پاورپوینت کامل سومین مسافر محراب;یادی از شهید دستغیب ( به مناسبت ۲۰ آذر سالروز شهادت آیت­الله دستغیب به دست منافقین (۱۳۶۰ش ) ۵۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سومین مسافر محراب;یادی از شهید دستغیب ( به مناسبت ۲۰ آذر سالروز شهادت آیت­الله دستغیب به دست منافقین (۱۳۶۰ش ) ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سومین مسافر محراب;یادی از شهید دستغیب ( به مناسبت ۲۰ آذر سالروز شهادت آیت­الله دستغیب به دست منافقین (۱۳۶۰ش ) ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سومین مسافر محراب;یادی از شهید دستغیب ( به مناسبت ۲۰ آذر سالروز شهادت آیت­الله دستغیب به دست منافقین (۱۳۶۰ش ) ۵۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۴

اشاره

اگر چه سال­های زیادی از شهادت شهدای محراب می گذرد اما هنوز بررسی زندگانی ایشان و تبیین ویژگی­های برجسته و اخلاقی ایشان، گام مهمی در ترویج ارزش­های الهی به شمار می رود و می تواند برای جوانانی که سال­های نخستین انقلاب اسلامی و حماسه و عرفانِ این استوانه های وارسته اخلاق را درک نکرده اند، جذاب، شنیدنی و تأثیرگذار باشد. بررسی زندگانی و ویژگی­های اخلاقی این آموزگاران بزرگ اخلاق، می تواند چهره درخشان تری از روحانیت بیدار ارائه کند و سبب تعلق خاطر و الگوگیری بیشتر نسل جوان از آنان گردد. این نوشتار، تلاش دارد تا با نگاهی گذرا به زندگانی شهید دستغیب و بررسی ویژگی­های اخلاقی او، نسل حاضر را با این قله انسانیت آشنا کند.

دوران کودکی و آغاز تحصیل

آیت­الله دستغیب شیرازی در عاشورای سال ۱۳۳۲ هجری قمری(۱)، در یکی از محله های قدیمی شیراز، به دنیا آمد.(۲)

خاندان او بیشتر از چهار قرن پیاپی به نام «دستغیب» شهرت داشتند(۳) و همواره مورد احترام و بزرگداشت مردم بودند؛ چرا که بزرگانی از این خاندان، در بین مردم زیستند که هر یک از آنان، استوانه ای سترگ در علم و تقوا و دانش و بینش به شمار می رفتند.

سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، تحصیل را از اوان کودکی با فراگیری قرائت قرآن آغاز کرد و به مکتب خانه های آموزش قرآن کریم رفت و گام نخست تحصیل خود را با کلام نورانی وحی برداشت(۴). او پس از پشت سر گذاشتن مراحل ابتدایی تحصیل، مشغول فراآموزی دروس مقدماتی حوزه علمیه، نزد پدر بزرگوار خود گردید. هجرت به نجف اشرف

اوان جوانی و تب و تاب تحصیل عبدالحسین، مصادف با روزگار بروز پدیده شوم «کشف حجاب» بود و انگیزه او را جهت هجرت به نجف اشرف برای ادامه تحصیل تقویت کرد. از این رو در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی، شیراز را به قصد نجف ترک کرد.(۵) خود او در اینباره می نویسد: «در زمان رضاخان قلدر ملعون، چند بار ما را زندانی کردند. بعد فشار آوردند که اصلاً باید از جرگه روحانیت بیرون بروی. بیست و چهار ساعت مهلت دادند که اصلاً بنده خلع لباس کنم و مسجدی و منبری نباشم؛ به ناچار فرار کردم و به نجف اشرف رفتم. این هم به خواست خدا وسیله خیری شد برای استفاده از محضر بزرگان.»(۶)

عبدالحسین، در دوران تحصیل خود در حوزه نجف، که هفت سال به طول انجامید، محضر اساتید فرزانه و پارسایی را درک کرد.(۷) او به دلیل دستیابی به درجات بالای علمی، توانست در دوران جوانی، درجه اجتهاد را از مراجع فوق الذکر دریافت کند.(۸)

اگرچه او تمایل داشت همچنان به تحصیل خود در نجف ادامه دهد، اما بنابر پیشنهاد استاد خود، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت

چهره اخلاقی و ویژگی­های رفتاری

گذشته از شخصیت برجسته علمی شهید دستغیب، شاید نخستین چیزی که از یکبار زمزمه نام او به ذهن خطور می کند، شخصیت اخلاقی و ویژگی­های رفتاری او به عنوان نمونه ای کامل از یک استاد اخلاق است. استادش آیت­اللَّه محمدکاظم شیرازی هنگام امضای اجازه­نامه اجتهاد ایشان می نویسد: «او از اخلاق ناشایسته، پاک است و به هر اخلاق شایسته ای آراسته است.»(۹)

بجاست در اینجا با بیان خاطراتی از اطرافیان ایشان، ترسیم بهتر و واضح تری از چهره اخلاقی او ارائه شود.

