پاورپوینت کامل «چادر سفید پاک و زیباست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «چادر سفید پاک و زیباست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «چادر سفید پاک و زیباست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «چادر سفید پاک و زیباست» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۶

چوری سی بی تمیزُ جوونّو

گزارشی از زنان سپیدپوش شهر ملائک

همه چیز با یک تلفن در هفته زن شروع
می شود و بعد دریافت نامه، تلفن، تلفن و باز
هم یک نامه دیگر و تمام اینها از سوی خانم
«زهرا دستان» مدیر کانون فرهنگی اجتماعی
بانوان بخش «بن رود» استان اصفهان است.

وقتی از زبان وی که مشترک چندین
ساله مجله است، می شنویم در «بن رود»
شهری به نام «وَرْزَنه» وجود دارد که
سفیدترین شهر ایران نام گرفته و زنان و
دختران آن اغلب با چادر سفید در معابر و
مکان های عمومی ظاهر می شوند، ابتدا همه
چیز به نظرمان زیبا و رؤیایی می آید و سپس
جذابیت فرهنگی خبر خودش را نشان
می دهد. دیگر انصاف نیست دعوت های مکرر
این مدیر کوشا را بدون پاسخ بگذاریم، پس
آهنگ سفر می کنیم تا با این شهر و سنت
فرهنگی و دیرینه آن آشنا شویم.

با نشانی که با نمابر به دفتر مجله ارسال
می شود، پس از پشت سر گذاشتن اصفهان،
در جاده نائین بعد از گذشتن از راهها و
دهستان ها به تابلویی که نشانگر مسیر
«ورزنه» است، می رسیم.

«ورزنه» در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شرقی
اصفهان با ۸/۲۲۹ هکتار وسعت و با آب و
هوایی گرم و خشک در دل کویر و در
همسایگی نائین، یزد، بخش های جلگه و
جرقویه و تالاب گاوخونی غنوده است.

بخش «بن رود» یک شهر دارد و هفده
روستا. «ورزنه» مرکز این بخش است با حدود
دوازده هزار جمعیت و «اُشکهران»،
«جندان»، «قورتان»، «قلعه امام»، «بلان»،
«کفران»، «هاشم آباد»، «باقرآباد»،
«شریف آباد»، «فارفان»، «سهران»، «بزم»،
«کبریت»، «کفرود»، «رنگیده»، «ابوالخیر» و
«طهمورثات»، روستاهایی هستند که شهر
«ورزنه» و کبوترخانه های اطراف آن را در
میان گرفته اند.

به «ورزنه» رسیده ایم و به مزارع سفید
پنبه، و با دیدن زنان و دخترکانی که چادر
سفید ساده و یکدست بر سر دارند دیگر
مطمئن شده ایم که در قلب این شهر هستیم،
شهری کوچک و آرام در کنار زاینده رود، بدون
هیاهو و ترافیک. ناگهان چقدر دل مان پَر
می کشد برای چادرهای سفید احرام مان که
اگر بود، ما هم دو سه روزی می شدیم یکی از
زنان «ورزنه».

وقتی کانون امور بانوان را در کتابخانه
عمومی شهر پیدا می کنیم، خانم «دستان»
سفیدپوش هنوز باورش نمی شود که دعوتش
را پذیرفته و پا در «ورزنه» گذاشته ایم.

جالب اینجاست که میزبان ما اهل
«ورزنه» نیست. وی متولد شهر «انارک»
است و از سال دوم دبیرستان آموزشیاری
نهضت سوادآموزی را شروع کرده و پس از
گرفتن دیپلم و تدریس در «انارک» به
«ورزنه» آمده تا در این شهر به کارش ادامه
دهد.

