پاورپوینت کامل پگاه پایداری دوران کودکی، نوجوانی، خانواده و اخلاق میرزا کوچک خان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پگاه پایداری دوران کودکی، نوجوانی، خانواده و اخلاق میرزا کوچک خان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پگاه پایداری دوران کودکی، نوجوانی، خانواده و اخلاق میرزا کوچک خان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پگاه پایداری دوران کودکی، نوجوانی، خانواده و اخلاق میرزا کوچک خان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۶۲
مشنو از نی، نی نوای بینواست
بشنو از دل، دل سرای کبریاست
نی چو سوزد، تل خاکستر شود
دل چو سوزد، خانه دلبر شود
مبارز مظلوم
بخش مهمی از مقاومت های پرافتخار
مردم مسلمان ایران بر ضد متجاوزان،
مستبدان و چهره های نفاق در یکی از مقاطع
حساس تاریخ معاصر، در قیام جنگل نمود
یافت. رهبر این حرکت مذهبی و سیاسی،
میرزاکوچک خان، انسان متدین و متعبدی بود
که اگر چه به تحصیلات علوم دینی روی
آورد، اما حوادث روزگار (شور مبارزه و احساس
وظیفه برای نبرد با جرثومه های ستم و دفع
مهاجمان و بیگانگان) مانع از آن گردید وی به
رتبه های بالای علمی و معرفتی در حوزه های
علوم دینی، ارتقا یابد.
اما ناگفته نماند که این اسوه پایداری در
برابر تیرگی ها، در مسیر زندگی از نوجوانی تا
زمانی که رهبری قیامی مذهبی و مردمی را
عهده دار بود به پرورش های معنوی و اخلاقی
اهمیت می داد، نمازش ترک نمی شد، با قرآن
مأنوس بود و توکل در اعماق وجودش
پرتوافشان بود، به خاندان عصمت و طهارت
نیز ارادت می ورزید. میرزاکوچک خان از سنین
شکوفایی، طی مسافرت ها و مطالعاتی که
داشت با دگرگونی های جدید و مقتضیات
زمان آشنا گردید و بر اساس چنین
آگاهی هایی در مبارزات مشروطه شرکت کرد.
از همان ایام روح باصفا و بدون آلایش او، از
بعضی اعمال خلاف موازین شرعی و اخلاقی
(که توسط برخی مدعیان آزادی و دموکراسی
صورت می گرفت) رنجیده خاطر می گشت و
رفتار نکوهیده آنان برایش غیر قابل تحمل
بود و به همین دلیل از این گونه افراد
کناره گیری کرد.
وی در طول هفت سال نبرد با قوای
استعماری فراز و نشیب های زیادی دید، رنج
و دشواری های جانفرسایی را تحمل کرد؛ از
تشکیل حکومت در گیلان تا خیانت دوستان
همسنگرش، رفیقان نیمه راهش، نفوذ افراد به
اصطلاح ملی گرا و در باطن فئودال وابسته به
استبداد به درون قیام جنگل. پیروزی در
رویارویی با ستم حکومت مرکزی چه قاجارها
و چه رضاخان، مقاومت در برابر مهاجمان
بیگانه، شکست و تنهایی، همه اینها
ناملایماتی بود که به وی روی نمود اما
شرافت و عزتش در این اصل نهفته است که
هیچ گاه از پای ننشست و در هیچ لحظه ای از
خویشتن سستی و ناتوانی بروز نداد و در برابر
جنایات، زشتی ها، تزویرها و دشمنان
دوست نما هرگز سر تسلیم فرو نیاورد.
زندگی، مبارزات و مرگش گواه آن است
که در این ماجراها سودای نان، هوای جاه و
قصد تجزیه طلبی و آشوب نداشته است. در
سرلوحه ای که افکار نهضت جنگل را تبلیغ
می کرد، این جمله معروف او به چشم
می خورد:
«من و یارانم در مشقت های فوقِ طاقت
چندین ساله، هیچ مقصودی نداشته و نداریم
جز حفظ ایران اسلامی از تعرّضات خارجی و
فشار خائنین داخلی. مقصود من و یارانم
حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز
است.»
