پاورپوینت کامل وقت است که جارو بزنی، آب بپاشی ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وقت است که جارو بزنی، آب بپاشی ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقت است که جارو بزنی، آب بپاشی ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وقت است که جارو بزنی، آب بپاشی ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

>

گپ و گفتی درباره بهداشت و امنیت روان

یک روز گرفتار شک و شاید و تردید

در کشمکش افکاری که تمام روحش را خدشه دار می کند؛ از محل کار برمی گردد؛ کاری که نمی داند فردا هم سر پُستش خواهد ماند یا عذرش را می خواهند. به خانه بازمی گردد. با وسیله ای که مال خودش نیست؛ با تاکسی، مترو یا اتوبوس. خسته از هزاران فکر و دغدغه به مأمنی پناه می برد که نامش مسکن است؛ محل تسکین و آرامش که آن هم مال خودش نیست، حتی نصفه و نیمه. خانه ای اجاره ای که ممکن است هر لحظه، صاحب خانه عذرش را بخواهد… بالاخره پناه می برد به آغوش خانواده ای که مال خودش است؛ تمام و کمال سهم خودِ خودش و سعی می کند نگرانی و دل آشوب هایش را پشت در خانه ی اجاره ای مخفی کند و نگذارد این درد روح خراش به همسر و فرزند دل بندش آسیب بزند. چشمان و نگاه خسته اش همه چیز را لو می دهد و همه ی این ها در تلاقی لبخندی با هم سفر زندگی اش در هم می شکند؛ لبخندی که هزاران حرف دارد. سعی می کند فراموش کند همه ی چیزهایی که دارد، موقتی است.

از «معصومه دهقان» درباره ی عوامل ایجاد سلب آرامش روانی و امنیت اجتماعی می پرسیم. او که ۲۶ سال سن دارد و دانشجوی کارشناسی مدیریت است، می گوید: «داشتن مسکن و امنیت شغلی دو گزینه ی بسیار اساسی هستند که باعث ایجاد آرامش و امنیت در خانواده می شود. وقتی مستأجر باشی، احساس می کنی ماه ها زود فرا می رسند و سر ماه هر آنچه تلاش کردی باید به صاحب خانه بپردازی از خیلی چیزها باید چشم پوشی کنی تا اجاره ات به تعویق نیفتد و در پایان هر سال هم اضطراب این که اگر صاحب خانه اجاره را بالا ببرد چطور بتوانی خانه ای با اجاره ی مورد نظرت پیدا کنی و هزاران دغدغه ی دیگر.

در مورد امنیت شغلی هم غیر از بعضی مشاغل خیلی از شغل ها تکلیف اش معلوم نیست. گاهی حتی با وجود سال ها سابقه ی کاری، خیال آدم راحت نیست که روی آن کار بشود حساب کرد؛ و همه ی این استرس ها و التهاب های روحی آن قدر آرامش خانواده را مختل می کند که قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی برای آینده را مخدوش می کند. کاش تسهیلات و تمهیداتی برای زوج های جوان در نظر گرفته می شد که آن ها نخواهند آغاز زندگی مشترک شان را با این افکار مزاحم و این همه نگرانی شروع کنند و پس از سال ها تحمل رنج و سختی تازه بخواهند به خواسته های شان برسند.»

همسایه دیوار به دیوار کجایی

مدت ها بود از دخترخاله اش بی خبر بود. بدجور دل تنگش شده بود. خوش حال بود که در مهمانی می تواند او را ببیند و یک دل سیر گپ بزند و مثل همیشه به هم شادی و انرژی تزریق کنند. اما آخر شب وقتی با همسرش از مهمانی برمی گردد، دیگر از آن شادی و انرژی که فکرش را می کرد خبری نیست… با بغض تمام مسیر برگشت به خانه را فقط حرف می زند و حرف: «دیدی دخترخاله مو؟ انگار چند سال جوون تر شده. دیدی چه جواهراتی به خودش آویزون کرده بود؟ فقط می خواست منو ضایع کنه. در و دیوار خونه شو اصلاً نگاه کردی؟ همه ی وسایلشو به روز کرده بود؛ خدا اینا هم زندگی می کنن ما هم. .. مگه من چیم از اون کم تره که فقط باید حسرت بخورم؟»

زن بی وقفه حرف می زند و حرص می خورد و مرد سعی دارد با حرف های منطقی او را مجاب کند که بابا خوش بختی که فقط به این چیزها نیست عزیزم! زن لحن صدایش تندتر می شود و با قیافه ی حق به جانب می گوید: «شعار نده؛ به ما نیومده رنگ رفاه و آسایشو ببینیم.» به خانه می آیند؛ مرد آرزو می کند کاش بی خبری از این فامیل گران قدر، ادامه داشت و هرگز به این مهمانی بدفرجام نمی رفتند.