خانم «دستان» می گوید: «شهر ما حدودا
دو ساعت با ورزنه فاصله دارد. مدت ها از این
شهر و آداب و رسوم آن و چادر سفید زنان
چیزهایی شنیده بودم و خیلی نظرم را جلب
کرده بود. دلم می خواست از نزدیک با این
شهر آشنا شوم تا اینکه از سوی آموزش و
پرورش برای ادامه تدریس، چندین شهر
پیشنهاد شد و من ورزنه را انتخاب کردم.»

بودن در ورزنه چه حسی به
شما می دهد؟

اولین روزی که وارد ورزنه شدم ظهر
بود و با تعجب دیدم همه در حال دویدن
هستند. فکر می کردم حتما اتفاق خاصی
افتاده ولی وقتی دنبال مردم راه افتادم متوجه
شدم که همه برای شرکت در نماز جماعت
عجله می کنند، چیزی که شبیه آن را در هیچ
شهری ندیده بودم.

مردم ورزنه بسیار مذهبی و معتقد هستند
و بسیار میهمان نواز. من در این شهر غریبه
بودم ولی خیلی زود مردم مرا قبول کردند و
مردها به همسران شان اجازه دادند تا در
کلاس های نهضت سوادآموزی شرکت کنند.

الان شش سال است که در ورزنه هستم
و علاوه بر کلاس های نهضت، کلاس قرآن
هم برگزار می کنم. پنج سال مربی کانون
بانوان بودم تا اینکه سال گذشته از سوی
بخشداری و فرمانداری اصفهان مسئول
کانون شدم.

وی در ادامه می گوید: «دوست دارم با
توجه به مسئولیتی که در کانون دارم زنان و
دختران ورزنه را در کارهای فرهنگی فعال
کنم. تا به حال موفق شده ام بیست دختر
ورزنه ای را تشویق کنم تا آموزشیار نهضت
سوادآموزی شوند. تمام تلاشم این است که
فرهنگ و شعور اجتماعی زنان ورزنه بالاتر
برود. برای این کار هم کتابخانه کوچکی
مختص کانون ایجاد کرده و کتاب ها را در
اختیار اعضا می گذارم. البته دختران ورزنه هم
می توانند در ساعاتی خاص از کتابخانه
عمومی شهر که متعلق به اداره ارشاد است
کتاب بگیرند ولی ترجیح می دهند عضو
کتابخانه کوچک کانون باشند و کنار دختران
دیگر.»

از بروشورها و پوسترهایی که به دیوارِ
تنها اتاق کانون نصب شده است متوجه
می شویم که خانم «دستان» واقعا تلاش
می کند تا در محدوده یک اتاق با یک خط
تلفن، یک کامپیوتر و چندین کتاب، کلاس ها
و جلسات مختلفی برای دختران «ورزنه»
برگزار کند و شعارش این است که کانون،
محل آموزش مهارت های زندگی و حل
مشکلات زنان است.

آموزش قرآن، احکام، اخلاق، بهداشت
خانواده، کمک های اولیه، صرفه جویی و
استفاده بهینه از آب، برق و گاز، تشویق زنان
جهت شرکت در کلاس های نهضت
سوادآموزی، برگزاری جشن ها و اعیاد،
همایش ختم قرآن در ماه رمضان، ختم
صلوات و زیارت عاشورا و دعای توسل در هر
هفته؛ برگزاری مسابقه، شرکت در نمایشگاه،
برگزاری روز جهانی خانواده، تقویت کتابخانه
کانون، برگزاری اردوهای سیاحتی و زیارتی،
تشکیل «NGO» خواهران جامعه الزهرا و
ثبت آن در انجمن های غیر دولتی و … از
جمله فعالیت های فرهنگی کانون بانوان
است.

