می گذاریم تا زنی را موفق جلوه می دهیم که
ساعت ها وقتش را برای پختن قورمه سبزی یا
غذایی گذاشته است که دل شوهر را به دست بیاورد
تا خدای نکرده زن دیگری نگیرد! در این برنامه،
همه چیز خلاف فرهنگ اسلام است؛ از
مصرف گرایی و تجمل گرایی گرفته تا حسادت و
خودپسندی که جزو صفات ناپسند انسانی است.
همه این ها مقدمه شده است برای این که زنی را
داشته باشیم که چادرش را هم سرش کند. وقتی
بسیاری از کارهای غلط را ترویج می کنیم، چه
توقعی داریم که او چادرش را سر کند و بفهمد که
چرا چادر را سر می کند. تجمل گرایی در زنان
جامعه ما چنان نیرومند شده است که حتی اگر هم
زنی حجاب داشته باشد، پرهیزکاری اجتماعی
ندارد. به یقین، تجمل گرایی و گرایش به فرهنگ
غرب آن قدر در او نیرومند هست که اگر هم چادر
سر کند، نمی فهمد که چرا این کار را می کند. این
حجاب ناشی از پرهیزکاری اجتماعی نیست و
بدون پرهیزکاری اجتماعی، زهد فردی بی فایده
است. پرهیزکاری اجتماعی وقتی است که این
خانم بفهمد نظام اسلامی در مقابل نظام کفر قرار
دارد و با آن مبارزه کند. چه گونه غربیان برای نجات
جامعه خود همیشه کار می کنند تا با ما مبارزه کنند؟
مگر نظام کفر به طور نامحسوس و با
بسترسازی های تدریجی، زمینه های گرایش مردم
جهان را به خود فراهم نمی کند؟ ما هم باید کاری
کنیم که مردم به نظام اسلامی گرایش پیدا کنند که
یکی از مظاهر آن، حجاب است. تا گرایش عمومی
به کل فرهنگ اسلامی جلب نشود، حفظ حجاب به
معنایی که می خواهیم، محقق نمی شود.
ببینید تبلیغات برای زنان چه گونه است و
چه گونه آن ها را به سوی بی هدفی می برد. یک زن
خانه دار ایرانی را با یک زن خانه دار امریکایی
مقایسه کنید. اصلاً قابل مقایسه نیست. خودتان
تبلیغ می کنید زن خانه دار این است که صبح تا شب
پای تلفن حرف بزند. بعد هم دایم تبلیغ می شود که
زنان در خانه بمانند و بیرون کار نکنند. اگر در خانه
بمانند، چه کنند؟ سبزی، گوشت و مواد غذایی که
بسیار آماده تر از گذشته است. فرزندشان را هم که
سرویس مدرسه می برد و می آورد. پس در خانه چه
کنند؟ خیلی هم که خوب باشند، پای تلویزیون
می نشینند و این گونه برای خود تنوع درست
می کنند. در غیر این صورت، به فساد می افتند، مثل
همین چشم و هم چشمی ها و از مقام خود تنزل
می کنند. آیا یک زن خانه دار امریکایی همین طور
است؟ خیر، بسیاری از آن ها عضو سازمان ها یا
گروه های اجتماعی هستند که می توانند در منطقه
خود اثرگذار باشند و تحول اجتماعی ایجاد کنند،
آن هم نه فقط در سطوح بالا، بلکه در امور جزئی با
هر سطحی از سواد؛ یعنی زن آن جامعه آن قدر
توجه پیدا کرده و یاد گرفته که کشور و هدف های
کشورش برایش مهم است که این تعلق را احساس
می کند، ولی زنان ما نسبت به نظام و کشور احساس
تعلق نمی کنند. احساس تعلق آن ها حداکثر نسبت
به خانواده خودشان است.
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 