«محمد شهابی»، ۵۶ ساله مهندس فنی مکانیک در مورد امنیت و آرامش در خانواده می گوید: «به نظرم برنامه های تلویزیونی و ماهواره، با ارائه ی الگوهای نامناسب از جمله تجمل گرایی و مدگرایی و… می توانند در سلب آرامش افراد خانواده بسیار دخیل باشند. ورود الگوهای غربی، تقلید از هنرپیشه های هالیودی، تبلیغات و تأثیر بسیاری از فیلم ها، آثار تخریبی بسیار شدیدی به جا می گذارد. در رسانه های دیداری لوکس گرایی و تجمل پرستی را تحت عنوان زندگی مدرن، آن قدر زیبا به خورد افراد جامعه می دهند که مثل یک فرهنگ جا می افتد. حتی اگر کسی میل به ساده زیستی و قناعت پیشگی داشته باشد، طالب چنین زندگی خواهد شد و این هم برمی گردد به گرایش ما آدم ها به زیبایی.

من با اصل زیباگرایی و زندگی مدرن مخالف نیستم؛ اما آیا واقعاً همه ی خانواده ها توان تشکیل یک زندگی با لوازم لوکس و شیک را دارند؟ تازه کسی هم بخواهد مد روز جلو برود به قول معروف: «هر دم از این باغ بری می رسد» هی باید برود پرده ی خانه را عوض کند. مبلمان و وسایل زینتی روز را خریداری کند و بعد هم دغدغه ی این که هارمونی رنگ ها و چیدمان با هم جور درآید. باز به خرج های اضافه می افتد و… پس تمامی ندارد و یک آن چشم باز می کنی، می بینی پیر شده ای و از زندگی لذتی نبردی. اصلاً با روحیه ی چشم و هم چشمی دیگر نمی شود به صله ی رحم فکر کرد؛ چون با این وجود صله ی رحم فرصتی می شود برای به رخ کشیدن داشته ها و حسرت خوردن نداشته ها و این ها، یعنی سلب آرامش که متأسفانه دامن گیر خیلی از خانواده ها شده است. به ویژه نزدیک عید نوروز که دید و بازدیدها بیش تر است، درگیری ها و دغدغه ها گاهی اجازه ی اندیشیدن به بهار طبیعت را به آدم ها نمی دهد. باید دید خانواده هایی که قانع اند و یاد گرفته اند در هر شرایطی احساس خوش بختی کنند، بیش تر از زندگی شان لذت می برند.

ما متن رها کرده به دنبال حواشی

صبح خیلی زود مادر خانواده باعجله و آشفتگی لقمه ای برمی دارد و خداحافظی می کند. باید هر چه سریع تر خود را به محل کارش برساند. مرد مثل همیشه فرصت صبحانه خوردن ندارد و خانه را ترک می کند. پسر نوجوان خانواده هم مثل پدر و طبق عادت هر روزه میلی به صبحانه ندارد؛ سریع لباس مدرسه را می پوشد تا از سرویس جا نماند.

ظهر پسر به خانه ای سوت و کور برمی گردد و نمی داند سرش را با چه گرم کند، اینترنت یا باربی کامپیوتری؟ غذایی که از شب قبل مادر برایش گذاشته، گرم می کند و می خورد. تنها و بعد از چند ساعت پدر می آید آن قدر خسته و به هم ریخته است که مجبور است چرت کوتاهی بزند و بعد کلی پرونده را مطالعه کند. مادر هم کمی پس از او به خانه می آید، از خستگی نای حرف زدن ندارد. باید سریع شام درست کند و کمی بیش تر درست کند تا فردایی که خانه نیست، پسرش بی غذا نماند.

پسر به پدر و مادری که مثل سایه می روند و مثل سایه می آیند، نگاه می کند و می پندارد زندگی یعنی همین که بدوی دنبال یک لقمه نان و هیچ کاری به زندگی و روحیه هم نداشته باشی. دلش لک می زند برای خانه ی مادربزرگش و آرزو می کند کاش مادربزرگش جای مادرش بود. آخر مادربزرگ همیشه در خانه بود و فضای خانه پر بود از حضور گرم اش. غذای خوش مزه اش، عطر محبت اش، دستان نوازش گرش و لالایی شبانه اش. این دنیای به ظاهر کوچک و ساده می شود آرزوی بزرگ و دست نیافتنی پسری که پدر و مادرش مثلاً دارند برای خوش بختی اش کار می کنند.

«نفیسه حیدری»، ۲۶ ساله و کارشناس حقوق در خصوص بحث امنیت روانی و آرامش خانواده می گوید: «بحث اشتغال زنان بسیار بحث مهم و جدی است که باید به آن پرداخته شود. به نظر من تأمین نیاز امنیت روانی و آرامش در محیط اجتماعی به عهده ی مرد خانواده است و تأمین این نیاز در محیط خانواده به دستان توانای زن خانواده برمی گردد. چون زن کانون مهر و عاطفه است و حضور کم رنگ فیزیکی و عاطفی او بین اعضای خانواده، خسارت ها و ضربه های بسیار اساسی و گاه جبران ناپذیری به بنیان خانواده وارد می کند. البته مخالف کار کردن خانم ها نیستم و به آثار مثبت این قضیه هم نگاه می کنم؛ به عزت نفس و بروز توانایی ها و استعدادهای زنان در مشاغل مختلف. باور دارم برخی از مشاغل حضور زنان را در جامعه می طلبد و اشتغال زنان علاوه بر پشتوانه و همکاری و کمک مادی به مرد خان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.