پاورپوینت کامل از ازدواج های سیاسی افشارها تاانتقال قدرت به قاجارها ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از ازدواج های سیاسی افشارها تاانتقال قدرت به قاجارها ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از ازدواج های سیاسی افشارها تاانتقال قدرت به قاجارها ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از ازدواج های سیاسی افشارها تاانتقال قدرت به قاجارها ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۰

فرهنگ و اندیشه / کاوش

بازخوانی تاریخی عملکرد بانوان در امور
سیاسی و کشورداری ایران

حلقه طناب بر حلقوم بانو

به هنگام چیرگی افاغنه و حکمرانی
بیست ساله افشارها در ایران، زنان در مصادر
حکومتی و امور سیاسی دخالت مؤثری
نداشتند، یا آنکه مورخان در این باره گزارش
روشنی ارائه نکرده اند. اما انجام برخی
ازدواج ها را با اقوام و طوایف و با هدف
سیاسی می توان در این روزگار دید.

نادرشاه افشار هفده ساله بود که ازبکان
به خراسان یورش آوردند و بسیاری از اهالی
این نواحی را از دم شمشیر گذرانیدند و شمار
زیادی را که (نادرقلی و مادرش جزء آنها
بودند) با خود به عنوان اسیر بردند. اگر چه
این زن در هنگام اسارت، مقاومت
فوق العاده ای از خود نشان داد و در حمایت از
فرزند نوجوانش (به هنگام گرفتاری در چنگال
قوم وحشی مزبور) نهایت تلاش را کرد، اما
فشارهای سیاسی و سختی های این دوران،
وی را به کام مرگ فرستاد.

نادر با فوت مادر، موفق به فرار گردید و
به خراسان بازگشت و در هیجده سالگی به
خدمت بابابیک کوسه احمدلوی افشار (از
رؤسای ایل افشار و حاکم آبیورد) آمد. بابابیک
افشار دو دختر داشت که اوّلی درگذشت و
دومی که گوهرشاد نام داشت، به عقد ازدواج
نادر در آمد. نصراللّه میرزا و امامقلی میرزا، دو
پسر نادر از این زن می باشند.

این ازدواج موجبات رشد سیاسی نادر را
فراهم ساخت، زیرا با مرگ پدرزنش، به
حکمرانی آبیورد رسید، سپس از سوی
ملک محمود سیستانی مأمور دفع ازبکان
گشت. آنگاه به اردوی طهماسب میرزا
پیوست و به دستور وی به مشهد لشکرکشی
نمود و این شهر را فتح کرد. در این حال ملک
محمود ناگزیر گردید از حکومت کناره گیری
کند. از این پس نادر به طهماسب قلی خان
(بنده شاه) ملقب گشت.

وی موفق شد اشرف افغان را در سال
۱۱۴۲ هجری در زرقان فارس شکست دهد.
طهماسب صفوی از پیروزی های نادر شادمان
گردید و یکی از خواهران خود را (که
رضیه خانم نام داشت) به همسری وی در
آورد. خواهر دیگر یعنی فاطمه سلطان بیگم را
به رضاقلی میرزا، فرزند نادر داد. اما نادر که
طهماسب صفوی را فاقد لیاقت و کاردانی
می دانست، در سال ۱۱۴۵ هجری، او را از
سلطنت برکنار کرد و کودک شیرخواره اش را
که شاه عباس سوم، خوانده می شد، نامزد
پادشاهی کرد و خود نیابت وی را عهده دار
گردید.

محمدحسین خان قاجار دولوّ (استرآبادی)،
رئیس طایفه یوخاری باش، بعدها به اشاره
رضاقلی میرزا، طهماسب صفوی و فرزندانش
را کشت. فاطمه سلطان، همسر رضاقلی میرزا
و خواهر طهماسب با شنیدن خبر قتل برادر،
خودکشی کرد. محمدکاظم مروی می نویسد:

