پاورپوینت کامل مصاحبه با خانم معصومه آباد;از زندان الرشید عراق تا شورای شهر تهران ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با خانم معصومه آباد;از زندان الرشید عراق تا شورای شهر تهران ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با خانم معصومه آباد;از زندان الرشید عراق تا شورای شهر تهران ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با خانم معصومه آباد;از زندان الرشید عراق تا شورای شهر تهران ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۴
این روزها وقتی نام معصومه آباد را می شنوید در کنارش سخن
از شورای شهر تهران است و امحای زباله های عفونی بیمارستان ها که معضل خطرناکی
برای سلامت مردم شهر به حساب می آید. اما در روزگاری نه چندان دور نام
معصومه آباد مترادف بود با «اسارت»؛ که نه «آزادگی» و نمادی از مقاومت و صلابت
زن ایرانی.
این روزها در خبرها می خوانید معصومه آباد عضو شورای شهر
تهران تصریح کرد: علی رغم آنکه وزارت بهداشت اعلام کرده تفکیک زباله های
بیمارستانی در ۶۰ درصد بیمارستان های تهران انجام می شود اما در بازدید از ۱۲۷
بیمارستان تهران چنین میزانی مشاهده نشده است.
اما روزگاری می خواندید: یک سال می شد رنگ آفتاب را ندیده
بودند. توی یک سلول ۲ در ۳، روی یک پتوی مندرس نظامی با زمستانی سرد سرد و
تابستانی گرم گرم. درب سلول جز برای بازجویی چند باری باز نشده بود. یک سال
بی خبر از همه جا، از ایران، از جبهه ها، از عزیزان، آیا هنوز آسمان آبی بود؟ و
خورشید می تابید؟
سرباز عراقی محکم به در کوبید و آن را باز کرد. نگاهی
تمسخرآمیز انداخت و انگار که اختیاردار دنیا باشد، از سر منت با صدای زمختی
گفت: شمس، شمس … .
و آنها فهمدیند که خورشید هنوز زنده است. از جا بلند شدند،
نگاهی به یکدیگر انداختند، پاهایشان چندان توانی برای تحمل تن رنجورشان نداشت و
نیز برای راه رفتن. لحظاتی بعد در اتاقی که سقفی مشبک بر روی آن قرار داشت،
خورشید ثانیه ها را برای تعظیم در مقابل شان شماره می کرد. صدای کشیده شدن
دمپایی های پلاستیکی آنها بر روی زمین، ترجمان مقاومتی بود که یک سال از آن
می گذشت و قرار بود سه سال دیگر هم ادامه یابد.
معصومه آباد می گفت: بعد از آن هر شش ماه یک بار به قول
خودشان ما را به آفتاب می بردند. یک ربع، بیست دقیقه ای آنجا می ماندیم و این
رفت و آمد خوش ترین لحظات و خاطرات ما در دوران اسارت بود. چون تلاش می کردیم
در بین راه با ایجاد سر و صدا و حرف زدن، سایر اسرای ایرانی را متوجه این قضیه
کنیم که ما نیز به عنوان نمایندگان زنان ایران در کنار آنها طعم اسارت را
می چشیم و در هیچ یک از جبهه های نبرد تنهایشان نگذاشته ایم. البته سربازان
عراقی با وحشی گری از حرف زدن مان ممانعت می کردند، اما ما توجهی نمی کردیم و
به کارمان ادامه می دادیم. در اتاق آفتاب هم روی دیوارها پیام می نوشتیم و
وضعیت مان را تشرح می کردیم تا سایرین که آمدند از سرنوشت مان باخبر شوند.
آن روزها بیست سالش هم نشده بود اما این روزها اگر چه در
نزدیکی ۵۰ سالگی، هنوز همچنان پرانگیزه آرمان هایش را دنبال می کند. آن روزها
در میدان جنگ و دفاع و امروز در میدان بهبود و پیشرفت و توسعه. او بعد از یکی
از جلسات شورای شهر در پاسخ به خبرنگاران می گوید: تکلیف چگونگی امحای صحیح
زباله های عفونی مشخص نیست و زباله های بیمارستانی با مدیریتی کاملاً غلط امحا
می شود که مد نظر سازمان بهداشت جهانی نیست. متأسفانه پس از مدت ها بحث و
مذاکره، مسئولان دستگاههای متولی در این امر هنوز به نتیجه نرسیده اند که چه
روشی باید برای امحا زباله های عفونی در کشور در پیش گرفته شود و این یک فاجعه
است.