۱. تهجد و شب زنده داری

فرزند ایشان «حجت­الاسلام سیدمحمدهاشم دستغیب» در این زمینه می نویسد: «پدرم چه روزهای گرم تابستان را که به روزه گذرانید و چه شبهای سرد و طولانی زمستان را که به عبادت به صبح رسانید. فراموش نمی کنم بعضی نیمه شبها از خواب بیدار می شدم، کودکی خردسال بودم که صدای ناله اش را در سجده هایش می شنیدم، خودم را به خواب می زدم، اما به زمزمه های همراه با گریه ها و اشک­های روانش گوش می دادم. گویا هم اکنون نیز صدایش از اتاق مجاور، در گوشم طنین می افکند و آه جانسوزش دلم را می آزارد.(۱۰)

۲. نماز اول وقت

پایبندی به نماز اول وقت، از مهم ترین ویژگی­های اخلاقی – عبادی ایشان و در رأس همه سفارش­هایشان به دیگران قرار داشت. یکی از همراهان همیشگی او(۱۱) نقل می کند: شهید بزرگوار آیت­اللَّه دستغیب (ره) بسیار مقید بودند که نماز را حتی در مسافرت­ها اول وقت به جای آورند. در سالیان درازی که خدمت آن بزرگوار بودم، به ندرت به یاد می آورم که نماز را اول وقت نخوانده باشند یا نمازشان به تأخیر افتاده باشد.

توکل به خدا

در یکی از درس­های اخلاق­شان در روز پنجشنبه، هنگامی که سفارش قناعت و عزت نفس را به طلاب می فرمود، برای تأیید فرموده اش داستانی از خود را نقل کرد از این قرار: روز اول ماه که می خواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پول­ها را شمردم و متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان آن کم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می داشتم بنایم بر آن نبود که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: خدایا! خودت می دانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست. لحظاتی بیش نگذشت که درب منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیست هزارتومان مقدار وجوهات او شد. امّا وقتی پول­هایش را شمرد، گفت: آقا! معذرت می خواهم، بیش از این برایم میسر نشد. وجه را که شمردم دیدم یازده هزار و پانصد تومان است. می فرمود: بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما می گشاید.»(۱۲)

کمک­های مخفیانه به نیازمندان

یکی از دوستان نزدیک و عضو دفتر امام جمعه که مسئولیت امور اجرایی را برعهده داشت نقل می کند: «روزی خدمت حضرت آقای دستغیب رسیدم، به من فرمود: شما کربلایی محمد کفاش را می شناسی؟ گفتم: آری. دست زیر زیراندازی که رویش نشسته بود برد و دو عدد اسکناس هزارتومانی بیرون آورد و به من داد و فرمود: از این طرف که می روی این را به او بده. بیرون آمدم و با خود گفتم: من کربلایی را مدت­هاست ندیده ام، حالا آدرسش را از که بپرسم؟ هنوز به خیابان نرسیده بودم که ناگهان کربلایی محمد را پس از چند سال دیدم. خیلی پریشان بود. سلام و احوالپرسی کردیم و پرسیدم چه شده است؟ گفت: چیزی نیست. گفتم: از طرف آقا یک امانتی نزد من داری و دوهزارتومان را به او دادم. با تعجب پول را گرفت و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و چند مرتبه گفت: الحمدللَّه. بعد پرسید: تو را به خدا خودِ آقا این پول را فرستاده؟ گفتم: بله. گفت: پس برایت می گویم؛ دیروز درِ منزل آقا آمدم، هر کاری کردم که بگذارند شخصاً آقا را ببینم نگذاشتند. می گفتند: بگو چکار داری تا به آقا بگوییم. ولی من که نمی خواستم کسی از حالم با خبر شود، چیزی نگفتم و برگشتم و حتی اسمم را هم به آنها نگفتم. امروز دیگر دیدم کارد به استخوانم رسیده، با خود گفتم: هر چه بادا باد! همسرم در حال وضع حمل است، سخت گرفتارم؛ باز می روم شاید خدا فرجی کند! اینجا که رسیدم شما را دیدم و این پول را به من دادید. به جدش قسم! من به کسی وضعیتم را نگفته بودم، اما حضرت آقا این طور دادرسی فرمود.(۱۳)

۵. ساده زیستی و فروتنی

شهید دستغیب، بسیار ساده زیست بودند. خانه ای کوچک و اثاثیه ای ساده داشتند.

یکی از محافظان ایشان می گوید: «در روزهای جمعه، حدود ساعت ۳۰/۱۱ که برای رفتن به نماز جمعه آماده می شدیم، هرچه اصرار می کردیم که اجازه دهند ماشین را برای رفتن آماده کنیم، نمی پذیرفتند و می فرمودند: «می خواهم در این کوچه ها در میان مردم باشم تا اگر کسی سؤال یا گرفتاری ای داشته باشد و خجالت بکشد به منزل بیاید، به کارش رسیدگی کنم.» بارها از ایشان خواسته شده بود که منزل قدیمی خود را از درون کوچه های پر پیچ و خم و قدیمی شهر، به جای دیگری تغییر دهند تا نگهبانی و حراست از ایشان هم آسان تر شود؛ اما نمی پذیرفت و می فرمود: من در میان مردم بوده ام و تا آخرین نفس هم باید در بین ایشان باشم و در سختی­ها و شادی­هایشان شریک باشم.(۱۴) هرگز اجازه نمی دادند کسی نام ایشان را با عنوان و لقبی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.