آن عفت پناه نیز در آن چند یوم که
صلای عیش و نشاط وی گوشزد خاص و عام
گردیده بود، در میان حرم با پرستاران بساط
خوشی بگسترده بود و از قتل برادر نامدار خود
مطلع نبود. در آن محل این حورمنظر را
دایه ای بود که او را شیر داده، بزرگ نموده و
به حدّ کمال رسانیده بود. چون اهل حرم به
نشاط اشتغال داشتند، آن پیرزن وفادار، گوشه
خانه رفته، از فراق شاه، به گریه مشغول شد و
مقارن آن، شاهزاده خانم وارد گردید و دایه را
در حال جزع و فزع دید و تفحص این ناراحتی
را نمود. پیرزن گفت: چگونه بی تابی نکنم که
برادرت را به دست رضاقلی میرزا همراه
فرزندان و افراد سراپرده اش کشته اند! چون
فراق آن بر من اثر کرد، ناچار بدین خانه آمده
و به گریه خود را تسلی می دادم.

چون شاهزاده این حدیث غم و فراق را
شنید، آه از نهادش برآمد. از شدت غم جدایی
برادر با شوکت خود، به گوشه حرمسرا رفت و
طنابی از سایه بان که با خود داشت، به شاخه
درختی افکند و حلقه اش را بر حلقوم چون
برگ گل خویش افکند و ساعتی دست و پا زد
و جان به جان آفرین تسلیم کرد. دایه وقتی
دید آن بانو چون سروی از جویبار زندگی
خشکیده، وحشت کرد و پرده نشینان را در
شورش و آشفتگی فرو برد و به یکباره شادی
به ماتم و ندبه تبدیل گشت.

وصلت عامل اتحاد

هند

در ایامی که نادر از مشاهده گنجینه های
هندوستان لذت می برد، چنین وانمود می کرد

بیگم آغا، مادر
کریم خان زند، از
زنان دلاور و
تأثیرگذار بر
مبارزاتی بود که به
حکمرانی او در
ایران انجامید. او
در هجوم افغان ها
در سال ۱۱۶۶
هجری به
سرکردگی آزادخان
افغانی به قلعه
کریم خان (که به
اسارت وی و
همراهان
جنگاورش
انجامید) نه تنها
خویشتن و دیگر
یاران را از چنگ
مهاجمان افغان
رهانید، بلکه با
یورش به آنان،
غنایم بسیاری به
دست آورد. این
بانو در بیشتر
نبردها با فرزند
سلحشور خود
همکاری داشت.

زینب خانم دختر
شاه اسماعیل
سوم، نوه
شاه سلطان
حسین صفوی، از
زنان مقتدر و
سیاستمداری بود
که توانست توجه
کریم خان زند را به
کاردانی و درایت
خود جلب کند،
سپس به دستور
خان، مدت سه
سال (از ۱۱۶۳ تا
۱۱۶۶ هجری)
زمام حکومت
اصفهان را به
دست بگیرد.

که در فکر ایجاد روابط دوستانه با دربار هند
است. برای این منظور دختری از خانواده
محمدشاه به نام «کامبارچه» را برای فرزند
خود، نصراللّه میرزا، خواستگاری کرد. مراسم
ازدواج با رضایت خاطر طرفین برپا گردید.
شاید تصور گردد این وصلت به خاطر مقاصد
مالی انجام گرفت و نادر می خواست از این راه
چیرگی خود را بر هندی ها حفظ کند یا بعدا
ارثی را که بر این بانو تعلق می گرفت،
درخواست کند، ولی حقیقت غیر از این است،
زیرا نادر می دانست نمی تواند سلطه خود را
برای مدت ها بر چنین سرزمین پهناوری
حفظ کند. تنها به ضرب شمشیر قادر بود
متصرفات خود را نگاه دارد، ولی اتحاد با
هندیان نمی توانست توسط این ازدواج تأمین
گردد. فقط می خواست با این برنامه از دستگاه
حاکم بر هند اطلاعاتی به دست آورد و در
موقع مناسب براساس این آگاهی ها تصمیم
لازم را برای افزایش اقتدار خود، بر این
سرزمین بگیرد.