خانم آباد با اشاره به برگزاری جلسات متعدد با سازمان حفاظت
محیط زیست، شهرداری، نمایندگان سازمان بهداشت جهانی و وزارت بهداشت می گوید: در
حال حاضر مسئولان به دنبال حل این معضل هستند، اما از آنجا که در چنین شرایطی
دیگر جای تعلل، بحث و مذاکره نیست، باید کمیته ای مشترک از میان دستگاههای
مسئول در جهت امحا صحیح پس مانده های خطرناک تشکیل شود و کار را پیش ببرد.
معصومه آباد که عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای سوم شهر
تهران است، مباحث دیگری را هم دنبال می کند. او می گوید: برای تشکیل فراکسیون
زنان شورای شهر در تلاش هستیم و تأکید دارد داشتن نگاه ویژه و تخصصی در حوزه
زنان الزامی است.
آباد با اشاره به اینکه طرح موضوع خانم ها و زنان در جامعه
با بحث حجاب و عفاف گره خورده، اعتقاد دارد: در هر شش ماه یک بار به قول خودشان ما را به آفتاب می بردند.
یک ربع، بیست دقیقه ای آنجا می ماندیم و این رفت و آمد خوش ترین لحظات و خاطرات
ما در دوران اسارت بود. چون تلاش می کردیم در بین راه با ایجاد سر و صدا و حرف
زدن، سایر اسرای ایرانی را متوجه این قضیه کنیم که ما نیز به عنوان نمایندگان
زنان ایران در کنار آنها طعم اسارت را می چشیم و در هیچ یک از جبهه های نبرد
تنهایشان نگذاشته ایم.
صورتی که فراکسیون زنان در شورای شهر تهران فعال باشد شاید
بتوان راهکارهای بهتری را برای اجرای طرح امنیت اخلاقی و اجتماعی پیشنهاد و
ارائه کرد. به هر حال در اجرای این طرح می بایست موضوع انحرافات اخلاقی را از
انحرافات اجتماعی تفکیک کنیم.
آنچه در باره معصومه آباد می دانستیم باعث شد تا گفتگویی را
با این چهره دیروز و امروز تدارک ببینیم. با توجه به مشغله هایش مختصر و مفید
به سؤالات ما پاسخ گفت که حاصل آن را می خوانید.
پیام زن: برای آغاز لطفا «معصومه آباد» را از زبان خودتان
معرفی کنید.
خانم آباد: بسم اللّه الرحمن الرحیم. من معصومه آباد
نماینده مردم شهر تهران در سومین شورای اسلامی این شهر هستم. فارغ التحصیل
کارشناسی ارشد مامایی از دانشگاه علوم پزشکی ایران و دانشجوی دکترای جنین شناسی
در لندن.
و در باره مهم ترین ویژگی پسرنوشت تان؟
در زمان شروع جنگ از سوی فرمانداری آبادان، نماینده
فرماندار در بهزیستی شدم. به علت وضعیت جنگی و خروج بسیاری از ساکنین شهر،
بچه های بی سرپرست بدون وجود مسئول در شهر به حال خود رها شده بودند. مأموریت
داشتم که این بچه ها را به شیرخوارگاه شیراز تحویل دهم. پس از جمع آوری و
انتقال آنها به شیراز در راه بازگشت بودم که متوجه وضعیت عجیبی در اطراف شهر
شدم. تا آن زمان هنوز نمی دانستم که شهر در محاصره نیروهای دشمن قرار گرفته
است. در همین گیر و دار انفجاری در نزدیکی ماشین رخ داد که مجبور شدیم متوقف
شویم. همان جا بود که متوجه شدیم عراقی ها برایمان کمین گذاشته اند. به این
ترتیب به همراه یکی از خواهران به اسارت درآمدم. پس از دستگیری با تعداد زیادی
از ایرانی ها مواجه شدیم که با همین ترفند طی چند ساعت اخیر به اسارت در آمده
بودند. پس از تفتیش بدنی، نامه حکم فرمانداری و انتصاب من به عنوان نماینده را
پیدا کردند. نکته جالب این بود که با دیدن ما بی سیم زدند و به بغداد اعلام
کردند که ژنرال های زن ایرانی را اسیر کرده اند. به خاطر همین موضوع بسیار روی
ما حساس بودند. تا مدت ها فکر می کردیم چون هم غیرنظامی هستیم و هم زن، مطابق
قوانین بین المللی ما را به زودی آزاد می کنند غافل از اینکه آنها ما را به
زندان های امنیتی انتقال دادند و تا دو سال هویت ما را از صلیب سرخ پنهان
کردند. بنابراین ما چهار دختر ایرانی که طی این مدت در یک جا زندانی بودیم
تصمیم گرفتیم برای احقاق حقوق خود دست به اعتصاب بزنیم که این اعتصاب قریب ۲۰
روز ادامه داشت تا در نهایت آنها ناچار به برقراری ارتباط با مامورین صلیب سرخ
و انتقال ما به اردگاه سایر اسرا شدند.