فعالیت های بهداشتی و مشاوره ای نیز
برای رعایت بهداشت جسم و روح از سوی
این کانون با جلساتی تحت عناوین: ازدواج
نامناسب یکی از عوامل اعتیاد، مسمومیت
حاملگی در زنان چاق، سردردهای میگرنی،
آموزش زنان برای دوران بچه داری،
حاملگی های زودرس و سوء تغذیه، افسردگی،
رنگ مو و خطر ابتلا به سرطان، آگاهی
زوجین در تنظیم خانواده، لزوم مراقبت
دختران نوجوان در برابر خشونت، اخلاق
اسلامی، درک مشکلات همسر، سلامت
محیط کار، شناخت ایدز و مبارزه با آن،
پیشگیری از اعتیاد، مراقبت از پوست، اهمیت
تحصیل دختران، حفظ فرهنگ چادر سفید،
حقوق متقابل زن و شوهر، محبت به کودکان
و عوارض تنبیه بدنی و … برگزار می شود.

سرآمد تمامی این جلسات آموزشی و
همایش های کوچک هم برگزاری همایش
بزرگ چادر سفید به مناسبت تولد حضرت
فاطمه(س) و روز زن است.

خانم «دستان» در مورد برگزاری همایش
چادر سفید می گوید: «قبل از اینکه به فکر این
همایش بیفتم در دو همایش ازدواج و حجاب
شرکت کرده بودم و همان جا بود که فکر
برپایی همایشی برای احیای سنت چادر
سفید به ذهنم رسید. قبلاً تمام زنان ورزنه
بدون استثنا چادر سفید سر می کردند ولی با
گذشت زمان تعداد زنانی که چادر مشکی به
سر می کردند زیاد شد. دوست داشتم به
شکلی دختران این شهر را تشویق کنم تا
چادر سفید را جدی تر بگیرند. اولش طرح را
به امور بانوان فرمانداری اصفهان ارائه کردم
و پس از کسب نظر مساعد آنها، همه
ارگان های ورزنه همکاری کردند و این
همایش با کمک اداره آموزش و پرورش،
میراث فرهنگی، کانون شهید مطهری و
اعضای کانون بانوان و مربیان آن برپا شد.

همایش را هم در مدرسه انقلاب شهر
برگزار کردیم و صد و هفتاد خانم در آن شرکت
کردند. شرط شرکت در همایش هم بر سر
داشتن چادر سفید بود.

همایش بسیار خوب برگزار شد و زنان و
دخترانی که به خاطر حرف دیگران چادر
سفید را کنار گذاشته بودند، باز بنا به سنت
دیرینه شهرشان چادر سفید سر کردند.»

نظر خودتان در مورد چادر
سفید و استفاده از آن چیست؟

دیدن چادر سفید زنان به انسان
آرامش می بخشد چرا که سفید نشانه پاکی و
روشنی است. با اینکه دوست داشتم چادر
سفید سر کنم، اما چون بومی ورزنه نبودم،
تردید داشتم تا اینکه وقتی دختران را تشویق
به سر کردن چادر سفید می کردم آنها گفتند
خودتان هم چادر سفید سر کنید. با حمایت
زنان ورزنه من هم چادر سفید سر کردم و آنها
مرا پذیرفتند و من به آرامش واقعی رسیدم.
بی دلیل نیست که ورزنه به شهر ملائک
معروف شده است چون واقعا چادر سفید زنان
انسان را به یاد ملائک می اندازد.

خاطره ای هم از اولین روز به
سر کردن چادر سفید به خاطر
دارید؟

زمستان سال گذشته بود و یادم است
هوا خیلی سرد بود. آن روز یکی از
سوادآموزانم مرا به خانه شان دعوت کرده بود.
بوی غذا توی خانه شان پیچیده بود. اکرم،
دختر سوادآموزم سفره انداخت و نان سنگک
و آبگوشت را گذاشت توی سفره. هر دو چادر
سفید سرشان بود ولی من چادر مشکی به سر
داشتم. خیلی دلم می خواست مثل آنها باشم
ولی هیچ کدام از معلم های غیر بومی ورزنه
چادر سفید سر نمی کردند و من خجالت
می کشیدم که بگویم دوست دارم از سنت
زنان شهر آنها الگو بگیرم. بعد از جمع شدن
سفره وقتی در اتاق تنها ماندم چادر سفید
اکرم را روی جارختی دیدم. با اینکه کسی در
اتاق نبود ولی پنهانی دور و برم را نگاه کردم و
چادر را برداشتم و به سر انداختم. وقتی در
آینه به خودم خیره شدم احساس غرور و
خوشحالی می کردم. دلم می خواست همیشه
همان طور باشم. همین که صدای پای اکرم
را شنیدم فوری چادر را سر جایش گذاشتم و
نشستم.