افکار میرزاکوچک خان از اندیشه های
پیشروان نهضت های اسلامی صد ساله اخیر
از جمله سیدجمال الدین اسدآبادی الهام
گرفته، در راستای همین تفکر و باور بود که
هیأتی اسلامی این قیام را هدایت کند و اجازه
ندهد به سوی گمراهی و کژی گرایش پیدا
کند، بدین جهت کمیته ای به نام اتحاد اسلام
در حوالی تالش تشکیل داد تا به عنوان مغز
متفکر نهضت جنگل بر اصول ارزشی و دینی
تأکید ورزد و این حرکت را با رایحه معارف
اسلامی معطر سازد.(۱)
آنچه که مظلومیت این انسان دلیر و
روحانی مبارز را دوچندان می سازد، این است
که عده ای از مورخان، شرح حال نگاران اعم از
خارجی و داخلی در تحلیل ها و نگارش های
خود، خواسته اند تلاش وی را تحریف نمایند
و او را فردی آشوبگر معرفی کنند که از سر
قدرت طلبی با رژیم کمونیستی شوروی
سازش کرد ولی واقعیت این است که نهضت
جنگل با توطئه شوروی و انگلستان و رخنه
عوامل این دو قدرت به شکست انجامید. به
طور مسلّم اگر توافق شرق و غرب نبود هرگز
دولت مستبد رضاخان قادر نبود این شعله
فروزان را خاموش نماید. نگارنده در این
نوشتار کوشیده است گوشه ای از حیات این
بزرگمرد به خون خفته را با تکیه بر زندگی
خانوادگی و اخلاق او بنمایاند.
زایش و رویش
در محله کوچک اما باصفای
«استادسرای» رشت مردی خوشنام با نام
میرزابزرگ با خانواده اش زندگی می کرد. وی
نزد میرزاعبدالوهاب مستوفی (مسئول دفتر
مالیاتی آن زمان) به تحریر انشاء اشتغال
داشت و به همین دلیل به میرزا معروف
گردید.
در سال ۱۲۹۱ه··· .ق (مطابق
۱۲۵۸هـ.ش)، سکوت و آرامش شبانه بر پیچ
و خم محله ای که این خانواده می زیستند
حکمفرما بود. میرزا مشغول رسیدگی به امور
تجاری و حساب و کتاب خویش بود که به وی
خبر دادند همسرش آماده وضع حمل است.
سرانجام در میان هیجان و شادمانی حاضران
نوزادی پا به عرصه وجود گذاشت و گریه اش
با همهمه زنان همسایه و برخی خویشاوندان
آمیخته گردید. به وی خبر می دهند: چشمت
روشن! زیرا فرزندت به سلامتی به دنیا آمد و
پسر است. امید آنکه به لطف و رحمت خداوند
متعال آینده ای خوب داشته باشد.
میرزا غرق در سرور و شور گردید و
خدای را از این بابت سپاس گفت، سپس در
حالی که لبخند در سیمایش هویدا بود به
فردی که چنین خبر نویدبخشی را به او داده
بود، هدیه ای تقدیم کرد.
کودک را در پارچه ای سفید و پاک پیچیده
و نزد وی بردند. طفل را در آغوش گرفت و با
نگاهی حاکی از خشنودی و خوشحالی او را
غرق بوسه ساخت و در حقش دعا کرد. سپس
نخستین گام را در راه پالایش و تربیت
نیکوی فرزند برداشت و برایش نام خوبی
برگزید و «یونس» نامیدش.(۲) نوزاد از اوان
شکوفایی به میرزاکوچک شهرت یافت و تا
پایان عمر با نام کوچک خان یا کوچک جنگلی
شهرت داشت.
یونس موقعی دیده به جهان گشود که
ایران در حال از دست رفتن بود. پدرش ـ
میرزابزرگ ـ از این موضوع رنج می برد. اما
چه می توانست بکند. جلادان زبان ها را بریده
و دست را به زنجیر بسته بودند. داس ستم با
همکاری استکبار و نفاق، خوشه های هویت
اصیل این سرزمین را خرمن می کردند و
نابخردانه برای رسیدن به مقاصدی باطل و
هوس های هرزه، بر باد می دادند. در چنین
فضای تیره و تاری فریاد فداکاران در گلو
خاموش می گشت و در مواقعی سند رسوایی
جنایتکاران را بر بالای دارها به نمایش
می گذاردند.