تکلیف چگونگی امحای صحیح زباله های عفونی مشخص نیست و
زباله های بیمارستانی با مدیریتی کاملاً غلط امحا می شود که مد نظر سازمان
بهداشت جهانی نیست. متأسفانه پس از مدت ها بحث و مذاکره، مسئولان دستگاههای
متولی
در این امر هنوز به نتیجه نرسیده اند
که چه روشی باید برای امحا زباله های عفونی در کشور در پیش
گرفته شود
و این یک فاجعه است.
در واقع زندان الرشید که دو سال اول در آن زندانی بودیم محل
مجازات زندانیان سیاسی رژیم بعث بود. با خواندن دست نوشته هایی بر در و
دیوارهایش می شد قصه زندگی خیلی از مبارزین عراقی را تصور کرد. بخصوص
نوشته هایی در مورد شهید آیت اللّه صدر و خواهرش بنت الهدی یا آخرین
یادداشت های محکومی که قرار بود پیش از دیدار آفتاب روز بعد به جرم حق طلبی به
جوخه اعدام سپرده شود. از میان آنها بعضی وصیت نامه هایشان را هم بر دیوار
نوشته بودند. اما ما اسیر جنگی بودیم و آنها حق نداشتند ما را آنجا نگه دارند و
باید به اردوگاه اسرا منتقل مان می کردند. بالاخره بعد از دو سال تصمیم گرفتیم
به هر قیمتی شده از الرشید رهایی پیدا کنیم. اعتصاب غذا شاید آخرین راه حل بود.
روزهای اول باور نمی کردند اعتصاب ما جدی است. ولی بعد از ۱۹ روز که به حال
اغما افتادیم ناگزیر شدند به بیمارستان انتقال مان بدهند. البته به دلیل
خونریزی شدید معده و روده یک ماه بستری بودیم ولی بعد از آن به اردوگاه موصل
منتقل شدیم.
در حدود دو سال هم در آن اردوگاه که مخصوص اسرا بود به سر
می بردیم تا اینکه سرانجام در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۶۲ هنگام تعویض اسرا به ایران
بازگردانده شدیم. بعد از بازگشت به وطن هم مجددا به عرصه فعالیت های اجتماعی و
فرهنگی بازگشتم و بر حسب وظیفه و نیاز جامعه به حوزه بهداشت و درمان وارد شدم و
ادامه تحصیل دادم.
گفتید نماینده فرماندار آبادان بودید؟ اهل آبادان هستید؟
بله، آبادانی هستم. ولی الان سال هاست که در تهران اقامت
دارم.
انگیزه شما برای حضور در عرصه انتخابات و ورود به شورای
اسلامی شهر تهران چه بود؟ آیا با انگیزه های سیاسی و اجتماعی وارد این حوزه
شدید یا با گرایش به طرح مسائل زنان؟
به دلیل سابقه فعالیت های فرهنگی و اجتماعی چه به صورت عام
و چه در حیطه مسائل زنان برای شرکت در انتخابات شورای شهر کاندید شدم و در حال
حاضر هم بیشترین دغدغه ام را همین مسائل تشکیل می دهد.
در باره طیف های موجود چه نظری دارید و خودتان را عضو کدام
طیف می دانید؟
به نظر من در شرایط کنونی با توجه به گستردگی طیف های موجود
و تنوع افکار و ایدئولوژی ها، در صورتی که همگی جریان ها در بستری امن به همراه
یک تعامل مثبت و سازنده در کنار هم به فعالیت بپردازند بی تردید باعث بالندگی و
شکوفایی فکری در جامعه خواهد شد. امکان وجود فضای انتقاد و انتقادپذیری و نه
سرکوب و جبهه گیری به علت وجود افکار متنوع در کلیه حوزه ها به شرطی که بدون
غرض ورزی و کاملاً صمیمانه باشد نه تنها باعث تخریب نمی شود بلکه با دست یافتن
به نقاط مشترک و مثبت به سازندگی و آبادانی کشور عزیزمان می انجامد.
نگفتید خود را عضو کدام طیف می دانید. در این مورد هم توضیح
دهید که فکر می کنید طیف شما و نوع تفکرتان برای زنان چه کارهایی انجام داده و
چه کارهایی را لازم است انجام دهد؟
به طور کلی ویژگی ها و جریان فکری من به صورت غالب با طیف
اصول گرا سنخیت دارد و در کلیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خود با نگرش به این
شیوه حرکت کرده ام. طیف اصول گرا با تکیه بر ارزش های راستین و ریشه دار سعی
دارد با حرکتی پویا و رو به جلو و هماهنگ با تحولات مثبت باعث پیدایش بسترهای
مطلوب در زمینه علم و توسعه در کلیه سطوح
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 