اکرم با سینی چایی آمد و وقتی متوجه
اضطراب و هیجان من شد، علت را پرسید
ولی چیزی نگفتم و ناراحت به خانه برگشتم.
دلم می خواست من و همه معلم های دیگر
هم چادر سفید سر می کردیم. رفتم جلوی آینه
ایستادم و فکر کردم چادر سفید به سر دارم.
خواهرم که برای همراهی با من به ورزنه آمده
بود، پرسید چرا جلوی آینه ایستاده ام. بالاخره
طاقت نیاوردم و آرزویم را به او گفتم. در چادر
سفید وقار و بزرگی احساس می کردم. روز بعد
در حسینیه امام حسن عسگری(ع) ورزنه
نشستی با دختران داشتم. همه چادر سفید به
سر داشتند و من از آنها پرسیدم چادر سفید
سر کنم یا نه؟ که همگی گفتند بله و وقتی
علت را پرسیدند، گفتم رنگ سفید شادترین
رنگ هاست که پیامبر اکرم(ص) نیز به
پوشیدن آن تأکید داشتند و می فرمودند که
مسلمانان رنگ سفید بپوشند تا آلودگی و
کثیفی آن سریع دیده شده و شسته شود.

بعد به آنها گفتم که علت شادی آنها به
نظر من چادر سفیدشان است. از آن روز به
بعد احساس می کنم بهترین حجاب را پیدا
کرده ام و عاقبت من هم مثل تمام
سوادآموزانم چادرسفیدی شدم.

خانم «دستان» که علاوه بر تدریس در
نهضت سوادآموزی و قبول مسئولیت کانون
بانوان ورزنه، به طور مکاتبه ای آموزش
نهج البلاغه می بیند، دانشجوی رشته
کتابداری و اطلاع رسانی در اصفهان است و
دو روز در هفته برای گذراندن کلاس هایش به
اصفهان می رود.

جالب اینجاست که وی با توجه به مشغله
کاری و تحصیلی خود از مشکلاتی که پیش
رو داشته نمی هراسد و دایم می گوید همه چیز
خوب است. هر چند ما از زبان خواهرش خانم
«مریم دستان» می شنویم که وی شش سال
تمام در یکی از اتاق های اهالی «ورزنه» بدون
لوله کشی گاز و آب گرم، با چراغ نفتی غذا
درست کرده و زمستانش را تابستان و تابستان
را زمستان کرده است. ولی او همچنان معتقد
است که همراه با خواهرش خودشان را با
شرایطی که در «ورزنه» دارند هماهنگ
کرده اند و حتی از آنجایی که لهجه شهر
خودشان نزدیک به گویش اهالی «ورزنه»
است از این جهت نیز مشکلی نداشته و زود
صحبت با زبان «ورزنه» را آموخته اند.

تنها مشکلی که در نظر خانم «دستان»
بزرگ جلوه می کند و آرزوی حل آن را در سر
می پروراند، بهبود یافتن وضعیت شغلی زنان
در این شهر است چرا که زنان غیر از
قالی بافی، سفره بافی و کمک به مردان در
کشت، امکاناتی برای آموزش خیاطی،
گلدوزی و … ندارند تا درآمدی کسب کنند. لذا
همیشه در خانه هستند و اغلب پای دار قالی.