افغان

حسین خان، برادر محمود افغان، حاکم
ایالت قندهار، پس از مرگ اشرف افغان
(برادرش) با نادر ابراز موافقت می کرد اما
حاضر نگردید طبق دستور وی به ایران بیاید،
زیرا می خواست قدرت را حفظ کند و استقلال
افغان ها را محفوظ نگه دارد. از این رو با
تاتارهای بلخ و سمرقند و چند تن از رهبران
عشایر همدست گردید و برای پایداری در
مقابل نادر تجهیزات فراوانی فراهم ساخت،
به همین دلیل نادر در تصرف قندهار با
مشکل روبه رو گردید و ناگزیر شد با
حسین خان عهدنامه ای منعقد کند و او را در
مقام خود ابقا نماید. نادر به این پیمان
بسنده نکرد و برای رهایی از
یورش های فرمانروای افغانی، طرح
پیوند زناشویی انداخت و تصمیم گرفت
شخصی را برای خواستگاری زینب خاتون،
خواهر حسین خان به قندهار گسیل دارد.
«محمد مؤمن بیگ مروی» مأمور اجرای این
برنامه گردید تا زمینه های رفع کدورت را با
این ازدواج سیاسی فراهم آورد. نادر در
نامه ای که به حسین خان نوشته است، یادآور
می گردد: با تحقق پیوند زناشویی، حُسن
برادری و اتحاد به عمل می آید و دو دولت
به یکدیگر متصل می گردند و یگانگی
تأمین می شود.

وصلت سیاسی

خدیجه سلطان، دختر حسنعلی خان
داغستانی و دخترعموی علی قلی خان واله
داغستانی، در سنین نوجوانی خواندن و
نوشتن و شعر و ادبیات را آموخت. بنا بود با
فرزند عمویش (علی قلی خان) ازدواج کند و در
حالی که یازده سال بیشتر نداشت، به سال
۱۱۳۵ هجری محمود افغان، اصفهان را به
تصرف خویش در آورد.

یکی از نزدیکان محمود، خواستار ازدواج
با خدیجه شد. اگر چه اهل خانه بدین پیوند
راضی نبودند اما بر اثر تهدید ناچار به رضایت
شدند. با فتح اصفهان توسط نادر و شکست
اشرف افغان در سال ۱۱۴۲ هجری، شوهر
افغانی خدیجه، توسط اهالی شهر کشته شد.
این بار نیز پسرعمو (واله) به خدیجه دست
نیافت و شاه طهماسب دوم صفوی یا نادرقلی
میرزا با خدیجه ازدواج کرد، سپس وی به عقد
ازدواج نجف قلی بیگ حاکم یزد در آمد. با قتل
نادر، فرمانروای یزد هم کشته شد و
صالح خان، از قاتلان نادر، با این زن ازدواج
کرد اما او هم به ضرب شمشیر کریم خان زند،
رگ حیاتش قطع شد و خدیجه نصیب
میرزااحمد، وزیر اصفهان گشت، چندی
نگذشت که او هم توسط خان زندیه کشته
شد، سرانجام خدیجه پس از این همه پیوند
ازدواج (که با انگیزه سیاسی صورت گرفته
بود) به هند بازگشت تا به وصال محبوب
دیرین یعنی پسرعمویش (واله) برسد، زیرا
می دانست هنوز در انتظارش می باشد. وی
پس از زیارت عتبات می خواست از طریق
بصره و نواحی جنوبی ایران عازم هندوستان
گردد، ولی در راه بیمار گردید و درگذشت.
پیکرش را به کربلا انتقال داده و در جوار
بارگاه امام حسین(ع) به خاک سپردند. از اشعار
خدیجه است:

افسانه درد من اگر گوش کنی

لیلی و قصه اش فراموش کنی

ور قصه درد ابن عمم شنوی

مجنون و حکایتش فراموش کنی

من سستی عهد یار می دانستم

بی مِهری آن نگار می دانستم

آخر به خزان هِجر خویشم بنشاند

من عادت نوبهار می دانستم …

بانوی سلحشور

بیگم آغا

پس از مرگ نادر به سال ۱۱۷۲ هجری،
کریم خان با چیرگی بر تمامی رقیبان،
فرمانروای بخش های جنوبی و مرکز ایران
گردید. بیگم آغا، مادر کریم خان زند، از زنان
دلاور و تأثیرگذار بر مبارزاتی بود که به
حکمرانی او در ایران انجامید. او در هجوم
افغان ها در سال ۱۱۶۶ هجری به سرکردگی
آزادخان افغانی به قلعه کریم خان (که به
اسارت وی و همراهان جنگاورش انجامید) نه
تنها خویشتن و دیگر یاران را از چنگ
مهاجمان افغان رهانید، بلکه با یورش به آنان،
غنایم بسیاری به دست آورد. این بانو در
بیشتر نبردها با فرزند سلحشور خود همکاری
داشت. پس از مرگ ایناق خان، پدر کریم خان،
این بانو به عقد ازدواج عموی کریم خان در
آمد.

زینب خانم

زینب خانم دختر شاه اسماعیل سوم، نوه
شاه سلطان حسین صفوی، از زنان مقتدر و
سیاستمداری بود که توانست توجه کریم خان
زند را به کاردانی و درایت خود جلب کند،
سپس به دستور خان، مدت سه سال (از
۱۱۶۳ تا ۱۱۶۶ هجری) زمام حکومت
اصفهان را به دست بگیرد و به طور رسمی و
با اقتدار در این دیار فرمانروایی کند، نیز با
موفقیت و کارنامه ای درخشان این دوران
پرمشقت اما توأم با افتخار را به پایان ببرد.

خدیجه خانم و پری جهان خانم

خدیجه خانم (زنده در سال ۱۱۹۳
هجری) از زنان باتدبیری بود که عمه یا خاله
آغامحمدخان قاجار می باشد. وی به همسری
کریم خان زند در آمد. وقتی خان در بستر
بیماری افتاد و دیگر به بهبودی وی امیدی
نبود، خدیجه، آغامحمدخان را که در دربار
زندیه تحت نظر بود، از ماجرا آگاه کرد. خان به
بهانه شکار از شیراز خارج شد. پس از
بازگشت، چون دروازه های شهر را بسته دید،
متوجه شد کریم خان درگذشته است. از همان
جا به سرعت خود را به تهران رسانید تا
مقدمات حکومت خود را فراهم کند. با مرگ
کریم خان، زکی خان (برادرش) به جای او بر
مسند حکومت قرار گرفت. وی برای تحکیم
پایه های قدرت خویش، پانزده نفر از خاندان
زند را کشت. پری جهان خانم، دختر کریم خان
و همسر علی مرادخان (که همچون مادرش
زنی شجاع، کاردان و باکفایت بود) از این
ماجرا جان سالم به در بُرد.

ایام رکود

دوران انتقال قدرت از خاندان زند به
قاجارها با هرج و مرج و آشوب های ناشی از
درگیری این دو طایفه در جامعه روبه رو بود.
آغامحمدخان برای استواری جایگاه خود در
برخی مناطق مهم ایران همچون خراسان،
آذربایجان و فارس دست به کشتارهای
خونین زد. قساوت های مرگبار او در کرمان، از
اسف انگیزترین رخدادهای تاریخ ایران پس از
یورش مغول هاست.

او به کشتار و تخریب در گرجستان (واقع
در قفقاز) ادامه داد و طی آن صدها زن و
کودک را به اسارت گرفت. گرایش به گردآوری
زنان در دربار از زمان آغامحمدخان در بین
فرمانروایان قاجار رایج گشت.

آغامحمدخان

اگر چه آغامحمدخان مقطوع النسل بود،
ولی چون دشمنان و حتی برخی بستگان او را
با لقب «اخته خان» خطاب می کردند، به جمع
کردن زنان در حرمسرا روی آورد. وی با بیوه
برادر خود جهانسوز، که گلبخت خانم نام داشت
ازدواج کرد.

