پاورپوینت کامل وقتی به جای ثواب کباب شوی. ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وقتی به جای ثواب کباب شوی. ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی به جای ثواب کباب شوی. ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی به جای ثواب کباب شوی. ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۸
یک سلام جنگی و امتحانی و پر از دلهره به تمامی آنانی که خوشا به حالشان امتحان ندارند و حسابی خوش میگذرانند. اصلاً من هر چه که فکر میکنم میبینم این قضیهی امتحان یک شکنجهی روحی و جسمی و عاطفی برای همهی عاشقان علم و تحصیل است. مثلاً من که با هزار زور و تلاش و تقلا به دانشگاه راه پیدا کردهام – که البته برای همان ورود به دانشگاه امتحانی دادم که نگو و نپرس- معلوم نیست چهقدر به علمآموزی علاقه دارم! از همان ابتدای ورود ما طفلان معصوم و بیگناه به این دنیا، هر چه توانستند امتحان گرفتند و هنوز هم دستبردار نیستند. احتمالاً وقت سفر به آن دنیا هم چند امتحان سخت میگیرند تا درجهی قابلیتها را هم برای مرگ بسنجند. البته اینکه دنیا محل امتحان است و از قدیم هم هزار نکته در این مورد شنیدهایم جای گله و ناراحتی ندارد اما من نمیفهمم این چه برنامهای است که هر ترم فصلی به نام فصل امتحان داریم و هر سال هم این دو فصل با بارش بی اندازهی سؤالات سخت و نمراتِ ریز و درشت، چنان وحشتی در دل ما میاندازد که فکر نمیکنم «رستم» در گذشتن از مازندران و جنگ با دیوهای سفید و سیاه و رنگی، این همه وحشت را تجربه کرده باشد!
خلاصه، ای داد از این روزگار نامراد که هر بار، تن هزاران نفر را میلرزاند. از همهی این حرفها که بگذریم و آه و ناله را کنار بگذاریم حسابی در مخمصه گیر افتادهام و علاوه بر فشار بیش از حد امتحان و درس باید همچنان مشکلات خوابگاه را به عنوان مسئول حل کرده و هر بینظمی و مشکلی که پیش میاید به عنوان همه کاره هیچ کاره جوابگو باشم. البته احتمال زیادی دارد که بعد از اتمام امتحانات این پُست فراموش نشدنی و پر دردسر را تحویل بدهم چرا که بسیار خسته کننده و پر حرف و حدیث است، مخصوصاً اینکه گاهی اوقات دردسری ایجاد میشود که شاید آرزوی مرگ هم داشته باشی. به هر صورت درس خواندن و تحصیل، دشواریهای بسیار زیادی دارد که امتحانات پایان ترم و میان ترم جزء اعمال شاقهاش محسوب میشود.
تو از احوالات خودت بگو، شنیدهام که به تازگی در فکر و ذهنت ادامهی تحصیل رنگ و رو گرفته و تصمیم گرفتهای بار دیگر خانه و کاشانه را رها ساخته و بروی در یک خوابگاه بیتوته کنی تا دوباره رنج امتحانات را به جان بخری! از من میشنوی منیره جان، همان جا که نشستهای بهترین جای دنیاست، البته اگر از دست امتحانات مادر شوهر و غیره و ذلک به تنگ آمدهای و به همان وضعیت سخت دانشجویی راضی شدهای، خودت میدانی؛ اما همین که شبها سر راحت زمین میگذاری کلی ارزش دارد. البته فکر میکنم شب امتحانات یادت رفته و باید دوباره به روزگار من دچار شوی تا قدر عافیت را بدانی!
القصه! برویم سر اصل مطلب که حسابی شنیدنی است و این بار بر خلاف اتفاقات گذشته اصلاً از آن خبر نداری، چون اتفاقی را که در این چند روزه تجربه کردهام به خبرگزاری مامان گزارش ندادم و از تو هم میخواهم همچنان این مسئله را در پس پرده نگه داری چرا که اصلاً حوصلهی توبیخ و سرزنش و حرف و حدیث ندارم.
طبق توافقات بچهها و خودم قرار شده بود برای تمیز ماندن محیط دانشگاه از شر میکروبها و بیماریهای مختلف، از جمله آنفولانزای معروف، هر شب سر ساعت هشت زبالههای هر دو طبقه به پایین انتقال داده شده و توسط مأمورین محترم شهرداری معدوم شود تا دیگر مشکلی بر سر بوی نامطبوع و گله و شکآیت بچهها مخصوصاً گیس و گیسکشی بر سر صاحب اصلی زبالهها نباشد؛ اتفاقاً کار هم خیلی خوب انجام میشد و چون خود بنده در ساعت هشت و نیم سری به دو طبقه میزدم تا زبالهای نمانده باشد، همه از این برنامه راضی و خشنود بودند و داشت یکی به افتخاراتم اضافه میشد که واقعاً چشمت روز بد نبیند.
دو شب پیش چون امتحان مشکلی داشتم، ساعت بازرسی به هشت و چهل دقیقه موکول شد و خود شخص رئیس بازرسی که بنده باشم، با عجله به هر دو طبقه سرکشی کردم و در لحظهی آخر که داشتم از طبقهی دوم به پایین میآمدم ناگهان پلاستیک مشکی مخصوص زباله را دیدم که گوشهی خوابگاه در حالی که به دیوار آشپزخانه تکیه داده بود، چشمک میزد. با عصبانیت به سمت آن حمله بردم و با یک فریاد جانانه گفتم: «مثلاً قرار بوده زبالهها ساعت هشت پایین باشد مسئول امشب کیه؟ چرا هنوز این پلاستیک اینجاس؟»
یکی از دانشجوها سر از کتاب بیرون آورد و گفت: «اِ امشب نوبت فرزانه بود فکر کنم برد پایین، شایدم یادش رفته!»
به هر صورت با هزار ناراحتی پلاستیک را برداشته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 