پیرزنی از اهالی با گویش خاص شهرشان
از قالی ها و سفره هایی که در طول سال های
گذشته بافته است می گوید و ما جَسته و
گریخته متوجه حرف هایش می شویم.

گویش مردم «ورزنه» و روستاهای
اطراف آن بسیار جالب است و عجیب تر،
اسامی است که ریشه در این گویش خاص
دارند. اسامی مکان ها و مزارعی چون:
«پینارت»، «دنارت»، «اسپارت»،
«تیمیارت»، «اسپینا»، «ایچی»، «اژیه»،
«برسیان»، «جوزدان»، «جندیج»،
«طالجرد»، «فرچویز»، «جبشت»،
«هینی جرد»، «یسنا» و … و ما می دانیم که
«مزدیسنا» به معنی نماز و سرود و نیایش از
یشت های اوستاست و «یسنا» در حال حاضر
معروف ترین مزرعه «ورزنه» است.

گویش اهالی این شهر شاخه ای از زبان
پهلوی، ساسانی و پارسیک جنوبی است و
عده ای بر این باورند که زبان شان زرتشتی
است چرا که بسیاری از واژه های متداول در
زبان آنها در اوستا موجود می باشد.

«ورزنه» نیز یکی از همان واژه هایی
است که از همان بدو ورود به این شهر
می خواهیم مفهومش را دریابیم.

از آنجایی که این شهر سابقه تاریخی
دارد و برپایی آن به قبل از اسلام می رسد،
می توان حدس زد که این نام هم زرتشتی
باشد. در مورد این نام نظرات مختلفی موجود
است؛ یکی اینکه، نام «ورزنه» از «وَرزنا» که
جزو تقسیمات اجتماعی و کشوری زمان
ساسانیان بوده به جا مانده است. برخی
معتقدند در عهد حکمرانان سلجوقی،
سیستان میراث خانوادگی آنان بوده و واژه
«ورزنه» که معادل کلمه سیستانی «ورغنه» به
معنی گسترده بوده، می باشد و این واژه تحت
ادبیات زرتشتی تبدیل به «ورژنه» و سپس
«ورزنه» شده است.

برخی «ورزنه» را به معنای ورزیدن و
کشت دادن می دانند و از آنجایی که در
روزگاران قدیم در این منطقه کشاورزی بسیار
مطرح بوده، لذا به این نام معروف شده است.
نظر دیگر این است که زرتشت سه گروه یار
داشته به نام های «خطیب»، «اثیرمن» و
«ورزندگان»، که گروه آخر، یاران کشاورز
زرتشت بوده اند و این نام از آنها به جا مانده
است. اما آخرین نظر این است که «ورزنه» از
دو بخش «ور» به معنی «کنار» و «زنه»
مخفف «زاینده رود» تشکیل شده است.
«زاینده رود» یا همان «زنده رود» نهایتا به
«زنه» تبدیل شده و «ورزنه» همان
«ورزندک رود» می باشد یعنی «در کنار
زاینده رود» و این مفهوم به چشم و گوش ما
بیشتر آشناست چرا که زاینده رود از میان شهر
می گذرد و پلی قدیمی که مربوط به زمان
دیلمیان و سلجوقیان است با ۶۷ متر طول و
۵/۶ متر عرض بر فراز آن است. هر چند
برای عبور و مرور ماشین ها، پل جدیدی نیز
ساخته شده است و پل قدیمی با
سنگفرش های آجری اش گذرگاهی است
برای تماشای زاینده رود و شهری رؤیایی که
در کنار آن دل به دشت سپرده است.

در مورد سنت چادر سفید که شاید به
قدمت پیدایش «ورزنه» باشد، نظرات
متفاوتی است و برخی معتقدند گرمای شدید
تابستان در این شهر کویری دلیل استفاده از
رنگ سفید است.