در دوران حکومت خونین وی به دلیل
اخلاق خشن و محدودیت های شدید در
اندرون، زنان در مسائل سیاسی دخالت
نداشتند، حتی هنگامی که شاه از درگیری های
سیاسی آسوده می گشت، ترجیح می داد برای
استراحت، بدون زنان و همراه با خادمان، به
کاخ های ییلاقی اطراف تهران برود. با این
وجود جمعی از بانوان به دلیل مصالح سیاسی
و مقاصد حکومتی به حرمسرایش راه
می یافتند، چنان که ازدواجش با دختر یکی از

در زمان
فرمانروایی
فتحعلی شاه و
ناصرالدین شاه
قاجار یعنی بخش
مهمی از حکومت
قاجارها بر ایران،
این دو شاه،
کاملاً اسیر
خواسته های
نفسانی و
لذت های حرمسرا
بودند. در واقع تا
حد زیادی زندگی
سیاسی آنان
تابعی از
ارتباط شان با
زنان درباری بود.

از روزی که
فتحعلی شاه به
رشد و بلوغ رسید
تا موقعی که مُرد و
در هنگام مرگ ۶۸
سال بیشتر
نداشت، در این
مدت اندک از او دو
هزار فرزند و
فرزندزاده به وجود
آمد.

سران قبایل ترکمن برای ایجاد وحدت و
خویشاوندی با قبیله صورت گرفت.

هنگامی که آغامحمدخان بر قادرخان
عرب، از حاکمان مقتدر بسطام، (که در سال
۱۱۹۵ هجری به دامغان تجاوز کرده بود)
چیره شد، به منظور ایجاد روابط حسنه
سیاسی با او، دخترش را به عقد باباخان
(فتحعلی شاه) که در آن هنگام نوجوانی بیش
نبود، در آورد.

ناصرالدین شاه

در دوران قاجاریه اثری از حقوق و آزادی
زن نمی باشد و سفرهای ناصرالدین شاه به
اروپا و دگرگونی های نسبی که در نتیجه
آشنایی شاه و رجال ایران با اوضاع اروپا رخ
کرد، هیچ گونه دگرگونی در سرنوشت سیاسی
ـ اجتماعی زنان ایران پدید نیاورد؛ البته نه
بدان معنا که زنان نسبت به تحولاتی که در
این عصر گذشت، واکنشی نشان ندهند. تا
پیش از این ایام از حرکت جمعی زنان و نقش
آنان در دگرگونی های سیاسی، آگاهی های
درستی در دسترس نمی باشد. در این دوران
فعالیت های سیاسی زنان دو دوره را در بر
می گیرد.

نخست، دوره ای که زنان به دلیل
نارضایت های سیاسی برخاسته از ضعف
دولت، در برابر استعمار و استبداد داخلی، به
دنبال مردان و به هدایت، تشویق و تأیید
آنان، به نهضت های اجتماعی (که غالبا
ریشه ای مذهبی داشت) پیوستند و به طور
مؤثری در این مسیر کوشیدند. شرکت زنان در
قیام تنباکو و نهضت مشروطه از این گونه
است.

در دومین دوره، بانوان به
فعالیت هایی جداگانه روی آوردند که
بیانگر تحول فکری و رشد و گسترش نگرش
سیاسی ـ اجتماعی آنان است اما این
حرکت، بر خلاف گذشته از تأیید و همراهی
کامل و جدی مردان برخوردار نبود.
مخالفان برای این گونه تلاش ها موانعی
جدی و اساسی فراهم کردند، زیرا چنین
گام هایی را بدعت می دانستند. در واقع جامعه
آن روز پذیرای چنین روندی نبود. تشکیل
مدارس، فعالیت های مطبوعاتی و اهتمام در
چاپ مجلات و روزنامه ها از این گونه
تلاش های فرهنگی ـ اجتماعی زنان
می باشد.

اسیر حرمسرا

با مرگ آغامحمدخان قاجار در سال
۱۲۱۲ هجری، فتحعلی شاه در تهران و در ۲۶
سالگی تاجگذاری کرد. وی همسران متعددی
داشت، که به چند دسته تقسیم می شدند:

نخستین دسته آنها (که به چهل نفر بالغ
می گردیدند) از خانواده سلطنت و دیگر
شاخه های طایفه قاجار و بزرگ زادگان معتبر
ایران به شمار می رفتند. سبک رفتار وی با
آنان حفظ احترام و موقعیت این گونه زنان
بود.

دسته دوم دوشیزگان زیبارویی بودند که
برای حفظ نفوذ و اعت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.