پاورپوینت کامل مردی در توشه اش خورشید ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مردی در توشه اش خورشید ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردی در توشه اش خورشید ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مردی در توشه اش خورشید ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

>

اخلاص در عمل و نیت؛ رمز توفیق حضرت امام خمینی(ره)

اشاره

اخلاص و یک رنگی رمز موفقیت مؤمنان خداجوست. به جرأت می توان گفت بزرگ ترین رمز موفقیت امام خمینی؛ در بی نظیرترین انقلاب معاصر، خلوص نیت و خدامحوری ایشان در به ثمر نشاندن این انقلاب عظیم بود. به جاست اینک که بیست و هشتمین بهار سبز آزادی مان را در سایه سار بیرق همیشه برافراشته ی ولایت فقیه، به جشن نشسته ایم، برای درک بهتر ولو اندک آثار و نتایج این ویژگی پسندیده، اجمالا به بررسی این موضوع در زندگی فردی و اجتماعی ایشان بپردازیم.

اخلاص در آثار مکتوب امام خمینی(ره)

حضرت امام در کتاب «شرح چهل حدیث» خود تعریف های گوناگونی از اخلاص ارائه می دهند. ایشان از قول «خواجه عبداللَّه انصاری» در تعریف اخلاص می نویسد: «اَلاِخْلاصُ تَصْفِیهُ الْعَمَلِ مِنْ کلِّ شَوْبٍ؛ اخلاص صافی نمودن عمل است از هر خلطی».۱ خواه این خلط نمودن برخاسته از میل به راضی نمودن خود باشد یا مخلوق دیگری. «شیخ بهایی» نیز تعریف های دیگری در این راستا دارد: «تَنْزیهَ الْعَمَلِ اَنْ یکونَ لِغَیرِ اللَّهِ فیهِ نَصیبٌ؛ [اخلاص] پاکیزه نمودن عمل است از این که در آن بهره ای برای غیر خدا باشد.»۲ همچنین: «اَنْ لایریدَ عامِلُهُ عَلَیهِ عِوَضاً فی الدَّارَینِ؛ [اخلاص] این است که عمل کننده بدان، پاداشی را در مقابل عمل خود در دو جهان اراده ننماید».۳

در ضمیر ما نمی گنجد به غیر دوست کس

هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس

حضرت امام خمینی از قول مرحوم صاحب غرائب البیان در تعریف اخلاص می نویسد: «مخلصان آنان هستند که عبادت خدا کنند به طوری که نه خود را ببینند در عبودیت او و نه عالم و اهل آن را؛ و تجاوز نکنند از حد عبودیت در مشاهده ی ربوبیت. پس وقتی که حظوظ بنده از خاک تا عرش، از او ساقط شد، راه دین را سلوک کرده است؛ و آن طریق بندگی و عبودیتی است که خالص باشد از دیدن حوادث به واسطه ی شهود روح جمال پروردگار را. و این دینی است که حق تعالی اختیار فرموده است برای خود و از غیر حق تلخیص فرمود آن را و فرمود: اَلا للَّهِِ الدّینُ الخالِصَ. ..۴ گویی حق تعالی بندگان خود را دعوت فرموده بر سبیل تنبیه و اشاره به سوی تلخیص نمودن سرّ خود از اغیار در قبال آن ها به سوی او».۵

اخلاص در رفتارهای فردی و اجتماعی امام خمینی(ره)

تندیس اخلاص

یکی از نزدیکان امام می گوید: «امام در دورانی که در ترکیه بود مطالبی به تحریر الوسیله افزود. این کتاب در ابتدا همان «وسیله» ی مرجع عالی قدر آقا «سید ابوالحسن» بود. امام بر آن حاشیه زدند و در ترکیه، مطالبی را به حاشیه که در متن بود افزودند. یکی از انتشارات، کتاب امام را چاپ کرده بود. پیش از انتشار، یک نسخه از آن را برای من آوردند. من کتاب را نزد امام بردم.

پشت جلد این کتاب از امام تجلیل فراوان شده بود. خدمت امام رسیدم و کتاب را به ایشان نشان دادم. به محض این که چشم امام به پشت جلد کتاب افتاد، به اندازه ای ناراحت شد که کتاب را به گوشه ای انداخت و فرمود: به من نمی گویند! (بدون اجازه ی من این کارها را می کنند.) باید این نوشته از بین برود! من با دیدن عصبانیت حضرت امام، جرأت نکردم حرفی بزنم. بیرون آمدم و به شخصی که متصدی انجام این کار بود گفتم: «این نوشته بایستی از بین برود و هیچ فایده ای ندارد زیرا اگر امام حرفی بزنند همان است.” و سپس جریان را تعریف نمودم.