دکتر «سیروس شفق» در کتاب
«جغرافیای اصفهان» در این باره نوشته
است: «زنان ورزنه بدون استثنا چادر سفید به
سر می کنند که معرّف گرمای شدید تابستان
است. عقیده بعضی نیز بر این هست که چون
همیشه پنبه موجود بوده امکان تهیه چادر
سفید از نخ آن به راحتی میسر بوده است.

در اظهار نظر دیگری پیرامون علت
پوشش سفید زنان ورزنه چنین آمده است: از
آنجا که ورزنه در گذشته یار زرتشتیان بوده
است، این رسم بنا به اظهار نظر برخی از
نویسندگان از رسومات آنها بوده است، چرا
که روحانیون زرتشتی لباسی از پنبه
می پوشیدند و نوار مقدسی در تشریفات
مذهبی به گردن می آویختند که از جنس پنبه
بوده است.»

همین که به مفهوم و معنی شهر
«ورزنه» پی می بریم، همصحبتی با اهالی و
دانستن حکایت چادر سفید از زبان اعضای
سفیدپوش کانون بانوان نیز شنیدنی است.

«فرزانه حیدری» می گوید: «من خودم
ابتدا چادر مشکی را انتخاب کردم اما بعد به
خاطر گرمی هوا و احساس شادی با رنگ
سفید، تصمیم گرفتم چادر سفید سر کنم و
خانواده ام هم خوشحال شدند. بعضی
دوستانم چادر سفید را دوست ندارند و حتی
ما را مسخره می کنند ولی من دوست دارم از
چادری که سال های سال زنان شهرم سر
می کردند استفاده کنم.»

وی در مورد زبان اهالی شهرش اضافه
می کند: «زبان ورزنه ای زبانی قدیمی است و
ما به خاطر اینکه این زبان جزو عقاید و
رسومات ماست آن را حفظ می کنیم. حتی
گاهی در کلاس درس، به زبان ورزنه ای درس
جواب می دهیم هر چند معلم های غیر بومی از
این کار خوش شان نمی آید.»

«سمانه زارعی» که اول دبیرستان است
می گوید: «من دقیقا از روز زنِ سال گذشته
چادر سفید سر کردم. بعد از برگزاری همایش
چادر سفید در روز زنِ امسال نیز بیشتر
تشویق شدم و سعی کردم دوستانم را هم
تشویق کنم تا بیشتر چادر سفید سر کنند.
وقتی چادر مشکی سر می کنم، دلم می گیرد و
چهره ام غمگین می شود. دلم می خواهد
لباس هایم همیشه رنگ های متنوع و شادی
داشته باشند.»

وقتی به مسافرت می روید باز
هم از چادر سفید استفاده
می کنید؟

نمی شود در شهرهای دیگر چادر سفید
سر کرد چون مردم که نمی دانند رسم و رسوم
ما چیست و ممکن است مسخره مان کنند.

آرزویت چیست؟

وضعیت مردم ورزنه روز به روز بهتر
می شود ولی دلم می خواهد بهتر از این باشد.
مثلاً در رشته کار و دانش کلاس های
فیلمبرداری، موسیقی و نقاشی بگذارند چون
من و دوستانم به این رشته ها علاقه داریم.

«فرشته صفری» کلاس دوم راهنمایی
می گوید برخی دوستانش به او می گویند وقتی
چادر سفید سر می کند مثل پیرزن ها می شود
ولی چادر سفید او را شاد و سرزنده نگه داشته
است و به خاطر همین علاقه، هرگز چادرش
را عوض نمی کند.

«زهره قطبی» هم معتقد است سیاه،
رنگ اندوه و افسردگی است و در مقابل سفید،
رنگ شادی و آرامش. او مدتی چادر سفید سر
کرده ولی پشیمان شده و پس از تجربه چادر
سیاه، دوباره به چادر سفید روی آورده است.