پدر، آشفته از این بیداد در گوش
نوباوه اش قصه هایی از رزم و رشادت می گفت،
حماسه ها را در قالب داستان هایی کودکانه
برای طفل زمزمه می نمود، ماجرای مقاومت
بزرگمردانی که به قصد چیرگی حاکمیت حق،
قصد براندازی حکومت ضحاکان زمان را
داشتند و با عزت و سربلندی بر هر چه تاج و
تخت است پشت پا زدند.
میرزای کوچک در چنین اوضاعی بالید و
در خانه ای کوچک و ساده ولی سرشار از
صمیمیت به دور از شرارت ها به شکوفایی
رسید. هوای باطراوت، نسیم فرح زا و
باران های آرامبخشی که درختان و گل ها را
شستشو می دادند، گویی بر اعماق وجود
نورسته نفوذ کرده و او را پیرایش داده و جلا
می بخشند، چنان که سرشت و وجدان او را از
هر گونه کدورت و غباری که بر دل
شب پرستان زمان نشسته است دور می دارند.
مادرش، شیرزن عرصه همت و ایمان که
در مکتب تشیع و مجلس فاطمه زهرا(س) و
زینب کبرا(س) درس پایداری و پارسایی
آموخته بود، چنین کودکی شیرصفت به دنیا
آورد و چنان در پرورش او کوشید که در
نوجوانی و جوانی پوینده راه حماسه سازان
عاشورا گشت و همچون حضرت علی اکبر و
حضرت قاسم(ع) پرچم افتاده از کف یاران را
بر دوش کشید، چنان که دیگر بار نغمه
آرامبخش و فرح زای توحید را در فضای
آشفته ایران که آغشته به شرک و نفاق بود
فریاد نمود. آری این بانوی بااستقامت تصمیم
گرفت با عواطفی سرشار و کوشش های
تربیتی، فرزندی را تحویل جامعه اسلامی
دهد تا ابرهای سیاهی را که در آسمان ایران
هاله ای غمناک به وجود آورده بود برطرف کند
و تابش خورشید عدالت و استقلال را به
جویندگان راه هدایت و حقایق ناب
بشارت دهد.
میرزای کوچک ضمن پیمودن مسیر رشد
و تربیت با چنین پرورش هایی در طریق
درستی و راستی گام نهاد و با آن هوش و
فراستی که داشت احساس نمود دود بیداد
همه جا را فرا گرفته و خاک وطن اسلامی
دستخوش چپاول بیگانگان و متجاوزان قرار
گرفته است.(۳)
نوجوانی و جوانی
نبوغ ذاتی میرزا که حالا کودکی را پشت
سر نهاده و آهسته آهسته به نوجوانی گام
می نهد موجب گردید از همین دوران محتوای
داستان ها را تجزیه و تحلیل کند و عبرت های
خوبی از آنها بگیرد. با وجود اینکه سیزده بهار
را سپری می کرد اما حتی بازی های او
بزرگ منشانه می نمود و رفتار و گفتارش
معنادار بود. وقتی از کانون پرمهر خانواده به
جمع نوجوانان می پیوست با حضور او شکل
بازی بچه ها تغییر پیدا می کرد. گویی او در
حال و هوای بچه گانه می خواست سیمای
ناریان و نوریان را ترسیم کند و به همبازی ها
بفهماند هر چه خورشید روشنی دارد، ولی
شب ها تاریک است مگر آنکه مهتاب به امداد
بیاید یا چراغ نوری بیفروزد. شگفت آنکه
بچه های دیگر تحت تأثیر نکته سنجی های او
بودند و همچون پروانه بر گرد وجودش
می چرخیدند و از او درس ها می آموختند.
میرزای کوچک که حالا نوجوانی بیش
نمی باشد شاهد تمام زورگویی و تجاوزهاست،
چنان کینه ای از ظلم اربابان جفا بر دل دارد و
چنان آتشی در سینه پاکش شعله ور است که با
هیچ آبی پاک نمی شود و فروکش نمی کند. در
خلوت خویش، با خدایش نجواها دارد و
آرزوهایش چنان والاست که جز گوش
خداجویان، هیچ گوشی خواهان شنیدن آن
نمی باشد. نسبت به تهیدستان و ستمدیدگان،
قلبی سرشار از عطوفت دارد و در خصوص
ستم پیشگان در دلش آتشفشانی از خشم و
نفرت در حال شکل گیری است. آرزویش این
است که روزی شاهد فرو ریختن کاخ
ظالمان باشد.