متصدی چاپ کتاب، عرب زبان بود. وی تا به حال جریانی این چنین را، نشنیده و ندیده بود، بنابراین پیوسته با شگفتی می پرسید: «این آقا کیست؟» هم اکنون نیز اگر رساله هایی را که در آن زمان در نجف چاپ شده، ببینید، متوجه می شوید که نوشته های پشت جلد کتاب را بعداً از بین برده اند.۶»

خورشیدِ پشت ابر

یکی از افراد نزدیک به امام تعریف می کند: «آیت اللَّه حکیم از دنیا رفت اما هنوز پیکرش را برای دفن به نجف نیاورده بودند. حضرت امام خادمی به نام «مشهدی حسین» داشت. نزد من آمد و گفت: «آقا (حضرت امام) می فرمایند بیا!» اول صبح بود. من به منزل ایشان رفتم. امام تشریف آوردند و به من فرمودند: «به رفقای من بگویید صحبتی نکنند.» منظور امام این بود که رفقای حضرت امام از تبلیغ برای حضور ایشان و تجلیل وی بپرهیزند. من خدمت دوستان رسیدم و سخن حضرت امام را به آنان رساندم که کسی هنگام شروع مراسم، از ایشان تجلیل نکند. اگر حضرت امام این دستور را نمی دادند، یکی از این ها خود من بودم که به تبلیغ ایشان می پرداختم.۷»

همنفَس مردم

۱۵ خرداد بود و جمعیت زیادی برای شنیدن سخنان حضرت امام در مدرسه ی فیضیه جمع شده بودند. من همراه «حاج آقا مصطفی خمینی»، «حاج آقا شهاب اشراقی» و جمعی از شاگردان حضرت امام، پشت سر ایشان روی سکوی مدرسه ی فیضیه ایستاده بودیم. سیل جمعیت از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند. شاید حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا امام به سکو رسید و روی سکو قرار گرفت؛ به گونه ای که نگران بودیم پس از سخن رانی، چگونه امام را از میان آن همه جمعیت انبوه خارج کنیم. ما کلید دری را که از مدرسه ی فیضیه به صحن حرم حضرت معصومه(س) باز می شد به دست نیاوردیم تا بتوانیم امام را از آن در عبور دهیم. وقتی سخن رانی تمام شد، خدمت امام عرض کردیم: “این در باز شده، شما از این جا تشریف ببرید”. امام فرمود: «نخیر!» آقای اشراقی اصرار کرد؛ اما امام فرمود: «نخیر!، بایستی از همان طرفی که آمده ام برگردم!» ما متوجه شدیم که امام نمی خواهد عده ای خیال کنند ایشان حرف های تندی زدند و خودشان با امنیت کامل، خارج شدند. برخی به ایشان گفتند: «همه، شما را به خوبی می شناسند و شما هرگز کسی نیستید که حرفی بزنید و بروید! الآن اگر شما بخواهید از راهی که آمده اید، برگردید، تمام خیابان ها بسته است.» با اصرار زیاد، امام پذیرفت. هنگام رفتن، مردم برای زیارت امام، فشار آوردند.

ما پشت سر امام قرار گرفتیم اما ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود. تعدادی از شاگردان و افراد متدین تهران، پشت سر ایشان صف کشیدند تا امام را بدرقه کنند و مانع فشار جمعیت بشوند. امام با عصبانیت به آن ها رو کرد و فرمود: «مگر عروس می برید؟! بروید کنار!۸»

بیکران خلوص

بعد از درگذشت مرحوم آیت اللّه حکیم، شب بلندگوها اعلام کردند که آقای حکیم فوت کرده است. آن شب امام (در نجف) پشت بام بودند. یکی از برادران گفت: «متوجه شدم صدای گریه می آید و دیدیم که امام نشسته و گریه می کند» روز بعد امام فرمودند که همه را جمع کنید و به آن ها بگوئید در هیچ مجلسی شما حق ندارید از من دفاع کنید و اسم مرا بیاورید گر چه سیلی به گوش مصطفی بزنند؛ و اگر به من هم فحش دادند شما چیزی نگوئید. گر چه افرادی بودند که برای خود به این طرف و آن طرف مبلغ می فرستادند اما امام به ما این طور فرمودند.۹

عاری از آلایش نام

پدرم نقل می کرد: «در سال های پیش از انقلاب در کوچه ی «یخچال قاضی» [در قم]، به طرف منزل می رفتم. ناگهان دیدم حضرت امام نیز به سوی محل سکونت شان می روند. چون نزدیک ایشان رسیدم گام هایم را کوتاه تر کردم که از ایشان سبقت نگیرم و از روی احترام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.