«مهری کاظمی» شاگرد دوم راهنمایی
هم می گوید: «چادر سفید باعث می شود رنگ
و روی شهر باز شود. مادرم از اول چادر سفید
سر می کرد من هم سر کردم اما فامیل هایمان
که در شهرهای دیگر هستند چادر سفید را
دوست ندارند. بعضی ها هم می گویند با دیدن
زنان چادر سفید فکر می کنند روح دیده اند!»

«اشرف آهکی» هم اعتراف می کند از
وقتی در همایش چادر سفید شرکت کرده و
صحبت های خانم «دستان» و دیگر
سخنرانان را شنیده است، تصمیم گرفته که
نگذارد سنت دیرینه شهرشان از بین برود.

«فریبا غنی» هم می گوید: «چادر سفید
از نظر اقتصادی به نفع مردم است چون
قیمتش چهار هزار تومان می شود و اگر جایی
از آن پاره شود، زنان آن قسمت را قیچی
می کنند و تکه چهارگوش دیگری به آن
قسمت می دوزند که به آن «سِرگه» می گویند و
این تکه ها همیشه در اطراف سر است که
زودتر پاره می شود. از طرفی دیگر از نظر
اسلام سفید رنگ بسیار خوبی است و
حرارت کمتری جذب می کند. با کشت پنبه در
اطراف شهر هم مردم به پارچه بافی روی
آورده و چادر سفید می دوختند که کم کم
تبدیل به سنت شده است.»

«مهین جمالی» نیز معتقد است چادر
حضرت فاطمه(س) سفید بوده و به همین
خاطر دلش می خواهد چادر او هم سفید باشد.

«زهرا عطایی» چادر سفید را جزء
افتخارات شهر «ورزنه» می داند و اینکه
سفیدی نشانگر تمیزی است پس هر کسی
واقعا تمیز باشد از چادرش مشخص می شود.

«آتنا غنی» دوم راهنمایی نیز از تشویق
خانم «دستان» در مورد پوشیدن چادر سفید
می گوید و اینکه سفید شادابی و طراوت به
همراه دارد و مسئولین نیز به بچه ها چادر
سفید هدیه می دهند.

«مریم جمالی» نیز از رسم دیگری به جز
چادر سفید می گوید. از مراسمی که در شب
نیمه شعبان اجرا می شود و جوانان به نیت
جمع کردن عیدی پشت در خانه مردم
می روند؛ و دمی نمی گذرد که اعضای کانون
همه با هم این شعر را به زبان محلی خود
می خوانند: «جیر جیرونّی، هویا؛ مالَک گرونّی،
هویا؛ وِر دِلمون نّی، هویا؛ اگه دمون نخوا
گوشِمو بِبُنّی، هویا؛ یوزگردو، هویا؛ واهام
نوکچی دارو، هویا؛ گندم کوپچی دارو، هویا؛
زومامون تخت ناشت، هویا؛ آروسمون وِرُش
ناشت، هویا؛ دستبنده مون دسوش کَ، هویا؛
پابندمون ناش کَ، هویا؛ اُشتر قطار هر چی
داری بردار بیار، هویا.»

«آهای خبردار شوید نان گران است، به
ما بدهید، اگر دلمان نخواست گوش مان را
ببرید، گردو گرد است، بادام نوک تیز دارد، با
گندم نان درست می کنند، داماد بر تخت
نشست، عروس کنار او نشست، دستبند به
دستش کردیم، پابند به پایش کردیم، اینجا
ایستاده ایم هر چی دارید بردارید و بیاورید.»

«هویا» نیز شبه جمله ای است که همگی
به معنی هشدار با هم تکرار می کنند.

بعد از شنیدن حرف های اعضای کانون
به سراغ مسئولان شهر می رویم.

آقای «ماشااللّه طحانیان زاده مهابادی»
بخشدار «بن رود» در مورد «ورزنه» و
ویژگی های این شهر می گوید: «قبل از شروع
خدمتم در ورزنه مشغول مطالعه فرهنگی
در باره این شهر و تالاب گاوخونی که در
مجاورت آن است بودم. بعد از اینکه به ورزنه
آمدم و از نزدیک با آداب و رسوم مردم و
فعالیت های فرهنگی اجتماعی آشنا شدم،
دیدم در این شهر کمبود مدرسه و بخصوص
دبیرستان وجود دارد لذا برای مدرسه سازی
تأمین اعتبار کردیم و مدرسه ساختیم.