در آغاز نوجوانی وقتی شنید میرزای
شیرازی برای رویارویی با سیاست های
استعماری انگلیس قیام کرد و فتوای
دلیرانه ای داد، در پوست خود نمی گنجید و به
این پیروزی می بالید اما این اقدام را کافی
نمی دانست. می خواست با چشمان خویش
ببیند طومار ستم و تجاوز در هم پیچیده شده
است.
میرزا از سیدجمال هم نامی و مبارزاتی
شنیده بود، این سید حرف های دل این
نوجوان را فریاد می کرد و بدین ترتیب مهرش
بر دل و جان میرزا نشست با این امید که
روزی نام و یاد آن عالم مبارز را بار دیگر زنده
کند و به راهش پا گذارد.
یک بار موقعی که مشغول بازی های
دنیای بچگی بود مژده ای خوب، خنده ای بر
لبانش نشانید و او را در موجی از امید و شادی
قرار داد، برای لحظاتی ابرهای غم از آسمان
ذهنش به کناری رفتند زیرا شنید میرزا رضای
کرمانی ریشه استبداد ناصرالدین شاه را
خشکانید و بر زندگی سراسر ستم و
عیّاشی های وی پایان داده است. حالا
احساس می کرد می تواند با اطمینان در
مسیری مهم گام بردارد و کاری را که این
افراد آغاز کرده اند ادامه دهد.
یونس پس از آنکه خواندن و نوشتن و
مقدمات ادبیات فارسی و عرب را در یکی از
مکتبخانه های زادگاهش آموخت بر حسب
علاقه های درونی تصمیم گرفت به فراگیری
علوم دینی و معارف قرآنی و روایی روی آورد.
به همین دلیل سالیانی در مدرسه حاج حسین
واقع در صالح آباد و نیز مدرسه جامع رشت به
یادگیری زبان و ادبیات عرب، منطق، مقدمات
فقه و اصول پرداخت و مدتی در یکی از
حجره های طبقه اوّل مدرسه «نایب الصدر»
در بازار زرکشان سکونت داشت.
او تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ
۱۳۱۲ه··· .ق یاد گرفت، از آن پس به تحصیلات
بالاتر در صرف و نحو، معانی و بیان، منطق،
فقه و اصول علاقه نشان داد.
در سال ۱۳۲۲ه··· .ق در عالی ترین درس
دوره سطح حوزه علمیه یعنی «کفایه الاصول»
حضور یافت. استادش در این رشته از علوم
دینی آیت اللّه «سید عبدالوهاب ضیاء بری»
(۱۲۹۴ ـ ۱۳۵۷ه··· .ق) بود که در زمره ناموران
صومعه سرا به شمار می آمد و از شاگردان
آخوند خراسانی بود. میرزایونس با الهام از
تلاش های مبارزاتی این مجتهد فرزانه به
عرصه های سیاسی روی آورد و به مجاهدان
و مشروطه طلبان پیوست، برخی منابع
خاطرنشان ساخته اند در هنگام فتح تهران که
به سال ۱۳۲۶ه··· .ق توسط مشروطه خواهان
انجام گرفت، میرزاکوچک خان در حوزه علمیه
قزوین مشغول تحصیل بوده و همراه مبارزین
گیلانی به تهران رفته است. در این شهر نیز
در مدرسه «محمودیه» تحصیلات حوزوی را
پی گرفته است. ذوق سلیم این روحانی جوان،
او را در ضمن تحصیلات، به حفظ اشعار
پیشگامان شعر وا می داشت و گاهی نیز
خودش اشعاری را می سرود.(۴)
اخلاق و سرشت
میرزاکوچک خان جوانی خوش اندام،
مؤدب و فروتن بود. چشمان زاغ، سیمایی
متبسم، بازوانی ورزیده و پیشانی گشاده
داشت. در روابط اجتماعی با دوستان،
خویشاوندان و آشنایان بسیار خوش برخورد،
مهربان و توأم با صمیمیت بود، چنان که از
جنبه روحی، انسانی پاکدامن و معتقد به
واجبات دینی و پای بند به اصول اخلاقی به
شمار می آمد. در تصمیم گیری ها به قرآن تفأل
می زد و به استخاره هم عقیده داشت. هیچ
گاه واجباتش ترک نمی گردید و از اقامه نماز،
روزه گرفتن و حتی انجام برخی عبادات
مستحبی و نوافل کوتاهی نمی کرد. غالبا در
بین دو نماز آیاتی از قرآن را که در باره توکل و
مبارزات مردان مجاهد بود زمزمه می کرد.