کتابخانه عمومی شهر فعال شد. به
اهالی تلفن واگذار شد. توجه استانداری و
میراث فرهنگی اصفهان را به این شهر و
قدمت آن جلب کردیم تا گردشگران به اینجا
بیایند. همکاران هم آمدند و یک همایش
گردشگری برگزار کردیم در مورد صنایع
دستی و آداب و رسوم ورزنه که حتی معاون
رئیس جمهور وقت هم آمد و اعتبارات
خوبی داد.

قلعه قورتان پس از ارگ بم، دومین بنای
خشتی از لحاظ وسعت و قدمت در جهان
است و قرار شده قلعه ترمیم شده و
گردشگری در این منطقه فعال شود تا درآمد
مردم نیز افزایش یابد.

احیای تالاب گاوخونی با وجود
خشکسالی در منطقه و همچنین ساخت یک
جاده برای تالاب از دیگر کارهای ماست.
حتی قصد داریم برای ساخت یک راه از
تالاب به یزد هم تأمین اعتبار کنیم و این کار
باعث می شود راه یزد و ورزنه نزدیک تر شود
و علاوه بر جذب گردشگر بیشتر به اقتصاد هر
دو منطقه کمک شود.»

پس از آشنایی مختصر از
فعالیت های کلی شما در ورزنه،
چه کاری در مورد چادر سفید و
دیگر سنت های این شهر
انجام داده اید؟

ورزنه شهری کویری است و گاه
حرارت آن به ۴۷ درجه بالای صفر می رسد.
مردم ورزنه هم احتمالاً به خاطر این گرما و با
توجه به کشت پنبه از قدیم الایام و تهیه
پارچه سفید از آن، به چادر سفید روی
آورده اند. مردم ورزنه اعتقاد دارند وقتی انسان
به دنیا می آید لباس سفید می پوشد و وقتی از
دنیا می رود سفید می پوشد پس سفید رنگ
مقدسی است. البته بعد از انقلاب در مورد
چادر سفید تبلیغات منفی شد تا همه زنان
یکدست چادر سیاه سر کنند، طوری که این
سنت در حال از بین رفتن بود اما با برگزاری
همایش چادر سفید و تشویق دختران جوان
توانستیم در احیای این سنت موفق باشیم.

مسئله دیگر در مورد زنان، عدم فعالیت
آنان در عرصه های اجتماعی است. با توجه به
حساسیت های مردم منطقه، زنان ورزنه
فعالیت کمی در بیرون از منزل دارند و من
دوست داشتم آنان وارد عرصه های اجتماعی
و فرهنگی شوند که با وجود کانون بانوان و
خانم «دستان» و جلساتی که دارند
فعالیت های خوبی شروع شده است و خانم ها
فعال تر شده اند.

صحبت های آقای «طحانیان زاده» ما را
نسبت به دیدار از قلعه و تالاب گاوخونی
تحریک می کند. با ماشینی که از سوی
بخشداری در اختیار ما قرار داده می شود در
جاده ای خاکی به سوی تالاب پیش می رویم.
جاده بسیار ناهموار است و ما در تمام مدت که
فاصله سی کیلومتری «ورزنه» تا تالاب را
پشت سر می گذاریم دایما در ماشین بالا و
پایین می پریم تا به تالاب برسیم. جالب
اینجاست که «ورزنه» نزدیک ترین شهر به
گاوخونی است و آن جاده بهترین جاده.

از دویست تالاب موجود در کشور نوزده
تالاب بین المللی هستند که در سال ۱۳۵۴ در
کنوانسیون

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.