اعتقادش بر این بود اقدام به هر کار مهمی
چنانچه با مشیت و خواست الهی همراه
نباشد، ثمری ندارد.
انسانی ساکت، اندیشور و آرام بود،
آهسته، سنجیده و حساب شده سخن
می گفت. اظهاراتش غالبا با لطایف،
بدیهه گویی و مزاح توأم بود و از شوخی های
دیگران نیز لذت می برد. در قیافه اش جذبه ای
بود که هر کس با وی روبه رو می گردید به
ندرت اتفاق می افتاد که مجذوب و تحت تأثیر
متانت و فریفته بیاناتش نشود. موقعی که
قزاقان ایرانی را به اسارت می گرفت با
سخنانی گرم و دلنشین با آنان سخن می گفت
و ضمن آشنا ساختن آنان به حقایق، این افراد
را مجذوب حرکات و اخلاق خویش می ساخت
به گونه ای که آنان با دیدگان اشکبار و دل های
آکنده از محبت، او را ترک می نمودند.
در جنگ «ماکلوان» میرزاکوچک خان
اسیران را با عزت و احترام مرخص نمود و با
دادن خرجی و لباس لازم به آنان،
بزرگ منشی را در حق شان به جای آورد. اگر
چه دل پرخونی از دیکتاتوری و اعمال خلاف
عدالت دولت مرکزی داشت اما هیچ گاه،
خواهان خونریزی و رویارویی شتابزده نبود و
تا آنجا که امکان داشت می کوشید دل ها را
تسخیر کند. با قلب مهربانش از خطاها چشم
می پوشید و راههایی را برای بازگشت
مخالفان و دشمنان باز می گذارد؛ گرچه هر چه
محبت می ورزید کمتر عطوفت می دید اما
همچنان بر سر مهر بود! با دوراندیشی های
خردمندانه جلوی بسیاری از جهالت ها و
غرض ورزی ها را می گرفت. اگر چه نسبت به
مسائل و حوادث روزگار، ناآرامی و تلاطم
روحی داشت اما چون کوه باصلابت و استوار
بود و این ویژگی از اهداف خدایی و پایداری
عقیده او حکایت داشت.(۵)
ایمان، حُسن عقیده، صفای باطن و
راستی در روح و روانش موج می زد. با چنین
خصالی با پیشامدها و حوادث روزگار رویارویی
می کرد و پیروان و همدستان خود را رهبری
می نمود. هیچ سیاستی را مفیدتر و مؤثرتر از
راستی و درستی نمی شناخت، به همین جهت
زبانش فقط به حق، گویا بود. بسیار مشتاق
بود دوستانش نیز این شیوه را پیش گیرند اما
متأسفانه برخی در حق وی و جامعه خیانت
کردند؛ او مدام این شعر را زمزمه می کرد:
به گیتی به از راستی پیشه نیست
ز کژی بتر هیچ اندیشه نیست
موقعی که افراد افراطی رفتارش را مورد
انتقاد قرار دادند و زبان به نکوهش گشودند،
در جواب شان نوشت: بنده عقیده دارم که
افکار مرد برای سوق یافتن به سوی یک
حرکت ضد استعماری و استبدادی به تبلیغات
صادقانه و محترم شمردن باورها و سنت های
دینی، نیاز مبرمی دارد و راستی و درستی، از
صد هزار قشون و نیروی رزمی و آتش گلوله
بهتر است. مذهب و اعتقادات دینی، خشونت
و تندی بی جهت را تعدیل و اصلاح
می کند.(۶)
او بر این باور بود هر مسلمان پاکدلی باید
دَیْن خود را نسبت به افراد جامعه ادا کند و به
اندازه بهره مندی از اجتماع، خیر و فایده ای به
مردم برساند و رسیدن به این منظور جز در
سایه تلاش و پایداری و مبارزه میسّر
نمی باشد و نباید در مقابل دشمنان داخلی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 